| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تربیت» ثبت شده است

 

 


داشت از ادب و نزاکت پسرمون در مقایسه با بچه‌های خودش تعریف می‌کرد (الحمدلله، و هذا من فضل ربّنا).

اما همین خانم وقتی همسر محجبه‌ی من رو دید، با تعجب گفت: «چقدر خودش رو می‌پوشونه!»

انتقادها ــ یا بهتر بگم گستاخی‌های ــ دیگه‌ش نسبت به نماز و باقی موضوعات دینی هم بماند.

خب سرکار خانم! فرزندی که شما از ادب و رفتار درستش تعریف می‌کنید، نتیجه‌ی سبک زندگی همون مادره؛ از نوع پوشش گرفته تا ...

مشکل اینجاست که بعضی‌ها خیال می‌کنن ارزش‌ها خودشون به‌ خودی‌ِ خود و بدون تکیه به یک سبک زندگی خاص به وجود میان.

مگه می‌شه درختی که به آب و خاکش بی‌اهمیتی بشه، ثمره‌ای شایسته داشته باشه؟!

و الحمدلله، که ما مفتخریم به نعمت و منت اسلام؛ دینی کامل که هم آخرت ابدی‌مونو تضمین می‌کنه، هم زندگی موقت دنیوی‌مونو توی همه‌ی ابعاد، و از هر لحاظ، ارتقا می‌ده.

 

  • حسین عمرزاده

 

یکی از موفق‌ترین و خلاقانه‌ترین ابزارهای آموزشی دیجیتال در حوزه قرآن برای کودکان که با بهره‌گیری از فناوری نوین و محتوای معتبر قرآنی، تجربه‌ای جذاب، تعاملی و آسان از حفظ و یادگیری قرآن را فراهم کرده است. در ادامه، معرفی کامل این برنامه و ویژگی‌های نسخه جدید آن را می‌خوانید.


به‌روزرسانی جدید برنامه آندرویدی «عدنان» اکنون آماده است. این نسخه شامل متن کامل قرآن کریم است و برنامه رایگان بوده و بدون اتصال به اینترنت کار می‌کند.

برنامه «عدنان، معلم قرآن» به لطف خداوند تاکنون به بیش از ۱۰ میلیون کودک رسیده است. این برنامه تعاملی ویژه‌ی کودکان برای آموزش و حفظ کامل قرآن کریم، الفبا و بیش از ۱۲ دعا و حدیث طراحی شده است.

برنامه عدنان موفق به دریافت جوایز متعددی شده است؛ از جمله:

 

جایزه ملک خالد برای رتبه نخست در شاخه «شرکای توسعه» در سطح پادشاهی عربستان در سال ۲۰۲۱.

جایزه هواوی به‌عنوان یکی از گسترده‌ترین و اثرگذارترین برنامه‌ها در جامعه با عنوان «ستاره درخشان ۲۰۲۰».

جایزه مایکروسافت در سال ۲۰۱۳ برای اثرگذارترین برنامه در سطح برنامه‌های عربی.

جایزه خلاقیت در شاخه چندرسانه‌ای در سال ۲۰۰۷ از سازمان آموزش فنی با حمایت مایکروسافت.

و چندین افتخار خلاقیت دیگر، همه به لطف خداوند.


ویژگی‌ها و مشخصات برنامه:

 

طراحی‌شده برای کودکان ۳ تا ۱۲ سال.

سازگار با برنامه‌های درسی وزارت آموزش‌وپرورش در عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس.

این نسخه با همکاری «انجمن مکنون» برای حفظ قرآن کریم بررسی شده است.

محتوای دیجیتال قرآن، همان نسخه دیجیتالی تأییدشده توسط «مجمع چاپ قرآن کریم ملک فهد» است.


ویژگی‌های جدید در این نسخه (بیش از ۱۵ قابلیت تازه):

 

افزودن متن کامل قرآن کریم (۳۰ جزء).

یک پنل کنترلی ویژه و جدید برای کودکان.

۱۱۴ پس‌زمینه اختصاصی برای هر سوره، برای دسترسی آسان و تحریک حافظه کودک و جذب او به یادگیری.

تقسیم مراحل برنامه به ۶ بخش مانند بازی‌های الکترونیکی برای تشویق و انگیزه‌بخشی به کودک جهت پیگیری و حفظ.

توسعه قابلیت تکرار با چندین مزیت (تکرار آیه – تکرار بخش) و کنترل تعداد تکرار از ۱ تا ۲۰ بار.

افزودن افکت‌های تشویقی برای کودک.

افزودن امتیازهای برتری (ستاره‌ها) بر هر سوره برای ایجاد انگیزه در کودک.

افزودن پروفایل شخصی برای هر کاربر جهت انگیزه‌بخشی به کودکان.

افزودن پیگیری امتیازها و پروفایل فردی.

افزودن درصد پیشرفت و میزان دستیابی برای هر سوره جهت پیگیری حفظ.

افزودن امتیازهای پاداش هنگام تکرار برای ترغیب کودکان به پیشرفت و ادامه مسیر.

افزودن ۳ رنگ برای تغییر نوع انتخاب.

افزودن قابلیت پرش سریع میان آیات.

پنل پیگیری پیشرفت و امکان مقایسه بین کاربران در پنل کنترلی برای تشویق کودکان.

نمایش درصد پیشرفت در هر جزء برای انگیزه‌بخشی کودک جهت ادامه حفظ.


برنامه بدون اتصال به اینترنت کار می‌کند؛ شش جزء نخست به‌طور مستقیم همراه با برنامه دانلود می‌شود. اما سوره‌های بلند بنا به درخواست کاربر بارگیری شده و پس از آن بدون اینترنت کار می‌کند.

خلاقیت این برنامه در برانگیختن کنجکاوی کودک برای دوست داشتن قرآن و حفظ آن است؛ از راه تنوع پس‌زمینه‌ها و تکرار آیات با صدای شیخ منشاوی و صدای کودکانه، و نیز ایده‌های فراوان دیگری که در این نسخه به لطف خداوند تحقق یافته است.

 

سه برنامه در یک برنامه:

 

۱. حفظ قرآن کریم
۲. اتاق اذکار
۳. سرود الفبای عربی

با این نرم‌افزار کاربردی و مفید، آموزش قرآن برای کودک شما آسان، سرگرم‌کننده و ماندگار می‌شود. همین حالا دانلود کنید و ستاره‌های حفظ قرآن را برای فرزندتان روشن سازید.

 

دریافت از گوگل پلی استور

  • حسین عمرزاده

 

 

 

آیا می‌دانستیم پاول دوروف، مالک تلگرام ـ همان رسانه‌ای که هر روزه ما از آن استفاده می‌کنیم ـ اصلاً موبایل ندارد؟! این حقیقت شگفت‌آور، از زبان کسی بیان می‌شود که خود در قلب دنیای فناوری ایستاده و بهتر از بسیاری از ما سازوکار آن را می‌شناسد.

این موضوع، به‌ویژه برای پدران و مادرانی که دغدغه‌ی آینده‌ی فرزندشان را دارند، می‌تواند تلنگری جدی باشد. اگر نمی‌خواهیم فرزندان‌مان از دنیای مدرن و ابزارهای روز عقب بمانند، و از سوی دیگر توان مالی فراهم است، چرا به‌جای سپردن یک گوشی هوشمند ـ وسیله‌ای که به‌راستی می‌تواند اعتیادآور باشد و حتی تا خصوصی‌ترین مکان‌ها همراه فرزند بیاید و حریم او را به خطر اندازد ـ یک تلفن ساده و بدون امکانات اضافی در اختیارشان نگذاریم؟ تلفنی که فقط برای تماس باشد؛ و در کنارش یک لپ‌تاپ یا تبلت، هرچند معمولی، تا هم ابزار یادگیری و مطالعه باشد و هم فرصتی برای بهره‌مندی درست از اینترنت و نرم‌افزارهای آموزشی. اگر بر روی این وسیله نرم‌افزارهای کتابخانه‌ای نصب شود، چه بهتر؛ آینده‌ای سالم‌تر و سازنده‌تر پیش رویشان خواهد بود.

