| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

أحَدٌ أحَد

دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۴۰۴، ۱۰:۰۸ ب.ظ

«بِلال، بردهٔ زرخريد اُمَيّة بن خَلَف جُمحي بود. اميه طنابی به گردن او می‌بست و به دست بچه‌ها می‌داد، تا او را در کوهستانهای اطراف مکه به اين سوی و آن سوی بکشانند. بچه‌ها آنقدر او را اين طرف و آن طرف می‌کشانيدند که طناب در گوشتهای گردن بلال فرو می‌رفت، و او همچنان می‌گفت: اَحَدْ! اَحَدْ!

اُميه بلال را با طنابهای محکم می‌بست و با چوبدستی به جان او می‌افتاد، و او را وادار می‌کرد که مدتها زير آفتاب بنشيند؛ همچنين، او را پياپی گرسنگی می‌داد. از همهٔ اينها سخت‌تر، به هنگام گرما گرم آفتاب نيمروز او را از خانه بيرون می‌آورد و بر پشت، روی ريگزار داغ مکه می‌خوابانيد، و دستور می‌داد تخت سنگی بزرگ را روی سينه او قرار دهند، و به او می‌گفت: به خدا سوگند، در همين حال خواهی ماند تا وقتی که بميری يا به محمد کافر شوی و لات و عُزّی را بپرستی!

بلال در آن حال، همواره می‌گفت: اَحَد! اَحَد! و نيز می‌گفت: اگر کلمهٔ ديگری را ياد داشتم که شما را بيشتر از اين بر سر خشم آورد، همان را می‌گفتم!»

 

خورشید نبوّت، ترجمهٔ فارسی «الرّحیق المختوم»؛ مؤلف: شیخ صفی‌الرحمن مبارکفوری، برگردان: دکتر محمدعلی لسانی فشارکی، ص ۱۹۲–۱۹۳.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest