| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۸۲ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

نیک باشی و بدت گوید خلق / بِه که بد باشی و نیکت بینند!



لطف خدا شامل گم‌گشته‌ای شد و به مجلس حق‌پرستان راه یافت و صفات زشت اخلاقی را به صفات پسندیده تبدیل نمود.


عیب‌جوها در غیاب او همچنان بدش را می‌گفتند و اظهار می‌کردند که فلانی به همان حال سابق است و نمی‌توان به زهد او اعتماد کرد.


پس طاقت زخم‌زبان مردم نیاورد. نزد مرد فرزانه‌ای رفت و از زبان و عیب‌جویی‌های مردم گله کرد.


آن مرد بزرگ گفت: «شکر این نعمت چگونه می‌گزاری که تو بهتر از آنی هستی که مردم می‌پندارند؟


نیک باشی و بدت گوید خلق

بِه که بد باشی و نیکت بینند


نبینی مردم درباره من خوش‌گمان‌اند با اینکه تقصیرکارم؟

سزاوار است که من اندوهگین شوم؛ تو چرا؟»


گلستان سعدی

عمر فاروق :


مَکْسَبَةٌ فِیهَا بَعْضُ الدَّنِیَّةِ خَیْرٌ مِنْ مَسْأَلَةِ النَّاسِ:


 شغلی درآمیخته با مقداری ذلت،بهتر از (مفت خوری و) گدایی از دیگران است.

---------------------------------------------------

بلاذری،أنساب الأشراف،ج۱۰،ص ۳۴۳

فلیپ آدلر «Philip Adler  »  در کتاب «تمدن‌های عالم» می‌گوید:


«انتشار اسلام نه تنها سریعترین گسترش دین در تاریخ مذاهب جهان است بلکه در سال‌های بعد از آن توانست همچنان به نشر خود ادامه دهد. [...] انتشار رعدآسای اسلام بیرون از شبه جزیره‌ی عربستان، تمدن جدیدی آفرید که سایه خود را تا سده‌ی دوازدهم میلادی بر قسمت اعظم دنیا گستراند و در سده‌ی چهاردهم نیز به اروپای مسیحی بال گشود.»


[تمدن‌های عالم، فیلیپ جی آدلر، ترجمه محمد حسین‌ آریا، (تهران: امیر کبیر، چاپ دوم، 1387)، ج1، ص 231]

اداره نظارت بر امور غذا و دارو در آمریکا که در مدت 30 ساله گذشته اهدای خون توسط همجنس‌گراها را به دلیل پرخطربودن -از لحاظ آلودگی به ایدز- ممنوع کرده بود، این اعمال محدودیت کلی را لغو کرده و اهدای خون توسط همجنس‌گرایان را مشروط به سپری‌شدن حداقل یک سال از آخرین رابطه‌ی جنسی با هم‌جنس قرار داده، به این استدلال که گذر یک سال، زمانی خوبی برای بررسی وجود ویروس و خطر آلودگی در اختیار می‌گذارد. البته این قانون در کشورهایی مثل استرالیا، انگلستان و نیوزلند نیز اجرا می‌شود.


http://www.reuters.com/article/us-usa-fda-hiv-idUSKBN0U423Y20151222

انتشار نامه‌ای از لنین در سایت کتابخانه گنگره آمریکا


لنین خداناباور مشهور در این نامه می گوید: «از بین بردن اموال کلیسا را با بی‌رحمی ترین حالت انجام دهید و بی‌رحمی را کنار نگذارید ... اگر لازم بود یک سری اقدامات وحشیانه انجام دهید پس آن را انجام دهید ... با بی‌رحمی روحانیت مرتجع را با عجله سرکوب کنید؛ هرگز و تحت هیچ شرایطی رسانه‌های عمومی نباید از اقدامات ما خبردار شوند ... برای از بین بردن اموال و تصاحب اموال ثروتمندان و صومعه‌ها و کلیساها با بی‌رحمی رفتار کنید ... باید طوری رفتار کنیم که تا دهه‌ها آنها جرأت اعتراض کردن نداشته باشند.»


https://www.loc.gov/exhibits/archives/ae2bkhun.html

(لینک اصل نامه در سایت کتابخانه کنگره آمریکا)

مولوی روم می‌گوید عذر نخواستن و عدم اعتراف به خطا، خصلت شیطانی است؛ شیطان آدمی را وسوسه می‌کند که از این کار استنکاف نماید. چنانچه خودِ شیطان عذرخواهی نکرد و گناه خودش را هم به خدا نسبت داد، اما آدم علیه السلام مسئولیت‌پذیر بود و جانب ادب را نگاه داشت و طلب پوزش کرد.


این درسی بزرگ و پندآموز است؛ طلب پوزش و اعتراف به خطای خود نه تنها آدمی را خوار و خفیف نمی‌کند، بلکه نشان دهنده‌ی عظمت روح و بزرگی دل است، و موجب صمیمیت هرچه بیشتر می‌گردد: 


گفت شیطان که: بما اَغوَیتَنی

کرد فعلِ خود نهان دیو دَنی

گفت آدم که: ظَلَمنا نَفسَنا

او ز فعل حق نَبُد غافل چو ما


مثنوی| دفتر اول

هنگامی که آتاترک شیخ سعید نورسی (رحمه‌الله) را به آنکارا فراخواند تا به او مسئولیتی در حکومت بدهد، به او گفت: بدون شک ما به استاد توانایی مانند شما نیازمندیم؛ ولی اولین کاری که کردی، درباره‌ی «نماز» سخن گفتی و این اولین تلاش شما برای ایجاد تفرقه در بین اهل این مجلس بود.


بدیع‌الزمان درحالی‌که با انگشتش به او اشاره می‌کرد، با تندی گفت: «پاشا! پاشا! بزرگترین حقیقتی که بعد از ایمان متجلی می‌شود، نماز است و کسی‌که نماز نمی‌خواند، خائن است و حکم خائن پذیرفته نیست».


 منبع: واژه‌های نورانی

مردی با دوچرخه به خط مرزی می‌ رسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مأمور مرزی می ‌پرسد: «در کیسه ها چه داری؟»


او می‌ گوید: "شن"


مأمور او را از دوچرخه پیاده می ‌کند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت می‌ کند. ولی پس از بازرسی فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی ‌یابد. بنابراین به او اجازه عبور می‌ دهد. هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می ‌شود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا. این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می ‌شود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمی ‌شود.


یک روز آن مأمور در شهر او را می ‌بیند و پس از سلام و احوال ‌پرسی، به او می‌ گوید: "من هنوز هم به تو مشکوکم و می ‌دانم که در کار قاچاق بودی. راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد می‌ کردی؟"


مرد می ‌گوید: "دوچرخه!"


گاهی وقت‌ ها موضوعات فرعی ما را به کلی از موضوعات اصلی غافل می ‌کنند...!

ریچارد داوکنیز خداناباور مشهور بریتانیایی می گوید: با یک اسرائیلی مشغول صحبت کردن بودم و او گفت که به خاطر ظلم هیتلر مجبور به ساختن یک دولت شدیم چرا که متوجه شدیم واقعا هیچ کس حامی ما نیست من هم گفتم:خوب چرا فلسطینی ها باید جواب جنایت هیتلر را بدهند؟ چرا ماداگاسکار و یا جای دیگری را انتخاب نکردید؟.... فرد اسرائیلی خطاب به داوکنیز می گوید بهتر است بحث را عوض کنیم.


 https://www.huffingtonpost.co.uk/richard-dawkins/richard-dawkins-rape-tweets_b_5633885.html 


جالب تر اینکه هاوکنیگ دیگر خداناباور مشهور بریتانیایی هم از جمله مخالفین اسرائیل بود و عضو کمیته تحریم آکادمیک اسرائیل بود.


 http://www.bbc.com/persian/world/2013/05/130508_em-hawking-israel-boycott                                                                             


نکته جالب اینجاست که خداناباوران ایرانی از جمله حامیان و مدافعان فکری اسرائیل هستند!!! خوب چرا وقتی داوکنیز  و یا هاوکنیگ می گوید خدا وجود ندارد ملحدین آن را می پذیرند ولی وقتی اینها از اسرائیل انتقاد می کنند ملحدین ایرانی در مخالفت می گویند ما مرجعی نداریم؟!!!!!

در کتاب مـقدس مسلمانها(قرآن کریم) برای تــمام مــردها و زن ها « یــک زن » به عنوان الگو معرفی شده است:


وضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ 




و براى کسانى که ایمان آورده‏ اند الله همسر فرعون را مَثَل آورد.



سوره التحریم:۱۱


"مقام زن والاست".

چنین به نظر می‌رسد که اروپاییان سده‌های شانزدهم، هفدهم و هجدهم میلادی به شمار بسیار اندکی از اندیشه‌های برجسته ریاضی دست یافته بوده‌اند.بررسی دست‌نوشته‌های کشف‌شده نشان می‌دهد که ریاضی‌دانان مسلمان در حدود ۴۰۰ سال پیش از زمان یادشده، محاسبات پیچیده‌ای انجام می‌داده‌اند. بسیاری از آن ریاضی‌دانان، ایرانی یا عراقی بوده و در حدود سال ۱۸۴ ه.ق در بیت‌الحکمه مرکز دانشگاهی بغداد، پرورش یافته‌اند. درباره بیت‌الحکمه در همین فصل مطالبی می‌خوانید.


خوارزمی با وارد کردن جبر به ریاضیات دوره درخشان تاریخ ریاضی را آغاز کرد. پی بردن به اهمیت این اندیشه‌ی نوین او اهمیت بسیار دارد. در واقع، جبر، در اندیشه‌های ریاضی یونانی که در پایه هندسه استوار بودند، حرکتی انقلابی ایجاد کرد.


جبر تئوری وحدت‌بخشی بود که اعداد گویا، اعداد گنگ و اندازه‌های هندسی را به هم پیوند می‌داد؛ به ریاضیات بُعد کاملاً جدیدی می‌بخشد و مسیری برای پیشرفت و ایجاد مفاهیم گسترده‌تر ایجاد می‌کرد. یکی دیگر از فواید مهم ورود اندیشه‌های جبری به ریاضیات به وجود آمدن روشی تازه در این علم بود؛ روشی که تا آن زمان وجود نداشت.

بعدها پرچم جبر به دست یکی از شاگردان خوارزمی، به نام کرجی متولد سال ۳۴۲ ه.ق افتاد. بسیاری معتقدند که او جبر را برای نخستین‌بار به طور کامل از عملیات هندسی آزاد ساخت و عملیات حسابی را -که امروزه مرکز جبر به شمار می‌رود- جانشین آن کرد. کرجی نخستین کسی بود که یک جمله‌ای های x، x به توان 2، یک xاُم و...  را تعریف و حاصل آن‌ها را قانونمند کرد. او مدرسه جبر را که چندصدسال شکوفا بود، بنیان نهاد. دویست سال پس از مرگ کرجی، ابونصر سموئل بن یحیی مغربی، دانشمند سده ششم هجری که یکی از مهم‌ترین شاگردان مدرسه به حساب می‌آید، برای نخستین‌بار جبر را چنین دقیق توصیف می‌کند: «.... عملیاتی روی مجهولات با استفاده از ابزارهای حساب، به همان روشی که در عملیات حساب روی معلومات انجام می‌شود.


دومین کسی که در پیشبرد جبر سهم بسزایی داشته، عمر خیام شاعر و حکیم نیشابوری متولد سال  ۴۴۰ ه.ق بوده است. او رده بندی کاملی از معاملات درجه سوم با راه حل های هندسی از طریق مقاطع مخروطی ایجاد کرد.


کتاب:۱۰۰۱ اختراع || «میراث مسلمانان در جهان»

نویسنده: پروفسور سلیم الحسنی 

مترجمین: افسانه حجتی طباطبایی، سیاوش شایان، سعید علی تاجر، محمد کرام الدینی، منصور ملک عباسی

آورده اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت. اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد. بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت. مرد گفت: آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم اما آنجا موشی زندگی می کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد. بازرگان گفت: راست می گویی! موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او برخوردن آن قادر است. دوست اش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته. پس گفت: امروز به خانه من مهمان باش. بازرگان گفت: فردا باز آیم. رفت و چون به سر کوی رسید پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد. چون بجستند از پسر اثری نشد. پس ندا در شهر دادند. بازرگان گفت: من عقابی دیدم که کودکی می برد. مرد فریاد برداشت که دروغ و محال است، چگونه می گویی عقاب کودکی را ببرد؟ بازرگان خندید و گفت: در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد، عقابی کودکی بیست کیلویی را نتواند گرفت؟ مرد دانست که قصه چیست، گفت: آری موش نخورده است! پسر باز ده و آهن بستان.


کلیله و دمنه

احمد کسروی از بزرگترین اسطوره‌های خداناباوران ایرانی است؛ او را به عنوان حق‌شناس و حق‌گو و روشن‌گر می‌شناسند و به نشر کتاب‌هایش بسیار توجه دارند، تاجایی‌که او را در ردیف خردگرایان شمرده و تقدیر می‌کنند.


اما کسروی میلی به این وصلت شوم ندارد و در کتاب ورجاند بنیاد، به صراحت می‌گوید: «آنان‌که می‌پندارند با دانش‌های نوین به دین نیازی نمانده، این گمراهی دیگری از ایشان است!»


[ورجاوند بنیاد، ص ۵۵]

مقارن ظهور اسلام، تمام فرمانروایان جهان به‌خاطر نفوذ فرمان‌های خویش، همواره در تلاش بوده‌اند که به وسایل گوناگون در قلوب مردم، شکوه و جلال و ابهت و عظمتی برای خود ایجاد نمایند. مثلاً به میان توده‌های مردم نمی‌رفتند و بلکه همواره در مجلل‌ترین کاخ‌ها نشسته و به‌وسیله‌ی وزیر دربار فرمان‌های خود را به مردم اعلام می‌کردند، و رابطه‌ی آنها، رابطه‌ی برده‌داری با بردگان خود بود و کسراها و سزارها، اگر در سال یک مرتبه مردم را به حضور می‌پذیرفتند، هر یکی درحالی‌که تاج طلایی بر سر و جامه‌های ملیله‌ى طلایی و قباهای زربفت در بر، و شمشیر مرصّع و زرکوب در دست و چند کیلو طلا به‌صورت زینت‌آلات بر دوش و بر سینه‌ی او آویزان و بر کرسی عاج یا تخت طلایی ساکت و صامت می‌نشست و ژست شاهانه به خود می‌گرفت، به رژه رفتن مردم نیم‌نگاهی می‌کرد و اگر در سال یکی‌دو مرتبه به قصد شکار و تفریح هم از شهر بیرون می‌رفت با همان لباس و زینت‌آلات، بر اسب نایابی سوار می‌شد که دهنه‌ی طلایی و لجام زربفت و رکاب نقره‌ای و زین زرکوب و رخت طلا و مروارید بند و بقیه زینت‌آلاتش هوش و حواس هر ببیننده‌ای را می‌ربود و هیأت وزرا و خواص و غلامان که هر یک بر اسب ممتازی سوار و غرق در جواهرات، پروانه‌وار به دور او در حال حرکت بودند، به شکوه، عظمت و ابهت شاه می‌افزودند.


اما امیرالمؤمنین عمربن خطاب «رضی الله عنه» درحالی‌که برتری خود را بر تمام آنها نشان داد و قلمرو حکومت شاهنشاهی ایران و امپراتوری روم را به تصرف خود درآورد و بر دو قاره‌ى عظیم جهان «آسیا و آفریقا» فرمانروایی یافت و از قلب آسیای صغیر تا اعماق خاک افغانستان و از دریای خزر تا کرانه‌های اقیانوس هند را به قید فرمان خود درآورد، همواره در میان توده‌ی مردم بود و رابطه‌ی او با آنها، رابطه‌ی برادری بود و بی هیچ واسطه و ضابطه‌ای با آنها رابطه داشت.


سیمای صادق فاروق اعظم، ص ۵۸۸ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

"گرایش جنسی یک مرد (یک مرد درست) جز به زن نتواند بود. آنان که به پسران می‌گرایند و خودداری نتوانسته پی آنان می‌روند،‌‌ همان مردان نادرستی می‌باشند که می‌باید گفت: به سرشت آنان ذرات مادینه درآمیخته. از این‌جاست که مردان آن‌چنانی بسیار پست و بی‌ارج باشند. زیرا نه مرد باشند و نه زن، از داراک‌های ستودهٔ هر دو جنس بی‌بهره باشند."


(احمد کسروی-در پیرامون ادبیات، ص ۱۳۲)

«اگر مسلمانی تنها آب کافی برای وضویش داشته باشد و در عین حال حیوانی محترم  همراه وی باشد که تشنه است، واجب است که این مسلمان به جای وضو با آب، تیمم کند و آب را به آن حیوان بدهد.» 


منبع: [المجموع للنووی، ج۲، ص۲۴۵؛ حاشیة الدسوقی على الشرح الکبیر، ج۱، ص۱۶۲]



دریافت
عنوان: صداقت ابوهریره رضی الله عنه در روایت حدیث
مدت زمان: ۲ دقیقه ۵۸ ثانیه 

ثابت بن ثوبان (م ۱۲۱هـ به بعد )، می گوید: « عدی بن ارطاه - کارگزار عمر بن عبدالعزیز - به وی نوشت: امّا بعد، مردمی در کنار ما هستند که تا آنان را نیازاریم خراج نمی‌پردازند. عمر بن عبدالعزیز (رحمه الله) در پاسخ وی نوشت: امّا بعد، جای بسیار شگفتی است که تو برای آزار انسانها از من اجازه می‎خواهی(!) گویا من سپر تو از عذاب الله هستم (!) و گویا این من هستم که تو را از خشم الله نجات می دهم (!) هنگامی که نامه‌ی من به تو رسید، هر کس توانش را داشت و مالیاتش را به تو داد از وی بگیر، در غیر این صورت آنان را سوگند بده

به الله قسم اگر الله را با نافرمانی آنان ملاقات کنم بهتر از این است که الله را با شکنجه و آزار آنان ملاقات کنم.»


[الخراج – أبو یوسف، ص ۱۳۲ ؛ الأموال لابن زنجویه، ج ۱، ص ۱۶۵؛ أخبار أبی حفص عمر بن عبد العزیز- أبو بکر الآجری، ص ۷۸، از طریق ابویوسف سند صحیح است.]




دریافت
عنوان: هالوین
مدت زمان: ۱ دقیقه و ۴۵ ثانیه 
حجم: ۵۷.۲ مگابایت

نامه‌های سپاهیان اسلام که برای خانواده‌هایشان می‌فرستادند، امیرالمؤمنین آنها را به خانه‌ها می‌برد و در پشتِ در برایشان می‌خواند و جواب‌هایی را که آنها به او دیکته می‌کردند، به دست خود می‌نوشت و در اسرع وقت برای سپاهیان اسلام می‌فرستاد و همراه بچه‌های آنها به بازار می‌رفت و برای آنها خرید می‌کرد و آنها را به منزل می‌آورد.


در شهر بچه‌ای اگر از خانه‌اش دور می‌افتاد، دست او را می‌گرفت و در آن‌سوی شهر او را به دست پدر و مادرش می‌رساند. در شهر دست پیرمرد نابینای یهودی را می‌گرفت و او را به منزل خودش می‌برد و پس از پذیرایی، دستور می‌داد زندگی او را از بیت‌المال تامین کنند.


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۵۸۹ |ماموستا عبدالله احمدیان «رحمه‌الله»