البته هیچ‌یک از این‌ها جایگزین مسئولیت والدین نمی‌شود. فرزند، جگرگوشه و تپش قلب پدر و مادر است؛ و مراقبت، هدایت و نظارت، همچنان وظیفه‌ای دائمی خواهد بود. فراموش نکنیم ابزاری که در دست می‌گیرد، نقشی اساسی در شکل‌گیری شخصیت و آینده‌ی او دارد.

از همین رو، شنیدن روایت مستقیم پاول دوروف درباره تجربه‌ی زندگی بدون موبایل، نه‌تنها جالب، که آموزنده است.

 

در ادامه، گفت‌وگوی او با تاکر کارلسون را می‌خوانید:

 

 

"TUCKER CARLSON: Where’s your phone? You didn’t leave it out?
PAVEL DUROV: I don’t use a phone. I haven’t used the phone for a year almost. I find it.
TUCKER CARLSON: France took it.
PAVEL DUROV: Oh, France took it. But even before it took it, I wasn’t using my phone. I didn’t have a SIM card in the phone. I just used it to test Telegram, the app. Because we have constant product updates, I have to test it at least twice a week. But I’m not a user of a phone.
TUCKER CARLSON: So I just want to say again, you’re an engineer too. I mean, you’re not like a marketing guy. You’re like a build the App guy. So you understand the technology.
PAVEL DUROV: Yes.

 

TUCKER CARLSON: Because you built it.

PAVEL DUROV: Yes.

TUCKER CARLSON: So you’re coming from a highly informed perspective when you make technology choices. Is that fair?

PAVEL DUROV: You could say so, yeah.

TUCKER CARLSON: One of the most informed probably in the world. And you don’t have a phone. What is that like, why don’t you have a phone?

PAVEL DUROV: Well, I don’t use phone regularly. Right. I probably own a phone, but I don’t use phone. I don’t carry a phone with me because I find it extremely distracting. I find it also potentially harming my privacy. And I also just. I don’t think it’s a necessary device for me to have when I want to focus on something. I would rather use my laptop or my iPad and put together some note or some interact with my team. Right. So I wouldn’t want to just open my phone and disappear there consuming short form content. And that’s why I don’t use a phone."

 

 

به فارسی:

 

 

تاکر کارلسون: موبایلت کجاست؟ بیرون نذاشتی؟

پاول دوروف: من از موبایل استفاده نمی‌کنم. تقریباً یک ساله که موبایل استفاده نکرده‌ام.

تاکر کارلسون: فرانسه موبایلت رو گرفت.

پاول دوروف: بله، فرانسه اون رو گرفت. اما حتی قبل از اینکه اون رو بگیرن، من از موبایلم استفاده نمی‌کردم. سیم‌کارت هم داخلش نداشتم. فقط برای تست تلگرام ازش استفاده می‌کردم، چون ما دائماً به‌روزرسانی محصول داریم و من باید دست‌کم دوبار در هفته اپلیکیشن رو امتحان کنم. اما به‌طور واقعی کاربر موبایل نیستم.

تاکر کارلسون: فقط می‌خوام دوباره روشن کنم: تو یک مهندس هم هستی. یعنی مثل یک آدم بازاریابی نیستی، بلکه کسی هستی که خودِ اپلیکیشن رو می‌سازه. پس فناوری رو می‌فهمی.

پاول دوروف: بله.

تاکر کارلسون: چون خودت اون رو ساختی.

پاول دوروف: بله.

تاکر کارلسون: پس وقتی در مورد فناوری تصمیم می‌گیری، از دیدگاهی کاملاً آگاهانه وارد می‌شی. درسته؟

پاول دوروف: می‌شه اینطور گفت، بله.

تاکر کارلسون: شاید یکی از آگاه‌ترین‌ها در دنیا. و تو موبایل نداری. این چه حسی داره؟ چرا موبایل نداری؟

پاول دوروف: خب، من به طور منظم از موبایل استفاده نمی‌کنم. درسته، احتمالاً یک موبایل دارم، اما ازش استفاده نمی‌کنم. موبایل همراهم نمی‌برم چون برام فوق‌العاده حواس‌پرت‌کننده‌ست. علاوه بر این، می‌تونه به حریم خصوصیم هم آسیب بزنه. و همچنین فکر نمی‌کنم وقتی می‌خوام روی چیزی تمرکز کنم، موبایل برای من وسیله‌ی ضروری باشه. ترجیح می‌دم از لپ‌تاپ یا آیپدم استفاده کنم، یادداشت‌هایی جمع‌بندی کنم یا با تیمم تعامل داشته باشم. درسته. نمی‌خوام فقط موبایلم رو باز کنم و اونجا غرق بشم در مصرف محتوای کوتاه و گذرا. به همین دلیل هم از موبایل استفاده نمی‌کنم.

 

 

دریافت ویدئوی مصاحبه

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

 

خانومم همیشه می‌گن که: «بچه‌ها آینه‌ی پدر و مادراشون هستند.»
یعنی با نگاه کردن به یک بچه، می‌تونی پدر و مادرشو مشاهده کنی.

و حقیقتاً هم اغلب اوقات، هر وقت حُسن یا سوء‌رفتاری رو در بچه‌ای دیدم، دیر یا زود متوجه شدم که از والدینش آموخته؛ حتی طرز راه رفتن!

 

الگوهای خوبی برای فرزندان‌مون باشیم.
اونا نباید تاوان خطاهای ما رو پس بدن یا ادامه‌دهنده‌ی اشتباهات ما باشند.

  • حسین عمرزاده

عبدالله بن عیسی رَحِمَهُ الله :


"همواره این امت در خیر و خوبی به سر خواهد برد مادامی که کودکانش قرآن بیاموزند".


«لَا تَزَالُ هَذِهِ الْأُمَّةُ بِخَيْرٍ مَا تَعَلَّمَ وِلْدَانُهَا الْقُرْآنَ»

العِیال لابن أبي الدنیا، ۳۰۹
  • حسین عمرزاده

سعید بن العاص رَضِيَ اللهُ عَنهُ :

 

فرزندم، اسباب بزرگواری اگر آسان و در دسترس بود دون‌مایگان از شما سبقت می‌گرفتند، اما سخت است و تنها کسانی که فضیلتش را بدانند و امید پاداش داشته باشند بر آن صبر می‌کنند.

«يَا بُنَيَّ، إِنَّ الْمَكَارِمَ لَوْ كَانَتْ سَهْلَةً يَسِيرَةً لَسَابَقَكُمْ إِلَيْهَا اللِّئَامُ، وَلَكِنَّهَا كَرِيهَةٌ مُرَّةٌ لَا يَصْبِرُ عَلَيْهَا إِلَّا مَنْ عَرَفَ فَضْلَهَا، وَرَجَا ثَوَابَهَا»

 

مکارم الأخلاق ابن ابي الدنیا: ٣٠

  • حسین عمرزاده

امام زین العابدین،علي بن الحسین رَضِيَ اللهُ عَنهُ به فرزندش توحید را آموزش می داد و می فرمود بگو :

 
آمَنْتُ بِاللهِ و کَفَرْتُ بِالطّاغوتِ
 
به الله ایمان آوردم و به طاغوت کفر ورزیدم.
 
كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، يُعَلِّمُ وَلَدَهُ، يَقُولُ: «قُلْ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَكَفَرْتُ بِالطَّاغُوتِ».
 
مُصَنَّف ابن أبي شَیبَة ٣٤٩٩
  • حسین عمرزاده

عبداللّه بن مسعود رَضِيَ اللّهُ عَنهُ :

 

در رابطه با برپاکردن نماز مراقب فرزندانتان باشید و آنها را به امور خیر عادت دهید زیرا کار خیر عادت کردنیست.

 

 

حَافِظُوا عَلَى أَبْنَائِكُمْ فِي الصَّلَاةِ ، وَعَوِّدُوهُمُ الْخَيْرَ فَإِنَّ الْخَيْرَ عَادَةٌ.

[ المعجم الكبير للطبراني ٩١٥٥ ]

  • حسین عمرزاده

مادر سفیان ثوری رَحِمَهُمَا الله به وی می‌گفت:


يا بني اطلب العلم وأنا أكفيك بمغزلي.
«پسرم! در پی فراگیری علم باش، و من با کارِ دوک‌ریسی‌ام (یعنی با ریسیدن نخ) مخارج تحصیل تو را تأمین می‌کنم.»


و همچنین می‌گفت:


يا بني إذا كتبت عشرة أحرف فانظر هل ترى نفسك زيادة في مشيك وحلمك ووقارك فإن لم يزدك فاعلم أنه لا يضرك ولا ينفعك.
«پسرم! هرگاه ده حرف را فراگرفتی به خودت بنگر که آیا در رفتار، بردباری و وقارِ تو پیشرفتی پدید آمده است یا نه؛ اگر چیزی بر تو نیفزوده، به خوبی این را بدان که فراگیری این‌چنین علمی هیچ‌گونه سودی در بر نخواهد داشت.»


صفة الصفوة: ج ۲، ص ۱۱۰.

پی‌نوشت:

در این روایت کوتاه اما ژرف، نکاتی گران‌بها و تربیتی نهفته است که فراتر از یک واقعهٔ تاریخی، بازتابی از روح تمدن اسلامی در عصر زرین آن به شمار می‌رود.

نخست آن‌که نقش مادران در شکوفایی علمی فرزندان جایگاهی بنیادین در فرهنگ اسلامی دارد. مادرِ سفیان، تنها مشوق فرزندش در طلب علم نیست، بلکه خود را متعهد به پشتیبانی مالی و معنوی از او می‌داند؛ نمونه‌ای روشن از باور راسخ مادران مسلمان به ارزش دانش و پرورش نسلی دانا و دیندار.

دیگر آن‌که، روایت دربردارندهٔ معیاری بنیادین برای تمییز علم حقیقی از علم بی‌اثر است. سفیان ثوری از زبان مادرش می‌آموزد که اگر دانش به بردباری، وقار و بهبود اخلاق نینجامد، نه‌تنها سودی ندارد، بلکه حتی زیانی هم بر آن مترتب نیست؛ زیرا در افق معنوی دین، «علمِ بی‌اثر»، بی‌ارزش است.

در این میان، زندگی و سیرهٔ سفیان ثوری رحمه‌الله خود بازتاب روشن همان تربیت ایمانی و بینش اخلاقی است که مادرش در جان او نهاده بود؛ تربیتی که علم را به زهد پیوند می‌دهد، و دانش را به وقار و پرهیز.

سفیان، با نام کامل سفیان بن سعید بن مسروق ثوری، از قبیلهٔ «ثَور بن عبد مَناة» و با کنیهٔ «ابو عبدالله»، در سال ۹۷ هجری در کوفه چشم به جهان گشود و در سال ۱۶۱ هجری در بصره، در حال اختفا، از دنیا رفت.
وی یکی از پرآوازه‌ترین راویان حدیث در جهان اسلام است، تا آن‌جا که لقب «امیرالمؤمنین در حدیث» به او اختصاص یافته است.

سفیان، در اوج شکوفایی علمی، دعوت خلفای عباسی به پذیرش منصب قضاوت را رد کرد و با کناره‌گیری از قدرت، زندگی‌ای زاهدانه را برگزید.
او حافظه‌ای شگفت داشت و خود می‌گفت:

«چیزی را که به‌خاطر سپرده‌ام، هرگز فراموش نکرده‌ام.»

از آثار او در حوزهٔ حدیث و فقه، کتاب‌های مشهوری چون الجامع الكبير، الجامع الصغير و رساله‌ای در علم فرائض (ارث‌شناسی اسلامی) برجای مانده است.

برای شناخت بیشتر شخصیت و اندیشهٔ او، می‌توان به منابعی نظیر کتاب الأعلام اثر زرکلی، و نیز مناقب‌نامه‌ای که ابن جوزی دربارهٔ او نگاشته، رجوع کرد.

  • حسین عمرزاده

ربیع بن خُثَیم هنوز به سن بلوغ نرسیده بود که بر اثر نماز تهجد آنقدر خسته می‌گشت که مادرش دلش به حال وی می‌سوخت و می‌گفت: «فرزندم! چرا نمی‌خوابی و کمی استراحت نمی‌کنی؟» اما او در جواب می‌گفت: «ای مادر مهربانم! کسی که به هنگام فرارسیدن تاریکی‌های شب، از گناهان خود هراس داشته باشد، سزاوار خواب و استراحت نیست».

 

به سن بلوغ که رسید، مادرش دید که گریه و بی‌خوابی او افزونتر شده است، به او گفت: «پسرم! این همه بیتابی و بی‌خوابی که از تو می‌بینم، شاید در اثر قتل نفسی باشد که مرتکب شده‌ای و من خبر ندارم!». گفت: «آری مادر جان! من یکی را کشته‌ام». مادرش با تعجب گفت: «آن کس که کشته‌ای کیست تا برویم به او دیه بدهیم یا تقاضای بخشش کنیم؟ به الله سوگند اگر بدانند چقدر گریه و زاری و بی‌خوابی می‌کنی، به تو رحم خواهند کرد».

 

گفت: «مادر عزیز! آنکس که من کشته‌ام نفس خودم است».

 


الزهد لأحمد بن حنبل، ص ۲۷۶، ش ۱۹۹۷.

  • حسین عمرزاده
از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاه‌شان در مدرسه شنیدم.

مرد اول می‌گفت:

«چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بی‌مسئولیت و بی‌حواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم. روز بعد نقشه‌ام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش می‌رفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم. ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام می‌دادم ولی کم‌کم بر ترسم غلبه کردم و از نقشه‌های زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستانم می‌دزدیدم و به خودشان می‌فروختم. بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم. خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفه‌ای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفه‌ای شدم!»

مرد دوم می‌گفت:

«دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به مادرم گفتم مداد سیاهم را گم کردم. مادرم گفت خوب چه کار کردم بدون مداد؟ گفتم از دوستم مداد گرفتم. مادرم گفت خوبه و پرسید که دوستم از من چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ گفتم نه. چیزی از من نخواست. مادرم گفت پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟ گفتم چگونه نیکی کنم؟ مادرم گفت دو مداد می‌خریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم می‌شود می‌دهم و بعد از پایان درس پس می‌گیرم. خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آن قدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری می‌گذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقه‌ام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم به گونه‌ای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره می‌شناختند و همیشه از من کمک می‌گرفتند. حالا که بزرگ شده‌ام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفته‌ام و تشکیل خانواده داده‌ام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم.»
  • حسین عمرزاده

یحیی بن معاذ جمعی از پیروان خود را چنین مورد خطاب قرار می‌دهد:


«یکی از مصادیق سعادت و خوشبختی انسان این است که دشمن دانا داشته باشد؛ ولی دشمن من نادان و جاهل است». پرسیدند: دشمن شما کیست؟ گفت: «نفس که حاضر است بهشت و تمام نعمت‌های آن را به یک لحظه شهوت بفروشد».

 


 

"... يقول: من سعادة المرء أن يكون خصمه فهماً وخصمي لا فهم له. قيل له: ومن خصمك؟ قال: نفسي تبيع الجنة بما فيها من النعيم المقيم بشهوة ساعة."

صفة الصفوة: ج ۲، ص ۲۹۴.

  • حسین عمرزاده

مادری از عالمی پرسید: «خوابِ بچه‌هایم بسیار سنگین است؛ به‌ همین‌خاطر نمی‌توانم آنها را برای نماز صبح بیدار کنم. حالا چه کار کنم؟»

شیخ پاسخ داد: «اگر اتاق آتش بگیرد و جانشان در خطر باشد، چه می‌کنی؟»

زن گفت: «آنها را بیدار خواهم کرد.»

شیخ پرسید: «ولی خوابشان سنگین است؛ چگونه بیدارشان می‌کنی؟»

زن گفت: «به‌خدا قسم هرطور شده آنها را بیدار می‌کنم؛ حتی اگر شده، آنها را کشان‌کشان از اتاق خارج می‌کنم.»

شیخ گفت: «همان‌طور که برای نجاتشان از آتشِ دنیا این کار را می‌کنی، برای نجاتشان از آتشِ جهنم نیز چنین کن.»

  • حسین عمرزاده

یکی از معلمان قرآن در یکی از مساجد مدینه نقل می‌کرد که روزی کودکی نزد من آمد و خواست در جلسات حفظ قرآن شرکت کند. به او گفتم:
ـ آیا چیزی از قرآن حفظ داری؟
پاسخ داد: بله.

با توجه به سن کمش گفتم: از جزء عم برایم بخوان. و خواند!
پرسیدم: سوره تبارک را هم حفظی؟ گفت: بله، و آن را نیز برایم خواند!

از حافظه‌اش با آن سن کم شگفت‌زده شدم. برای اطمینان بیشتر از سوره نحل پرسیدم؛ و وقتی دیدم آن را نیز از بر است، تعجبم دوچندان شد.
خواستم با سوره‌ای بلندتر او را بیازمایم. پرسیدم: آیا سوره بقره را هم حفظ داری؟ پاسخ داد: بله.
و چون شروع به خواندن کرد و خطایی در قرائتش ندیدم، پرسیدم: تو حافظ کل قرآنی؟
جواب داد: بله.

سبحان‌الله، ماشاءالله، تبارك الله!

با شگفتی فراوان، از او خواستم فردا نیز بیاید، اما این‌بار همراه پدرش.
فردای آن روز با پدرش دیدار کردم. سبحان‌الله! چگونه ممکن است با چنین پدری، فرزندی این‌چنین پرورش یابد؟
پدری سهل‌انگار، بی‌توجه به قرآن و سنت، چنان‌که شاید از ظاهرش نیز نمی‌شد نشانی از دیانت و پایبندی به اسلام دید.

وقتی پدر را دیدم و او نیز بهت و حیرت مرا دریافت، بی‌درنگ لب به سخن گشود و گفت:
ـ می‌دانم که از خود می‌پرسی چطور ممکن است من پدر چنین فرزندی باشم. بگذار حقیقت را برایت بگویم.

پشت پرده این ماجرا، مادری است که به‌راستی به‌اندازه هزار مرد می‌ارزد.
ما در خانه سه فرزند داریم که هر سه حافظ قرآن‌اند. دختر کوچکم تنها چهار سال دارد و حافظ جزء سی‌ام است.
این مادر، از همان آغازِ زبان باز کردن فرزندان، به آنان قرآن آموخته و حفظ آن را تمرین داده است.

او با شیوه‌ای جالب و دل‌نشین، بچه‌ها را به حفظ قرآن تشویق می‌کند:
هر کدام از فرزندان که زودتر از بقیه، محفوظات روزانه‌اش را به پایان برساند، اختیار دارد شام آن شب را انتخاب کند تا مادر برایش بپزد.
هر کس در مرور محفوظات قبلی بهتر عمل کند، حق انتخاب مکان تفریحی آخر هفته را دارد.
و هر یک که موفق به ختم قرآن یا حفظ یک جزء شود، اجازه دارد مکان سفر خانواده را تعیین کند.

به این ترتیب، روحیه‌ای سالم و پرنشاط برای رقابت در حفظ قرآن در میان بچه‌ها شکل گرفته است.

 

بله، این است نمونه‌ی زنِ صالحی که هرگاه اصلاح شود، خانه‌اش نیز اصلاح خواهد شد.

  • حسین عمرزاده

فاروق (رضی الله عنه) نسبت به فرزندانش اعم از دختر و پسر مهر و عطوفت زیادی داشت. نخستین فرزند او پنج سال قبل از بعثت به دنیا آمد و نام او حفصه بود و فاروق (رضی الله عنه) به خاطر ابراز عطوفت با این نخستین فرزند، کنیه خود را (ابو حفص) و خود را پدر حفصه خواند.

 

بعد از اسلام و در زمان خلافت خود، برخلاف عادت اشراف عرب، پسر کوچکش را در آغوش می‌گرفت و چند مرتبه او را می‌بوسید. در اثنای نوشتن ابلاغ فرمانداری برای شخصی، چون آن شخص از رفتار فاروق (رضی الله عنه) تعجب کرد و گفت: «من هرگز فرزندان خود را نبوسیده‌ام»، فاروق (رضی الله عنه) عصبانی شد و دستور داد ابلاغ فرمانداری او را پاره کنند.

 

سپس به حاضرین گفت: «کسی که نسبت به فرزندان خود مهر و عطوفت نداشته باشد چگونه نسبت به فرزندان مردم اهل ترحم خواهد بود؟ و کسی که نسبت به مردم اهل ترحم و محبت نباشد شایسته مقام فرمانداری نیست».


 

سیمای صادق فاروق اعظم، ص۷۵۴-۷۵۵ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

 

 

پی‌نوشت:

 

ممکن است این ماجرا در نگاه نخست ــ به‌ویژه برای کسانی که نسبت به جامعه نوعی خوش‌بینی افراطی دارند ــ صرفاً شعاری یا ساده‌انگارانه به نظر برسد. اما حقیقت آن است که یک ارزش اخلاقی، زمانی شأن و جایگاه واقعی خود را می‌یابد که دریابیم در همین زمانه ما، و چه‌بسا حتی بدتر از روزگار پیش از اسلام، افراد بسیاری وجود دارند که نه تنها از این ارزش‌های انسانی و اخلاقی بی‌بهره‌اند، بلکه آشکارا در برابر آن‌ها موضع مخالفت می‌گیرند.

اگر به پیرامون خود نگاه کنیم، با طیف‌هایی از رفتارها مواجه می‌شویم که احتمالاً شما دوستان نیز شاهدشان بوده‌اید؛ رفتارهایی که برخلاف ادعاهای رایج، هیچ پیوندی با فرهنگ‌های قومی یا سنت‌های بومی ندارند. نمونه روشن آن کسانی‌اند که در آغوش گرفتن کودک به دست پدر را عیبی بزرگ و خدشه‌ای بر «مردانگی» می‌پندارند! یا آنانی که در کوچه و خیابان، عامدانه با فاصله‌ای آشکار از همسران و مادر فرزندان خویش حرکت می‌کنند، تا مبادا دیگران گمان برند که شأن و «اقتدار مردانه»شان آسیب دیده است.

این همان شاخصِ تعیین‌کننده‌ای است که مرز میان بزرگی و حقارت انسان را آشکار می‌سازد و به ما یادآور می‌شود: مردمان بزرگ (همچون سیدنا عمر رضی الله عنه و مطابق با ماجرایی که قبلاً بیان شد)، همواره از زیستی بزرگوارانه بهره‌مند بوده‌اند و از هرگونه رفتار حقیرانه پرهیز داشته‌اند.

در این میان، تذکر یک نکته ضروری است. بر اساس تجربه اندک من، بسیاری از کسانی که امروز خود را مسلمان‌زاده می‌دانند و با تکیه بر همین انتساب می‌کوشند برای اسلام‌ستیزی‌های در حال حاضر خود توجیهی بتراشند، در حقیقت محصول همان خانواده‌هایی‌اند که رفتارهایشان نه تنها با اسلام بیگانه است، بلکه حتی ریشه‌ای در فرهنگ‌های قومی و اجتماعی نیز ندارد. به بیان دیگر، اینان میراث‌دار همان پدران و مادرانی‌اند که با رفتارهای ناروا و حقیر خویش، الگویی نادرست به فرزندانشان انتقال داده‌اند، و ثمره چنین میراثی چیزی جز کژاندیشی و ستیز با حقیقت نخواهد بود.

  • حسین عمرزاده

شیخ یاسین بن یوسف المراکشی رحمه‌الله نقل می‌کند که: در یکی از روستاهای شام کودکی ده‌ساله را دید که دیگر کودکان او را مجبور می‌کردند تا با آنها بازی کند و به‌خاطر همراه نشدن با آنان، همواره او را در تنگنا قرار می‌دادند. هر بار که او از آنها می‌گریخت، به‌شدت می‌گریست و با خود قرآن زمزمه می‌کرد.

شیخ یاسین می‌گوید: با دیدنش محبتش در دلم افتاد و او را تعقیب کردم. او به مغازه پدرش رفت و پدرش او را کنار دست خود قرار داد. کودک ده‌ساله همچنان با تلاوت قرآن، هم به پدرش کمک می‌کرد و هم به فروش و بیع می‌پرداخت.

بنابراین شیخ مراکشی رحمه‌الله به مسجد و نزد معلمش رفت و به او گفت: «مواظب این کودک باش، شاید که این کودک عالم‌ترین و زاهد‌ترین فرد زمانش شود.»

 

و بالفعل، این کودک بزرگ شد و به شیخ‌الاسلام و بزرگ فقها و محدثین تبدیل گشت؛ و این کودک کسی جز امام نووی رحمه‌الله نبود.

 

 

تحفة الطالبين في ترجمة الإمام محيي الدين، ابن العطار، ص ٤٤.

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest