| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۵ مطلب در آبان ۱۴۰۳ ثبت شده است

اسلام ستیزان که در تاریخ پیش از اسلام سرزمین مان،نسبت به وضعیت پس از اسلام آن،چیزی برای ارائه و مباهات ندارند،سعی می کنند که پیدایش و وجود دانشمندان و شخصیت های برجسته علمی ایرانی مسلمان در زمینه های مختلف را نیز به نفع خود (نه به نفع اسلام) مصادره کنند!

مسلما ایرانیان هم همچون دیگر افراد بشر از همان ابتدا استعداد علمی داشته اند اما زمینه و ابزار شکوفایی و رشد این استعدادها را آیین ها و حکومت هایی که انحصار طلب و دیکتاتور بودند و خود را از دیگر مردمان بهتر می دانستند،مردم عادی را در حد خود نمی دیدند ومعتقد بودند بر اساس نظام طبقاتی،مردم عادی همیشه باید در خدمت اینان باشند از آنها دریغ کرده بودند.

خط پهلوی به عنوان خط زبان فارسی میانه که در میان سده های سوم تا هفتم میلادی زبان رسمی و دولتی و ادبی ایران بوده است به اشکال مختلفی همچون گشته دبیره،نامه دبیره و ... موجود بود و از این خط برای نامه نگاری و تحریر سنگ نبشته ها و... استفاده می شده است.

لیکن بنا بر متن زرتشتی صد در نثر  و دستور هورمزد (اهورامزدا)،آموزش خط پهلوی جز به روحانیون دینی زرتشتی گناه شمرده شده است:

«اینکه موبدان و دستوران و ردان و هیربدان را نشاید که هرکس را پهلوی آموزند.

که زرتشت از هورمزد پرسید که پهلوی آموختن مر کسان را شاید هورمزد به افزونی جواب داد که هرکه از نسل تو باشد موبد و دستور و هیربدی که خردمند باشد دیگر هیچ کس را نشاید جز از اینکه گفته ام اگر دیگران را آموزد او را عظیم گناه باشد اگر بسیار کار کرفه * کرده باشد فرجام او را بدوزخ بود.»

منبع:متن زرتشتی سد در نثر و سد در بندهش،بخش ۹۹،ص ۶۶ و ۶۷

*کار کرفه:کار خیر. یعنی چنانچه این خط را به هرکسی غیر از این مقام های دینی زرتشتی آموزش بدهد هرچقدر هم  کار خیر انجام داده باشد بازهم فرجامش دوزخ خواهد بود.

لازم به ذکر است:مقام روحانیت در آیین زرتشتی موروثی بوده است و این به این معناست که یادگیری و دانش خط پهلوی درواقع در انحصار کامل این قشر قرار داشته است.

این احکام را با آموزه های اسلام مقایسه کنید که فراگیری علم را بر هر مسلمان (اعم از زن و مرد) الزامی دانسته ۱ و ملاک ترقی  و رسیدن به درجات بالا ۲  و حتی بها و بهانه ای خردمندانه برای آزادی از اسارت و بردگی را آموزش خواندن و نوشتن به دیگران ۳ می داند.

علمای مشهور حدیث،دانشمندان مطرح،پزشک ها و فیلسوف های نام آور ایرانی،و فردوسی و سعدی و... محصول این تفکر هستند که در کتاب آسمانی اش و ىر ابتدای سوره ای که «قلم» نام دارد،خداوند برای یادآوری ارزش و جایگاه علم به قلم و آنچه با آن نوشته می شود سوگند خورده ۴ و نعمت آموزش برای انسان حق و نعمتی خدا دادی عنوان شده ۵ نه منت و امتیازی حکومتی یا در انحصار قشری مستبد.

 

پ.ن ها:

(۱): طلبُ العِلمِ فريضةٌ على كلِّ مسلمٍ .[الجامع الصغير | الصفحة أو الرقم : ۵۲۴۶]

(۲): قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ - « بگو: «آیا کسانی که می دانند، و کسانی که نمی دانند یکسان هستند؟! تنها خردمندان پند می پذیرند.»[ آيه ۹ سوره الزُّمَر ]

يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ - «الله مقام (و درجات) کسانی را از شما که ایمان آورده اند و کسانی را که علم داده شده اند بالا می‌برد.» [ آیه ۱۱ سوره االمُجادَلَة ]

(۳): كان ناسٌ من الأَسْرى يومَ بَدْرٍ لم يكُنْ لهم فِداءٌ، فجعَلَ رسولُ اللهِ صلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ فِداءَهم أنْ يُعلِّموا أولادَ الأنصارِ الكتابةَ. [تخريج المسند لشعيب،الصفحة أو الرقم: ۲۲۱۶]

(۴): وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ - «سوگند به قلم وآنچه می نویسند.» [آیه ۱ سوره القَلَم]

(۵): الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ - «(همان) کسی که بوسیلۀ قلم (نوشتن) آموخت.» - عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ - «به انسان آنچه را که نمی دانست آموخت.» [ آيات ۴ و ۵ سوره العَلَق]

تصاویر صفحات:

گوستاو لو بُن (به فرانسوی: Gustave Le Bon (۱۸۴۱-۱۹۳۱میلادی) فیلسوف، مورخ، جامعه‌شناس و پزشک فرانسوی:

«اسلام اولین مذهبی است که در اصلاح حال زنان و ترقی و تعالی آنان قدم های خیلی وسیعی برداشته است زیرا این مطلب مسلم است که در میان تمام مذاهب و اقوامی که قبل از اسلام آمده اند وضع و حالت زن زیاده از حد ضایع و خراب بوده است.

...یونانیان عموماً زن را یک مخلوق خیلی پست و فرومایه خیال می کردند که فایدهٔ وجودش فقط خدمت خانه و تکثیر نسل بوده است و اگر از یک زن بچهٔ ناقص الخلقه بوجود می آمد آن زن را به قتل می رسانیدند.

مسیو تروپ لنگ می نویسد که در اسپارت اگر از یک زن بدبختی چنین امیدی نبود که از وی سرباز قوی بنیه ای به وجود خواهد آمد آن زن را اعدام می نمودند.نویسندهٔ مذکور می نویسد که اگر زنی ولود می شد می توانستند او را عاریةً از شوهرش بگیرند تا از تخمهٔ دیگری نیز برای میهن خود صاحب اولاد گردد.زمان عروج تمدن یونان هم غیر از زنان سازنده و نوازنده از هیچ زنی احترام نمی نمودند و به همین جهت غیر از طبقهٔ زنان مزبوره در هیچ طبقه هم رسم آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت) جاری نبوده است.

تمام قانون گذاران ادوار قدیمه هم به زن همین طور خشونت و سختی اظهار داشته اند مثلا قانون هنود می گوید:قضاء حتمی،طوفان،موت،جهنم،سم،مار گزنده و آتش سوزان در میان تمام آنها هیچکدام از جنس زن بدتر نیست.

در کتاب مقدس تورات هم در همین حدود با زن رفتار شده و خشونت و سختی که در آن دیده می شود کمتر از خشونت و سختی نیست که در فوق ذکر شد چه می نویسد که زن تلخ تر از مرگ است و در باب واعظ کتاب مقدس می نویسد که هرکسی که نزد خداوند محبوب است خود را از شر زن محفوظ خواهد داشت و در میان هزار نفر مرد یک نفر پیدا می شود که نزد خدا محبوب باشد اما در میان تمام زنان عالم یک زن هم پیدا نخواهد شد که نزد خدا محبوبه باشد.

امثال متعلقه به ملل و اقوام مختلفه هم نسبت به زن احساسات خوبی بروز نداده و از آن مثل ها ابداً بوی محبت و مهربانی استشمام نمی شود .

میان چینیان معروف است که حرف زن را باید گوش داد ولی به آن اعتقاد نباید نمود.

میان روس ها مثل است که هر ده زن دارای یک روح می باشند.

در ایطالی مثل است اسب بد باشد یا خوب مهمیز لازم دارد زن هم خوب باشد یا بد چوب لازم دارد.

و در زبان اسپانیولی مثل است که از زنان بد بباید حذر کرد و به زن خوب هم نباید هیچوقت اعتماد نمود.

قوانین یونان و روم و هنود و نیز تمام قوانین ملل حاضره زن را مثل بنده و یا صغیر تصور نموده اند.»

 

منبع:تمدن اسلام و عرب،گوستاو لوبون،ترجمه:فخر داعی گیلانی،چاپ سوم،چاپخانه علمی،طهران۱۳۱۸،ص۵۳۳ تا ۵۳۶

ابوبکر صديق رَضِيَ اللهُ عَنهُ غلامی داشت که - با دستور و رضايت ابوبکر - کار می کرد و بخشی از درآمدِ روزانه اش را برای ابوبکر می آورد و ابوبکر از آن می خورد - و باقیمانده ی اين درآمد برای خودِ غلام بود.

روزی چيزی آورد و ابوبکر رَضِيَ اللهُ عَنهُ از آن خورد.

غلام به ابوبکر گفت: آيا می دانی اين چيست؟ ابوبکر پرسيد: چيست؟ پاسخ داد: من در جاهليت برای شخصی پيشگويی کردم؛ البته کهانت و پيشگويی را خوب ياد نداشتم، بلکه او را فريب دادم. - امروز - مرا ديد و اين را که از آن خوردی، به من داد. پس ابوبکر انگشت در دهان فرو برد و هرچه خورده بود، بالا آورد.

 


كَانَ لِأَبِي بَكْرٍ غُلَامٌ يُخْرِجُ لَهُ الْخَرَاجَ وَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يَأْكُلُ مِنْ خَرَاجِهِ فَجَاءَ يَوْمًا بِشَيْءٍ فَأَكَلَ مِنْهُ أَبُو بَكْرٍ.فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ: أَتَدْرِي مَا هَذَا؟فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: وَمَا هُوَ؟قَالَ: كُنْتُ تَكَهَّنْتُ لِإِنْسَانٍ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَمَا أُحْسِنُ الْكِهَانَةَ إِلَّا أَنِّي خَدَعْتُهُ فَلَقِيَنِي فَأَعْطَانِي بِذَلِكَ فَهَذَا الَّذِي أَكَلْتَ مِنْهُ فَأَدْخَلَ أَبُو بَكْرٍ يَدَهُ فَقَاءَ كُلَّ شَيْءٍ فِي بَطْنِهِ.
 

صحيح بخاري ٣٨٤٢

در وبسایت نشریه بریتانیایی ایندیپندنت independent،و در بخش اخبار-علم می خوانیم:

 

How Islamic inventors changed the world

 

 

نوآوران جهان اسلام چه تأثیری بر جهان گذاشته اند؟

 

From coffee to cheques and the three-course meal, the Muslim world has given us many innovations that we take for granted in daily life. As a new exhibition opens, Paul Vallely nominates 20 of the most influential- and identifies the men of genius behind them.

 

 

جهان اسلام از قهوه گرفته تا چک و وعده‌های غذایی سه گانه، نوآوری‌های بسیاری را به ما تقدیم نموده‌اند که در زندگی روزمره خود از آنها بهره‌مند می‌شویم.این مقاله از میان تأثیرگذارترین نوآوری‌های مسلمانان، به ۲۰ مورد از آنها اشاره می‌کند و همچنین مردان سرشار از ذکاوت که در پس پرده این نو آوری‌ها بوده‌اند را به ما می‌شناساند.


1. نقل شده است که یک عرب به اسم خالد مشغول پرورش بزهایش در منطقه «کعفا» در جنوب اتیوپی کنونی (حبشه سابق) بوده است که متوجه می‌شود حیواناتش بعد از خوردن نوعی از دانه‌های خاص، سرزنده و پر جنب و جوش‌تر می‌شوند. او آن دانه‌ها را جوشانید و به این ترتیب، اولین قهوه ساخته شد. به یقین، اولین مورد ثبت شده از این نوشیدنی مربوط به دانه‌هایی بود که از اتیوپی به یمن صادر شد. صوفی‌های یمن بمنظور انجام مراسم خاص عبادی باید تمام شب را بیدار می‌ماندند که به همین دلیل به نوشیدن قهوه روی آوردند. در اواخر سده پانزده میلادی، قهوه وارد مکه و ترکیه و از آنجا مسیرش به ونیز گشوده شد (سال ۱۶۴۵). در سال ۱۶۵۰، یک مرد ترک با نام پاشا روزی با باز کردن اولین قهوه خانه در خیابان لامبارد شهر لندن، قهوه را به انگلستان آورد. قهوه عربی (القهوة؛ qahwa) به کهوه ترکی (kahve) و بعد به قهوه ایتالیایی (با طرز نگارش caffé) و بعد به قهوه انگلیسی (با املای coffee) تبدیل شد‌.


2. یونانیان باستان چنین تصور می‌کردند که چشم‌های انسان مانند لیزر، پرتوها را بیرون فرستاده و منتشر می‌کنند، و اینگونه ما قادر به دیدن اجسام می‌شویم. اولین شخصی که پی برد نور وارد چشم می‌شود نه اینکه از چشم خارج شود، یک ریاضیدان، منجم و فیزیکدان مسلمان در سده ده میلادی با نام الهیثم بود. ایشان با مشاهده و دقت در نحوه عبور نور از سوراخی در پنجره های کرکره‌ای، اولین دوربین جعبه‌ای یک سوراخه را اختراع کرد. هر چه سوراخ کوچکتر باشد، تصویر بهتر خواهد بود. او به تلاش پرداخت و اولین دوربین آبسکورا یا سوراخ‌سوزنی را ساخت. (واژه Camera از کلمه عربی «قمرة : qamara» برای اشاره به اتاقی تاریک یا خصوصی گرفته شده است). همچنین تبدیل علم فیزیک از فعالیت‌های فلسفی به تمرینات آزمایشگاهی نیز به ایشان نسبت داده می‌شود.

3. شکل خاصی از شطرنج در هند باستان بازی می‌شد اما شکلی که امروزه آن را می شناسیم در ایران به وجود آمد. از ایران تا غرب زمین و به اروپا رسید -مسلمانان اعراب شمال آفریقا که در اسپانیا (اندلس) ساکن بودند، در سده دهم میلادی این بازی را برای اولین بار در اروپا رواج دادند- و همچنین تا شرق زمین و به ژاپن رسید. واژه (قلعه : rook در شطرنج) از واژه فارسی (رخ : rokh) به معنای ارابه های جنگی گرفته شده است.

4. هزار سال پیش از برادران رایت، یک شاعر، منجم، موسیقیدان و مهندس مسلمان با نام عباس بن فرناس تلاش‌های متعددی برای ساخت ماشین پرنده نمود. در سال ۸۵۲ او از مناره مسجد بزرگ قرطبه (کوردوبا اسپانیا) با استفاده از ردای گشادی که با بست‌هایی چوبی محکم شده بودند، پرید. او امیدوار بود بتواند مانند یک پرنده به پرواز در بیاید‌ اما نتوانست. اما این ردا افتادنش را کُند نمود که همین امر اولین تصور از چتر نجات را شکل داد و او تنها جراحاتی بسیار کوچک برداشت. در سال ۸۷۵، در سن ۷۰ سالگی، بعد از اتمام ساخت ماشین پرنده‌ای از ابریشم و پرهای عقاب با پریدن از روی کوه دوباره تلاش نمود. او ارتفاع قابل ملاحظه‌ای را به پرواز در آمد و به مدت ۱۰ دقیقه بر فراز آسمان ماند اما هنگام فرود آمدن، به زمین اصابت نمود و او به این نتیجه رسید که علت این سقوط، عدم تعبیه دنباله‌ای برای وسیله پروازش بود که باعث شد هنگام فرود آمدن افتِ سریع پیدا کند. فرودگاه بین المللی بغداد و یکی از حفره‌های واقع در کره ماه به اسم او نامگذاری شده اند.

5. شست و شو و استحمام از ضروریات دینی مسلمانان است. شاید به همین خاطر است که آنها طرز تهیه صابونی را که امروزه استفاده می‌کنیم، تکمیل نموده‌اند. مصریان باستان نوعی صابون داشتند و همچنین رومیان که بیشتر صابون را بعنوان ضماد بکار می بردند. اما این اعراب بودند که روغن‌های گیاهی را با سدیم هیدروکسید و مواد خوشبو مانند روغن آویشن ترکیب کردند. یکی از خصیصه‌های متمایز شرکت کنندگان در جنگ‌های صلیبی از اعراب، این بود که آنها خود را نمی‌شستند. یک مسلمان که حمام‌های بخار هندی محمود را در سال ۱۷۵۹ در سواحل برایتون افتتاح نمود، شامپو را به انگلیس وارد کرد و به عنوان برمان پزشک ماساژ درمانی پادشاه جورج چهارم و پادشاه ویلیام چهارم منصوب شد.

6. چکانش (تقطیر) شیوه‌ای برای جداسازی مایعات بر اساس تفاوت‌هایشان در نقطه جوش است. این شیوه حدود سال ۸۰۰ میلادی توسط یکی از مشهورترین دانشمندان مسلمان، جابر بن حیان برای اولین بار به کار گرفته شد. او با ابداع بسیاری از ساز افزارها و فرایندهای بنیادی که امروزه نیز همچنان مورد استفاده قرار می گیرد؛ مانند: آبگونه سازی، بلورسازی، چکانش یا تقطیر، پالایش، اکسایش، تبخیر و تصفیه، علم کیمیاگری را به علم شیمی تغییر ساختار داد. همچنین ایشان با کشف اسید سولفوریک و اسید نیتریک پالشگر را اختراع نمود و تاکنون نیز از این سازه ایشان در تهیه گلاب و دیگر عطرها و نوشابه‌های الکلی (البته نوشیدن آنها طبق دین اسلام حرام است) در تمام جهان استفاده می‌شود. ابن حیان بر شیوه‌های آزمایشگاهی بسیار تأکید می‌ورزید و بنیانگذار شیمی نوین تلقی می‌شود.

7. دسته-لنگ یا میل-لنگ (crank-shaft) ابزاری برای تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی است و نه تنها در موتور اشتعال مرکزی، بلکه در بسیاری از ماشین‌های عصر نوین، ابزاری محوری به شمار می‌آید. یکی از مهمترین نوآوری‌های تاریخ بشر در عرصه ماشین آلات، توسط مهندس نوآفرین مسلمان، به نام الجزری اختراع شد که آب را بمنظور آبیاری جمع می‌نمود. او در کتابش با عنوان «دانش ابزارهای ماشینی ابتکاری» (۱۲۰۶) نشان می‌دهد که کاربرد دریچه‌ها و پیستون‌ها را نیز بهبود بخشیده و یا شیوه‌ای نو برای کاربرد آنها معرفی نموده است. همچنین چند ساعتِ اولیه‌ی ماشینی که با آب و وزنه حرکت می‌کردند، اختراع کرد و پدر علم ربات شناسی جهان محسوب می‌شود.

8. آژیدن شیوه‌ای از دوختن دو لایه پارچه با لایه‌ای از ماده عایق بندی در میان آنهاست. مشخص نیست که آیا از نوآوری‌های جهان اسلام است و یا از طریق هند و یا چین وارد جهان اسلام شده باشد. اما آنچه که واضح است این است که در خلال جنگ‌های صلیبی وارد دنیای غرب شد. سربازان جنگ‌های صلیبی مشاهده کردند که جنگجویان مسلمان این روش را به کار می‌گرفتند و به جای زره، پیراهن‌هایی از پارچه‌های زبر و درشت‌بافت که با لایه‌ای از شاخه‌های بوریا به هم دوخته می‌شدند، می‌پوشیدند. این پوشش علاوه بر اینکه نوعی حفاظ بود، سپری مؤثر در مقابل خراش‌های ناشی از زره‌های فلزی سربازان صلیبی و نیز عایق مناسبی به شمار می‌رفت‌. سربازان با بازگشت به سرزمین‌های خود از این شیوه در ساخت خانه‌های ییلاقی در مناطقی با آب و هوای سردتر مانند بریتانیا و هلند در سطح گسترده‌ای بهره گرفتند.

9. طاقهای قوسی سرتیز که مشخصه کلیساهای جامع به سبک معماری گوتیک است، یکی از نوآوری هایی است که از معماری اسلامی به عاریت گرفته شده است. این طاق بسیار مستحکم‌تر از طاق‌های مدور معماری نورمن‌ها و رومیان باستان بود، در نتیجه امکان ساخت بناهایی بزرگ و پیچیده و با شکوه و ارتفاعی بیشتر فراهم آورد. تاق‌بندی‌های راه راه، پنجره‌های چرخی و فناوری‌های ساخت گنبد از دیگر عاری‌های جهان غرب از نبوغ سرشار جهان اسلام است. قصرهای اروپا با اقتباس از قصرهای جهان اسلام ساخته شد. شکاف پیکان، کنگره بارو (دندانه های بالای دیوار قلعه) و دروازه و پل قلعه‌ها و خاکریز جلوی استحکامات نیز از این دسته‌اند. قلعه‌ها و برج‌های دفاعی مربعی شکل بیشتر از قلعه‌های دایره‌ای شکل، امکان دفاع را تسهیل می‌بخشیدند‌. معمار قصر هنری پنجم یک مسلمان بود.

10. بسیاری از ابزارهای جراحی مدرن در واقع دقیقا با همان طراحی سده ۱۰ میلادی که توسط الزهراوی پزشک جراح مسلمان ساخته شد امروزه نیز به کار می‌روند. چاقوهای جراحی، اره‌های استخوان، انبرک‌های پزشکی و قیچی‌های ظریف و باریک برای جراحی چشم و بسیاری از ۲۰۰ ابزاری که الزهراوی اختراع نمود، در جراحی مدرن به‌کار برده می‌شوند. الزهراوی پی برد که روده تابیده (روده حیوانات که در بخیه‌زنی مورد استفاده قرار می‌گیرد) در بخیه‌های داخلی بطور طبیعی از هم پاشیده می‌شود. (وقتی که میمونش، تارهای عودش را خورد، به این کشف دست یافت) و دانست که می‌توان از این ماده در ساخت کپسول‌های دارویی بهره گرفت. در سده سیزدهم میلادی، پزشک مسلمان دیگر به نام ابن نفیس فرایند گردش خون را توصیف نمود، ۳۰۰ سال قبل از اینکه ویلیام هاروی به وجود آن پی ببرد. همچنین پزشکان مسلمان داروهای بیهوشی افیونی و ترکیبات الکلی را کشف و نیز سوزن‌های میان خالی را برای مکش آب مروارید چشم ساختند و امروزه نیز از همان شیوه‌ها و فناوری‌ها بهره گرفته می‌شود.

11. برای نخستین بار آسیاب بادی در سال ۶۳۴ برای یکی از خلفای ایرانی ساخته شد و از آن برای آسیاب کردن ذرت و بالا کشیدن آب جهت آبیاری استفاده می‌کردند. در بیابان‌های وسیع عربستان و زمانی که رودخانه‌های فصلی در آنها خشک می‌شدند، تنها منبع انرژی، باد بود که بطور پیوسته و مستمر به مدت چند ماه از یک مسیر وزیدن می‌گرفت. آسیاب ها ۶ یا ۱۲ پره داشتند که با پارچه یا لیف های خرما پوشانده می‌شدند. این سازه ها مربوط به ۵۰۰ سال پیش از اولین آسیاب بادی مشاهده شده در اروپا بود.

12. فناوری مایه کوبی یا Inoculation
(روشی قدیمی برای واکسیناسیون و پیشگیری ابتلا به آبله) توسط جنر و پاستور ابداع نشد، بلکه در جهان اسلام ابداع گردید و از طریق ترکیه توسط همسر یکی از سفیران انگلستان در استانبول در سال ۱۷۲۴ به اروپا رسید‌. کودکان در ترکیه در مقابل آبله‌ی گاوی واکسینه شدند و بدین ترتیب به مصاف آبله کشنده رفتند و این ۵۰ سال قبل از این بود که غرب واکسیناسیون را کشف نمایند.

13. قلم خودنویس در سال ۹۵۳ میلادی پس از اینکه سلطان مصر درخواست خودکاری داد که دست ها و لباس هایش را لک نیاندازد، ساخته شد. جوهر آن در جوهردانی نگهداری می‌شد و مثل خودکارهای پیشرفته، در نتیجه همایی نیروی جاذبه زمین و خاصیت مویینگی، جوهر به نوک قلم می‌رسید.

14. نظام شماره گذاری مورد کاربرد در سراسر جهان احتمالا خاستگاهی هندی دارد، اما ساختار اعداد لاتین (...,1,2,3,4)، عربی هستند و اولین بار بصورت حکاکی در آثار ریاضیدانان مسلمان الخوارزمی و الکندی حوالی سال ۸۲۵ میلادی مشاهده گردید. الگوریتم از روی کتاب الخوارزمی، با عنوان «الجبر و المقابلة» نامگذاری شد. بسیاری از محتوای این کتاب همچنان مورد استفاده قرار می‌گیرد. ۳۰۰ سال بعد ریاضیدان ایتالیایی، فیبوناچی آثار دانشمندان ریاضی مسلمان را به اروپا آورد. مفهوم الگوریتم و بخش زیادی از قضیه مثلثات از جهان اسلام نشأت گرفته است. روش تحلیل بسامدی الکیندی همه مسائل و رموز ریاضیات در جهان باستان را حل کرد و مبنایی برای رمزشناسی نوین در اختیار گذاشت.

15. علی ابن نفیع که معمولاً با لقبش، زریاب (سیه پر) شناخته می شود، در سده نهم میلادی از عراق به کوردوبا آمد و با خود وعده غذایی سه بخشی را آورد: سوپ و بعد از آن ماهی یا گوشت صرف می‌شد و سپس میوه و آجیل در همان وعده غذایی خورده می‌شد. او همچنین لیوان‌های کریستالی (که بعد از آزمایشات ابن فرناس بر روی سنگ‌های کریستالی ساخته شدند؛ به مورد ۴ مراجعه کنید) را با خود وارد اروپا نمود.


16. مسلمانان خاورمیانه، قالیچه را از مواهب بهشت می‌دانستند. به واسطه فناوری‌های پیشرفته بافت و نساجی شان، رنگیزه‌های جدید محصولِ شیمی اسلامی و ادراک رشد یافته‌شان از طرحواره و نقش و نگارهای هندسی پیچیده به سبک اسلامی، مبنای هنر غیرتجسمی اسلامی قرار گرفت‌. برعکس، تا قبل از ورود فرش‌های عربی و ایرانی به اروپا، کف ساختمان‌های اروپا بطور مشخص خاکی بود، اگر نگوییم بی‌آلایش بود. آنچنان که اراموس ثبت نموده است: در انگلستان کف ساختمان با «حصیر پوشانده می‌شدند و هر از گاهی با حصیر نو تعویض می‌شدند. اما گاهی به مدت ۲۰ سال، بطور ناتمام لایه پایینی دست نخورده باقی می‌ماند و این در حالی بود که آب دهان، استفراغ و ترشحات دهان و بدن سگ‌ها و انسان‌ها، قطرات آبجو، تکه‌های ماهی و دیگر مواد مشمئز کننده که ذکر آنها مناسب نیست، همانگونه بر روی حصیرها می‌ماند.» پس جای شگفت نخواهد بود که فر‌ش‌ها به سرعت جذب بازارهای اروپا شدند.

17. چک‌های جدید (check یا cheque)
خاستگاهی عربی دارند و از کلمه «ثق» به معنای پیمان کتبی جهت پرداخت بهای اجناس هنگام تحویل آنها گرفته شده است و به این ترتیب از حمل و نقل پول در سفرهای خطرناک زمینی خودداری می‌شد. در سده نهم میلادی تاجری مسلمان در چین می‌توانست چکی را که از بانکش در بغداد کشیده است، نقد کند.


18. در سده نهم میلادی، بسیاری از دانشمندان مسلمان پی بردند که زمین کروی است. منجم مسلمان، ابن حزم می‌نویسد: «سند این ادعا این است که خورشید همواره بر نقطه‌ای خاص از زمین مماس و عمود می‌شود.» این نوشته مربوط به ۵۰۰ سال قبل از فهمی است که گالیله بدان دست یافته بود. (مسلمانان پنج قرن قبل از گالیله، کروی بودن زمین را اثبات کرده بودند) محاسبات منجمان مسلمان بسیار دقیق بود طوری که در سده نهم آنان محیط کره زمین را ۴۰،۲۵۳.۴ کیلومتر (کمتر از ۲۰۰ کیلومتر خطای محاسباتی) برآورد کرده بودند. در سال ۱۱۳۹ دانشمند مسلمان الادریسی یک کره جغرافیایی با تصویر جهان را به دربار پادشاه راجر، شاه سیسیلی برد.

19. اگرچه چینی‌ها باروت شوره قلمی را اختراع کرده و از آن در آتش‌بازی‌ها استفاده می‌کردند، اما این اعراب بودند که پی‌بردند می‌توان با استفاده از نیترات پتاسیم آن را خالص نمود و در مصارف نظامی به کار گرفت. ابزارهای آتش‌زای مسلمانان، سربازان جنگ‌های صلیبی را غرق وحشت می‌ساخت. در سده پانزدهم میلادی، آنها هم یک پرتابه جنگی که «تخم مرغ اشتعال زا و خود جنبش» نامیده می‌شد و هم یک مین ساختند. مورد اخیر یک بمب گلابی شکل و خود رانشی بود که نیزه‌ای جلوی آن قرار می‌گرفت و به کشتی‌های دشمن پرتاب و پس از محصور شدن در آن، منفجر می‌شد.

20. اروپای میانه در خانه‌های خود آشپزخانه و باغچه‌های گیاهان دارویی داشتند، اما این اعراب بودند که این اندیشه را بسط دادند که می‌توان از باغچه‌ها به عنوان مکانی برای زیبایی و ژرفایش روحی بهره گرفت. اولین باغچه‌های سلطنتی و مسرت بخش در اروپا توسط مسلمانان اسپانیا (اندلس) در سده یازدهم میلادی پا به عرصه وجود گذاشت. گل‌هایی که در اصل در باغچه‌های مسلمانان پرورش داده می‌شدند، عبارتند از: گل میخک و گل لاله...

منبع: سایت ایندیپندنت بریتانیا (چگونه اختراعات مسلمانان، جهان را تغییر داد)


https://www.independent.co.uk/news/science/how-islamic-inventors-changed-the-world-6106905.html
 


«۱۰۰۱ نوآوری؛ بازشناسی میراث مسلمانان در دنیای کنونی» نوشته پروفسور سلیم الحسنی، استاد دانشگاه منچستر. برای اطلاعات بیشتر به تارنمای زیر مراجعه کنید:


www.1001inventions.com


  @no_atheism تهیه و ترجمه:مجموعه رد شبهات ملحدین

سِر ارنست هانس گامبریچ (۳۰ مارس ۱۹۰۹ - ۳ نوامبر ۲۰۰۱) تاریخ دان اتریشی:

«آن ها به جای سوزاندن کتاب ها،شروع به جمع آوری و خواندن [و ترجمهٔ] آن ها کردند.

... نام بسیاری از علومی که [ما غربیان] در مدرسه می آموزیم از زبان عربی گرفته شده است مانند شیمی و جبر.

کتابی که در دست دارید از کاغذ ساخته شده است،چیزی که ما آن را مدیون اعراب هستیم.»

منبع:تاریخ جهان،ارنست گامبریچ،ترجمه علی رامین،نشر نی،ص ۱۷۰

تصاویر منبع:

می نویسند که معراج،قبل از پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم توسط موبدها (روحانیون) زرتشتی صورت گرفته بوده و مدعی هستند که پیامبر صلی الله علیه وسلم از این موبدها و دیانت زرتشتی،کپی برداری کرده است!

 

 

مهمترین دلیل این ها هم برای این موضوع (موضوع تقلید از معراج در آیین زرتشتی)،وجود شباهت هایی در ماجرای ویراف و ارداویراف نامه است.

دانشنامهٔ ایرانیکا (به انگلیسی: Encyclopædia Iranica) یک پروژهٔ گروهیِ بین‌المللی و بزرگ‌ ترین و جامع‌ ترینِ پروژهٔ ایران‌ شناختی است که در دانشگاه کلمبیا در نیویورک، ایالات متحدهٔ آمریکا، در حال انتشار است.

در وبسایت رسمی این دانشنامه،مطلبی با عنوان ARDĀ WĪRĀZ (ارداویراف) ثبت شده است که در واقع بصورت مختصر به شخصیت ویراز/ویراف و متن ارداویراف نامه می پردازد.

 

در این سایت و صفحه می خوانیم:

 

« The text in which Ardā Wīrāz figures is a report of his extra­-terrestrial soul journey, including a description of heaven and hell. The context of this journey holds particular interest. Wīrāz was sent in order to verify (1) Zoroastrian belief about the invisible world, and (2) the efficacy of the rituals of the Zoroastrian community. This scene of piety troubled by religious uncertainty seems to be set some time after the fall of the Achaemenid empire»

 

 

«متن ارداویراز نامه گزارشی از سفر روح ویراز به جهان ماوراء الطبیعه است که شامل توصیف بهشت و دوزخ می شود.هدف این سفر بسیار جالب توجه است.:ویراز فرستاده شد تا (۱) باورهای زرتشتی درباره جهان غیب را تایید کند و (۲) کارآمدی آیین های زرتشتی را اثبات نماید.

این صحنه ای از ایمان مذهبی است که با تردیدهای دینی مواجه  شده و احتمالا پس از سقوط امپراطوری هخامنشی رخ داده است.»

 

آنچه حائز اهمیت است و ما آن را «بستر اقتباس موبدها» از معراج پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم می دانیم در ادامه می آید:

 

«but the final redaction of the text probably refers to the early Islamic period (see especially Ardā Wīrāz 1.23-27 for an explanation of the journey’s purposes.)»

 

« اما تدوین و گردآوری نهایی متن به احتمال زیاد به اوایل دوره اسلامی باز می گردد.(برای توضیح اهداف این سفر،به ارداویراز نامه ۱.۲۳-۲۷ مراجعه کنید).»

 

یعنی با اینکه اصل قصه (احکام و عادات زرتشتی موجود در قصه) مربوط است به پس از سقوط هخامنشیان،اما تدوین آن بصورت متن امروزی مربوط به دوران حکمرانی اسلام است.

 

نکته دیگر؛ویرایش چندین باره این متن و سر به مُهر نبودن آن (همچون دیگر متون زرتشتی/آن هم توسط خود روحانیون این آیین) است.

 

«The Ardā Wīrāz-nāmag, like many of the Zoroastrian works, underwent successive redactions. It assumed its definitive form in the 9th-10th centuries A.D»

 

«ارداویراز نامه،همچون بسیاری از متون زرتشتی،چندین بار ویرایش شده است.

شکل نهایی آن احتمالاً در قرن های ۹ و ۱۰ میلادی شکل گرفته.»

 

توجه کنید : شکل نهایی آن احتمالاً در قرن های ۹ و ۱۰ میلادی شکل گرفته.یعنی ۲ الی ۳ قرن بعد از ورود اسلام. (همان دو قرنی که اسلام ستیزان مدعی سکوت و وجود سانسور شدید هستند!)

 

علاوه بر همه این ها و تمام تلاشی که موبدها داشته اند تا نحوه روایت ماجرا به معراج پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم شباهت هرچه بیشتر داشته باشد،اما آموزه ها و تعالیم دینی آنان که در متن ارداویراف نامه کاملا برجسته است به هیچ عنوان به اسلام شباهتی ندارند.

احکامی همچون مجازات کسی که بسیار حمام می کند و در نتیجه «گُه اود نَسا اود ریمَنی خوردن دهند» (ترجمه واقعی) :گوه و مردار و چرک به خوردش می دادند! [Gignoux,Philippe,Le Livre D`Arda Viraz,Paris,Editions Recherche sur les civilisations,1984,Chapitre 41.]  یا استفاده از نوشیدنی روان گردان مَنگ و ازدواج با هفت خواهر،آن هم به امید و انتظار ثواب که البته از فضیلت های ویراز/ویرافِ درستکار به شمار می رفته است! (اردا ویراز،به معنای ویراز درستکار یعنی مورد تایید و مبارک است).

 

«Wīrāz was chosen, because of his virtue, out of the entire community assembled at the fire temple of Ādur Farnbag and was required to drink the narcotic mang. His seven sisters, who were his wives (according to the pious practice of consanguineous marriage, xwēdōdah [q.v.])...»

 

«ARDĀ WĪRĀZ, “Wīrāz the just” (i.e., “the justified, the blessed”), principal character of the Zoroastrian Middle Persian text Ardā Wīrāz-nāmag (The Book of Ardā Wīrāz).»

 

* البته قبلا در ارتباط با ادیت و کپی برداری دیانت زرتشتی توسط موبدها از اسلام،با استناد به متخصصین این حوزه،مطالبی تقدیم شده است.

ناگفته نماند؛قرآن به ما می گوید که این تردیدها و شک پراکنی ها ریشه دارد و الله متعال،خدای یکتا و بی همتا،قبلا پاسخ این ادعاها را داده است.پاسخی که همچنان قاطعیت و تازگی دارد:

 

وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ ۗ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ

 

 به راستی (ما) می دانیم که آنها می گویند: «همانا بشری (این آیات را) به او آموزش می دهد » در حالی که زبان کسی که این ها به او نسبت می دهند عَجَمی (= غیر عربی) است ، و این (قرآن به) زبان عربی آشکار است . آیه ۱۰۳ سوره النَّحل

 

و همچنین این دو آیه :

 

قَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا

 

و گفتند:«(این همان) افسانه های پیشینیان است که آن را رونویسی کرده و هر صبح و شام بر او املا می شود»

 

قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا

 

 (ای پیامبر!) بگو :« کسی آن را نازل کرده که راز (نهان) آسمانها و زمین را می داند، بی گمان اوآمرزنده ی مهربان است.

 

آیات ۵ و ۶ سوره الفُرقان

«فاطمه دختر منذر بن زبير بن عوام»:

همسرش هشام بن عروه می‌گوید: «با من ازدواج کرد و هیچ مردی او را ندید تا این که به دیدار الله شتافت».

 

«ما رآها رجل حتى لقيت الله.»


- ابن عدي
(الكامل: ۷/۲۵۶)



*فاطمه بنت منذر بن زبیر،یکی از محدثان تابعین بود و احادیثش در کتب ششگانهٔ حدیث آمده است و بیشترین حدیثی که روایت کرده‌ از مادربزرگش «اسماء بنت أبی بكر» رَضِيَ اللهُ عَنهُما است.

شاپور اول ساسانی،همسر خود را به وسیله موهایش به قتل می رساند!

 

تئودور نولدکه (Theodor Nöldeke)،از برجسته ترین شرق شناسان آلمانی،می نویسد:

 

 

«پس بفرمود تا مردی بر اسبی سرکش سوار شد،آنگاه گیسوان او را بر دم آن اسب ببستند و بعد اسب را بدوانیدند تا آنکه دختر قطعه قطعه شد.» ۱

 

ممکن است جریانات باستان گرای اسلام ستیز،علت این رفتار شاپور را،به نوعی توجیهی برای این مجازات بیان کنند!

 

بر اساس منابع، نضیره دختر ضیزان یا ساطرون (سنطروق دوم) پادشاه (مَلِک) هترا (حضر) بود. او در جریان محاصره شهر توسط سربازان شاپور، با دیدن پادشاه عاشق او می‌شود و به همین دلیل به پدر و شهرش خیانت می‌کند.

 

«آن دو در بیرون شهر یکدیگر را بدیدند و دلباختهٔ هم شدند.دختر بشاپور پیامی فرستاد و گفت:اگر تو را راهنمون شوم که دیوار این شهر را ویران کنی و پدرم را بکشی مرا چه خواهی داد؟ شاپور در پاسخ گفت: هرچه بخواهی؛ترا بر همهٔ زنان خود برتری دهم و از همهٔ آنان بخود نزدیکتر سازم.» ۲

 

نضیره پدرش و نگهبانان شهر را در یک مهمانی مست می‌کند و پس از آن به سربازان ساسانی راه ورود را نشان می‌دهد. شهر توسط شاپور فتح می‌شود و شاه دستور می‌دهد تا ملک شهر یعنی پدر نضیره را نیز بکشند.

 

«...دختر گفت:من به پاسبانان شهر شراب خواهم داد و چون (مست شدند) و افتادند تو همه را بکش و به درون شهر رو.شاپور چنین کرد و دیوار شهر فرو ریخت و شاپور آن را به زور بگشاد.همان روز ضیزن کشته شد و همهٔ شاخه های قبیله قُضاعه که با ضَیزَن بودند نیز نابود شدند و تاکنون کسی از آنان که شناخته باشد بر جای نیست.» ۳

 

 پس از آن شاپور در عین التمر با نضیره ازدواج می‌کند.

 

یک شب، نضیره به شاپور می‌گوید که تختش بسیار زمخت است و بر روی آن راحت نیست، شاپور تخت را بررسی می‌کند و می‌بیند که یک برگ گیاه "مورد" است که باعث ناراحتی او شده‌ است. پادشاه با دیدن طبع لطیف او، از نضیره می‌پرسد مگر پدرت چگونه با تو رفتار می‌کرد که چنین طبع لطیفی داری؟ و او نیز از مهربانی‌های سنطروق برای شاپور می‌گوید.

 

«شاپور پرسید:پدرت چه خوراکی به تو می داد؟ دختر گفت: کره و مخ استخوان و انگبین زنبوران بکر و بادهٔ صاف.» ۴

 

پادشاه با دیدن ناسپاسی نضیره نسبت به پدرش که بسیار با او مهربان بوده، دستور می‌دهد تا او را همانطور که قبلا عرض شد اعدام کنند.

 

این خلاصه ماجرا بود.اما آیا برای اسلام ستیزان،در اینطور مواقع،حقوق بشر و حقوق زنان معنایی ندارد؟!

اگر آن دختر خیانت کار بود و شاپور هم به این موضوع مطلع بود،پس چرا اساسا با او ازدواج کرد؟

چرا پس از ازدواج و کامجویی به یاد درست و غلط افتاد؟!

اگر هم مستحق مجازات بود،باز هم آیا بستن موهای یک زن به دم اسبی سرکش و دوانیدن اسب تا جاییکه آن دختر قطعه قطعه شد،عادلانه و انسانی بوده است؟!

 

این ها حقایقی است که باستان گرای اسلام ستیز،با تحریف و ویرایش دلبخواهی تاریخ،در مقابل اسلام علم می کند و با شعار دروغین مبارزه با تحجر و ارتجاع،می خواهد ایران و ایرانی را به آن روزها برگرداند...

 

نکته:شاپور یکم ساسانی،فرزند اردشیر بابکان موسس سلسله ساسانیان (سلسله حکومتی پیش از ورود اسلام به ایران)،بوده است.

 

منابع:

 

۱:تئودور نولدکه،تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان،ترجمه عباس زریاب،انتشارات انجمن آثار ملی،ص۸۶

۲:همان،ص۸۴

۳:همان،ص ۸۴و۸۵

۴:همان،ص۸۶

 

تصاویر صفحات :

 

 

 

 

 

 

سفیان ثوری نزد ابراهیم بن ادهم رَحِمَهُمَا الله که می رفت به او می گفت:


ای ابراهیم ! از الله بخواه ما را در حالیکه موحد و یکتاپرست هستیم از دنیا ببرد.



«كَانَ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ يَأْتِي إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَدْهَمٍ فَيَقُولُ يَا إِبْرَاهِيمُ ادْعُ اللَّهَ أَنْ يَقْبِضَنَا عَلَى التَّوْحِيدِ.»



الثبات عند الممات،ابن الجوزي،ص ۸۰

دکتر عبدالحسین زرین کوب:

«البته مزایایی که مسلمین در دارالاسلام نسبت به سایر اهل کتاب می داشتند به اضافهٔ اهتمام و مجاهده ای که در نشر و تبلیغ اسلام می ورزیدند سبب شد که اندک اندک آن عده ای هم از اهل ولایات و قرای ایران که اسلام نیاورده بودند به دیانت اسلام در آیند.

علی الخصوص که طبقات کارگران و پیشه وران اهل شهر بر خلاف اهل بیوتات و خاندان های اشرافی و روحانی که زیاده در آیین مجوس تعصب می ورزیدند به تشکیلات روحانی و عقاید و مقررات موبدان چندان تعلقی نداشتند و چون این طبقات به سبب اشغال و اعمال روزانه خویش و تصادم و اصطکاک دایم با قوانین و مقرراتی که در آیین زرتشت راجع به اجتناب از آلودن آتش و خاک و آب وجود داشت در نظر موبدان و روحانیان زرتشتی بی مبالات و تا حدی سست اعتقاد به نظر می آمدند طبعاً دیانت تازه ای را که اعراب آورده بودند با زندگی خویش سازگار و به مذاق خود گوارا یافتند و از آنجا که اسلام با بعضی عقاید قدیم آنها نیز تا حدی موافقت داشت و فی المثل اعتقاد به «الله» و «ابلیس» و «ملائکه» و «یوم دین» و «جهنم» و «بهشت» و حتی اجراء مراسم پنجگانهٔ نماز در طی شبانروز همه بیش و کم با عقاید و آداب آیین قدیم آنها شباهت می داشت* تدریجاً برای اکثر عامه که شاهد قوت نفس و ایمان مهاجمین عرب و ناظر فساد و تباهی تشکیلات اداری و روحانی ساسانی بودند در قبول اسلام تردیدی باقی نماند و بعد از مدتی تقریباً بیشترینهٔ مردم رفته رفته به دیانت تازه درآمدند.»

 

«باری بامداد روزی که اسلام هر شهری را - در ایران - می گشود تحولی شگرف در احوال «فرد» و در نظام «جامعه» روی می نمود.برای «فرد» حقوق تازه ای پدید می آمد که از آن بی خبر بود و وظایف تازه ای تعیین می شد که بدان آشنایی نداشت.

در جامعه نظم طبقات و امتیاز خاندان ها از بین می رفت و دین تازه فاصله ای را که بین کفشگر زاده و موبد زاده بود پر می کرد.

دیوار عظیم مالکیت های بزرگ که اهل بیوتات و اقطاع داران بزرگ را از رعایای خرد جدا می کرد بر سر هر دو طبقه فرو می ریخت.

این عرب های هولناک که غالباً با چهره های سوخته و جامه های ژنده از گرد راه فرا می رسیدند بسیاری از مفاسد و معایب نظام اجتماعی کهن را در موج خون غرق می کردند.می آمدند و با شمشیرهای خون آلود و با شترهای آرام و خسته ای که رخت و کالای خانه هاشان را در پشت گرد و غبار اردو های مهیب آنها به همراه می آورد همه جا روزهای تازه همراه می آوردند.

روزهایی تازه که امیدهای دیگر و چشم انداز های دیگر داشت.با آمدن آنها گویی همه چیز دگرگون می شد و همه چیز رنگ دیگر می یافت».

منبع:دکتر عبدالحسین زرین‌کوب،تاریخ ایران بعد از اسلام،انتشارات امیرکبیر۱۳۸۳،ج۴،ص ۳۷۲و۳۷۳

*:علت آنچه دکتر زرین کوب «شباهت» عقاید و احکام اسلام با آموزه های دینی ایران باستان (دیانت زرتشتی) عنوان کرده در حقیقت تلاش های خود موبدها (روحانیون زرتشتی) برای ادیت و ویرایش دین شان به خاطر جلوگیری از ریزش روزافزون پیروان این دیانت بوده است.

پروفسور کریستین سن،ایران شناس مطرح،توضیح می دهد:

«ما دین زرتشتی را از دو طریق مختلف می شناسیم،یکی از راه اوستای فعلی و کتب دینی پهلوی،که بعد از ساسانیان به رشته تحریر آمده است،دیگر از راه کتب اجانب،که راجع به این شریعت در زمان ساسانیان مطالبی نوشته اند.این دو طریق با هم تفاوت هایی دارند،ولی از مطالب مذکور سبب اختلاف آنان را در می یابیم.

شریعت زردشتی،که در زمان ساسانیان دین رسمی کشور محسوب می شد،مبتنی بر اصولی بود،که در پایان این عهد بکلی میان تهی و بی مغز شده بود.انحطاط قطعی و ناگزیر بود.

هنگامی که غلبه اسلام دولت ساسانی را،که پشتیبان روحانیان بود واژگون کرد،روحانیون دریافتند،که باید کوشش فوق العاده برای حفظ شریعت خود از انحلال بنمایند.این کوشش صورت گرفت.

عقیده به زروان و اساطیر کودکانه را،که به آن تعلق داشت،دور انداختند و آیین مزدیسنی را،بدون شائبه زروان پرستی،مجددا سنت قرار دادند.در نتیجه قصصی که راجع به تکوین جهان در میان بود،تبدیل یافت.پرستش خورشید را ملغی کردند،تا توحید شریعت اوهرمزدی بهتر نمایان باشد،مقام میثر (مهر) را طوری قرار دادند،که موافق با مهر یشت عتیق باشد.بسی از روایات دینی را یا بکلی حذف کردند یا تغییر دادند و بخش هایی از اوستای ساسانی و تفاسیر آن را،که آلوده به افکار زروانیه شده بود،در طاق نسیان نهادند،یا از میان بردند.این نکته قابل توجه است که یشت های مربوط به تکوین که خلاصه آنها در دینکرد باقی مانده،به قدری تحلیل رفته است،که چند سطری بیش نیست،و از آن هم چیزی مفهوم نمی شود.

همه این تغییرات در قرون تاریک بعد از انقراض ساسانیان واقع شده است.در هیچ یک از کتب پارسی اشاره بدین اصلاحات نرفته است.

این شریعت اصلاح شده زرتشتی را چنان وانمود کرده اند که همان شریعتی است که در همه ازمنه سابق برقرار بوده است.»

منبع:کریستین سن،ایران در زمان ساسانیان،رشید یاسمی،دنیای کتاب۱۳۶۸،ص۵۷۱

تصاویر مستندات (به ترتیب) :

کپی برداری موبدها از ادیان ابراهیمی

روزگارانی که نژاد امتیاز نبود و همه در زیر سایه عقیده اسلامی،متحد بودند.



فرمانروای تُرک آرزو می کند و فرمانروای کُرد به آن جامه عمل می پوشاند!



منبر نورالدین زنگی

این منبر را منبر صلاح الدین نیز می‌خوانند. نورالدین زنگی (فرمانروای مسلمان ترک) پیش از آزادسازی بیت المقدس منبر مذکور را ساخته بود تا آن را در مسجدالاقصی قرار دهد، اما خود پیش از فتح بیت المقدس درگذشت و سرانجام صلاح الدین ایوبی (فرمانروای مسلمان کُرد) منبر فوق را در مسجدالاقصی قرار داد و قاضی دمشق محیی الدین بن زنگی پس از نود سال بر آن خطبه‌ی جمعه خواند.



منبر نورالدین از چوب درخت آبنوس و بدون استفاده از میخ توسط ماهرترین نجاران و هنرمندان در حلب ساخته شد.

این منبر راز عجیبی دارد و آن اينكه در زمان ساخت آن بیش از ۳۵۶۸ قطعه چوبی به کار برده شده است بدون اینکه حتی یک میخ به آن کوبیده شود.

بالکن چوبی دارای ۱۲ هزار قطعه در هم تنیده است که منبر را جلوه ای از هنر و زیبایی به نمایش می گذارد و دارای نوشته های قرآنی و تاریخی است.

منبر الاقصی بیش از ۲۰ سال قبل از فتح قدس توسط ملک العدل نورالدین محمود بن زنگی - رَحِمَهُ الله - در حلب ساخته شد و صلاح الدین پس از آزادسازی مسجد مبارک الاقصی آن را نصب کرد. در جای خود در قبله مسجد.

صنعتگران در ساختن آن سرآمد بودند و در طی دو سال آن را به پایان رساندند و مردم از ساختن این چنین منبری تعجب می کردند!چون سربازان صلیبی سرزمین های اسلامی را تحت اشغال داشتند و عده ای نور الدین زنگی را به خاطر ساخت این منبر و چنین آرزویی مسخره می کردند و می گفتند:وقتی این لشکریان در سرزمین اسلام مستقر هستند، الاقصی آزاد می شود؟! نورالدین به آنها پاسخ می داد:

إِن تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُون

«اگر ما را مسخره می کنید ، پس ما (نیز) شما را مسخره خواهیم کرد؛ همین گونه که مسخره می کنید»قسمتی از آیه ۳۸ سوره هود


این منبر تا حدود پنجاه سال پیش در مسجدالاقصی قرار داشت اما در پی یک آتش سوزی عمدی در تاریخ ۲۱ آگست سال ۱۹۶۹ میلادی توسط یک استرالیایی به نام دنیس مایکل روهان در آتش سوخت. این آتش سوزی در حدود ۱۵۰۰ متر از مسجد گسترش یافت و به قسمتی از محراب و گنبد داخلی و برخی ستون‌ها و ۴۸ پنجره‌ی مسجد آسیب رساند و منبر نورالدین را تقریبا از بین برد.

بعدها ملک حسین پادشاه اردن دستور به بازسازی این منبر داد. بیش از چهل محقق و مهندس و صنعتگر با استفاده از تصاویر منبر اصلی و چوب گردو و آبنوس و عاج، به همان روش، منبر نورالدین را بازسازی نمودند. این منبر در فوریه‌ی سال ۲۰۰۷ در جای قبلی خود در مسجدالاقصی قرار داده شد. هم اکنون این منبر را «منبر صلاح الدین» می‌خوانند. منبر جدید از ۱۶۵۰۰ قطعه‌ی کوچک چوبی و بدون استفاده از میخ ساخته شده است.

ابن شامة در کتاب "الروضتين في أخبار الدولتين" می نویسد:«بنى نور الدين وصلاح الدين من المساجد والمدارس بقدر ما بنيا من القلاع والحصون»

یعنی:نورالدین زنگی و صلاح الدین ایوبی رَحِمَهُمَا الله،به همان تعداد و اندازه که قلعه و دژ جنگی ساختند،مسجد و مدرسه بنا کردند.

و حکمت این کار و رفتار در این است که؛قلعه‌ها و پادگان ها نیازمند سربازان عقیده مندی هستند که در مرگ و شهادت خوب باشند و بدانند که چگونه الله مؤمنان را بر کافران یاری می‌کند، پس صبر و استقامت کنند و با خون و دارایی های خود بهشت ​​و پیروزی را بخرند.

دکتر ذبیح الله صفا (۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۰ – ۹ اردیبهشت ۱۳۷۸)،پژوهشگر و استاد ممتاز وقت دانشگاه تهران و البته از نویسندگان اصلی دانشنامه ایرانیکا،از وضعیف آشفته و نابسامان اجتماعی،سیاسی و دینی ایران در دوره ساسانیان (پیش از اسلام) که محصول باورها و رفتارهای دو طبقه موبدها (روحانیون زرتشتی) و دولت و شاهنشاهی ساسانی بوده می نویسد:

 

 

«وضعیت اجتماعی ایران نیز در این ایام به هیچ روی بهتر از وضع سیاست و دربار نبود.

حکومت طبقاتی که از دیرباز در ایران وجود داشته و در دورهٔ ساسانیان به شدیدترین وجهی در آمده بود،مایهٔ افتراق طبقات اشراف و روحانیان از طبقهٔ سوم یعنی پیشه وران و زارعین شده بود.تحمیلات دربار و اشراف بر مردم خاصه در اواخر عهد ساسانی به درجه ای رسیده بود که تحمل ناپذیر می نمود.تمامی مقامات منحصر به طبقات اشراف و روحانیان و آزادگان و دهقانان و نظایر این طبقات عالیه بود و باقی جز پرداخت مالیات و شرکت در جنگ ها وظیفهٔ دیگری نداشتند.

نفوذ طبقات اشرافی و روحانی نه تنها در میان طبقهٔ سوم محسوس بود بلکه آنان در وضع دربار نیز بی نهایت مؤثر بودند و علی الخصوص بعد از خسرو پرویز می توان یکی از علل وضع آشفتهٔ دولت ساسانی را بیش از هر چیز دخالت ها و تصرفات سوء این دو طبقه دانست.

تحصیل دانش تقریباً منحصر به خاندان های اشرافی و روحانیان و دهقانان بود و دیگران که از این نعمت استفاده ای نمی توانستند کرد ناگزیر به تحصیل آن نیز رغبتی نداشتند.مشاغل و مناصب موروث بود و کسی حق نداشت از طبقات پست به طبقات عالی راه جوید.

اشکال بزرگتری که در اواخر عهد ساسانی نباید از ذکر آن غافل بود تشتت و اختلاف آراء دینی است.در عهد ساسانی دین رسمی و عمومی ملت آیین زرتشتی بود.این آیین از طرف دربار به شدت حمایت می شد و به همین سبب نیز روحانیان زرتشتی خاصه موبدان موبد در دربار نفوذی فراوان داشتند.

نفوذ روحانیان در امور کشور به حدی بود که اگر پادشاهی را مانند قباد مخالف آیین زرتشتی و یا نفوذ خویش می شمردند با وی از در خلاف در می آمدند و مانعی بزرگ بر سر راه فرمانروایی و اقتدار او می شدند و حتی در اینگونه موارد عزل شاهنشاه نیز برای آنان دشوار نبود.با این حال و با همهٔ نفوذی که موبدان و هیربدان در کشور داشتند،شاید بر اثر تحمیلات و رفتارهای نابهنجار آنان و یا در نتیجهٔ قدمت آیین زرتشتی به تدریج اختلاف کلمه در میان پیروان آن کیش بروز کرد و روز به روز شدت یافت.اختلاف کلمهٔ ایرانیان در آیین زرتشتی علی الخصوص از آن ایام آغاز شد که آیین مسیحی در ایران راه جست.

...آیین خارجی دیگری نیز که در ایران ساسانی نفوذ داشت دین بودا بود که پیروان آن در نواحی شرقی شاهنشاهی ساسانی پراکنده بودند و مهمترین بت‌کدهٔ آنان نوبهار بلخ بوده است که رؤسای آن لقب برمک داشتند و خاندان برمکی اصلاً ریاست همین بت‌کده را داشتند.ظهور ادیان و مذاهب داخلی دیگری مانند دین مانی (در آغاز سلطنت شاپور)‌ و دین مزدک (در عهد قباد) و مذاهب زروانی و گیومرثی نیز مایهٔ تشتت تازه ای در میان ایرانیان آن عصر گردیده بود.

با توجه به این مقدمات ملاحظه می شود که جامعهٔ ایرانی مقارن حملهٔ عرب وضع آشفته ای داشت و آثار بی نظمی در امور سیاسی و درباری و نظامی و دینی و اجتماعی آشکار شده و دولت ساسانی را مستعدّ شکست کرده و شاهنشاهی بزرگ ایران را به کنار پرتگاه انقراض کشانیده بود.»

 

منبع:تاریخ ادبیات در ایران،دکتر ذبیح الله صفا،انتشارات فردوس،چاپ دهم،ج۱،ص۵،۶و۷

 

همانطور که ملاحظه کردید وضعیت آن روزگار برای مردم «تحمل ناپذیر» شده بود و با توجه به منابع تاریخی،قبل از ورود اسلام و گرایش ایرانیان به اسلام،ادیان دیگری نیز در ایران وجود داشتند اما مطمئنا در نظر ایرانیان به اندازه اسلام مقبولیت نداشته اند.همچنانکه سلمان فارسی،که خود زرتشتی اهل اصفهان بود،قبل از گرایش به اسلام به آیین مسیحیت گرویده بود و چون اقناع و متقاعد نشده بود سرانجام در پی یافتن اسلام،راهیِ سرزمین گرم و خشک حجاز شد.

 

تصاویر صفحات (به ترتیب):

 

 

 

 

 

امام حسن بصری رَحِمَهُ الله :

"آیا زنان‌تان را رها می‌کنید که در بازارها با مردان بیگانه و بیماردل قاطی شوند؟!
الله زشت گرداند چهره‌ی کسی را که غیرت ندارد".


أتدعون نساءكم ليزاحمن العلوج في الأسواق،قبح الله من لا يغار


منبع: إحیاء علوم الدین  ج۲ ص۴۶

جناب مرتضی مطهری،سخن گفتن علیه فتوحات اسلامی (از جمله فتح ایران توسط سپاه اسلام) را مزدورانه و استعمار گرایانه می داند...

«احدی در آن زمان نمی توانست آن شکست عظیم ایران را به دست اعراب مسلمان پیش بینی کند.

در اینجا ممکن است گفته شود که علت پیروزی مسلمانان شور ایمانی و هدف های روشن و ایمان و اعتقاد آنها به رسالت تاریخی شان و اطمینان کامل به پیروزی و بالاخره ایمان و اعتقاد محکم آنان نسبت به خدا و روز جزا بود.

البته در اینکه این حقیقت در این پیروزی خیلی دخیل بوده حرفی نیست،فداکاری ها و جانبازی های آنان و سخنانی که از آنان در آن اوقات باقی مانده نشان می دهد که ایمان آنان به خدا و قیامت و صدق رسالت نبی اکرم و رسالت تاریخی خودشان کامل بوده است،معتقد بوده اند جز خدا را نباید پرستش کرد و مللی را که غیر خدا را به هر شکل و هر صورت پرستش می کنند باید نجات داد،برای خود رسالتی قائل بوده اند که توحید الهی و عدل اجتماعی را برقرار کنند،طبقات مظلوم را از چنگ طبقات ستمگر رها سازند.

سخنانی که در مواقع مختلف در مقام تشریح هدف های خود گفته اند نشان می دهد که صد در صد آگاهانه گام بر می داشته اند و هدف مشخص و معینی داشته اند و واقعاً به تمام معنی نهضتی را رهبری می کرده اند،واقعاً آنچنان بوده اند که علی علیه السلام توصیف می کند:«و حملوا بصائرهم علی اسیافهم» . همانا بینش های روشن خویش را بر دوش شمشیرهای خویش حمل می کردند.

اما جیره خواران استعمار ناجوانمردانه نهضت اسلامی را در ردیف حملهٔ اسکندر و مغول قرار می دهند.»

منبع:خدمات متقابل اسلام و ایران،مرتضی مطهری،انتشارات صدرا،۱۳۵۷،ص۹۶و۹۷

توماس واکر آرنولد (انگلیسی: Thomas Walker Arnold؛ ۱۹ آوریل ۱۸۶۴ – ۹ ژوئن ۱۹۳۰) دانشمند و شرق‌شناس بریتانیایی می نویسد:

توماس واکر آرنولد

«موقعی که ارتش مسلمانان به دره اردن رسید و ابوعُبَیده در محل اردوگاه خود را مستقر نمود،سکنه مسیحی منطقه نامه ای به این مضمون برای مسلمانان ارسال داشتند:

«ای مسلمانان،ما شما را بر بیزانس ها ترجیح می دهیم،هرچند آنان هم کیش ما هستند،زیرا شما ما را در دین و ایمان خود آزاد گزارده و با ما با ترحم و مهربانی بیشتر رفتار می کنید و از اعمال زور و ظلم در مورد ما خودداری می نمائید و حکم شما بر ما به مراتب بهتر است از حکومت بیزانس ها،زیرا آنان اموال ما را به غارت برده و خانه های ما را تصاحب نمودند».

اهالی امسا دروازه های شهرهای خود را بر لشگر هراکلیوس بستند و به مسلمانان اطلاع دادند که حکومت و عدالت اسلامی را بر بی عدالتی و فشار و تعدیات یونانیان ترجیح می دهند.»

منبع:تاریخ گسترش اسلام،سر توماس آرنولد،ترجمه ابوالفضل عزتی،انتشارات دانشگاه تهران،ص۴۲

تصاویر مستندات: