| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بصیرت» ثبت شده است

# خط ـ نوشته

 

 

و این نگاه‌های کوتهِ تک‌بُعدی، چه ضربه‌ها که به ما نزده!

 

نگاه تک‌بُعدی به «عقیده محوری»؛
نگاه تک‌بُعدی به «جهاد»؛
نگاه تک‌بُعدی به «دعوت و تبلیغ»؛
نگاه تک‌بُعدی به «تزکیه»؛
نگاه تک‌بُعدی به «سیاست»
و...

 

یک خانه، با کنار هم قرار گرفتنِ تمام اجزایش تعریف می‌شود، نه صرفاً بر اساس یک دیوار یا ستون یا...

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

گاهی دعوتگر مسلمان، ناخودآگاه از فضای رسانه‌ای و گفتمان مهندسی شده‌ی اسلام‌ستیزان تأثیر می‌پذیرد و رنگ می‌گیرد.
به عنوان مثال، آن‌قدر عبارت‌هایی چون «حجاب اجباری» را از زبان رسانه‌ها و افراد مختلف شنیده که خود نسبت به همین ترکیب، نوعی حساسیت یا پیش‌داوری پیدا کرده است؛ بی‌آنکه در معنای واقعی این عبارت یا اهداف نهفته در پسِ آن تأمل کند.
این همان مکانیزمی است که دشمنان دین، در بسیاری از مفاهیم مشابه نیز به کار می‌گیرند؛ نظیر واژه‌ی «اسلام‌گرا» که در حقیقت حربه‌ای زبانی برای حمله به خود «مسلمان» است.

 

اما مگر هر امر و نهی اجتماعی یا اخلاقی باید اختیاری باشد؟
اگر بنا باشد همه‌چیز را بر مدار اختیار محض بچرخانیم، دیگر قانون‌مداری و در مقابلش «هرج‌ومرج» چه معنا خواهد داشت؟
از همین رو، ما نه‌تنها با تعبیر «حجاب اجباری» مشکلی نداریم، بلکه این تعبیر را از اساس نادرست نمی‌دانیم. چراکه پوشیدگی و حیا، از فطرت انسان سالم، شریف و اصیل برمی‌خیزد.
چه بسا روزی بشنویم که کسانی از «پاکدامنی اجباری» هم سخن بگویند!

 

حجاب، فریضه‌ای الهی است بر دختر و زن مسلمان، که از روی ایمان و باور قلبی به اوامر پروردگارش آن را می‌پذیرد و عمل می‌کند. برخلاف آنچه اسلام‌ستیزان می‌کوشند با واژه‌ی «اجباری» در ذهن‌ها القا کنند، مؤمن با افتخار و طیب نفس، آن را برمی‌گزیند و می‌پوشد، نه از سر کراهت بلکه از سر ایمان.

 

اما آن دسته از دعوتگران که از «آزادی بی‌حجابی» سخن می‌گویند، اغلب نه از سر شناخت و باور عمیق به آزادی دینی و مدارا، بلکه بیشتر برای اعلام موضع سیاسی یا همراهی با جریان غالب اجتماعی چنین می‌کنند.
باور آنان به «آزادی دینی» معمولاً ریشه در دو کاستی دارد:
۱. شناخت ناکافی از حدود و ضوابط آزادی دینی و مدارا در اسلام.
۲. ناآگاهی از مسئله‌ی تطبیق شریعت و چگونگی تحقق آن در جامعه.

نکته‌ی نخست، یعنی شناخت حدود آزادی، کلید فهم این گره فکری است. رفتار پیامبرمانﷺ و شاگردانش ــ صحابه رضی‌الله‌عنهم، تابعین و تبع‌تابعین رحمهم‌الله، که دوران آنان را «خیرالقرون» نامیده‌اند ــ می‌تواند بهترین راهنما باشد. آنان در برابر منکرات، از جمله بی‌حجابی و بدپوششی، همواره رفتاری حکیمانه، مؤدبانه و در عین حال قاطع داشتند.

اما نکته‌ی مهم دیگر این است که حتی در شناخت ما از پوشش زنان پیرو ادیان دیگر نیز رسانه‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای یافته‌اند.
اگر به منابع مستند و ویدیوهای تاریخی (نه فیلم‌ها و سریال‌های نمایشیِ فیلمنامه نویسی و کارگردانی شده) مراجعه کنیم، خواهیم دید که حتی در جوامع غربی و غیرمسلمان نیز پوشش زنان در یک قرن گذشته، به‌مراتب کامل‌تر و آبرومندانه‌تر از آن چیزی بوده که امروز با عنوان «حجاب اجباری» به سخره گرفته می‌شود.
کافی است به تصاویر زنان لندن در صد سال پیش نگاهی بیندازیم تا دریابیم آنچه امروز در خیابان‌ها می‌بینیم، نه لباس بیرون، بلکه لباس اتاق خواب است؛ لباسی که هیچ دختر و زن اصیل و شریف، حتی در حضور پدر و برادر خود در خانه نیز به پوشیدن آن رضایت نمی‌دهد.
زیرا هدف از طراحی این لباس‌ها، آشکارا تحریک، جلب توجه و برهنگی هرچه بیشتر است.

 

پس منطقی نیست که از یک سو، با شور و جدیت به «امر به معروف» بپردازیم ــ چنان‌که حرکت‌های بسیار مبارکی در این زمینه در جریان است، از مراسم‌های ترویج حجاب گرفته تا فعالیت‌های فرهنگی متعدد، که خداوند از همه‌ی عاملانشان راضی باد ــ و از سوی دیگر، برای «منکر» مجوز و یا تبصره‌هایی ناآگاهانه صادر کنیم.
چگونه می‌توان در یک زمان هم مردم را به پوشیدگی و عفاف تشویق کرد و هم گفت: «اگر گروهی در جامعه بی‌حجاب بودند، مانعی ندارد»؟
پزشک حاذق، تنها به تجویز دارو بسنده نمی‌کند؛ بلکه هم‌زمان با درمان، عامل بیماری را نیز برمی‌چیند.

البته این سخن به هیچ‌وجه به معنای آن نیست که در برابر بی‌حجابی باید با خشونت افسارگسیخته و رفتار غیرشرعی برخورد کرد.
اسلام خود شیوه‌ی مواجهه با گناه و خلاف شرع را نیز آموخته است.
پس نگاه ما باید جامع باشد، نه تک‌بعدی؛ هم بر شفقت و اخلاق استوار، و هم بر قاطعیت در حفظ ارزش‌ها.

به‌گمان من، این رویکرد نه‌تنها در موضوع حجاب، بلکه در بسیاری از مسائل اجتماعی و فرهنگی دیگر نیز راهگشاست.
کافی است از خود بپرسیم: اگر پیامبرمان ﷺ یا صحابه‌ی بزرگوار، چون عمر بن خطاب و علی مرتضی رضی‌الله‌عنهما، در جامعه‌ای با بی‌حجابی روبه‌رو می‌شدند، چگونه رفتار می‌کردند؟
بی‌تردید، آنان هرگز رفتار نابجا و ناشایست نشان نمی‌دادند؛ اما آیا می‌توان تصور کرد که بی‌تفاوت می‌ماندند و واکنشی نشان نمی‌دادند؟
در روزگاری که حتی مردمان غیرمسلمان، بسیاری از ارزش‌های اخلاقی را محترم می‌شمردند و برهنگی و بی‌بندوباری را مایه‌ی سقوط انسانیت می‌دانستند، قطعاً آنان نیز در برابر چنین پدیده‌ای ساکت نمی‌نشستند.

 

در پایان، باید همواره هوشیار باشیم که در دام واژگان و تله‌های روانی اسلام‌ستیزان گرفتار نشویم.

مبادا با صدور مجوزهای ضمنی و در نتیجه عادی‌سازی برای برخی معاصی، ناخواسته گناهی بزرگ‌تر از خودِ گناه انجام دهیم؛ یعنی گناهِ توجیه و تسهیلِ گناه.
بله، دعوتگریِ مؤمنانه، نیازمند عقیده و بصیرت و درایتی است که میان دلسوزی و سازش، مرزی روشن بکشد.

 

وفقنا الله لما یحب و یرضی

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

 

در یکی از گروه‌های اینترنتی که در زمینه‌ی پاسخ‌گویی به شبهات اسلام‌ستیزان فعالیت می‌کند – و حقیقتاً برایشان احترام بسیاری قائلم و صمیمانه دعای توفیق روزافزونشان را دارم – گفت‌وگویی درباره‌ی موضوعی درگرفت که پیش‌تر خودم به‌صورت مستند به آن پرداخته بودم. با خود گفتم چه بهتر که همان مطلب را، به‌اصطلاح، فوروارد کنم.
اما فوروارد ممکن نبود، زیرا نوشته‌ام حاوی لینک کانال تلگرامی بود و محدودیت وجود داشت. ناچار متن را کپی کردم و نسخه‌ای بدون لینک کانال فرستادم.
با این حال، برای دسترسی به مستندات بیشتر (تصاویر و...)، بدون درج آدرس کانال، دعوتی کردم تا در صورت تمایل، به کانال مراجعه کنند؛ اما آن دعوت حذف شد.
گویی چنین گمان می‌شود که هدف، کسب منافع مادی یا شهرت‌طلبی و امثال آن است.
در حالی‌که، به دلیل ماهیت ایدئولوژیک و عقیده‌محورِ مجموعه و پرداختن به جریان‌های فکری گوناگون، همواره در معرض آسیب هستیم — که البته مبارکمان باد.


سرتان را درد نیاورم؛ یاد حدود پانزده سال پیش افتادم، روزگاری که با وایبر و امثال آن سروکار داشتیم و اغلب دعوتگران در گروه‌های واتساپی فعالیت می‌کردند. متأسفانه همان زمان نیز این رفتارهای حاشیه‌ای وجود داشت. مثلاً گاهی مدیران گروه‌ها به‌جای تمرکز بر محتوا و اصل سخن، حساس می‌شدند که چرا نویسنده در پایان مطلب نامش را نوشته! حتماً ریاکار است و اخلاص ندارد! و از این دست طرز فکرها و رفتارهای سطحی، کوچک و پوچ.


جالب این‌جاست که اگر فلان کانال، اعضای فراوانی داشته باشد یا فلان شخص مشهور باشد، چنین رفتارهایی دیده نمی‌شود. حتی اگر از منابع بیگانه ـ که گاه هیچ تناسبی با مبانی عقیدتی ما ندارند ـ نقل کنی، مشکلی نیست! اما کافی است فقط نام یک مجموعه‌ی فعال در بستری مانند تلگرام یا اینستاگرام برده شود، تا حساسیت‌ها آغاز گردد!


برای خودم بارها پیش آمده که افرادی پیام داده‌اند و پیشنهاد «تبادل» داده‌اند؛ اما مشروط به اینکه حتماً ابتدا کانال آن‌ها را معرفی کنم تا در مقابل، آن‌ها هم دفترچه را معرفی کنند! گویی پای معامله و تجارت در میان است.
در حالی‌که من شخصاً دوست دارم اگر شرایط فراهم بود، کانال‌های مفید را معرفی کنم تا شاید در ثواب نشر مطالبشان نیز شریک باشم؛ اما در بسیاری مواقع، این کار ممکن نیست: گاه به علت فراهم نبودن موقعیت یا زمان، و گاه به سبب ملاحظات و محدودیت‌های سخت قانونی.
با این همه، هر از گاهی سعی می‌کنم با فوروارد کردن برخی مطالب، خود را از این اجر بی‌نصیب نگذارم.


حرف من این است که این رفتارها زیبنده نیست. پانزده سال پیش هم گذشت و امروز، همان رفتارها در نظر من و دیگرانِ آن روزگار، کودکانه، ناپخته و حقیر جلوه می‌کند. رفتارهای امروز نیز، دست‌کم در آینده، چنین خواهند بود.
تا زمانی که یک مجموعه در درجه‌ی نخست، دچار نقص و انحراف عقیدتی نباشد و معرفی آن برای دیگران در استطاعت ما باشد، به‌گمانم هیچ‌گونه برخورد منفی در این زمینه شایسته نیست.


بزرگ و بزرگوار باشیم؛ هدف را قربانیِ حواشیِ پوچ نکنیم.

 

نکته: در منابع سیره و تاریخ صدر اسلام، به‌ویژه در گزارش‌های مربوط به غزوات و سرايا، بارها اشاره شده که قبایل و حتی گروه‌های کوچک از مهاجرین و انصار، هر کدام پرچم ویژه‌ی خود را داشتند با این وجود اعتراضی به ایشان نمی‌شد و همگی برای یک پرچم واحد — پرچم اسلام — جهاد می‌کردند.

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

در دوران تحصیل، مؤکداً از تحزّب و تیم‌گرایی، و همچنین از کسانی که بر این رفتار اصرار دارند، بپرهیزید.

صرف‌نظر از ماهیت احزاب و...، خودِ «حزب‌گرایی» خواسته‌ی افراد مغرض برای به حاشیه کشاندن و در نهایت، از میدان به‌در کردن طلاب و در کل هر فرد مؤثر، مستعد و دارای پتانسیل است.

فریب اصطلاحات «مناظره» و «مباحثه‌ی علمی» و امثال آن را هم نخورید. تجربه، به‌طور شخصی به من نشان داده که بسیاری از این افراد که تزکیه و تدیّن خود را به‌راستی رها کرده‌اند، ذره‌بین به دست می‌گیرند تا از شیوه‌ی انجام مستحبات و فرائض دیگران خرده بگیرند و «علاقه!»ی عجیبی هم به جدال دارند؛ در حقیقت، از آن اصطلاحات زیبا و شایسته، در راستای تخلیه‌ی عقده‌ها و خشونت‌های درونشان بهره می‌برند.

مراقب باش مهره‌ی بازی این زمین‌ها نشوی.

به درست برس، بر صرف و نحو و... تمرکز کن، هدف و اولویت و وظیفه‌ات را فراموش نکن، و برای کسب اطلاعات و آگاهی بیشتر در هر موضوعی فقط کتاب بخوان. اما سعی کن به هیچ عنوان، تا زمانی که درس را به‌درستی به پایان نرسانده‌ای، اظهار نظر نکنی؛ چراکه هم درصد خطا بالاست و هم ـ همان‌طور که گفتم ـ ممکن است به بیماری جدال مبتلا شوی یا به هر نحوی آسیب ببینی.

 

همیشه هم به یاد داشته باش برای آنکه بتوانی به دیگران نفعی برسانی، ابتدا باید خودت را از آفت‌ها سالم نگهداری. و پیش از آنکه در آخرت از تو درباره مسئولیت‌ات در قبال دیگران سؤال شود، پاسخگوی نحوه زندگی و اعمال خودت در دنیا خواهی بود.

 

وفقنا الله لما یحب و یرضی.

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

تلفن همراهتون رو ساده، و اون رو هم حتماً سعی کنید بدون دوربین باشه؛ ساده‌ترین شکل ممکن.

خوب نیست؟ هم آنتن‌دهی خوبی دارن، هم به نسبت گوشی‌های هوشمند خیلی سبک‌تر هستن، هم نگهداری شارژ باتری بالایی دارند، و هم اینکه ذهنت رو مثل گوشی‌های هوشمند شلوغ و آشفته نمی‌کنن؛ و هم خیلی (اگرچه نه ۱۰۰ درصد) خیالت بابت حریم خصوصیت راحت‌تره.

فکرشو بکن: این گوشی‌های هوشمند، در جاسوسی هم هوشمند هستند. جدیداً طوری طراحی شدند که حتی نمی‌تونی باتری‌شو جدا کنی؛ دوربین پشت رو اگر به طریقی بپوشونی، دوربین جلو و سلفی طوری طراحی شده که امکان پوشوندنش نیست (یعنی همیشه در معرض تهدید هستی).

اینترنت هم که به تمام اطلاعاتت دسترسی می‌ده؛ از مخاطبین که فقط یک شماره تلفن به همراه نام و نام خانوادگی و گاهی هم اشاره‌ای به شغل یا… درش وجود داره (و به خودیِ خود اطلاعات ارزشمندیه)، گرفته تا گالری (یعنی تمام تصاویر و ویدیوهای شخصی و غیرشخصی)، دسترسی به میکروفون و… که عملاً نیازی به تعقیب و مراقبت از جانب کسی دیگه نیست و یا از تو جاسوسی کردن رو میسر می‌کنه، یا عامل تجسس شدن تو رو…
و تو دلت به این خوشه که (به طور مثال در دستگاه‌های آندرویدی)، فروشگاه گوگل پلی استور به‌صورت خودکار نرم‌افزارهای مشکوک رو اجازه نصب نمی‌ده، یا اینکه خیلی حرفه‌ای هستی و بلدی از طریق نشست‌های فعال، بدونی گوشیت هک شده یا…

دست بالای دست بسیاره؛ و اگه می‌تونی از این وسیله به اصطلاح هوشمند فاصله بگیری، می‌بینی که چقدر آسوده‌تری.

اگر هم نه (که دوست هم ندارم این «اگر» رو که جوری توجیه کردنه بکار ببرم)، سعی کن همیشه به چشم یه تهدید بهش نگاه کنی. هرجایی (به ویژه حریم خصوصیت، اتاق خواب، حمام و…) با خودت نبرش. اگه اصرار به استفاده کردن از سوشیال مدیا داری، نهایت تلاشتو بکن که از اینستاگرام و تیک تاک حتما دور باشی و حتی‌الامکان از برنامه‌های جایگزین بهتر، که بیشتر روی محتوای متنی متمرکزن، استفاده کنی.

مخلص کلام: خیلی مراقب باش، برادر من، خصوصاً شما خواهر بزرگوارم.

لزوماً هم به دید یک تهدید سیاسی به موضوعاتی که بالا گفتم نگاه نکن. حریم تو که ایمان، آرامش، آبرو و حرمت‌های تو رو شامل میشه، خیلی خیلی مهم‌تره.

بعضی ریسک‌ها نه سنگین، که مهلک هستن و غیرقابل جبران.

  • حسین عمرزاده

مردی از کنار جنگلی رد می‌شد. شیری را دید که برای شغالی خط‌ونشان می‌کشید. شغال به خانه رفت و در را بست، ولی شیر همچنان به حرکات رزمی‌اش ادامه داد و شغال را به جدال فراخواند. مرد سرگرم تماشای آنان بود که کلاغی از بالای درخت از او پرسید:
ـ چه چیز تو را این‌چنین متعجب کرده است؟

مرد گفت: به خط‌ونشان‌های شیر فکر می‌کنم، شغال هم بی‌توجه به خانه‌اش رفته و بیرون نمی‌آید!

کلاغ گفت: ای نادان! آنها تو را سرگرم کرده‌اند تا روباه بتواند غذایت را بخورد!

مرد دید غذایش از دست رفته. از کلاغ پرسید:
ـ روباه غذایم را برد، شیر و شغال را چه حاصل؟

کلاغ چنین توضیح داد: روباه گرسنه بود و توان حمله نداشت؛ غذایت را خورد و نیرو گرفت. شیر هم بدنش کوفته بود، خودش را گرم کرد تا هنگام حمله آماده باشد. و شغال هم خسته بود، رفت خانه تا نیرویی تازه کند. تا آن زمان که جلوتر رفتی، هر سه به تو حمله کنند و تو را بخورند!

مرد پرسید: از اطلاعاتی که به من دادی، تو را چه حاصل؟
کلاغ گفت: آنها کیسه زر تو را به من وعده داده بودند تا تو را سرگرم کنم.

  • حسین عمرزاده

زبید یامی کوفی رحمه‌الله، مؤذن مسجد بود.

به بچه‌ها می‌گفت:
«بیایید نماز بخوانید تا به شما گردو بدهم.»

بچه‌ها هم نماز می‌خواندند و بعد از نماز، دور او جمع می‌شدند.

عده‌ای از کارش ایراد گرفتند.

او پاسخ داد:

وَمَا عَلَيَّ أَنْ أَشْتَرِيَ لَهُم جَوْزاً بِخَمْسَةِ دَرَاهِمَ، وَيَتَعَوَّدُوْنَ الصَّلاَةَ.
«چه اشکالی دارد اگر پنج درهم خرج گردو کنم و در عوض، به نماز خواندن عادت کنند؟»

 


سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۹۷.

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest