وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
و کسانی که از بخل (و حرص) نفس خویش باز داشته شده اند، پس آنها رستگارانند.
الحشر (بخشی از آیه۹) Al-Hashr
امام عبدالله بن مبارک رحمه الله:
«نفس انسانهای صالح و وارسته با میل خود در کار نیک با آنان همکاری میکند، ولی نفس ما تنها از روی ناچاری با ما در کار نیک همکاری میکند و باید آن را مجبور و ناچار سازیم».
صفة الصفوة: ۱۴۵/۴
تابعی بزرگوار مُوَرِّق بن مُشمرِج عجلی در شرح حال خود گفته است: «بیست سال است که من در جستجوی چیزی هستم و هنوز به آن دست نیافتهام، ولی هرگز از جستجوی آن باز نخواهم ایستاد».
گفتند ای ابوالمعتمر! در جستجوی چه چیزی هستی؟ گفت: «سکوت در برابر آنچه به من ربطی ندارد».
صفة الصفوة: ۲۵۰/۳
امام شافعی: با چه دلیل و مدرکی گفتی; عمل در ایمان داخل نیست؟
مرد بلخی(مُرجِئی): به دلیل این کلام الله تعالی:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
به راستی کسانی که ایمان آورده اند و اعمال شایسته انجام داده اند
البقرة (بخشی از آیه ۲۷۷) Al-Baqara
(واو)واوِ جدا کننده میان ایمان و عمل می باشد; و ایمان (عبارت است از) قول، و اعمال (فقط به منزله) احکام دین می باشند (که با ترک آنها خلل و مشکلی در ایمان شخص به وجود نمی آید).
امام شافعی: آیا نزد تو ( واو); واو منفصل است؟
شخص مرجئی: بله
امام شافعی: پس با این صورت تو دو معبود را عبادت می کنی: معبودی در مشرق و معبودی در مغرب، زیرا الله تعالی می فرماید:
رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ
(او) پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است.
الرحمن (۱۷) Ar-Rahmaan
شخص مرجئی عصبانی شده و گفت:
سبحان الله!! آیا مرا مشرک و بت پرست قلمداد می کنی؟!
امام شافعی: خیر ; بلکه تو خودت را اینچنین قلمداد می کنی.
شخص مرجئی: چطور؟
امام شافعی: به گمان تو (واو) واو منفصل است.
در نتیجه شخص مرجئی گفت: من از الله تعالی به سبب آنچه که گفتم طلب آمرزش می کنم، بلکه پروردگاری جز او را عبادت نمی کنم، و از امروز به بعد هرگز نمی گویم واو منفصل است، بلکه می گویم: ایمان قول و عمل است و زیاد و کم می گردد.
پی نوشت:بر اساس عقیده و اجماع علمای اهل سنت و جماعت تعریف ایمان عبارت است از ۱-قول(یعنی اقرار به ایمان) و ۲- عمل (به احکام=عمل به معروف و اجتناب از منکر) و ۳-نیت که البته هر سه این موارد لازم و ملزوم یکدیگرند.
سأل رجل من اهل بلخ الشافعی عن الإیمان ؟ فقال للرجل : فما تقول أنت فیه قال أقول : إن الإیمان قول قال ومن أین قلت ، قال : من قول الله تعالى (إِنَّ الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ) {البقرة آیة ۲۷۷}. فصار الواو فصلا بین الإیمان والعمل فالإیمان قول والأعمال شرائعه .
فقال الشافعی : وعندک الواو فصل قال نعم قال فإذا کانت تعبد إلهین إلها فی المشرق ةإلها فی المغرب لأن الله تعالى یقول : (رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ ) {الرحمن آیة ۱۷} فغضب الرجل وقال : سبحان الله أجعلتنی وثنیناً فقال الشافعی بل أنت جعلت نفسک کذلک قال کیف قال بزعمک أن الواو فصل : فقال الرجل فإنی أستغفر الله مما قلت بل لا أعبد غلا رباً واحداً ولا أقول بعد الیوم إن الواو فصل بل أقول إن الإیمان قول وعمل ویزید وینقص .
[ ﺣﻠﻴﺔ ﺍﻷﻭﻟﻴﺎﺀ ﻭﻃﺒﻘﺎﺕ ﺍﻷﺻﻔﻴﺎﺀ؛ ﻷﺑﻲ ﻧﻌﻴﻢ اﻷﺻﺒﻬﺎﻧﻲ ۱۱۰/۹ ]
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ
و اما کسی که از ایستادن در حضور پروردگارش بیمناک بوده, ونفس را از هوی (وهوس) باز داشته باشد
فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَىٰ
پس قطعاً بهشت جایگاه اوست.
از حسن بصری رحمه الله روایت شده است که شخصی به او گفت:
فلانی غیبت تو را کرده است، پس (حسن بصری رحمه الله ) سبدی خرما برای او فرستاد و گفت ، به من خبر دانند که تو برای من حسنه و نیکی هایی فرستادی، (کسب کردی).
بنابراین می خواستم برای آن به تو پاداش بدهم.
[تنبیه الغافلین - لأبی اللیث السمرقندی]
وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ ۖ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا
و هر انسانی اعمال (خیر و شر) ش را در گردنش آویخته ایم،و روز قیامت کتابی برای او بیرون می آوریم که آن را سرگشوده می بینید (که همانا نامه ی اعمالش است) .
زمانی چهرههای مطرح هر جامعه، دانشمندان و افراد باسواد و تحصیلکردهای بودند که وقت خود را به حل مشکلات مردم اختصاص میدادند. اما حالا معروفترین شخصیتهای جامعه افرادی بیسروپا هستند که فقط بلدند از خودشان و بشقاب غذایشان عکس و فیلم بگیرند و در شبکههای اجتماعی منتشر کنند.
پرونده بالتیمور-انتشارات البرز
ابوذیال رحمه الله:
نمی دانم را یاد بگیر، پس اگر گفتی: نمی دانم. به تو یاد می دهند تا بدانی
و اگر گفتی : می دانم . از تو سوال می کنند تا ندانی.
تعلم: لا أدری، ولا تعلم: أدری؟ فإنک إن قلت: لا أدری، علموک حتى تدری، وإن قلت: أدری، سألوک حتى لا تدری.جامع بیان العلم وفضله (۲/۱۱۹)
تسویل بدین معنا است که کار زشت و بزهکاری را در نظر زیبا جلوه میسازد، تا سرانجام او را به انجام آن وادار کند. میفرماید:
قَالَ فَمَا خَطْبُکَ یَا سَامِرِیُّ
(موسی رو به سامری کرد و)گفت:«ای سامری! (این) کار تو چیست؟ (چرا چنین کرده ای؟)».
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی
گفت:« من چیزی را دیدم که آنها ندیدند، پس مشتی (خاک) از رد پای (اسب) رسول (= جبرئیل) را گرفتم، آنگاه آن را (بر پیکر) افکندم ، و این چنین (هوای) نفسم (این کار را) برایم آراسته جلوه داد».
مردی از کنار جنگلی رد می شد ، شیری را دید که برای شغالی خط ونشان می کشد . شغال به خانه رفت و در را بست ولی شیر همچنان به حرکات رزمی اش ادامه داد و شغال را به جدال فرا خواند . مرد سرگرم تماشای آنان بود که کلاغی از بالای درخت از او پرسید چه چیز تو را این چنین متعجب کرده است؟
مرد گفت: به خط و نشانهای شیر فکر می کنم ،شغال هم بی توجه به خانه اش رفته بیرون نمی آید!
کلاغ گفت ای نادان آنها تو را سرگرم کرده اند تا روباه بتواند غذایت رابخورد !
مرد دید غذایش از دستش رفته از کلاغ پرسید روباه غذایم را برد شیر و شغال را چه حاصل؟
کلاغ چنین توضیح داد : روباه گرسنه بود توان حمله نداشت ، غذایت را خورد و نیرو گرفت، شیرهم بدنش کوفته بود خودش را گرم کرد تا هنگام حمله آماده باشد و شغال هم خسته بود رفت خانه تا نیرویی تازه کند تا آن زمان که جلوتر رفتی هرسه بتو حمله کنند و تو را بخورند!؟
مردپرسید: از اطلاعاتی که به من دادی تو را چه حاصل؟
کلاغ گفت: آنها کیسه زر تو را به من وعده داده بودند تا تو را سرگرم کنم.
لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا
الله هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی کند.
البقرة (٢٨٦) Al-Baqara
اگه کسی به تو لقب بدی داد، لازم نیست بهت بربخوره!
این لقب به تو صدمه نمی زنه
برعکس نشون میده که خود گوینده از لحاظ اخلاقی، چقدر فقیره!
کشتن مرغ مینا/هارپرلی
ابن مسعود رضی الله عنه میفرماید:
هرکس به دنبال الگو برای خود میگردد،پس اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم را الگوی خود قرار دهد؛ براستی که آنها بهترین قلوب این امت، عمیق ترین علوم، کمترین تکلف و اخلاق نیکو را دارا بودند.
قومی بودند که الله تعالی آن ها را (به عنوان) اصحاب پیامبرش انتخاب نمود، چون آن ها را میشناخت و به همین خاطر ما را به پیروی از آنها امر نموده است؛ به درستی که آنها بر راه مستقیم بودند.
رضی الله عنهم أجمعین ...
[ جامع بیان العلم لابن عبدالبر ]
حسن بصری میگوید:
«هرگاه الله ارادۀ قبض جان بندۀ مؤمن کند،نفس او با آرامش تمام و مشتاقانه به سوی پروردگار خویش میرود و الله نیز آرزوی ملاقات او را دارد».
تفسیر قرطبی: ۲۰/ ۵۷-۵۸
عمر بن سواد رحمه الله تعالی مى فرماید امام شافعى برایم تعریف مى کرد که:
دو چیز را بسیار دوست داشتم
تیر اندازی
و
فراگیری علم
در تیر اندازی مهارت بسیاری پیدا کردم تا حدی که ده تیر متوالی را به هدف می زدم
وقتی به سخن از علمش رسید امام سکوت کرد ( چرا که دوست نداشت خودش را مدح کند )
گفتم به الله قسم در علم شرعی مهارتت بیشتر است از تیر اندازی ات.
قال عمرو بن سواد: قال لی الشافعی: کانت نهمتی فی الرمی وطلب العلم، فنلت من الرمی حتى کنت أصیب من عشرة عشرة، وسکت عن العلم، فقلت: أنت والله فی العلم أکبر منک فی الرمی .
تاریخ بغداد ۲/ ۵۹-۶۰
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
ای روح آرام یافته.
رامترین نوع بیشعورها، بیشعورهای آبزیرکاهند. البته منظور این نیست که این نوع بیشعورها کمخطرتر از بقیه بیشعورهایند، بلکه منظور این است که زیاد به چشم نمیآیند. بیشعورهای آبزیرکاه با مشاهده واکنش جامعه نسبت به بیشعورهای تمامعیار ترجیح میدهند که پشت نقابی از مهربانی و خونسردی پنهان شوند، اما در عین حال همواره میدانند که چگونه این خنجر غلافشده را بهموقع بیرون بکشند و بدون اینکه هیچکس تصورش را بکند، کار خودشان را بکنند.
بیشعوری/خاویر کرمنت