چنین به نظر میرسد که در نقل عیش و نوشها و خوشگذرانیهای پادشاهان و تقبیح آنان، دیوار پادشاهان قاجاری کوتاهتر از دیگران و دیوار پادشاهان هخامنشی بلندتر از دیگران بوده است. پرداختن بیش از اندازه لازم به عیش و نوش پادشاهان قاجار و سکوت تقریباً مطلق در قبال رفتارهای مشابه پادشاهان هخامنشی ظاهراً به این دلیل بوده که قلم در دست تاریخنویسان دلبسته به پهلویان و آریاگرایان بوده که از سویی بر سلسله ماقبل پهلوی بتازند و از سوی دیگر، در مواجهه با سلسله هخامنشی سکوت کنند و یا آنان را یکسره پاک و منزه نشان دهند. اما آیا منابع تاریخی نیز در این زمینه ساکت هستند؟ مختصری از پاسخ به این پرسش طولانی را با استناد به مضمون آنچه جلال خالقی مطلق در «ایرانیات در کتاب بزم فرزانگان» ترجمه کرده است، میآوریم:
آنتیفان آورده است که برای سفره شاه یک شتر غولآسا را کباب میکردند و آریستفان از کباب کردن یک گاو کامل بر روی اجاق حکایت میکند (ص ۱۸). فلیپیکا اضافه کرده که چنانچه شاه در سفر بود، هر شهری که شاه بدان وارد میشد موظف بود پذیرایی و هزینه پذیرایی شاهانه را به عهده بگیرد (ص ۲۱). هرودوت افزوده است که مردم شهری در یونان که از خشیارشا پذیرایی کرده بودند، به اندازهای در خرج افتادند که خانه و حیاط خود را از دست دادند و گاه تأمین هزینه پذیرایی شاهانه موجب چپاول شهرها میشد (ص ۲۳).
گزنفون نقل کرده که عدهای از طرف پادشاه مأمور میشدند تا به همه سرزمینها سفر کنند تا بهترین انواع خوراکیها را بیابند و برای شاه بفرستند. پادشاه پول زیادی را به کسی جایزه میداد که میتوانست هر چیز لذتبخشی را برایش بیابد و به او بدهد (ص ۲۱). بخصوص اگر کسی توانسته باشد لذت تازهای پدید آورد (ص ۵۲). دینون اضافه کرده که نوبر هر میوهای در هر جای قلمروی شاهی که به دست آید، باید برای پادشاه فرستاده شود (ص ۶۰).
هراکلیدوس (هراکلاید) چنین شرح داده که در حرمسرای پادشاه ۳۰۰ زن و انبوهی از کنیزکان (دخترهای برده کم سن و سال) زندگی میکردند که موظف بودند روزها بخوابند تا شبها بتوانند بیدار بمانند و بساط بزم و عیش شاه را فراهم کنند (ص ۳۹). کل درآمد شهر آنتیلا (Antylla) برای مخارج «کمربند زنان» یعنی مخارج زیور و آرایش آنان به هنگام بزم شاهانه اختصاص یافته بود (ص ۱۰). دینون میافزاید که شهبانو در دربار ایران باید بتواند با شمار بزرگی از «زنان فرعی» سازگاری پیشه کند و پادشاه با زن خود مانند یک بندهفروش رفتار میکند (ص ۵۳ و ۵۴).
هراکلیدوس همچنین آورده است که پادشاه تمامی این زنان و کنیزان را با خود به شکار میبرد (ص ۳۹). دیکایارخ اضافه کرده که داریوش ۳۶۰ کنیز خود را حتی در جنگ نیز با خود میبرد (ص ۵۴) تا خوشگذرانی در حضر و سفر فراهم باشد و باکی از این نداشت که این زنان به دست دشمن بیفتند (ص ۹۹).
گزنفون از زنان آوازخوانی یاد میکند که در جنگ به غنیمت کورش در آمده بودند و موظف بودند شبها برای او آواز بخوانند و بزم بسازند. کورش یکی از این زنان اسیر را به یکی از سرداران خود میبخشد (ص ۹۰). کتزیاس نیز از زن رقاصی به نام زنون یاد کرده که محبوب اردشیر بود (ص ۹).
کتزیاس گفته است که لشکرکشی کمبوجیه به مصر بخاطر یک زن بود. زیرا او زنان مصری را بهترین زنان برای خلوت میدانست (ص ۵۴). کاری که کورش نیز تجربه آنرا داشت و دختری از آماسیس مصری را به زنی گرفته بود (ص ۵۵).
هراکلیدوس نقل کرده که اردشیر هخامنشی یک چادر با نگارههایی از گل و ستارگان، ۲۰ کاسه زرین گوهرنشان، ۱۰۰ کاسه سیمین بزرگ، ۱۰۰ کنیزک، ۱۰۰ برده، ۶۰۰۰ اشیای زرین گوناگون و وسایلی دیگر را در اختیار تیماگراس نهاد (ص ۱۱). پلیارخ نیز شرح میدهد که شاه پارسیان چگونه آسایشی صرف خود میکرد، پرستاران او چند تن و چگونه بودند، نیازهای زمان عشقورزی او چگونه بود و چه بوهای خوشی برای طراوت پوست خود مصرف میکردند (ص ۵۲).
هرودوت چنین آورده که پارسیان با هر سرگرمی و لذتی که آشنا شوند، آنرا میپذیرند. آنان تعداد زیادی زن و تعداد زیادتری همخوابه دارند. با این حال از لواط نیز که از هلنیها آموختهاند، رویگردان نیستند (ص ۱۰۲).
خارس میتیلنی مینویسد که پادشاهان پارس در تجمل تا آنجا پیش رفتند که در یک طرف نیمکت پادشاه ۵۰۰۰ تالان طلا گذارده بودند و آنرا «بالش پادشاه» مینامیدند. در سوی دیگر نیز ۳۰۰۰ تالان طلا نهاده بودند و آنرا «زیرپایی پادشاه» میگفتند. در اطاق خواب پادشاه نیز درختی آراسته به خوشههایی از گوهرها دیده میشد. هراکلیدوس آن نیمکت یا تخت را یکسره از جنس طلا میداند که در هر چهار طرف آن چهار ستون زرین و گوهر نشان قرار داشت (ص ۳۹). این شاهان چشمه آبی نیز داشتند که فقط پادشاه و پسر بزرگ او حق نوشیدن از آنرا داشتند و چنانچه کس دیگری از آن چشمه آب بر میداشت، به مجازات مرگ میرسید (ص ۴۰).
بدیهی است که اگر رفاه عمومی در جامعه هخامنشی در حداقلی از نیازهای انسانی وجود میداشت، شاید چنین عیش و نوشهایی قابل توجیه بود. اما در شرایطی که دستمزد کارگران هخامنشی معادل پانزده کیلو جو در ماه و دستمزد کارگران زنان و بردهها ده کیلو جو در ماه بوده، به هیچ عنوان قابل توجیه و رفع و رجوع نیست.
رضا مرادی غیاث آبادی،رنج های بشری،ص۸۲،۸۳و۸۴
بنگرید به: خالقی مطلق، جلال، ایرانیات در بزم فرزانگان، منتخبی از کتاب بزم فرزانگان، نوشته آثنایوس، تهران، ۱۳۸۶.
تصاویر منابع (به ترتیب) :
- ۰ نظر
- ۰۸ شهریور ۰۳ ، ۱۳:۳۹