| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۹۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران باستان» ثبت شده است

در اسلام،مرده و زنده حرمت دارد و هرگاه انسانی بمیرد به بهترین شکل ممکن او را شستشو داده و دفن می کنند.لازم به ذکر است حتی پس از انجام این کارها باز هم مردگان از حقوقی برخودار هستند.

مثل عدم جواز بدگویی از آنان۱ یا حتی منع از راه رفتن و نشستن بر روی قبر آن ها۲.

در ایران پیش از اسلام،مرده ها را نه تنها شستشو نمی دادند بلکه حتی آنان را دفن هم نمی کردند چون این اعتقاد وجود داشت که آب و خاک عناصری پاک هستند که به وسیله پیکر انسان مرده،آلوده می شوند!

بنابراین اجساد مردگانشان را در نقاط مرتفع و درون دخمه ها،طعمه جانوران و حیوانات می کردند و این کار همچنان ادامه داشت تا اینکه در دوره رضا شاه،آن هم به دلیل مسائل بهداشتی ممنوع شد۳.

موضوع دیگری که شاید بد نباشد از آن سخن بگوییم؛احتمالا دیده اید ویدیوهایی را با محتوای عادی سازی «اعلام پریودی» از جانب زنان !

گذشته از اینکه اصلا آیا این اطلاع رسانی لزومی دارد یا نه،در ظاهر قصد دفاع از زن را دارند اما در واقع هدف حیا زدایی را دنبال می کنند.از همین ها که معمولا خود را فمنیست و مدافع حقوق زنان می نامند،کم نشنیده ایم که از آزادی زنان و بهره مندی آنان از حقوق انسانیِ آنچنانی در ایران پیش از اسلام می گویند.

این در حالی ست که در ایران پیش از اسلام،زنی را که  پریود و به عادت ماهیانه دچار می شده،اطرافیانش او را نجس می دانستند و از وی دوری می کردند،چه رسد به باقی حقوق اولیه انسانی.

پروفسور کریستین سن دانمارکی،از وندیداد (که یکی از بخش های مهم اوستا به معنی «مجموعه قوانین ضد دیو» و بنا به گفته عده ای :تنها متن جزایی ایران کهن هست) و مواردی که بیان شد،می نویسد:

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«این کتاب به زبان اوستایی است،که هرچند زبان مادها نبود،در آنجا هم همچنان برای تألیفات دینی به کار می رفت.

وندیداد مجموعه ای است از قواعد و دستورات دینی،مخصوصاً راجع به انواع ناپاکی ها و گناهان و وسایل و طرق تطهیر و توبه و استغفار.

در این کتاب از انواع تعدی به موجودات اهورایی (انسان و سگ و بیدستر) و طریقه رفتار با اجساد مردگان و غیره سخن می رود.

طبق این کتاب مردگان را باید در دخمه نهاد و طعمه پرندگان ساخت.

چه تدفین یا سوزاندن اجساد باعث آلایش عناصر می شود و به این جهت حرام است.

و نیز مس مردگان و زنان حائض باعث ناپاکی و نجاست است.»

ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۴۸

۱:صحیح بخاری ۱۳۹۳

۲:صحیح مسلم ۹۷۰

۳:مطالب مرتبط با موضوع تدفین مردگان در ایران باستان: کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۲ ، ۱۴:۴۵

بنا به قلم کریستین سن،دین زرتشتی،از تغییر و تحول،آن هم توسط خود مغ ها (روحانیون زرتشتی) مصون نبوده که از آن جمله؛ایجاد مسائل فقهی خشک و پر و بال بخشیدن به موضوع اعتقاد به ظهور منجی و رهایی بخش از نطفه زردشت است.

نا گفته نماند؛موضوع باور به ظهور منجی،بعدها بالاخره بهانه و ابزار تحریک بسیار مهم جنبش ها و شورش های ضد اسلامی با اهدافی نظیر قدرت طلبی،در قالب حرکات مشهور به شعوبیه شد که البته آن حرکات را اسلام ستیزان،به عنوان انقلاب ایرانیان وطن دوست مخالف اسلام در آن ایام معرفی می کنند!

نکته در خور تأمل دیگری که کریستین سن می نویسد این است که آیین زرتشتی،برعکس تبلیغات گسترده اسلام ستیزان،آیینی خسته کننده و خشک بوده است که همین موضوع را در کتاب های دیگر نویسندگان نیز،از عوامل  مهم گرایش ایرانیان به اسلام و یا حتی استقبال از سپاه اسلام می بینیم.

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

 

«...این دین در تحولات بعدی خود تحت تأثیر افکار طبقه مغان ماد قرار گرفت و در نتیجه طراوت و تازگی خود را از دست داد و در قالب اصول فقهی خشک و خسته کننده ای درآمد.

دستورهای دینی دقیق برای تنظیم جزئیات زندگی مؤمنان وضع شد و اینان ناگزیر می بایستی خود را از شر حملات عده کثیری شیاطین و عفریت های گوناگون که دیو نام گرفتند،حفظ کنند.

به داستان رستاخیز و روزشمار تفاصیل و شاخ و برگ زیادی افزودند،که طبق آن ها از نطفه مخفی زردشت تا سه هزار سال در هر هزاره یک منجی ظهور خواهد کرد و با ظهور آخرین منجی یعنی استوت ارته،که «سوشیانت» یا منجی اصلی و اخص است،این دنیا پایان می پذیرد.

...کتاب موسوم به وندیداد (وی دیوه داته یعنی«قانون ضد دیو») در چنین محیطی نوشته شده است..»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۴۷-۴۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۲ ، ۱۷:۱۱

سطح بالای ایمان،پرهیزکاری و صداقت در میان مسلمانان نخستین ایجاب می کرد که اهالی علم و عامه مردم در نقل و انتقال سخنان و مطالب،کمال دقت را به خرج دهند و این موضوع در نقل احادیث از اهمیت دو چندان برخوردار بود و از همین روی،علم حدیث و علمای رشته های مرتبط با این علم پدید آمدند که در واقع به بررسی همه جانبه متن و سند احادیث و روایات می پرداختند.

این ویژگی اخلاقی که عوام و خواص آن روزگاران به آن آراسته بودند،انضباط و دقت مطالب در باقی کتاب ها و موضوعات را نیز تضمین می کرد.

جناب مرتضی مطهری،از تفاوت مهم کتاب ها و تاریخ نگاران متقدمین (پیشینیان/آن دوره) و متاخرین (نویسندگان پس از آنها) می گوید.

متن زیر،برگرفته شده از سخنرانی ایشان با موضوع:کتابسوزی اسکندریه است:

«یک جمله ای یکی از اروپایی ها در مقایسه میان شرقی ها و غربی ها بیان کرده است خیلی جمله جالبی است و راست است.

او گفته است در میان کتاب هایی که غربی ها در یک موضوع می نویسند،معتبرترین اونها اون کتابی است که دیرتر نوشته شده است.یعنی هرچه که به این طرف بیاییم کتاب ها مستندتر و معتبرتر و محققانه تر است.

یعنی؛اگر مثلا کتابی اونها در قرن پانزدهم نوشته اند و کتابی در قرن شانزدهم میلادی،کتابهای قرن شانزدهم شون از کتابهای قرن پانزدهم شون متقن تر است.

کتابهای قرن هفدهم شون از کتابهای قرن شانزدهم،و کتابهای قرن هجدهم از کتابهای قرن هفدهم و قرن نوزدهم از قرن هجدهم و قرن بیستم از قرن نوزدهم متقن تر است.

 ولی مسلمین و مشرق زمینی ها کارشون برعکس شده است.این گونه کتابها،هرچه که ما به عقب بر می گردیم می بینیم  متقن تر می شود،و هرچه به این طرف به جلو می آییم می بینیم ضعیف تر می شود!

یعنی چه؟

یعنی مثلا متقن ترین کتاب حدیث چه از شیعه و چه از سنی،آیا کتاب هایی است که در قرن های سوم و چهارم نوشته شده است،مثل صحیح بخاری در اهل تسنن،و کافی کلینی در شیعه؟یا کتاب هایی است که مثلا در قرن دهم و یازدهم یا دوازدهم سیزدهم چهاردهم نوشته شده است؟!

وقتی مطالعه می کنیم می بینیم کتاب های قرن سوم و چهارم و پنجم و ششم بسیار متقن تر است از کتاب هایی که بعدها نوشته شده است.یعنی هرچه که بعدها آمده است سطحی تر شده است!

این مقدمه رو دانستید؟

کتابهای تاریخی اسلامی،اون کتابهای معتبر،تاریخ های معتبر و متقن که از روی تحقیق نوشته می شده است،همان کتابهای قدماست.

دیگه کتابهای متاخران در کتابهای تاریخ البته نمی خواهم تمام کتابها را در همه رشته ها بگم.در فلسفه مثلا اینجور نیست.در فقه اینجور نیست.در اصول اینجور نیست.عرض کردم در کتابهای تاریخی و تا اندازه ای حدیثی.

متاخرین،اون دقتی که قدما در نوشتن تاریخ می کرده اند یا در نوشتن حدیث حتی می کرده اند اون دقت را دیگه به خرج ندادند.

علتش این است بیشتر،که یک تمایلی در میان ما مردم مشرق زمین به همه دان بودن است،یعنی به همه چیز دان بودن است!

یه نفر می خواد این مثلا هم فقیه باشد هم فیلسوف باشد هم ریاضیدان باشد هم ادیب باشد هم مورخ.

بدیهی است که همچین مورخی یک مورخ معتبر نخواهد بود.

مثلا صاحب ناسخ التواریخ از نظر نبوغ شخصی کسی اگر تاریخ زندگی این مرد را بخواند می بیند واقعا یک مردی بوده است از نظر هوش و حافظه در یه حد نبوغ بوده است فوق العاده مرد با استعدادی بوده.ولی این مرد با استعداد که کار اصلیش کارهای دولتی بوده است مستوفی بوده است .خودش میگه مستوفی دیوان اعلی.خودش مستوفی بوده است کار اصلیش مستوفی گری بوده است.اونوقت می خواسته تاریخ بنویسد!شما  اگر جلد اول ناسخ التواریخ را بخوانید اونوقت طرحی که این مرد داده برای این کتاب اگر این طرح را شما مطالعه بکنید می بینید که این ازعهده صد نفرهم پیاده کردن چنین طرحی ساخته نیست!به قول خودش وقایع اقالیم سبعه را می خواهد بنویسد.یعنی تمام وقایعی که در تمام دنیا از اول دنیا تا زمان ما واقع شده است،اون هم دست تنها.

نتیجه این می شود که جلد هجرت را که در حدود با اون صفحات بسیار بزرگ حدود هزار صفحه است،خودش می نویسد من این رو در هشت ماه تنظیم کردم.واقعا نبوغه که در هشت ما نوشته باشد!

ولی یک کسی که بخواد تاریخ هجرت را به اون بزرگی و عظمت تمام وقایع هجرت را بخواد بنویسد در هشت ماه بخواد بنویسد دست تنها هم بخواد بنویسد،هرچی هم نبوغ داشته باشه نمی تواند که این یک کتاب تحقیقی باشد.

ولی در مقابل شما سطح کار فرنگی را ببینید؛شما ببینید کریستین سن دانمارکی ۳۰ سال مطالعه می کند در چی؟در وقایع اقالیم سبعه؟نه،در ایران فقط،از اقالیم سبعه فقط ایران را انتخاب می کند.تمام ایران؟از اول تاریخ ایران الی زماننا هذا؟نه.ایران زمان ساسانیان.

۳۰ سال مطالعه می کند درباره ایران در زمان ساسانیان.اونوقت اونچه مدرکی در دنیا به هر زبانی بوده است و در میان هر قومی بوده است و در هر نوشته ای که اسمی از وقایع و مسائل مربوط به ساسانیان بوده این آدم مطالعه کرده.همه را حساب کرده همه را سنجیده،شده یک کتاب چهارصد پانصد صفحه ای در آورده بعد از ۳۰ سال.

خب نتیجه این می شود که این کتاب،یک کتاب بسیار بسیار محققانه ای از آب در بیاد.

ما بطور کلی اینجور هستیم.این است که یک کسی که اونجور میخواد مطالعه بکند مثل ناسخ التواریخ،اون دیگه نمی رسه که اگرمثلا یک فلان کتابی که دم دستش هست را روضة الصفا مثلا دم دستش هست می خواد مطالعه بکند می بیند که در اونجا نوشته است مثلا کتابخانه اسکندریه حریق مسلمین اونجا رو سوختن تموم شد.او دیگه ونوقت اونقدر وقت و فرصت ندارد که بردارد تمام منابع اولیه را ببیند مثلا تاریخ طبری را ببیند کامل ابن اثیر را ببیند مروج الذهب مسعودی را ببیند و سایر کتاب ها،تاریخ یعقوبی راعرض کردم ببیند،سایر کتاب های دیگری که مورخین نوشتند همه این کتابها نوشته این سندش کجاست مدرکش کجاست نه دیگه چشمش می افتد وقت و فرصتی نیست،بر می دارد می نویسد!

پس این است که کتابهای متاخرین ما و لذا مستند هم نیست،شما به تاریخ طبری نگاه می کنید می بینید تاریخ طبری مستند نقل می کند،کامل ابن اثیر مستند نقل نمی کند ولی میگه من حوادث را از طبری نقل می کنم در واقع راوی طبری هستم مگر یک زوائدی که در یک جاهایی پیدا می کند یا حوادث بعد از طبری را که نقل کرده.

این ها سند خودشونم که نقل نمی کنند لا اقل که آدم ببیند در کجا دیدند !همینجور مرتب وقایع را می نویسند مثل کسی که حاضر وقایع بوده!یک آدم بیچاره بی اطلاع هم وقتی می خونه،خیال می کند حقیقت است.

اما از نظر یک مورخ که می دونه که مثلا ناسخ التواریخ فرضا نوشته باشد،ناسخ التواریخ چه مدرکی داشته است غیر از این کتابهای موجود خودش رو نشون میده،میگه مدرک من این کتاب این کتاب در اول کتاب میگه.

یعتی کتابهایی که در اختیار من هست این هاست.پس یکی از این ها دم دستش بوده است،خب یکی از این ها را وقتی مطالعه می کنه می بینه بین این کتاب های معتبر هیچکدام نبوده،تو یکی از این کتاب های غیر معتبر که اتفاقا جلوی دستش افتاده برداشته نوشته.»

منبع:برگرفته شده از سخنرانی،مرتضی مطهری،کتابسوزی اسکندریه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۰۲ ، ۱۶:۲۶

دکتر زرین کوب می نویسد که شاهنامه هرگز در مسیر تایید موبدان و زرتشتیان نیست:

«اگر دنیای شاهنامه بر یک روح فلسفی استوار است آن روح فلسفی روح ملی،روح مردم میانه حال شهری است نه روح موبدان،روح تعلیم زرتشتی.

تسامحی که در مجموع شاهنامه نسبت به مسأله دین وجود دارد،امری است که ارتباط به طرز فکر طبقات متوسط شهری دارد و نمی تواند با طرز فکر وارثان کرتیر و تنسر و ابرسام هماهنگ باشد.

حتی فکر زروانی که نوعی جبر و تسلیم اعتدال آمیز را در وجود تعدادی از قهرمانان شاهنامه نشان می دهد انعکاس طرز فکر همین طبقات شهری است که در ثنویت خشن آیین رسمی موبدان،رضایت خاطر نمی یافته اند.»

«...همین داستان رستم و اسفندیار که روی هم رفته شاید عالیترین قسمت های شاهنامه باشد بی شک در پایان عهد ساسانیان مشهورترین قسمت حماسه ایران بود.چنانکه حتی نضر بن حارث وقتی به تحریک قریش در مکه می خواست پیغمبر را بیازارد برای آنکه مردم را از آیات قرآنی و قصه های انبیا که در قرآن بود منصرف سازد برای آنها به قول خودش قصه یی بهتر عرضه می کرد:قصه رستم و اسفندیار.

شکست اسفندیار که در واقع قهرمان محبوب طبقه موبدان و ویسپوهران مزدیسنی است و آنها حتی برای وی یک هفت خان هم نظیر هفت خان رستم ساخته اند درین قصه مخصوصاً به چاره و تعلیم سیمرغ منسوب شده است و آن رمزی است از وجود طبقه یی که تأثیر وجودش در جریان کارها مرئی هست اما وجود خودش نامرئی است-دبیران،دهقانان،و هوتخشان.

مورد خود گشتاسپ نشان می دهد که شاهنامه - و مأخذ آن خوتای نامک - به هیچ وجه در مسیر تصویر و تجسم آرمان های طبقه موبدان نبوده است.

چون در سنت های موبدان گشتاسپ به عنوان پشتیبان و مروج آیین زرتشت چهره یی درخشان است در صورتی که شاهنامه او را نمونه یی از بدعهدی و خودخواهی معرفی می کند که حتی پسرش را نیز در راه حفظ موقعیت خویش فدا می کند.

یک مورد دیگر که باز نشان می دهد شاهنامه حاکی از ایدئال طبقات موبدان نیست در مورد کشته شدن داراست که قاتل و در عین حال وزیر او یک موبد است - یکی موبدی نام او ماهیار.»

منبع:نامورنامه،عبدالحسین زرین کوب،انتشارات سخن،۱۳۸۱،ص۱۶۴-۱۶۵-۱۶۸و۱۶۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۱۸:۲۸

«پندار نیک،گفتار نیک و کردار نیک» در ظاهر شعار بسیار زیبایی است که نه تنها اسلام با این اصول اخلاقی مشکلی ندارد بلکه در جای جای کتاب (منظور قرآن) و سنت (احادیث صحیح) که دو مرجع اصلی شریعت هستند،به مورد توجه قرار دادن آنها دستور داده شده است.

اما موضوع وقتی در خور تأمل و احتیاط می شود که برخلاف تصور بسیاری،هدف از تشکیل این سه اصل در کنار یکدیگر تحت عنوان یک شعار،انجام و لحاظ تکالیف دینی (به ویژه) زرتشتی باشد.

بنابراین؛مادامی این ۳ اصل،نیک و پسندیده محسوب خواهند شد که با آن تکالیف مطابقت داشته باشند.

خصوصا وقتی که بدانیم «خویدوده - ازدواج با محارم» و بسیاری موارد دیگر جزء آن کردارهای نیک  شمرده شده اند!

پروفسور کریستین سن:

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«در سه اصل «اندیشه نیک»،«گفتار نیک»،«کردار نیک» بی شک در اصل تکالیف دینی منظور نظر بوده است.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۴۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۲ ، ۲۲:۲۶

می گویید هدف اصلی مهاجمین و تازی ها (عرب های مسلمان) و دیانت اسلام از جنگ های موسوم به فتوحات اسلامی،نشر توحید بوده و این در حالی است که ما ایرانیان،قبل از اسلام هم به واسطه تعالیم زرتشت،موحد و یکتاپرست بوده ایم!

پاسخ در تعریف توحید و یکتاپرستی است که حتی اگر به معنای «توحید» به لحاظ لغوی و نه اصطلاحی (که تعاریف ادیان مختلف را در بر می گیرد) هم تکیه کنیم که به معنی «یگانه دانستن» است،باز می بینیم در ایران پیش از اسلام چنین مثال توحیدی نداریم!

دیانت زرتشتی به ثنویت/دوگانگی و وجود ایزدان بسیار مبتلاست.حتی پژوهشگران غربی هم که از قرن نوزدهم* سعی داشتند به تصور احترام،جنبه (ادعای) توحیدی بودن را از آن حذف نکنند در نهایتِ امتیاز بخشی،توحید این دیانت را،«یکتاپرستی ناقص» نامیده اند.

پروفسور کریستین سن هم به این موضوع اشاره می کند که البته دلایل عدم یا به اصطلاح برخی نویسندگان همچون خود پرفسور،نقصان توحید دیانت زرتشتی،در باقی صفحات و مطالب همین کتاب (ایران در زمان ساسانیان) بیان می گردد.

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«دین زردشت یکتاپرستی ناقص است:در این دین ایزدان بسیار وجود دارند...»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۴۶

پ ن:دکتر زرین کوب در «دو قرن سکوت» عبارتی را می نویسد که دیدگاه «بسیاری از ایرانیان» آن زمان (زمان ورود فاتحان مسلمان و اسلام به ایران) نسبت به کمال یا نقصان و یا حتی عدم توحید و یکتاپرستی مورد ادعای اسلام ستیزان باستان گرا را به تصویر می کشد:

«بسیاری از ایرانیان، از همان آغاز کار دین مسلمانی را با شور و اشتیاق پذیرفتند. دین تازه ای که عربان آورده بودند، از آیین نیاکان خویش برتر می یافتند و ثنویت مبهم و تاریک زرتشتی را برابر توحید محض و بی شایبۀ اسلام شرک و کفر می شناختند

منبع:دو قرن سکوت،دکتر عبدالحسین زرین کوب،فانوس سپهر،۱۴۰۱،ص۲۵۴

* ان شاء الله در این خصوص اسناد و مطالب عرض خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۲ ، ۱۸:۲۴

ملاک درست یا غلط بودن یک عقیده و دین در نزد عده ای،ابتدا به اصطلاح،«خودی» و وطنی بودن آن عقیده است و بعد،آباء و اجدادی بودن آن!

یک نوع نگرش و فکر سطحی و بسیار عامیانه.

از میان همین افراد،پیدا می شوند کسانی که اگرچه نه لزوما در باب دین،اما در بسیاری موضوعات دیگر همچون تفکرات سیاسی و... (که البته معتقدیم آن موضوعات هم از یک دین کامل خارج نیستند)،تابع ایسم هایی با مبدا بیگانه اند.

معیار آباء و اجدادی بودن صحت یک دین هم سخن تازه ای نیست.در قرآن،آیه ۱۰۴ سوره  المائدة  AL-MAEDAH می خوانیم:

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۚ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ

یعنی:«و هنگامی که به آنها گفته شود: «به سوی آنچه الله نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید» گویند: «آنچه نیا کانمان را بر آن یافته ایم ،ما را بس است ». آیا اگر نیا کان آنها چیزی نمی دانستند وهدایت نیافته بودند (بازهم از آنها پیروی می کنند)؟»

حال به فرض مثال؛اگر بنا باشد صرف نظر از ضرورت بررسی مبانی و درست یا غلط بودن یک دین،فقط قدمت آن معیار و اصل باشد،آیا باید همچون نیاکان مان،عناصر طبیعت مانند آب و آتش،یا سیارات دیگر مثل خورشید و ستارگان و یا حتی جانوران را پرستش کنیم؟

چون اجداد آریایی ها،پیش از زرتشت،اینگونه عمل می کردند.

پروفسور کریستین سن می نویسد:

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«دین قدیم آریاها بر پرستش قوای طبیعت و عناصر و اجرام سماوی استوار بود.

مع ذلک از زمان بسیار قدیم خدایان عمده طبیعت دارای خصوصیات اخلاقی و اجتماعی می شوند.

چنین به نظر می رسد که قبل از جدا شدن دو تیره هندی و ایرانی از یکدیگر،تفاوتی میان دو دسته از خدایان عمده آن ها بوده است.یک دسته دیوها (دیو daiva) می خواندند و در رأس آن خدای جنگجویی به نام ایندره Indra قرار داشت و دسته دیگر را اسوراها asuras (به ایرانی:اهوره ahura) می گفته اند و سردسته آن ها ورونه Varuna و میتره Mitra بود.

اکثر دانشمندان بر آن اند که مزداه mazdâh ایرانیان که به معنی «دانا» و بزرگترین اهوره می باشد،همان ورونه قدیم است،که نام اصلیش در نزد اقوام ایرانی فراموش شده است.

از لحظه ورود ایرانیان به عرصه تاریخ ما به دو دسته شکل مختلف از مذهب ابتدایی آنها برخورد می کنیم.یک دسته به پرستش میتره (در متون ایرانی:میثره miøra) مشغول اند،که در این هنگام در رأس دیوها قرار دارد و دسته دیگر،که خدای بزرگ آن ها مزداه می باشد.»

 

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۴۲

پ ن :دکتر زرین کوب :«برخی‌ دیگر هم‌ از اوّل‌ با آیین‌ مسلمانی‌ به‌ مخالفت‌ و ستیزه‌ برخاستند، گویی‌ گرویدن‌ به‌ این‌ دینی‌ را که‌ عرب‌ آورده‌ بود اهانتی‌ و ناسزایی‌ در حق‌ خویش‌ تلقّی‌ می‌کردند … این‌ اندیشه‌ که‌ عرب‌ پست‌ترین‌ مردم‌ است‌ چنان‌ ذهن‌ آنان‌ را مشغول‌ کرده‌ بود که‌ هرگز مجال‌ آن‌ را نمی‌یافتند تا حقیقت‌ را در پرتو روشنی‌ منطق‌ و خرد ببینند. هر روزی‌ به‌ بهانه‌ای‌ و در جایی‌ قیام‌ و شورش‌ سخت‌ می‌کردند و می‌کوشیدند عرب‌ را با دینی‌ که‌ آورده‌ است‌ از ایران‌ برانند.»

منبع:دو قرن سکوت،دکتر زرین کوب، ص ۲۵۳ و ۲۵۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۰۲ ، ۱۸:۰۲

پروفسور کریستین سن،مواردی از امتیازات پادشاهان ایران پیش از اسلام/اشکانی،را بر می شمرد که اگر عینک تعصب از چشم برداشته شود،می بینیم که؛جز یک سری تجملات مفرط برخواسته از روحیه خودشیفتگی،سرگرمی های دیکتاتور منشانه ای همچون نگهداری حیوانات وحشی جهت شکار و لذت جویی بی قاعده و ثروت اندوزی شخصی،نیستند.

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«از جمله امتیازات شخص شاهنشاه این بود که دیهیمی بلند بر سر می گذاشت و بر تختی زرین می خفت.

...در قصر سلطنتی تیسفون تختی از زر موجود بود.

...پادشاهان اشکانی،مانند هخامنشیان محل هایی به نام «فردوس» تعیین کرده بودند،که در آن شیر و خرس و پلنگ برای شکار نگاه می داشتند.

در نتیجه اهمیتی که در دربارهای شرقی به حرم داده می شد،غالباً خواجه سرایان در امور کشور نفوذی قابل توجه داشتند.

وقتی که شاهنشاه سفر می کرد،جماعتی کثیر از نیزه داران نگاهبان او بودند.

به تقلید از هخامنشیان،سلاطین اشکانی هم مقرر کرده بودند که هرکس به حضور شاهنشاه شرفیاب می شود،باید هدایایی بگذراند.

خزانه خاص شاهنشاه با خزائن کشور یکی بود.در خزانه پادشاه خراج کشورها جمع می شد و ثروتی هنگفت در این گنج ها گرد می آمد.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۳۷-۳۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۲ ، ۱۳:۴۳

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

پروفسور کریستین سن در مورد ارتباط پادشاه اشکانی با مردم می نویسد:

«معمولاً کسی به شاهنشاه دسترسی نداشت.»۱

عجیب هم نیست.چرا که اغلب پادشاهان ایران پیش از اسلام،وفق خوی دیکتاتوری،ادعای خدایی داشتند و مردم عادی را در سطح خود نمی دیدند.علاوه بر این،آنقدر درگیر تجملات مفرط و عیش و نوش و وقت گذرانی با آن تعداد افسانه ای از زنان و همخوابگان بودند که مسلما دیگر وقت و حالی برای اختصاص دادن به مردم و مشکلات آنها باقی نمی ماند.

از طرفی هم طبق مقررات اشکانیان،به تقلید از هخامنشیان،هرکسی که به درگاه پادشاه شرفیاب می شد ملزم به تقدیم هدایا بود!حال چطور ممکن بود به فرض دسترسی آسان به شخص پادشاه،مردم متقاضی که مطمئنا اکثرا بینوا هستند و برای حل مشکلات مراجعه کرده اند،بتوانند تحفه ای که در خور شأن پادشاه باشد تهیه و آن را تقدیم کنند تا گوشی شنوا و شاید راه حلی برای مشکلات بیابند؟!

مشکل امنیت جانی هم موضوع دیگری است.زیرا همچنانکه قبلا بیان شد وقتی پادشاه در بین خانواده احساس امنیت نمی کرده،پس ممکن نبوده با وجود آن همه فاصله از مردم و نبود محبوبیت در بین آنها،تضمین جانی هم داشته باشد.

دکتر زرین کوب چه زیبا از این دوران و تفاوت عیان آن با حکومت اسلام می نویسد:

«در روزگاری که مردم ایران خسروان خویش را تا درجه خدایان می پرستیدند و با آنها از بیم و آزرم رویاروی نمی شدند و اگر نیز به درگاه می رفتند پنام در روی می کشیدند،چنانکه در آتشگاه رسم بود،عربان ساده دل وحشی طبع با خلیفه پیغمبر خویش،که امیر آنان بود،در نهایت سادگی سلوک می کردند.

خلیفه با آنها در مسجد می نشست و رای می زد و آنها نیز بسا که سخن وی را قطع می کردند و بر وی ایراد می گرفتند و این شیوه رفتار و اطوار ساده ناچار کسانی را که از احوال و اوضاع حکومت خویش ستوه بودند بر آن می داشت که عربان و آیین تازه آنها را به دیده اعجاب و تحسین بنگرند.»۲

منابع:

۱) ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۳۷

۲) دو قرن سکوت،دکتر عبدالحسین زرین کوب،فانوس سپهر،۱۴۰۱،ص۷۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۲ ، ۱۲:۲۲

آیا معقول است از کسی که به خاطر قدرت،در حق خانواده خود رحم و شفقت روا نداشته،انتظار داشت با دیگران از روی مهربانی و عدالت رفتار کند؟!

بنیاد پادشاهی های ایران پیش از اسلام بر روی برادر کشی ها،پدر کشی ها و قتل عام های بی رحمانه بنا شده بود و از این روی نمی توان انتظاری جز وجود استبداد در برابر ملت داشت.

سلاطین اشکانی هم از این نوع رفتار قدرت طلبانه و خود خواهانه با اطرافیان مستثنی نبودند و از اساس،اختیارات آنها محدود به قانونی نبود.

در بسیاری مواقع حتی به سرداران سپاه،که در حقیقت برای پادشاه شمشیر می زدند هم رحم نمی شد!

همچنانکه «سورن» فرمانده مشهور اشکانی هم،نه به دست دشمن خارجی،بلکه به دلیل حسادت پادشاه و به دستور پادشاه به قتل می رسد!

پروفسور کریستین سن:

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«سلطنت اشکانیان،اگرچه هرگز به قدرت و ثبات سلطنت هخامنشی نرسید،اما صورتاً حکومت آنان استبدادی بود.

اختیارات شاهنشاه محدود به قانونی نبود و اگر بخت و اتفاق با او یار می شد و موانع را از میان بر می داشت،با کمال استبداد و خودسری فرمانروایی می کرد.

ترس شاهنشاه مخصوصاً از افراد خانواده خود بود،زیرا که ایرانیان با احترام ذاتی و تقریباً مذهبی سلطنت را حق خاندان شاهنشاهی می دانستند و بنابراین بزرگان جرأت نداشتند،قبل از یافتن یکی مدعی سلطنت از تخمه اشکانی،علم مخالفت با شاه را برافرازند.

به همین جهت سلاطین اشکانی بی رحمانه افراد خاندان خود را می کشتند.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۳۷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۲ ، ۱۸:۵۰

سردار نمونه اشکانی که در نزد اسلام ستیزان باستان گرا،«خالق جنگ های پارتیزانی!» نامیده می شود،علاقه عجیبی به آرایش و شمایل زنانه داشت و حتی در جنگ هم نمی توانست از زن بارگی و فساد دست بردارد!

پروفسور کریستین سن می نویسد:

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«در روز نبرد خود را می آراست و زینت می کرد و در پیشاپیش سپاه خود قرار می گرفت.«دلیری او به حدی مشهور بود،که با وجاهت زنانه او نمی ساخت،زیرا که سورن بنابر رسم مادها روی خود را سرخاب می مالید و آرایش می کرد و گیسوان خود را به دو قسمت می نمود،اما سایر پارت ها گیسوان را به رسم سگ ها بلند و ژولیده می گذاشتند تا هیبتی وحشتناک داشته باشند.»

سورن حرم خود را همراه می برد و در عین جنگ شب ها را به عیش و نوش و شرابخواری و استماع موسیقی و آواز و عشقبازی می گذرانید.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۳۶-۳۷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۰۲ ، ۲۳:۱۷

وقتی سخن از ایران پیش از اسلام به میان می آید،اسلام ستیزان باستان گرا،همواره از عظمت و جلال شاهان باستان و حقوق و جایگاه آنچنانی زن در آن ایام می گویند.که البته اگر شکوه و جلالی هم بوده (از نظر نظامی یا نوع لباس و زیور آلات)،حاصل مالیات ها و دسترنج مردم بوده است.

پروفسور کریستین سن،درباره تجملات مفرط یکی از سرداران مشهور اشکانی به نام سورن که «نمونه کامل امرای دولت اشکانی است» می نویسد و آنچه لازم به ذکر است در این گونه مواقع نباید انتظار انصاف و یا حتی داشتن بینایی از این اسلام ستیزان و مدعیان دروغین دفاع از حقوق زنان (فمنیست ها) داشت.وقتی که می خوانیم فقط 200 ارابه مخصوص حمل همسران و همخوابگان این سردار اشکانی بوده!

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«نمونه کامل امرای دولت اشکانی «سورن» است،که خصم کراسوس رومی بود و پلوتارخس در حق او چنین می نویسد:«سورن در ثروت و بزرگی و افتخار بعد از شاهنشاه شخص اول ایران بود.از حیث فضیلت و لیاقت سرآمد پارتیان به شمار می آمد.از لحاظ بلندی بالا و حسن اندام مانند نداشت*.

هنگام لشکرکشی هزار شتر بار و بنه او را می برد و دویست ارابه مخصوص حمل همسران و همخوابگان او بود.

هزار سواره زره پوش و عده بیشتری سرباز سبک اسلحه در رکاب او می رفت،زیرا او روی هم ده هزار سوار داشت،که قسمتی از گماردگان و قسمتی از بندگان او بودند.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۳۶

*این حسن اندام و بلندی بالا هم البته خود جای بحث دارد که در پست:وجاهت زنانه و عادت به فساد سورن،بیان شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۰۲ ، ۰۹:۳۹

در ایران پیش از اسلام،هرگاه پادشاه در مورد قدرت خود،"احساس" خطر می کرد نه تنها خود را مجاز به قتل عام افراد می دانست بلکه املاک و دارایی های آنان را نیز مصادره می کرد!

حال تصور کنید؛وقتی با اطرافیان خود و به اصطلاح طبقه اشراف این چنین رفتار می کردند با مردم عوام چه برخوردی می شد؟!

پروفسور کریستین سن:

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«هر وقت که پادشاه قدرت داشت،خانواده نجبایی را که خطرناک می دید قتل عام می کرد و املاک و اقطاعات آنان را از آن دولت می نمود.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات‌نگاه-۱۳۸۴،ص۳۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۲ ، ۲۱:۵۳

 

روحانیون زرتشتی در حکومت های ایران پیش از اسلام نفوذ داشتند و این نفوذ تا حدی بود که حتی به قلم پروفسور کریستین سن،تنفیذ و تایید نهایی حکم پادشاهی در دوره اشکانی،پس از انتخاب سنا،به دست همین قشر،تحت عنوان "انجمن دانایان و مغان" انجام می شد.

| نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«همچنین قراینی در دست است که انجمن دیگری هم بر پای بوده و آن را مجمع «دانایان و مغان»می توان نامید.

سلاطین اشکانی رأی آنان را در امور محل اعتنا قرار می داده اند و ظاهراً در حوادث مهم به وسیله فتوای دینی مداخلاتی می نموده اند.»

در پاورقی نیز می خوانیم : «استرابو می گوید:انتخاب شاهنشاه همیشه در این دو انجمن صورت می گرفت.به عقیده من مفهوم آن این است که اول «شورای خویشاوندان» («سنا») پادشاه را معین می کرده و بعد این انتخاب در انجمن دانایان و مغان تأیید می گردیده است.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات‌نگاه-۱۳۸۴،ص۳۲

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۲ ، ۱۷:۰۶

در روش حکومت در ایران پیش از اسلام-اشکانی،چنانچه در انتخاب پادشاه،اختلافی پیش می آمد تدبیر و چاره متمدنانه بزرگان چه بود؟

پروفسور کریستین سن:

| نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«در این عهد هرگز مقام سلطنت کاملاً تابع طرز ملوک الطوایفی نبود و حق انحصاری خاندان اشکانی محسوب می شد.با این قید که لزوماً سلطنت از پدر به پسر نمی رسید.

پس از مرگ پادشاه بزرگان جانشین او را به دلخواه خود معین می کردند،و اگر اختلافی می افتاد،شمشیر در میانه حکم می شد.هر طایفه یکی از شاهزادگان اشکانی را اختیار کرده،برای رسانیدن او به مقام شاهنشاهی مجاهده می نمود.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات‌نگاه-۱۳۸۴،ص۳۰-۳۱

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۲ ، ۱۷:۰۲

حکومت خان سالاری،به اصطلاح امروزی:فئودالیک یا همان تیول داری باستانی جزئی مهم از دوره هایی درتشکیلات اجتماعی،اقتصادی و سیاسی ایران پیش از اسلام بوده است.

نظام ارباب رعیتی (برده) ای که اعظم تیول داران و راس خان ها،پادشاه بود و آنچه در خور توجه است بردگی کشاورزانی است که در آن زمین ها،هم کار می کرده اند و هم در مواقع نیاز،چه به نفع پادشاه و چه برعلیه او (به خواست زمین دار)،باید شمشیر می کشیدند و در جنگ ها شرکت می کردند.

پروفسور کریستین سن درباره نظام ملوک الطوایفی اشکانی و بردگی کشاورزان می نویسد:

| نکاتی از کتاب:ایران در زمان ساسانیان

«...در این طبقه،یعنی نزد ویس بدان،مرکز ثقل دولت قرار داشت،که گماردگان (تیولداران) بزرگ و معتبر شاهنشاه به شمار می آمدند و اتباع خود را برای جنگ با دشمنان شاه و گاهی نیز برای در افتادن با خود او مسلح می ساختند.

مثلا سورن ده هزار سوار که همه از بندگان او بودند،به جنگ کراسوس برد.

از این مطلب چنین بر می آید که در آن وقت کشاورزانی که موظف به خدمت جنگی بودند،در تحت تسلط صاحبان مقتدر تیول و املاک دولتی به نوعی بندگی دچار بودند.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات‌نگاه-۱۳۸۴،ص۳۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۲ ، ۱۶:۲۲

همراهان گرامی؛ان شاء الله و از امروز،نکته هایی از کتاب : ایران در زمان ساسانیان اثر: پروفسور آرتور کریستین سن،شرق شناس و ایران شناس مشهور دانمارکی،تحت عنوان:"نکته هایی از کتاب:ایران در زمان ساسانیان" تقدیم خواهد شد.

در مورد لزوم و فواید مطالعه تاریخ (گذشته) می نویسند که مهم ترین فایده،درس آموزی و عبرت گیری از اشتباهات و کاستی هاست و در حقیقت اگر شناخت نباشد،قدر نقاط مثبت حال حاضر نیز دانسته نمی شود.

چرا بر روی تاریخ-تاریخ ایران پیش از اسلام،به ویژه ساسانیان،تمرکز کرده ایم؟

علت،وجود تحریفات و دروغ هایی است که اسلام ستیزان با سوء استفاده از احساسات وطن دوستی ایرانیان،ارائه می کنند و بر مبنای همان دروغ ها سعی دارند حقایق را وارونه جلوه دهند! به طوری که به مخاطب القاء می شود ایران و وضعیت ایران پیش از ورود اعراب (اسلام)،از هر جهت،بهشتی برین و بی عیب و نقص بوده که پس از اسلام،دچار تباهی و ویرانی گشته است.

 کتابی که ان شاء الله در قالب نکته برداری و خوشه چینی به آن پرداخته خواهد شد از مهمترین و ممتازترین آثار در زمینه تاریخ ایران باستان-ساسانیان است که به اوضاع مردم و حکومت آن دوران می پردازد و به باور صاحب نظران،اگر کسی  قصد نوشتن در مورد آن دوره را دارد ناگزیر باید این کتاب را که محصول و خروجی تقریبا،تمامی منابع مهم قدیم و جدید تا زمان تالیف بوده و نوشتن آن ۳۰ سال به طول انجامیده است،مطالعه و از آن استفاده کند.

نکته دیگری که به نظرم لازم به یادآوری است؛بسیاری،این کتاب و یا کتاب های آیکونیک مشابه را اذعان دارند که مطالعه کرده اند اما جالب است که گویا نگاه احساسی و تعصب آمیز موجب شده بسیاری از مطالب اساسی را اصلا نبینند! لذا وقتی با این مطالب مواجه می شوند برخورد اول،انکار کل ماجرا و یا حداقل درخواست تصویر صفحات از روی شک و تردید است.

البته ان شاء الله به هیچ عنوان هدف از این نکته برداری ها،استفاده ابزاری-احساسی  از این کتاب ها نیست بلکه منظور مورد توجه قرار دادن و جمع بندی آن مطالب در کنار یکدیگر به منظور دستیابی به نتیجه ای صحیح و مفید است.

بنابراین صمیمانه و حقیقتا،از هرگونه نظر،انتقاد یا پیشنهاد سازنده و حتی الامکان مستند استقبال می شود.

ارسال دیدگاه در کانال تلگرام:

@daftarcheh_tch

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۲ ، ۱۷:۵۰


ویدیویی از سخنان شنیدنی دکتر تورج دریایی،استاد «تاریخ،مطالعات و فرهنگ ایرانی» در دانشگاه کالیفرنیا،ارواین و رئیس «مرکز ایران شناسی ساموئل جردن» با موضوع «گذر از دو قرن سکوت»،در ارتباط با دو قرن اول اسلام در ایران:



تماشای ویدیو


مدت زمان: 19 دقیقه 22 ثانیه 


دانلود:


 کیفیت اصلی و منبع - حجم :566 مگابایت

کیفیت 144p

کیفیت 240p

کیفیت 360p

کیفیت 480p

کیفیت 720p

کیفیت 1080p



نکته های مهم سخنان دکتر:


- ۲۶۰ نامه به زبان پهلوی کشف شده است.

- نامه ها از جنس پارچه و چرم،و مهر و موم شده هستند.

- این نامه ها متعلق به سال های ۶۶۶ (۱۱ سال پس از مرگ یزدگرد)  تا سال ۸۸۸،یعنی همان «دو قرن اولیه اسلام در ایران» که نزد عده ای به «دو قرن سکوت» مشهور است می باشند.

- بنا بر این مدارک،کسانی بوده اند که در طی این دو قرن،به فارسی میانه می نوشتند.

- اهمیت این متون در اطلاعاتی است که از درون مملکت ارائه می کنند.

- یکی از این مدارک،گِل مُهری است متعلق به خانمی به نام مروارید که در همین به اصطلاح دو قرن سکوت می زیسته و فعالیت آزاد اقتصادی داشته است.

- بر اساس این گل مهرها که مربوط به شهرهای گرگان،قم و ... هستند،مشخص می شود که موبدها (روحانیون) و عامه زرتشتیان که هنوز مسلمان نشده بودند همچنان بدون ممانعت،منصب های قضاوت و ...،اسامی ایرانی و زندگی عادی خود را داشته اند.

طبق نامه ی خانم مروارید ؛

- هنوز در قرن هفتم و هشتم سیستم تاریخگذاری،سیستم زرتشتی است.

- زندگی به روال عادی خود ادامه داشته است و مردم داد و ستد می کردند.

- طبق این نامه حتی در بین زرتشتیان «شراب» خرید و فروش می شده که اگر به جواز مشروب فروشی در جامعه تحت حاکمیت اسلام تعبیر نشود،دلیل بر «اسلام تدریجی و به دور از فشار و زور ایرانیان» بوده است.

- در آرشیو دیگری که از طبرستان/مازندران کشف شده و مربوط به اواخر دوره ساسانی و اوایل دوره اسلامی ایران است در یکی از مدارک و متون این آرشیو که ترجمه شده،بیانگر مسائل قانونی و قضایی آن دوره است که قضات،همه موبد (روحانی زرتشتی) و قانون هم قوانین زرتشتی است.


توصیه های ارزشمند دکتر دریایی:


- تاریخ پویا و سالم،تاریخ مستند است نه تاریخ احساسی.

- تاریخی که در ایران نوشته می شود (رواج دارد) بیشتر یک نوع جدال،سلب مسئولیت،خود برتر بینی و انداختن تقصیرها به گردن عوامل خارجی است.

- در تاریخ نویسی بیمار،نفرت از همسایگان ایجاد می شود.

- شرم آور است برخی افراد که از تاریخ استفاده احساسی می کنند به خود اجازه می دهند به عرب ها که بخشی قابل توجه از جمعیت ایران هستند اهانت کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۲ ، ۱۸:۵۳

دکتر زرین کوب،از قرآن،پیام تازه ای که زبان سخنوران ایرانی و غیر ایرانی را بند آورده بود می نویسد:


| نکاتی از کتاب : " دو قرن سکوت " - اثر دکتر عبدالحسین زرینکوب



«وقتی بانگ قرآن و اذان در فضای ملک ایران پیچید،زبان پهلوی در برابر آن فرو ماند و به خاموشی گرایید.

آنچه درین حادثه زبان ایرانیان را بند آورد سادگی و عظمت «پیام تازه» بود.و این پیام تازه،قرآن بود که سخنوران عرب را از اعجاز بیان و عمق معنی خویش به سکوت افکنده بود.

پس چه عجب که این پیام شگفت انگیز تازه در ایران نیز زبان سخنوران را فرو بندد و خردها را به حیرت اندازد.

حقیقت این است که از ایرانیان،آنها که دین را به طیب خاطر خویش پذیرفته بودند شور و شوق بی حدی که درین دین مسلمانی تازه می یافتند چنان آنها را محو و بی خود می ساخت که به شاعری و سخن گویی وقت خویش را به تلف نمی آوردند.»


منبع:دو قرن سکوت،دکتر عبدالحسین زرین کوب،فانوس سپهر،۱۴۰۱،ص۱۰۳


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۲ ، ۱۹:۰۸

گذشته از انگیزه های وقوع جنگ بین مسلمانان و ساسانیان،شکست و فروپاشی آسان دولت و آیین ساسانیان که به گفته صاحب نظران در دید بسیاری،همچون معجزه و نصرت آسمانی می باشد،اسباب و علت های درونی بسیاری داشت که دکتر زرین کوب به برخی از آنها اشاره کرده است.


| نکاتی از کتاب : " دو قرن سکوت " - اثر دکتر عبدالحسین زرینکوب



  • حکومت ساسانیان،دستگاهی تباه و فاسد بود:


«این حادثه فقط سقوط دولتی با عظمت نبود،سقوط دستگاه فاسد و تباه بود.

زیرا در پایان کار ساسانیان از پریشانی و بی سرانجامی در همه کارها فساد و تباهی راه داشت.»۱


  • پادشاهان ساسانی،حکامی مستبد و موبدها،روحانیونی کژخوی بودند:

«جور و استبداد خسروان آسایش و امنیت مردم را عرضه خطر می کرد و کژخویی و سست رایی موبدان اختلاف دینی را می افزود.»۲

  • انزوای مزدیسنا در میدان فکری:

«از یک سو سخنان مانی و مزدک در عقاید عامه رخنه می انداخت و از دیگر سوی نفوذ دین ترسایان در غرب و پیشرفت آیین بودا در شرق قدرت آیین زرتشت را می کاست.

روحانیان نیز چنان در اوهام و تقالید کهن فرو رفته بودند که جز پروای آتشگاه و عواید و فواید آن را نمی دانستند و از عهده دفاع از آیین خویش هم بر نمی آمدند.

وحدت دینی درین روزگار تزلزلی تمام یافته بود و از فسادی که در اخلاق موبدان بود هوشمندان قوم از آیین زرتشت سرخوره بودند و آیین تازه ای می جستند که جنبه اخلاقی و روحانی آن از دین زرتشت قوی تر باشد و رسم و آیین طبقاتی کهن را نیز در هم فرو ریزد.

نفوذی که آیین ترسا درین ایام در ایران یافته بود از همین جا بود.

عبث نیست که روزبه بن مرزبان،یا چنانکه بعدها خوانده شد،سلمان فارسی آیین ترسا گزید و باز خرسندی نیافت.ناچار در پی دینی تازه در شام و حجاز می رفت.»۳


  • مهیا بودن زمینه برای پذیرفتن دینی جدید و قانع کننده:


«باری از این روی بود که درین ایام زمینه افکار از هر جهت برای پذیرفتن دینی تازه آماده بود و دولت نیز که از آغاز عهد ساسانیان با دین توأم گشته بود،دیگر از ضعف و سستی نمی توانست در برابر هیچ حمله ای تاب بیاورد.»۴


  • نابودی حکومت ساسانیان حتمی بود و امکان بقا وجود نداشت:

«و بدین گونه،دستگاه دین و دولت با آن هرج و مرج خون آلود و آن جور و بیداد شگفت انگیز که در پایان عهد ساسانیان وجود داشت،دیگر چنان از هم گسیخته بود که هیچ امکان دوام و بقا نداشت.»۵

  • به دیدگاه نویسنده،ساسانیان چنان پریشان و درمانده بودند که نابودی شان به دست هرکسی ممکن بود و مسلمانان این فرصت را غنیمت شمرده و بر مجوس پیروز شدند:

«دستگاهی پریشان و کاری تباه که نیروی همت و ایمان ناچیزترین و کم مایه ترین قومی می توانست آن را از هم بپاشد و یکسره نابود و تباه کند.

بوزنطیه - یا چنانکه امروز می گویند:بیزانس - که دشمن چندین ساله ایران بود نیز از بس خود در آن روزها گرفتاری داشت نتوانست این فرصت را به غنیمت گیرد و عرب که تا آن روزها هرگز خیال حمله به ایران را نیز در سر نمی پرورد جرأت این اقدام را یافت.

بدین ترتیب،کاری که دولت بزرگ روم با آیین قدیم ترسایی نتوانست در ایران از پیش ببرد،دولت خلیفه عرب با آیین نو رسیده اسلام از پیش برد و جایی خالی را که آیین ترسایی نتوانسته بود پر کند آیین مسلمانی پر کرد.بدین گونه بود که اسلام بر مجوس پیروزی یافت.»۶


  • سقوط ساسانیان اجتناب ناپذیر بود:

«اما این حادثه هرچند در ظاهر خلاف آمدِ عادت بود در معنی ضرورت داشت و اجتناب ناپذیر می نمود.

سالها بود که خطر سقوط و فنا در کنار مرزها و پشت دروازه های دولت ساسانی می غرید.»۷


  • مردم از ظلم و فساد حکام و روحانیون ساسانی به ستوه آمده بودند و دین جدید (اسلام) را بشارت و نوید دانسته و به هر طریق ممکن از سپاه مسلمانان استقبال می کردند:


«مردم که از جور فرمانروایان و فساد روحانیان به ستوه بودند آیین تازه را نویدی و بشارتی یافتند و از این رو بسا که به پیشواز آن می شتافتند.

چنان که در کنار فرات،یکجا،گروهی از دهقانان جسر ساختند تا سپاه ابوعبیده به خاک ایران بتازد،و شهر شوشتر را یکی از بزرگان شهر به خیانت تسلیم عرب کرد و هرمزان حاکم آن،بر سر این خیانت به اسارت رفت.

در ولایاتی مانند ری و قومس و اصفهان و جرجان و طبرستان مردم جزیه را می پذیرفتند اما به جنگ آهنگ نداشتند و سببش آن بود که از بس دولت ساسانیان دچار بیدادی و پریشانی بود کس به دفاع از آن علاقه ای و رغبتی نداشت.

از جمله آورده اند که مرزبان اصفهان فاذوسبان نام مردی بود با غیرت،چون دید که مردم را به جنگ عرب رغبت نیست و او را تنها می گذارند،اصفهان را بگذاشت و با سی تن از تیراندازان خویش راه کرمان پیش گرفت تا به یزدگرد شهریار بپیوندد اما تازیان در پی او رفتند و بازش آوردند و سرانجام صلح افتاد،بر آنکه جزیه بپردازند و چون فاذوسبان به اصفهان باز آمد مردم را سرزنش کرد که مرا تنها گذاشتید و به یاری برنخاستید سزای شما همین است که جزیه به عربان بدهید.

حتی از سواران بعضی به طیب خاطر مسلمانی را پذیرفتند و به بنی تمیم پیوستند.

چنانکه،سیاه اسواری،با عده ای از یارانش که همه از بزرگان سپاه یزدگرد بودند چون کر و فر تازیان بدیدند و از یزدگرد نومید شدند به آیین مسلمانی گرویدند و حتی در بسط و نشر اسلام نیز اهتمام کردند.»۸


  • نا امیدی و ناخرسندی ملت،مهمترین دلیل پیروزی اعراب مسلمان بر ساسانیان بود:

«همین نومیدی ها و ناخرسندیها بود که عربان را در جنگ ساسانیان پیروزی داد و با سقوط نهاوند عظمت و جلال خاندان کسری را یکسره در هم ریخت.این پیروزی،که اعراب در نهاوند بدست آوردند امکان هرگونه مقاومت جدی و مؤثری را که ممکن بود در برابر آنها روی دهد نیز از میان برد.»۹


  • فتح نهاوند که بعدها فتحُ الفُتوح نامیده شد،پیروزی ایمان و عدالت بود بر فساد و ظلم:

«در واقع این فتح نهاوند،در آن روزگاران پیروزی بزرگی بود.پیروزی قطعی ایمان و عدالت بر ظلم و فساد بود.

پیروزی نهایی سادگی و فداکاری بر خودخواهی و تجمل پرستی بود.»۱۰


  • سربازان مسلمان،مردمی ساده بودند که جز شکوه و جبروت خداوند نمی دیدند:

«رفتار ساده اعراب در جنگهای قادسیه و جلولاء و پیروزی شگفت انگیزی که بدان آسانی برای آنها دست داد و به نصرت آسمانی می مانست جنگجویان ایران را در نبرد به تردید می انداخت و جای آن نیز بود.

این اعراب که جای خسروان مرزبانان پر شکوه و جلال ساسانی را می گرفتند مردم ساده و بی پیرایه ای بودند که جز جبروت خدا را نمی دیدند.»۱۱


  • زندگی خلیفه مسلمانان و یارانش همانند دیگر مردم بود :

«خلیفه آنها که در مدینه می زیست از آن همه تجمل و تفنن که شاهان جهان را هست هیچ نداشت و مثل همه مردم بود.
آنها نیز که از جانب او در شهرها و ولایت های تسخیر شده به حکومت می نشستند و جای مرزبانان و کنارنگان پادشاهان ساسانی بودند زندگی ساده فقرآلود زاهدانه یا سپاهیانه داشتند.»۱۲

  • سلمان فارسی که حاکم ایرانی مدائن هم بود،الگوی ساده زیستی بود:

«سلمان فارسی که بعدها از جانب عمر به حکمت مدائن رسید نان جو می خورد و جامه پشمین می داشت.در مرض موت می گریست از عقبه آخرت جز سبکباران نگذرند و من با این همه اسباب دنیوی چگونه خواهم گذشت.از اسباب دنیایی نیز جز دواتی و لولئینی نداشت.»۱۳

  • ارج و بهای اسلام،رفتار و نوع زندگی سربازان مسلمان بود:

«این مایه سادگی سپاهیانه یا زاهدانه البته شگفت انگیز بود و ناچار در دیده مردمی که هزینه تجمل و شکوه امرا و بزرگان ساسانی را با عسرت و رنج و با پرداخت مالیاتها و سخره ها تامین می کردند اسلام را ارج و بهای فراوان می داد.»۱۴

  • تفاوت عیان حکومت اسلامی با حکومت مستبد ساسانی:

«در روزگاری که مردم ایران خسروان خویش را تا درجه خدایان می پرستیدند و با آنها از بیم و آزرم رویاروی نمی شدند و اگر نیز به درگاه می رفتند پنام در روی می کشیدند،چنانکه در آتشگاه رسم بود،عربان ساده دل وحشی طبع با خلیفه پیغمبر خویش،که امیر آنان بود،در نهایت سادگی سلوک می کردند.

خلیفه با آنها در مسجد می نشست و رای می زد و آنها نیز بسا که سخن وی را قطع می کردند و بر وی ایراد می گرفتند و این شیوه رفتار و اطوار ساده ناچار کسانی را که از احوال و اوضاع حکومت خویش ستوه بودند بر آن می داشت که عربان و آیین تازه آنها را به دیده اعجاب و تحسین بنگرند.»۱۵


  • نابودی ساسانیان،پایان تباهی و بیداد و فساد:

«باری سقوط نهاوند،که نسب نامه دولت ساسانیان را ورق بر ورق به توفان فنا داد،بیدادی و تباهی شگفت انگیزی را که در آخر عهد ساسانیان بر همه شئون ملک رخنه کرده بود پایان بخشید و دیوار فرو ریخته دولت نا پایداری را که موریانه فساد و بیداد آن را سست کرده بود و ضربه های کلنگ حوادث در ارکان آن تزلزل افکنده بود عرضه انهدام کرد.»۱۶


منابع:

۱) دو قرن سکوت،دکتر عبدالحسین زرین کوب،فانوس سپهر،۱۴۰۱،ص۷۰

۲)همان،ص ۷۰

۳)همان،ص ۷۰

۴)همان،ص ۷۱

۵)همان،ص ۷۱

۶)همان،ص ۷۱

۷)همان،ص ۷۱

۸)همان،ص ۷۱-۷۲

۹)همان،ص ۷۲

۱۰)همان،ص ۷۲

۱۱)همان،ص ۷۲

۱۲)همان،ص ۷۲

۱۳)همان،ص ۷۳

۱۴)همان،ص ۷۳

۱۵)همان،ص ۷۳

۱۶)همان،ص ۷۳


















۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۰۲ ، ۱۳:۵۹