آنچه که باید بدانیم:
نگاهے بہ تاریخ
زکات یکی از ارکان پنجگانهی اسلام معرفی میشود. حکم زکات را در ابتدایی ترین دستورات اخلاقی اسلام به راحتی مشاهده می نماییم. مسلمانان نباید به تکاثر اموال (احتکار پول) بپردازند یا برای جامعهای که فقط رقابت پول و سرمایه در آن نقش دارد تلاش نمایند. آن ها باید مواظب مستمندان بوده و از اموال یتیمان در هنگام سرپرستی آنها ، بهدرستی نگهداری کرده و در بهبود آن اموال بکوشند.در آنها تغییری به نفع خود ندهند؛ بدان گونه که عادات بسیاری از قریش بود . این مبنای اخلاقی ، حتی در زمانی که اسلام به یک امپراطوری قدرتمند تبدیل شد و بسیاری از مسلمانان ثروت های هنگفت اندوختند، به خوبی حفظ گردید این مساوات طلبی اسلام، بدین معنی بود که طبق قانون الهی نقش سیاسی خلیفه روز به روز کمرنگ تر شده و فقط به عنوان نماد اتّحاد مسلمین در رأس حکومت قرار داشت.اگرچه دربار ثروتمند بود ولی مسلمانان پرهیزگار در هر مقام و موقعیت اجتماعی، فقها و عرفا همگی بر این عقیده بودند که تظاهر به چنین ثروتهایی کاری غیر اسلامی است. زمانی که یک حکمران می خواست اعتبار خود را نزد مردم بالا ببرد.اولین کاری که انجام میداد توزیع ثروت اضافی خود در بین فقرا و نیازمندان برای ایجاد مساوات در جامعه و دقّت در خرج و مخارج شخصی خود بود، به همین دلیل نورالدّین و صلاح الدّین که زمان جنگهای صلیبی بزرگترین سازماندهی های مسلمانان را برای جنگ با مسیحیان پایه ریزی نمودند. در آغاز کار، برای جلب اعتماد پیروان خود، تمامی ثروت خود را تقسیم نموده و مانند افراد عادی زندگانی می کردند. بدین ترتیب آنان ثابت نمودند که در خاور نزدیک بهترین مسلمانان هستند مردم نیز به آنها اعتماد کردند. زیرا زندگی شخصی آنان را با پیامبر(صلی الله علیه وسلم) مقایسه میکردند.
محمّد در تمام طول حیات خود به سادگی و با حداقل معیشت به زندگی پرداخت؛ حتی وقتی که به آقا (سید) عربستان تبدیل گردید.او از تجمّلگرایی بیزار بود و اغلب در خانه اش چیزی برای خوردن پیدا نمیشد. او هیچگاه بیش از یک دست لباس نداشت و هرگاه همراهان او پیشنهاد میکردند که برای مجالس رسمی و مهمانی ها لباس دیگری اختیار کند.از این کار سر باز میزد، لباس های زمخت و خشنی داشت که اکثریّت مردم عادی به تن میکردند وقتی به او هدیه یا غنیمتی میرسید آن را بلافاصله بین فقرا تقسیم میکرد، شعار او این بود: بهشت از آن مستضعفین است و آن ها قبل از ثروتمندان به آن پا می گذارند. بنابراین جای تعجب نداردکه پیروان اولیه او از میان محروم ترین افراد مکّه بودند.بردگان و زنان هر دو امید به نجات و رهایی از ظلم و ستم را در این دین احساس می کردند. اگر چه محمّد توانست ثروتمندان و قدرتمداران قریش را به خود جذب نماید، ولی در ابتدای امر آنها بسیار بی اعتنا بودند، وقتی مسلمانان در کعبه جمع میشدند ثروتمندان چهره در هم کشیده و از معاشرت با کسانی که به دور نوهی عبدالمطلب بزرگ جمع می شدند شرم داشتند وقتی اسلام قوی تر شد ، این گروه ثروتمندان نبودند، که یاران اصلی محمّد را تشکیل میدادند بلکه غالباً فقیرترین سطوح قریش بودند که به اسلام گرویده بودند، این انتخابی شخصی نبود محمّد به خوبی دریافته بود که برای خشنودی خداوند باید زیر بنای جامعهی اسلامی را بر اساس عدالت و مساوات پایه ریزی نماید؛ جامعه پاک و درستی که به دستورات خداوند پاسخ مثبت داده و به رواج مساوات و برابری بپردازد.
یک فرد بی دین امروزی، ممکن است سوال کند که برای انجام این کارها چه نیازی به خدا بود؟ به عوض رفتن به دنبال چنان تجربهی سخت و ملال آور وحی در غار حرا، چرا او به سادگی ، یک مبارزه جدّی علیه بیعدالتی را شروع نکرد؟
پاسخ ساده است، او به خوبی میدانست که مشکل جدّی تر از آن است که با اصلاح اجتماعی و مبارزهی سیاسی بتوان آن را حل کرد و اگر هم در آن راه موفق گردند بسیار سطحی و ظاهری خواهد بود. این تغییر نمیتوانست اثربخش باشد. مگر آنکه قریش در در عمق احساس درونی خود تغییرات ریشه ایی به وجود آورد.
[ کتاب: زندگی نامهی پیامبر اسلام،نویسنده:کارن آرمسترانگ،صفحهٔی 76-75،مترجم: کیانوش حشمتی،انتشارات حکمت، ۱۳۸۶]