| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

🌙 معرفی نرم‌افزار قرآن «وحی» (Wahy)

 

 

 

 

تجربه‌ای نو در تلاوت، تدبر و فهم قرآن کریم

 

در دنیای امروز که فناوری، همراه زندگی روزمره‌مان شده، اپلیکیشن «وحی» (Wahy) تلاشی است برای پیوند میان نور وحی و ابزارهای نوین. این نرم‌افزار با بهره‌گیری از طراحی الهام‌گرفته از مصحف شریف و امکانات پیشرفته، تجربه‌ای متفاوت و عمیق از تلاوت، تدبر و یادگیری قرآن کریم را برای کاربران در هر سطحی فراهم می‌سازد؛ چه آغازگر راه باشید و چه حافظ کل قرآن.


---

 

✨ ویژگی‌های برجسته «وحی»

 

۱. تلاوت و ترجمه واژه‌به‌واژه:
قابلیتی منحصربه‌فرد برای یادگیری دقیق معنا و تلفظ آیات، بسیار سودمند برای کودکان و کسانی که زبان مادری‌شان عربی نیست.

۲. پشتیبانی از مصاحف معتبر:
شامل نسخه‌های کامل قرائت‌های حفص و ورش، برگرفته از چاپ‌های رسمی مجمع ملک فهد.

۳. تنوع زبانی گسترده:
پشتیبانی از بیش از ۳۴ زبان بین‌المللی برای دسترسی آسان همه کاربران در سراسر جهان.

۴. منابع تفسیری و ترجمه‌ای غنی:
بیش از ۱۸۴ منبع تفسیر و ترجمه از مفسران و مترجمان برجسته، برای درک عمیق‌تر مفاهیم آیات.

۵. مجموعه‌ای از قاریان برجسته جهان اسلام:
بیش از ۶۴ قاری مشهور جهانی با قرائت‌های حرفه‌ای و باکیفیت صوتی بالا.

۶. حالت آفلاین:
امکان دانلود تلاوت‌ها، ترجمه‌ها و تفاسیر برای استفاده بدون نیاز به اینترنت، در هر مکان و زمان.

۷. موتور جست‌وجوی پیشرفته:
جست‌وجوی سریع و دقیق در آیات، سوره‌ها و واژه‌ها برای دسترسی آسان به محتوای مورد نظر.

۸. قابلیت نشانه‌گذاری (Bookmark):
ذخیره مکان تلاوت و بازگشت آسان به ادامه آن در هر زمان.

۹. برنامه‌های ختم قرآن:
مدیریت و پیگیری پیشرفت ختم شخصی با برنامه‌های منظم و هوشمند.

۱۰. دو حالت نمایش متنوع:
انتخاب بین نمای کامل مصحف یا نمای فهرستی تعاملی بر اساس سلیقه کاربر.

۱۱. جست‌وجوی هوشمند بر پایه املا و واژه:
یافتن سریع آیات با دقت بالا، حتی در صورت تفاوت‌های جزئی در نوشتار یا املای واژه‌ها.

۱۲. ورق‌زدن خودکار صفحات:
برای تجربه‌ای روان و بی‌وقفه در قرائت و تلاوت قرآن کریم.

۱۳. یادداشت‌ها و تأملات شخصی:
ثبت نکات، برداشت‌ها و تأملات تدبری درباره هر آیه برای بهره‌مندی معنوی بیشتر.

۱۴. اشتراک‌گذاری آیات همراه با تفسیر:
امکان اشتراک آیات و توضیحات تفسیری در قالب تصویر، برای نشر زیبایی‌های کلام وحی در فضای مجازی.


---

 

🌿 در نتیجه

 

اپلیکیشن وحی، تنها یک برنامه قرآنی نیست؛ بلکه یک تجربه عمیق و زنده از ارتباط با کلام خداوند است — ترکیبی از زیبایی، دانش، و فناوری در خدمت فهم قرآن.
ان‌شاء‌الله با «وحی»، تلاوت قرآن نه‌تنها آسان‌تر، بلکه آگاهانه‌تر، دل‌نشین‌تر و تأمل‌برانگیزتر خواهد بود.

 

اکنون می‌توانید این اپلیکیشن کاربردی و مفید را به‌صورت رایگان دریافت کنید:

 

📱 دانلود از Google Play: [دریافت]

🍎 دانلود از App Store: [دریافت]

  • حسین عمرزاده

ابو خلاد رحمه الله:

 


"ما من قوم فيهم من يتهاون بالصلاة ولا يأخذون على يديه إلا كان أول عقوبتهم إن ينقص من أرزاقهم."

«هیچ قومی نیست که در میانشان کسانی نماز را سبک بشمارند و دیگران آنان را باز ندارند، مگر آن‌که نخستین مجازات‌شان این است که از رزق و روزی‌شان کاسته می‌شود.»

 

 

فتح الباری، ابن رجب، ج ۳، ص ۱۴۴.

  • حسین عمرزاده

ربیع بن سلیمان ـ رحمه‌الله ـ که از دانش‌آموزان امام شافعی بود، گیرایی ضعیفی داشت؛ تا جایی‌که یک بار امام شافعی یک مسأله را چهل بار تکرار نمود، اما ربیع ـ رحمه‌الله ـ آن را نفهمید.
در این حال، ربیع به‌خاطر شرم و خجالت از مجلس امام شافعی برخاست.
امام شافعی او را در جایی خلوت صدا زد و به قدری آن مسأله را تکرار کرد تا اینکه ربیع بالاخره متوجه شد و آن را فهمید.


نقل شده که امام شافعی به او فرمود:

 

"لَو أمكننى أَن أطعمك الْعلم لأطعمتك."

«ای ربیع! من اگر این توانایی را می‌داشتم که علم را به تو بخورانم، قطعاً این کار را انجام می‌دادم.»

 


 

تاج الدین السبکی، طبقات الشافعیة الکبرى، ج ۲، ص ۱۳۴.

  • حسین عمرزاده

مردی از اهل شام بود که نیرومند و دلیر به شمار می‌رفت و گاه‌گاه به دیدار عمر بن خطّاب رضي الله عنه می‌آمد.
مدّتی از او خبری نشد. عمر احوالش را جویا شد. آشنایان گفتند:
«ای امیرالمؤمنین، گرفتار شراب‌خواری شده است!»

عمر، کاتب خود را فراخواند و فرمود بنویسد:

 

«از عمر بن خطّاب به فلان بن فلان،
سلام بر تو.
ستایش خدایی را سزاست که جز او هیچ‌کس شایسته‌ی پرستش نیست؛
او آمرزنده‌ی گناه، پذیرنده‌ی توبه، سخت‌کیفر و صاحب نعمت است؛
هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، بازگشت به سوی اوست:
(غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِير [غافر : ۳]).»

 

سپس عمر به یارانش گفت:
«برای برادرتان دعا کنید تا خداوند دلش را به سوی حق بازگرداند و توبه‌اش را بپذیرد.»

 

وقتی نامه‌ی خلیفه‌ی عادل به دست آن مرد رسید، آن را خواند و پیوسته با خود می‌گفت:
غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ

«آمرزنده‌ی گناه، پذیرنده‌ی توبه، سخت‌کیفر...
مرا از عذابش بیم داده و در عین حال، وعده‌ی بخشش داده است!»

این را می‌گفت و اشک می‌ریخت تا آن‌که توبه کرد و از شراب دست کشید و دیگر بدان بازنگشت.

 

چون خبرِ توبه‌ی آن مرد شامی به عمر فاروق رسید، شادمان شد و گفت:
«شما نیز چنین باشید؛ هرگاه برادرتان دچار لغزشی شد، او را راهنمایی کنید و به راه درست بازگردانید. از خدا بخواهید توفیق توبه را نصیبش گرداند، و مبادا شیطان را بر ضدّ برادرتان یاری کنید.»

 

 

تفسیر ابن کثیر، ذیل آیه ۳ سوره غافر.

  • حسین عمرزاده

محمد بن سیرین رحمه‌الله می‌گوید: شبی نزد ابوهریره رضی‌الله‌عنه بودیم. او گفت:

 

 

"اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأَبِي هُرَيْرَةَ، وَلِأُمِّي، وَلِمَنِ اسْتَغْفَرَ لَهُمَا."

«خدایا! ابو‌هریره و مادرش را بیامرز، و هر کس را که برای آن دو استغفار می‌کند نیز بیامرز.»

 

سپس (ابن سیرین) ادامه داد:

 

"فَنَحْنُ نَسْتَغْفِرُ لَهُمَا حَتَّى نَدْخُلَ فِي دَعْوَةِ أَبِي هُرَيْرَةَ."

«ما هم برایشان استغفار می‌کنیم تا در دعای ابوهریره شریک شویم.»

 

 

الأدب المفرد، ص ۲۸، ش ۳۷.

 

 

اللّهُمَّ اغفِر لأَِبی‌هُرَیرَةَ وَ لأُِمِّهِ
خدایا، ابوهریره و مادرش را بیامرز. آمین.

  • حسین عمرزاده

 

 

همیشه برای خودت یک حریم داشته باش و حریمت را ابتداءً خودت حفظ و رعایت کن.
و فقط تا اندازه‌ای که خودت مشکلی نداری، بگذار درباره‌ات بدانند. اطلاعاتت را مدیریت کن!

 

دنیا، یک فضای صورتیِ فانتزی، لطیف و امن نیست. افرادی با رفتارهایی هرچند غیرقابل‌انتظار و عجیب، اما بسیار پرخطر و بیمار نیز در این دنیا وجود دارند.

  • حسین عمرزاده

خلیل بن أحمد فراهیدی رحمه الله:

 

 

"مَا سَمِعْتُ شَيْئًا إِلَّا كَتَبْتُهُ، وَلَا كَتَبْتُهُ إِلَّا حَفِظْتُهُ، وَلَا حَفِظْتُهُ إِلَّا نَفَعَنِي."

«چیزی نشنیدم مگر اینکه آن‌را نوشتم، چیزی ننوشتم مگر اینکه حفظش کردم، و چیزی را که حفظ کردم جز آنکه به کارم آمد، نبود.»

 

 

جامع بیان العلم وفضله لابن عبد البر، ج ۱، ص ۳۳۵.

 

 

پ.ن: امام ذهبی رحمه الله در زندگینامه‌ی خلیل بن احمد نوشته است:

 

"الخَلِيْلُ بنُ أَحْمَدَ الفَرَاهِيْدِيُّ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ 

الإِمَامُ، صَاحِبُ العَرَبِيَّةِ، وَمُنْشِئُ عِلْمِ العَرُوضِ، البَصْرِيُّ، أَحَدُ الأَعْلاَمِ. حَدَّثَ عَنْ: أَيُّوْبَ السِّخْتِيَانِيِّ، وَعَاصِمٍ الأَحْوَلِ، وَالعَوَّامِ بنِ حَوْشَبٍ، وَغَالِبٍ القَطَّانِ.

أَخَذَ عَنْهُ: سِيْبَوَيْه النَّحْوَ، وَالنَّضْرُ بنُ شُمَيْلٍ، وَهَارُوْنُ بنُ مُوْسَى النَّحْوِيُّ، وَوَهْبُ بنُ جَرِيْرٍ، وَالأَصْمَعِيُّ، وَآخَرُوْنَ.

وَكَانَ رَأْساً فِي لِسَانِ العَرَبِ، دَيِّناً، وَرِعاً، قَانِعاً، مُتَوَاضِعاً، كَبِيْرَ الشَّأْنِ.

يُقَالُ: إِنَّهُ دَعَا اللهَ أَنْ يَرْزُقَه عِلْماً لاَ يُسبَقُ إِلَيْهِ، فَفُتِحَ لَهُ بِالعَرُوضِ، وَلَهُ كِتَابُ (العَيْنِ) فِي اللُّغَةِ.

وَثَّقَهُ: ابْنُ حِبَّانَ.

وَقِيْلَ: كَانَ مُتَقَشِّفاً، مُتَعَبِّداً.

قَالَ النَّضْرُ: أَقَامَ الخَلِيْلُ فِي خُصٍّ لَهُ بِالبَصْرَةِ، لاَ يَقْدِرُ عَلَى فَلْسَيْنِ، وَتَلاَمِذتُهُ يَكسِبُوْنَ بِعِلْمِهِ الأَمْوَالَ، وَكَانَ كَثِيْراً مَا يُنشِدُ:

وَإِذَا افْتَقَرْتَ إِلَى الذَّخَائِرِ لَمْ تَجِدْ ... ذُخْراً يَكُوْنُ كَصَالِحِ الأَعْمَالِ

وَكَانَ -رَحِمَهُ اللهُ- مُفْرطَ الذَّكَاءِ.

وُلِدَ: سَنَةَ مائَةٍ.

وَمَاتَ: سَنَةَ بِضْعٍ وَسِتِّيْنَ وَمائَةٍ.

وَقِيْلَ: بَقِيَ إِلَى سَنَةِ سَبْعِيْنَ وَمائَةٍ."

 

 

ترجمه:

 

«خلیل بن احمد فراهیدی، ابوعبدالرحمن،
از پیشوایان بزرگ زبان عربی و بنیان‌گذار علم «عَروض» بود. او از دانشمندان برجسته بصره و از نام‌های درخشان در تاریخ دانش عربی به شمار می‌رفت.

او از استادانی چون ایوب سِختیانی، عاصم اَحول، عوام بن حوشَب و غالب قَطّان روایت کرده است.

از شاگردان او می‌توان سیبویه (در نحو)، نضر بن شُمَیل، هارون بن موسی نحوی، وهب بن جریر، اصمعی و جمعی دیگر را نام برد.

خلیل، پیشوایی کم‌نظیر در زبان عربی بود؛ مردی دین‌دار، پارسا، قانع و فروتن، و در عین حال شخصیتی والا و صاحب‌مقام.

گفته‌اند روزی دعا کرد و از خداوند خواست تا دانشی به او عطا کند که پیش از او کسی بدان دست نیافته باشد، و در نتیجه، علم عروض به او عطا شد. همچنین او مؤلف کتاب مشهور «العَین» در زبان عربی است.

ابن حِبّان، او را دانشمندی مورد اعتماد دانسته است.

گفته‌اند که او زاهد و اهل عبادت بود.

نضر بن شمیل گفته است: خلیل در کلبه‌ای کوچک در بصره زندگی می‌کرد و حتی از عهدهٔ دو سکهٔ مسین (پول خرد) هم برنمی‌آمد، در حالی که شاگردانش با بهره‌گیری از دانش او ثروت فراوان می‌اندوختند. او بسیار این بیت را می‌خواند:

 

وَإِذَا افْتَقَرْتَ إِلَى الذَّخَائِرِ لَمْ تَجِدْ ... ذُخْراً يَكُوْنُ كَصَالِحِ الأَعْمَالِ

 

«و هرگاه در جست‌وجوی اندوخته‌ای بودی،
هیچ ذخیره‌ای را همانند اعمال صالح نمی‌یابی.»

 

خداوند رحمتش کند، مردی بود با هوشی استثنایی.

زادروزش سال صد هجری بود،
و در حدود سال صد و شصت و چند درگذشت،
و بنا بر روایتی دیگر، تا سال صد و هفتاد هجری زنده بود.»

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

 

و این نگاه‌های کوتهِ تک‌بُعدی، چه ضربه‌ها که به ما نزده!

 

نگاه تک‌بُعدی به «عقیده محوری»؛
نگاه تک‌بُعدی به «جهاد»؛
نگاه تک‌بُعدی به «دعوت و تبلیغ»؛
نگاه تک‌بُعدی به «تزکیه»؛
نگاه تک‌بُعدی به «سیاست»
و...

 

یک خانه، با کنار هم قرار گرفتنِ تمام اجزایش تعریف می‌شود، نه صرفاً بر اساس یک دیوار یا ستون یا...

