یا منصب قضاوت یا ۳۰۰ ضربه شلاق:
مالک بن منذر، که بر منصب ولایت و فرمانداری تکیه داشت، محمد بن واسع را فراخواند و او را به نشستن بر مسند قضاوت فرمان داد. اما او نپذیرفت. دوباره فرمان داد و گفت: «یا منصب قضاوت را بپذیر، یا آنکه تو را سیصد تازیانه بزنم.»
محمد بن واسع گفت: «میتوانید چنین کنید، اما بدانید که من ترجیح میدهم در دنیا خوار باشم، نه در آخرت.»
روزی دیگر، یکی از امیران او را به حضور طلبید و خواست او را به کاری وادارد. محمد سر باز زد. امیر به او گفت: «تو مردی احمقی.»
محمد بن واسع پاسخ داد: «از کودکی همواره همین را به من میگویند.»
سیر أعلام النبلاء، ج ۶، ص ۱۲۲.
در نگاه نخست، چنین روایتی باورپذیر نمینماید؛ زیرا بعید میدانیم کسی از مقامی بلند، همچون منصب قضاوت، و از منافع و امتیازات همراه با آن چشم بپوشد.
اما حقیقت در «تقوا»ست. تقوا انسان را به جایی میرساند که از پذیرش برخی مناصب و منافع دست میکشد؛ چراکه یا توانایی کافی برای ادای حق آن را در خود نمیبیند ـ برخلاف بسیاری که با بهرهگیری از رانت، رشوه یا پارتی به دنبال کسب مقاماند ـ و یا بیم آن دارد که حقی پایمال شود؛ چه از حقوق خداوند و چه از حقوق بندگان (حقالناس).
از همین روست که چنین انسانهایی حاضر میشوند پیامدهای این بیمیلی نسبت به وعدههای وسوسهانگیز، و چهبسا مورد نیازشان را، به جان بخرند؛ حتی اگر در برابر نگاه دیگران به «بیفکری نسبت به آینده» یا «حماقت» متهم شوند.
وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه
و هرکس که از الله بترسد، (الله) راه نجاتی برای او قرار میدهد. و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد، و هرکس بر الله توکل کند، پس همان او را کافی است. [الطلاق : از آیات ۲و۳]