شایسته مقام فرمانداری نیست!
فاروق (رضی الله عنه) نسبت به فرزندانش اعم از دختر و پسر مهر و عطوفت زیادی داشت. نخستین فرزند او پنج سال قبل از بعثت به دنیا آمد و نام او حفصه بود و فاروق (رضی الله عنه) به خاطر ابراز عطوفت با این نخستین فرزند، کنیه خود را (ابو حفص) و خود را پدر حفصه خواند.
بعد از اسلام و در زمان خلافت خود، برخلاف عادت اشراف عرب، پسر کوچکش را در آغوش میگرفت و چند مرتبه او را میبوسید. در اثنای نوشتن ابلاغ فرمانداری برای شخصی، چون آن شخص از رفتار فاروق (رضی الله عنه) تعجب کرد و گفت: «من هرگز فرزندان خود را نبوسیدهام»، فاروق (رضی الله عنه) عصبانی شد و دستور داد ابلاغ فرمانداری او را پاره کنند.
سپس به حاضرین گفت: «کسی که نسبت به فرزندان خود مهر و عطوفت نداشته باشد چگونه نسبت به فرزندان مردم اهل ترحم خواهد بود؟ و کسی که نسبت به مردم اهل ترحم و محبت نباشد شایسته مقام فرمانداری نیست».
سیمای صادق فاروق اعظم، ص۷۵۴-۷۵۵ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمهالله
پینوشت:
ممکن است این ماجرا در نگاه نخست ــ بهویژه برای کسانی که نسبت به جامعه نوعی خوشبینی افراطی دارند ــ صرفاً شعاری یا سادهانگارانه به نظر برسد. اما حقیقت آن است که یک ارزش اخلاقی، زمانی شأن و جایگاه واقعی خود را مییابد که دریابیم در همین زمانه ما، و چهبسا حتی بدتر از روزگار پیش از اسلام، افراد بسیاری وجود دارند که نه تنها از این ارزشهای انسانی و اخلاقی بیبهرهاند، بلکه آشکارا در برابر آنها موضع مخالفت میگیرند.
اگر به پیرامون خود نگاه کنیم، با طیفهایی از رفتارها مواجه میشویم که احتمالاً شما دوستان نیز شاهدشان بودهاید؛ رفتارهایی که برخلاف ادعاهای رایج، هیچ پیوندی با فرهنگهای قومی یا سنتهای بومی ندارند. نمونه روشن آن کسانیاند که در آغوش گرفتن کودک به دست پدر را عیبی بزرگ و خدشهای بر «مردانگی» میپندارند! یا آنانی که در کوچه و خیابان، عامدانه با فاصلهای آشکار از همسران و مادر فرزندان خویش حرکت میکنند، تا مبادا دیگران گمان برند که شأن و «اقتدار مردانه»شان آسیب دیده است.
این همان شاخصِ تعیینکنندهای است که مرز میان بزرگی و حقارت انسان را آشکار میسازد و به ما یادآور میشود: مردمان بزرگ (همچون سیدنا عمر رضی الله عنه و مطابق با ماجرایی که قبلاً بیان شد)، همواره از زیستی بزرگوارانه بهرهمند بودهاند و از هرگونه رفتار حقیرانه پرهیز داشتهاند.
در این میان، تذکر یک نکته ضروری است. بر اساس تجربه اندک من، بسیاری از کسانی که امروز خود را مسلمانزاده میدانند و با تکیه بر همین انتساب میکوشند برای اسلامستیزیهای در حال حاضر خود توجیهی بتراشند، در حقیقت محصول همان خانوادههاییاند که رفتارهایشان نه تنها با اسلام بیگانه است، بلکه حتی ریشهای در فرهنگهای قومی و اجتماعی نیز ندارد. به بیان دیگر، اینان میراثدار همان پدران و مادرانیاند که با رفتارهای ناروا و حقیر خویش، الگویی نادرست به فرزندانشان انتقال دادهاند، و ثمره چنین میراثی چیزی جز کژاندیشی و ستیز با حقیقت نخواهد بود.