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

گاهی دعوتگر مسلمان، ناخودآگاه از فضای رسانه‌ای و گفتمان مهندسی شده‌ی اسلام‌ستیزان تأثیر می‌پذیرد و رنگ می‌گیرد.
به عنوان مثال، آن‌قدر عبارت‌هایی چون «حجاب اجباری» را از زبان رسانه‌ها و افراد مختلف شنیده که خود نسبت به همین ترکیب، نوعی حساسیت یا پیش‌داوری پیدا کرده است؛ بی‌آنکه در معنای واقعی این عبارت یا اهداف نهفته در پسِ آن تأمل کند.
این همان مکانیزمی است که دشمنان دین، در بسیاری از مفاهیم مشابه نیز به کار می‌گیرند؛ نظیر واژه‌ی «اسلام‌گرا» که در حقیقت حربه‌ای زبانی برای حمله به خود «مسلمان» است.

 

اما مگر هر امر و نهی اجتماعی یا اخلاقی باید اختیاری باشد؟
اگر بنا باشد همه‌چیز را بر مدار اختیار محض بچرخانیم، دیگر قانون‌مداری و در مقابلش «هرج‌ومرج» چه معنا خواهد داشت؟
از همین رو، ما نه‌تنها با تعبیر «حجاب اجباری» مشکلی نداریم، بلکه این تعبیر را از اساس نادرست نمی‌دانیم. چراکه پوشیدگی و حیا، از فطرت انسان سالم، شریف و اصیل برمی‌خیزد.
چه بسا روزی بشنویم که کسانی از «پاکدامنی اجباری» هم سخن بگویند!

 

حجاب، فریضه‌ای الهی است بر دختر و زن مسلمان، که از روی ایمان و باور قلبی به اوامر پروردگارش آن را می‌پذیرد و عمل می‌کند. برخلاف آنچه اسلام‌ستیزان می‌کوشند با واژه‌ی «اجباری» در ذهن‌ها القا کنند، مؤمن با افتخار و طیب نفس، آن را برمی‌گزیند و می‌پوشد، نه از سر کراهت بلکه از سر ایمان.

 

اما آن دسته از دعوتگران که از «آزادی بی‌حجابی» سخن می‌گویند، اغلب نه از سر شناخت و باور عمیق به آزادی دینی و مدارا، بلکه بیشتر برای اعلام موضع سیاسی یا همراهی با جریان غالب اجتماعی چنین می‌کنند.
باور آنان به «آزادی دینی» معمولاً ریشه در دو کاستی دارد:
۱. شناخت ناکافی از حدود و ضوابط آزادی دینی و مدارا در اسلام.
۲. ناآگاهی از مسئله‌ی تطبیق شریعت و چگونگی تحقق آن در جامعه.

نکته‌ی نخست، یعنی شناخت حدود آزادی، کلید فهم این گره فکری است. رفتار پیامبرمانﷺ و شاگردانش ــ صحابه رضی‌الله‌عنهم، تابعین و تبع‌تابعین رحمهم‌الله، که دوران آنان را «خیرالقرون» نامیده‌اند ــ می‌تواند بهترین راهنما باشد. آنان در برابر منکرات، از جمله بی‌حجابی و بدپوششی، همواره رفتاری حکیمانه، مؤدبانه و در عین حال قاطع داشتند.

اما نکته‌ی مهم دیگر این است که حتی در شناخت ما از پوشش زنان پیرو ادیان دیگر نیز رسانه‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای یافته‌اند.
اگر به منابع مستند و ویدیوهای تاریخی (نه فیلم‌ها و سریال‌های نمایشیِ فیلمنامه نویسی و کارگردانی شده) مراجعه کنیم، خواهیم دید که حتی در جوامع غربی و غیرمسلمان نیز پوشش زنان در یک قرن گذشته، به‌مراتب کامل‌تر و آبرومندانه‌تر از آن چیزی بوده که امروز با عنوان «حجاب اجباری» به سخره گرفته می‌شود.
کافی است به تصاویر زنان لندن در صد سال پیش نگاهی بیندازیم تا دریابیم آنچه امروز در خیابان‌ها می‌بینیم، نه لباس بیرون، بلکه لباس اتاق خواب است؛ لباسی که هیچ دختر و زن اصیل و شریف، حتی در حضور پدر و برادر خود در خانه نیز به پوشیدن آن رضایت نمی‌دهد.
زیرا هدف از طراحی این لباس‌ها، آشکارا تحریک، جلب توجه و برهنگی هرچه بیشتر است.

 

پس منطقی نیست که از یک سو، با شور و جدیت به «امر به معروف» بپردازیم ــ چنان‌که حرکت‌های بسیار مبارکی در این زمینه در جریان است، از مراسم‌های ترویج حجاب گرفته تا فعالیت‌های فرهنگی متعدد، که خداوند از همه‌ی عاملانشان راضی باد ــ و از سوی دیگر، برای «منکر» مجوز و یا تبصره‌هایی ناآگاهانه صادر کنیم.
چگونه می‌توان در یک زمان هم مردم را به پوشیدگی و عفاف تشویق کرد و هم گفت: «اگر گروهی در جامعه بی‌حجاب بودند، مانعی ندارد»؟
پزشک حاذق، تنها به تجویز دارو بسنده نمی‌کند؛ بلکه هم‌زمان با درمان، عامل بیماری را نیز برمی‌چیند.

البته این سخن به هیچ‌وجه به معنای آن نیست که در برابر بی‌حجابی باید با خشونت افسارگسیخته و رفتار غیرشرعی برخورد کرد.
اسلام خود شیوه‌ی مواجهه با گناه و خلاف شرع را نیز آموخته است.
پس نگاه ما باید جامع باشد، نه تک‌بعدی؛ هم بر شفقت و اخلاق استوار، و هم بر قاطعیت در حفظ ارزش‌ها.

به‌گمان من، این رویکرد نه‌تنها در موضوع حجاب، بلکه در بسیاری از مسائل اجتماعی و فرهنگی دیگر نیز راهگشاست.
کافی است از خود بپرسیم: اگر پیامبرمان ﷺ یا صحابه‌ی بزرگوار، چون عمر بن خطاب و علی مرتضی رضی‌الله‌عنهما، در جامعه‌ای با بی‌حجابی روبه‌رو می‌شدند، چگونه رفتار می‌کردند؟
بی‌تردید، آنان هرگز رفتار نابجا و ناشایست نشان نمی‌دادند؛ اما آیا می‌توان تصور کرد که بی‌تفاوت می‌ماندند و واکنشی نشان نمی‌دادند؟
در روزگاری که حتی مردمان غیرمسلمان، بسیاری از ارزش‌های اخلاقی را محترم می‌شمردند و برهنگی و بی‌بندوباری را مایه‌ی سقوط انسانیت می‌دانستند، قطعاً آنان نیز در برابر چنین پدیده‌ای ساکت نمی‌نشستند.

 

در پایان، باید همواره هوشیار باشیم که در دام واژگان و تله‌های روانی اسلام‌ستیزان گرفتار نشویم.

مبادا با صدور مجوزهای ضمنی و در نتیجه عادی‌سازی برای برخی معاصی، ناخواسته گناهی بزرگ‌تر از خودِ گناه انجام دهیم؛ یعنی گناهِ توجیه و تسهیلِ گناه.
بله، دعوتگریِ مؤمنانه، نیازمند عقیده و بصیرت و درایتی است که میان دلسوزی و سازش، مرزی روشن بکشد.

 

وفقنا الله لما یحب و یرضی

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

 

صحبت از تلاوت شد.

 

من به نرم‌افزارهای قرآنی‌ای که دارم، خیلی وابسته‌ام؛ اصلاً حس‌وحال دیگه‌ای برام دارن. همین که موبایل یا سیستمی رو تهیه می‌کنم، اولین کارم نصب این نرم‌افزارهاست.

اما مصحف حس‌وحال خیلی متفاوت‌تری داره. برای همین، اگرچه معمولاً تلاوتم رو ـ بسته به شرایط ـ از طریق همون برنامه‌ها انجام می‌دم، اما حتماً سعی می‌کنم به مصحفم هم سر بزنم. اصلاً حس‌وحال دیگه‌ای داره گرفتن قرآن در دستانت؛ طوری که مراقب و محتاطی ادب و نزاکت رو در خصوصش رعایت کنی، و ورق زدن صفحاتش هم که...

 

یه خاطره‌ای هم در این بین تعریف کنم. در خراسان، عالمی مسن بود با ریش و محاسن کاملاً سفید؛ فکر می‌کنم تحصیل‌کرده‌ی افغانستانِ عزیز بود. از مساجد شرق و خراسان که نگم براتون... حالا مساجد قدیمیِ روستاهای دورافتاده‌شون که اصلاً نمی‌شه وصفشون کرد! فکر کن مسجدی قدیمی ـ که بنا به گفته‌ی اهالی، حداقل دویست‌ـ‌سیصد سال قدمت داشت؛ یعنی دویست‌ـ‌سیصد سال عبادت و معنویت ـ ساخته از گِل و خشت، با دیوارهایی ضخیم و شگفت‌انگیز، و البته نماز صبح در اون مسجد، وقتی بخاری نفتی هم روشنه...

 

از بحث دور نشم. اون عالم مسن همیشه عادت داشت اغلب عصرها تو مسجد تلاوت کنه. قرآن‌های چاپ شده با ابعاد نسبتاً بزرگ رو شاید دیده باشید؛ از روی یکی از همونا می‌خوند. وقتی فوت شد ـ خدا رحمتش کنه ـ از خودش یه چیز خیلی خاص به یادگار گذاشت.

اون قرآن و فرم صفحات و برگه‌هاش، گویا بهت می‌گفت که هر روز ورق خورده و یه نفر با مداومت، تلاوتش می‌کرده و باهاش مأنوس بوده. اصلاً اهالی می‌دونستن اون قرآن مالِ کی (جناب مولوی) بوده و چه قصه‌ی شیرینی با خودش داشته.

 

خصوصیت آدمیزاد اینه که به بعضی چیزها توی این دنیا وابسته‌ست، و وقتی همراهش نباشه، انگار یه چیزی کم داره. حالا یکی به موبایلش وابسته‌ست و یکی به مصحفش؛ که حتی بعد از مرگش هم برای دیگران درسی آموزنده و شیرین می‌شه.

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

 

دومین فنجان قهوه‌ام رو گفتم دم کنم، و تا کهف رو تلاوت می‌کنم، بنوشمش.
دقیقاً بعد از اینکه تو فنجون ریختمش، تلاوتم رو آغاز کردم، و درست پس از اتمام تلاوت، آماده و قابل نوشیدن شده بود.

زمان تلاوت کهف، به‌اندازه‌ی خنک شدن یه نوشیدنی گرمه.
و متأسفانه، گاهی به چه راحتی خودمون رو با گمان اینکه قراره چه کار شاق و طاقت‌فرسا و زمان‌گیری انجام بدیم، از این اجر محروم می‌کنیم!


از ابن عمر روايت است که پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - فرمود:

 

"من قرأ سورة الكهف في يوم الجمعة سطع له نور من تحت قدمه إلى عنان السماء يضئ له يوم القيامة وغفر له ما بين الجمعتين."

«هر کس در روز جمعه سوره کهف را بخواند، از زير قدمهايش تا به آسمان نور بلند می‌شود و روز قيامت او را روشنی دهد و گناهان اين جمعه تا جمعه ديگرش آمرزيده می شود». ابن مردويه با سندي که در آن اشکال نيست آن را روايت کرده است.

  • حسین عمرزاده

"مردانی که خداوند درباره [و در شأن] آنها قرآن نازل کرد."

 


مَرثَد بن أبی مرثد الغنوی - رضي الله عنه - مردی شجاع، درست‌کردار و وفادار بود. پیش از اسلام در مکه می‌زیست و با زنی مشرک و بدکاره از آن شهر، به نام «عَناق»، سابقه‌ی دوستی و رابطه‌ی نامشروع داشت. اما هنگامی که نور اسلام در مکه تابید، قلبش به حق گرایید و ایمان آورد و همراه پیامبر خدا ﷺ به مدینه هجرت کرد.

روزی رسول خدا ﷺ او را به مأموریتی بسیار دشوار فرستاد: باید شبانه به مکه می‌رفت تا چند تن از مسلمانانی را که هنوز در بند مشرکین بودند آزاد کرده و پنهانی به مدینه بازگرداند. مرثد بی‌درنگ پذیرفت؛ چراکه از مردان فداکار و شجاع پیامبر بود و ایمانش در برابر هیچ خطری نمی‌لرزید.

 

مرثد شبانه وارد مکه شد و در سایه‌ی کوه‌ها پنهان گشت تا شناخته نشود. در همان هنگام، ناگهان صدایی آشنا شنید:
«مرثد! تویی؟»
برگشت و دید عناق است. او هنوز مرثد را به یاد داشت. به او گفت: «بیا، امشب نزد من بمان!»
مرثد با آرامی پاسخ داد: «عناق! خداوند زنا را حرام کرده است.»
عناق که به مرادش نرسید، خشمگین شد و با فریاد مردم قریش را خبر کرد:
«ای مردم! این همان مردی است که اسیران شما را آزاد کرده و با خود می‌برد!»
مشرکین از هر سو به دنبالش تاختند. مرثد، با زیرکی در تاریکی پنهان شد و خود را از چنگ آنان رهانید. تا فروکش کردن جست‌وجو، در میان سایه‌ی کوه‌ها ماند، سپس یکی از مسلمانان اسیر را برداشت و شبانه از مکه بیرون برد و او را به مدینه رساند.

 

وقتی به مدینه رسید، نزد پیامبر خدا ﷺ رفت و ماجرا را تعریف کرد؛ از مأموریت و نجات اسیر گرفته تا دیدار با عناق. سپس پرسید:


«یا رسول‌الله، آیا اجازه می‌دهی با عناق ازدواج کنم؟»
دو بار سؤالش را تکرار کرد. پیامبر ﷺ چیزی نفرمودند تا آن‌که این آیه نازل شد؛ آیه‌ای از سوره‌ی نور:

{الزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ  وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ}

یعنی: «مرد زنا‌کار جز با زن زنا‌کار یا مشرک ازدواج نمی کند، و زن زنا‌کار را جز مرد زنا‌کار یا مشرک به ازدواج خود در نمی‌آورد، و این (امر) بر مؤمنان حرام شده است.» [النور : ۳]

سپس پیامبر ﷺ به مرثد فرمود که ازدواج با آن زن برای او روا نیست.
مرثد هم فوراً و بی‌ چون و چرا، با فروتنی و ایمان پذیرفت و اطاعت کرد.

 

مرثد پس از آن، از یاران دلاور در میدان‌های جهاد ماند و در راه خدا پایدار بود. او نمونه‌ی انسانی است که در میان خواسته‌های نفس و فرمان الهی، راه بندگی را برگزید؛ ایمانی راستین که در برابر عشق و گذشته استوار ماند، و قلبی که پاکی و رضای خدا را بر هر میل و خواهش شخصی مقدم داشت.

  • حسین عمرزاده

آمرزش گناهان، فرزند و اموال بسیار، باران و باغ‌های سیراب و سرسبز و پرثمر می‌خواهی؟

زیاد استغفار کن و همواره بگو: «أستغفر الله».

 

 

فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا

پس (به آنها) گفتم: «از پروردگار خویش آمرزش بخواهید، بی‌گمان او بسیار آمرزنده است. [نوح : ۱۰]


 

يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا

تا از آسمان (باران) پی‌در‌پی بر شما بفرستد. [نوح : ۱۱]


 

وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا

و شما را با اموال و فرزندان بسیار مدد کند، به شما باغ‌های (سرسبز) بدهد، و برای شما نهرهای (جاری) قرار دهد. [نوح : ۱۲]

  • حسین عمرزاده

از سفیان ثوری (رحمه‌الله) نقل شده که امام جعفر صادق (رحمه‌الله) فرمودند:


 

" إِذَا جَاءَكَ مَا تُحِبُّ؛ فَأَكْثِرْ مِنَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ»"

«وقتی چیزی را که دوست داری به دست آوردی، زیاد بگو: الحمدُ لله (خدا را شکر).


 

"وَإِذَا جَاءَكَ مَا تَكْرَهُ؛ فَأَكْثِرْ مِنْ: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ»"

وقتی با چیزی روبه‌رو شدی که دوستش نداری، زیاد بگو: لا حولَ ولا قوّةَ إلّا بالله (هیچ نیرو و توانی جز به یاری خدا نیست).

 

 

"وَإِذَا اسْتَبْطَأْتَ الرِّزْقَ؛ فَأَكْثِرْ مِنَ «الاسْتِغْفَارِ»"

و اگر احساس کردی که رزق و روزی‌ات کم است، زیاد بگو: أستغفرُ الله (از خدا آمرزش می‌خواهم).»

 

 

سفیان (رحمه‌الله) در ادامه می‌گوید:

«از این نصیحت، بهره‌ بردم.»

 


المجالسة وجواهر العلم، ج ۴، ص ۵۳۰.

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

 

در یکی از گروه‌های اینترنتی که در زمینه‌ی پاسخ‌گویی به شبهات اسلام‌ستیزان فعالیت می‌کند – و حقیقتاً برایشان احترام بسیاری قائلم و صمیمانه دعای توفیق روزافزونشان را دارم – گفت‌وگویی درباره‌ی موضوعی درگرفت که پیش‌تر خودم به‌صورت مستند به آن پرداخته بودم. با خود گفتم چه بهتر که همان مطلب را، به‌اصطلاح، فوروارد کنم.
اما فوروارد ممکن نبود، زیرا نوشته‌ام حاوی لینک کانال تلگرامی بود و محدودیت وجود داشت. ناچار متن را کپی کردم و نسخه‌ای بدون لینک کانال فرستادم.
با این حال، برای دسترسی به مستندات بیشتر (تصاویر و...)، بدون درج آدرس کانال، دعوتی کردم تا در صورت تمایل، به کانال مراجعه کنند؛ اما آن دعوت حذف شد.
گویی چنین گمان می‌شود که هدف، کسب منافع مادی یا شهرت‌طلبی و امثال آن است.
در حالی‌که، به دلیل ماهیت ایدئولوژیک و عقیده‌محورِ مجموعه و پرداختن به جریان‌های فکری گوناگون، همواره در معرض آسیب هستیم — که البته مبارکمان باد.


سرتان را درد نیاورم؛ یاد حدود پانزده سال پیش افتادم، روزگاری که با وایبر و امثال آن سروکار داشتیم و اغلب دعوتگران در گروه‌های واتساپی فعالیت می‌کردند. متأسفانه همان زمان نیز این رفتارهای حاشیه‌ای وجود داشت. مثلاً گاهی مدیران گروه‌ها به‌جای تمرکز بر محتوا و اصل سخن، حساس می‌شدند که چرا نویسنده در پایان مطلب نامش را نوشته! حتماً ریاکار است و اخلاص ندارد! و از این دست طرز فکرها و رفتارهای سطحی، کوچک و پوچ.


جالب این‌جاست که اگر فلان کانال، اعضای فراوانی داشته باشد یا فلان شخص مشهور باشد، چنین رفتارهایی دیده نمی‌شود. حتی اگر از منابع بیگانه ـ که گاه هیچ تناسبی با مبانی عقیدتی ما ندارند ـ نقل کنی، مشکلی نیست! اما کافی است فقط نام یک مجموعه‌ی فعال در بستری مانند تلگرام یا اینستاگرام برده شود، تا حساسیت‌ها آغاز گردد!


برای خودم بارها پیش آمده که افرادی پیام داده‌اند و پیشنهاد «تبادل» داده‌اند؛ اما مشروط به اینکه حتماً ابتدا کانال آن‌ها را معرفی کنم تا در مقابل، آن‌ها هم دفترچه را معرفی کنند! گویی پای معامله و تجارت در میان است.
در حالی‌که من شخصاً دوست دارم اگر شرایط فراهم بود، کانال‌های مفید را معرفی کنم تا شاید در ثواب نشر مطالبشان نیز شریک باشم؛ اما در بسیاری مواقع، این کار ممکن نیست: گاه به علت فراهم نبودن موقعیت یا زمان، و گاه به سبب ملاحظات و محدودیت‌های سخت قانونی.
با این همه، هر از گاهی سعی می‌کنم با فوروارد کردن برخی مطالب، خود را از این اجر بی‌نصیب نگذارم.


حرف من این است که این رفتارها زیبنده نیست. پانزده سال پیش هم گذشت و امروز، همان رفتارها در نظر من و دیگرانِ آن روزگار، کودکانه، ناپخته و حقیر جلوه می‌کند. رفتارهای امروز نیز، دست‌کم در آینده، چنین خواهند بود.
تا زمانی که یک مجموعه در درجه‌ی نخست، دچار نقص و انحراف عقیدتی نباشد و معرفی آن برای دیگران در استطاعت ما باشد، به‌گمانم هیچ‌گونه برخورد منفی در این زمینه شایسته نیست.


بزرگ و بزرگوار باشیم؛ هدف را قربانیِ حواشیِ پوچ نکنیم.

 

نکته: در منابع سیره و تاریخ صدر اسلام، به‌ویژه در گزارش‌های مربوط به غزوات و سرايا، بارها اشاره شده که قبایل و حتی گروه‌های کوچک از مهاجرین و انصار، هر کدام پرچم ویژه‌ی خود را داشتند با این وجود اعتراضی به ایشان نمی‌شد و همگی برای یک پرچم واحد — پرچم اسلام — جهاد می‌کردند.

  • حسین عمرزاده

عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ رَضِی اللهُ عَنهُ قَالَ: خَدَمْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَشْرَ سِنِينَ، فَمَا قَالَ لِي أُفٍّ قَطُّ، وَمَا قَالَ لِشَيْءٍ صَنَعْتُهُ: لِمَ صَنَعْتَهُ، وَلاَ لِشَيْءٍ تَرَكْتُهُ: لِمَ تَرَكْتَهُ، وَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ خُلُقًا، وَلاَ مَسَسْتُ خَزًّا وَلاَ حَرِيرًا قَطُّ، وَلاَ شَيْئًا كَانَ أَلْيَنَ مِنْ كَفِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَلاَ شَمَمْتُ مِسْكًا قَطُّ، وَلاَ عِطْرًا كَانَ أَطْيَبَ مِنْ عَرَقِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ.


انس بن مالک رضي الله عنه می‌گوید: ده سال، خدمتگزار رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم بودم؛ و در این مدت (حتی یک بار) به من نگفتند: آه (از دست شما).
و هرگز در قبال کاری که انجام داده بودم برای من نفرمودند: چرا این کار را کرده‌ای؟ و در قبال کاری که انجام نداده بودم، برای من نگفتند:چرا این کار را نکرده‌ای؟

و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم از خوش اخلاق‌ترین و نرم خوی‌ترین مردمان بود؛ و هرگز پارچه‌ی ابریشیمی و حریر و دیبا و چیز دیگری را نرم‌تر از کف دستان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم در تمام عمر لمس نکرده‌ام؛ همچنین، هرگز مشک و عنبر و بوی خوش و عطری را خوشبوی‌تر از بوی خوشِ عرق پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم استشمام نکرده‌ام!

 


الشمائل المحمّدیة، ترجمه و شرح: فیض محمّد بلوچ، ج ۲، ص ۱۷۶-۱۷۷.

  • حسین عمرزاده

عبدالله بن مسعود رضي الله عنه:

 

 

"إِنَّ مِنَ الْإِيمَانِ أَنْ يُحِبَّ الرَّجُلُ الرَّجُلَ لَيْسَ بَيْنَهُمَا نَسَبٌ قَرِيبٌ وَلَا مَالٌ أَعْطَاهُ إِيَّاهُ وَلَا مَحَبَّةٌ إِلَّا لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ."


«از جمله‌ی ایمان آن است که انسان، دیگری را نه به سبب خویشاوندی و نه به خاطر مالی که به او می‌بخشد، دوست بدارد؛ بلکه محبتش تنها به خاطر خداوند عزّ‌و‌جل باشد.»

 

الإخوان لابن أبي الدنيا، ص ۶۰.

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

به قول یکی از علما: ورد زبونشون شده آزادی آزادی آزادی؛ آزادیِ چه چیزی؟ جز اینه که منظورشون از آزادی، آزادیِ زِناست؟!

ابزاری هم که خودشون رو به آب و آتش می‌زنن تا ترویجش کنن — از بی‌حجابی گرفته تا مشروب و رقاصی و ... — همه برای تسهیل همینه. برای زِنا.

دقت هم اگر بکنید؛ بین‌شون آدم سالم هم نمی‌بینید. یا همجنس‌بازها هستن، یا زنان و مردانی که سوابق فحشا دارند و حتی در بین اطرافیان خودشون هم آبرو و جایگاهی ندارند. و چون مبتلا هستند، می‌خوان همه رو هم شبیه خودشون کنن.

 

تعارف نداریم؛ باید صریح باشیم. تویی که از پوشیدگی فرار می‌کنی و به سمت برهنگی خیز برداشتی، هدفت چیه؟ این پوشیدگی چه محدودیتی برات میاره؟ مطمئنا که تحصیل و پیشرفت علمی و هر بعدی از رشد فردی‌ـ‌اجتماعی نیست.

 

یا اونی که زور می‌زنه رقص و بدن‌نمایی رو برای دختر و زنِ جامعه، یک «فرهنگ» و موضوعِ عادی جلوه بده، مگه غیر از چشم‌چرانی و فحشا و به گند کشیدنِ جامعه، هدفِ دیگه‌ای داره؟

 

نذارید قُبح این کاراشون از بین بره. رسواشون کنید؛ اهداف کثیف‌شون رو تو صورتشون جار بزنید تا فکر نکنن پشت ژست و ادعای روشنفکری می‌تونن قایم بشن.

  • حسین عمرزاده

کف نیاز به درگاه بی‌نیاز برآر

که کار مرد خدا جز خدای خوانی نیست...


 

سعدی

  • حسین عمرزاده

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ

ای روح آرام یافته.

 

ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً
به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که تو [از پاداشِ الله] راضی هستی، و او از [اعمال] تو راضی است. [الفجر : ۲۷-۲۸]

 

 

 

امام قرطبی در تفسیر آیه‌ی «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة» می‌نویسد که:

 

"وَالنَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ: السَّاكِنَةُ الْمُوقِنَةُ، أَيْقَنَتْ أَنَّ اللَّهَ رَبَّهَا، فَأَخْبَتَتْ لِذَلِكَ."

«مقصود از نفس مطمئنه آن روحی است که به آرامش و سکون حقیقی دست یافته، به ربوبیّت خداوند یقین کامل دارد و در پرتو این عقیده، با اخلاص قلبی و فروتنی در مسیر بندگی خدا گام برمی‌دارد.»

 

 

تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۵۷.

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest