نیروی انسانی؛ گنج واقعی امت
روزی عمر بن خطاب رضیاللهعنه به یارانش گفت: «بیایید آرزو کنید.»
یکی از آنها گفت: «آرزو میکنم این اتاق پر از درهم باشد تا همهاش را در راه خدا خرج کنم.»
عمر گفت: «باز هم آرزو کنید.»
دیگری گفت: «آرزو میکنم اینجا پر از طلا باشد و آن را در راه خدا خرج کنم.»
عمر دوباره گفت: «آرزو کنید.»
نفر بعدی گفت: «آرزو میکنم این اتاق پر از جواهر و چیزهای ارزشمند باشد تا همه را در راه خدا بدهم.»
یاران گفتند: «دیگر از این بالاتر چه آرزویی میشود داشت؟»
عمر گفت:
«لَكِنِّي أَتَمَنَّى أَنْ يَكُونَ مِلْءُ هَذَا الْبَيْتِ رِجَالا مِثْلَ أَبِي عُبَيدة بْنِ الْجَرَّاحِ، ومُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ، وحُذَيْفَةَ ابن الْيَمَانِ، فَأَسْتَعْمِلُهُمْ فِي طَاعَةِ اللَّهِ.»
«اما آرزوی من این است که این اتاق پر از مردانی مثل ابوعبیده بن جراح، معاذ بن جبل و حذیفه بن یمان باشد؛ مردانی که بتوانم آنها را در راه فرمانبرداری از خدا به کار بگیرم.»
بعد عمر مقداری پول برای ابوعبیده فرستاد و گفت: «ببینید با آن چه میکند.» وقتی پول به او رسید، همهاش را بین مردم تقسیم کرد. سپس همین کار را با حذیفه انجام داد؛ او هم وقتی پول رسید، آن را بخشید. عمر گفت: «دیدید؟ همان بود که از قبل به شما گفته بودم.»
منبع: حاکم در مستدرک(۶/۱۲۰) - تهذیب الکمال مزی (۵/۵۰۵).