زبید یامی:
این سخن ابن مسعود مرا بیست سال ساکت (کمحرف) کرد:
هر که سخنش با رفتارش هماهنگ نیست خودش را تنبیه کرده است!
[عیون الأخبار: ۲/ ۱۹۵]
- ۰ نظر
- ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۱۹
زبید یامی:
این سخن ابن مسعود مرا بیست سال ساکت (کمحرف) کرد:
هر که سخنش با رفتارش هماهنگ نیست خودش را تنبیه کرده است!
[عیون الأخبار: ۲/ ۱۹۵]
﴿ قَالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِیزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ ﴾
(زن عزیز گفت: اکنون حق آشکار شد.)
برخی اوقات حقیقت برای مدت طولانی میخوابد ولی نمیمیرد.
***
﴿ اقتلوا یوسف أو اطرحوه أرضاً یخلُ لکم وجهُ أبیکم ﴾
(یوسف را بکشید یا به سرزمین دوری بیندازید تا پدرتان فقط متوجه شما باشد.)
آنان نمیدانستند که عشق و محبت جسدی نیست و باز هم ادامه دارد.
***
﴿ إذ قالوا لیوسف وأخوه أحبُّ إلى أبینا منّا ﴾
(وقتی که گفتند یوسف و برادرش نزد پدرمان محبوبتر است.)
به خاطر مال به او حسد نورزیدند.
بخششهای قلب، ارزشمندتر از بخششهای دست است.
***
تکرار پیراهن برای سه بار در داستان یوسف:
- وقتی برادران آن را با خون رنگین کردند دلیل غم و اندوه بود.
- وقتی توسط زن عزیز پاره شد دلیل پاکدامنی یوسف بود.
- وقتی برای پدرش فرستاد مژده و خوشحالی بود.
هر چیزی که روزی باعث اندوه تو شده، شاید بعدا باعث خوشحالیت شود.
***
﴿ وَاستَبَقا البَاب ﴾
(شتابان هر دو به سمت در رفتند.)
شاید در یک راه حرکت کنید ولی نیتها متفاوت باشد.
***
به یوسف علیه السلام در زندان گفته شد:
﴿ إنا نراک من المحسنین ﴾
(ما تو را از نیکوکاران میبینیم.)
وقتی مسئول دارایی و گنجینههای مصر بود نیز به او گفته شد:
﴿ إنا نراک من المحسنین ﴾
(ما تو را از نیکوکاران میبینیم.)
معدن و اصل پاک، در وضعیت های مختلف دستخوش تغییر نمیشود.
***
﴿ ﻗﻠﻦ ﺣﺎﺵَ ﻟﻠﻪ ﻣﺎﻋﻠﻤﻨﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﻣﻦ ﺳﻮﺀ ﴾
(گفتند: پناه بر الله، ما از او هیچ بدی ندیدیم.)
تاریخ تو به دادت میرسد، پس آن را حفظ کن.
***
﴿ قال معاذ الله إنه ربی أحسن مثوای﴾
(یوسف گفت: پناه بر الله که پروردگارم هست و جایگاهم را نیکو داشته است.)
عفت خاص زنان نیست بلکه در مردان بزرگتر است. قبل از مریم علیها السلام، یوسف علیه السلام عفیف بود.
***
﴿ وشهد شاهد من أهلها ﴾
(شاهدی از خاندان طرف دیگر شهادت داد.)
وقتی بنده تقوای الله را پیشه کند برای هر غمش فرجی و برای هر تنگنایش گریزگاهی قرار میدهد... حتی نزدیکترین افراد به دشمنش به نفعش شهادت می دهند و ادعایش را تایید میکنند.
***
﴿ قال بل سولت لکم أنفسکم أمرا ﴾
(گفت: بلکه نفس شما کاری را برای شما آراست.)
برای یعقوب جای سؤال بود که، چگونه میتواند گرگ او را بخورد در حالی که هنوز ستارگان که در خواب دیده بود برایش سجده نکردهاند.
اعتمادت به بشارتهای آفریدگار بیشتر از چیزهایی که چشمت میبیند باشد.
***
﴿ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْه ﴾
(محبوبتر است نزد من از آنچه مرا به سوی آن دعوت میکنند.)
کلمه ی زنا را به کار نبرد چون میخواست عفت کلام نیز داشته باشد.
***
﴿ فأرسل معنا أخانا ﴾
(برادرمان را با ما بفرست.)
چون نیاز داشتند گفتند: برادرمان.
ولی وقتی نیازی نداشتند گفتند (إن ابنک سرق) پسرت دزدی کرده.
- عدهی زیادی در وقت تغییر مصالح خطاب آنان تغییر میکند.
***
(وقال یا أسفى على یوسف )
(گفت: افسوس بر یوسف)
در حالی که همه فرزندانش با او هستند مگر یوسف.
بعضی جاها را فقط یک شخص میتواند پر کند، چون جایگزینی ندارد.
***
(اذهبوا بقمیصی هذا)
(این پیراهن من را ببرید.)
پیراهن را انتخاب کرد تا از همان جا که غم بر او وارد شده است خوشحالی را بر او وارد کند.
(فَأسرَّها یُوسُفُ فِی نَفْسِه)
(یوسف آن سخن را جواب نداد و نزد خود پنهان داشت.)
برخی اوقات سخن نیش داری از نزدیکانت میشنوی،
آن را نادیده بگیر و از آن رو بگردان.
برای جواب دادن عجله نکن.
در کتمان، خیر بزرگی نهفته است.
***
(اذهبوا فتحسسوا من یوسف وأخیه)
(بروید دنبال یوسف و برادرش بگردید.)
سالها پیش فرزندش را گم کرد و اکنون میخواهد دنبالش بگردند!
وقتی دربارهی احتمالات عقلی برایت سخن گفتند تو دربارهی اعتماد به الله برایشان سخن بگو.
***
(وقد أحسن بی إذ أخرجنی من السجن)
(به من نیکی کرد که مرا از زندان خارج ساخت.)
یوسف زندان را ذکر کرد و چاه را ذکر نکرد تا برادرانش خجالت زده نشوند.
الگوها، فراتر از انتقام و تسویه حساب هستند.
***
﴿ هِیَ راوَدَتنی عَن نَفسی ﴾
(او مرا به کامجویی دعوت کرد.)
بی گناهان زبانشان آرام است.نیازی نیست صدایشان را بالا ببرند یا برای قانع کردن طرف مقابل قسم بخورند.
***
﴿وَأَخَاف أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْب وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ﴾
(میترسم وقتی شما متوجه او نیستید گرگ او را بخورد.)
آنان کلمهی گرگ را شنیدند و در نقشه ی خود از آن بهره برداری کردند.
تیر قاتل را در توجیهات تربیتی نادیده نگیر.
***
﴿أنا یوسف و هذا أخی﴾
(من یوسفم و این هم برادرم هست)
نگفت من عزیز مصرم. اسمش را بدون هیچ صفتی ذکر کرد. انسان والا به مناصب و رتبهها نگاه نمی کند.
دکتر علی صلابی
ترجمه: محمد ابراهیم ساعدی رودی(با اندکی ویرایش)
سفیان ثوری رحمهالله :
چنین دانستیم که ، ام ربیع اینگونه ندا میداد و میگفت :
پسرم ، ربیع ، نمیخوابی ؟
ربیع در پاسخ گفت : مادر جان ! هر کس در تاریکی شب از شبیخون ( و عذاب ناگهانی ) بترسد ، حق است که نخوابد .
سفیان میگوید : وقتی ( مادر ربیع ) صدای گریه و بیداری فرزندش را میشنید ، میگفت : چه شده فرزندم ! نکند کسی را کشتهای ؟!!!
ربیع گفت : بله مادر جان ، یکی را کشتهام !
مادر گفت : این مقتول کیست ؟ بگو تا پیش خانوادهاش برویم بلکه تو را ببخشند . والله اگر بدانند چقدر گریه میکنی و بیخوابی میکشی ، به تو رحم خواهند کرد .
ربیع گفت : مادرم ، آن مقتول « نـَـفــْـسم » است که با گناهان او را از پای درآوردهام .
اگر کسی از دیگری به نیکی یاد کند، آن خیر و نیکی، به وی باز میگردد..
این بدان مانَد که کسى اطراف خانهٔ خود گلزار برپا کند.پس هر بار نظر کند، گل و گلزار بیند، و دائماً در بهشت باشد
و چون بدِ یکى گفت، آن کس در نظر او مبغوض شد و چون از او یاد کند و خیال او پیش آید، چنان است که مار یا کژدم یا خار و خاشاک در نظر او آید.
پس اکنون که میتوانی در باغ و گلزار باشى، چرا در میان خارستان و مارستان مىگَردى؟!
همه را دوست بدار تا همیشه در گُلزار و گلستان باشى.
امام حسن بصری رَحِمَهُ الله:
ای فرزند آدم چه چیزی از دینـت نزدت گرامى ست، اگر نمازت را بی اهمیـت بپنداری!!!
[ شعب الإیمان للبیهقی | ٢٩٠٧ ]
وهب بن منبه رحمه الله:
اگر دیدی کسی تو را برای چیزی که نداری ستایش میکند...
از این بترس که تو را برای عیبی که نداری سرزنش کند!
[سیر أعلام النبلاء: ۳/ ۴۴۸]
ملک از خردمندان جمال گیرد و دین از پرهیزکاران کمال یابد. پادشاهان به صحبت خردمندان از آن محتاجترند که خردمندان به قربت پادشاهان.
"گلستان سعدی"
مردی به صحابی جلیل القدر ، عبدالله بن عمرو رضی الله عنهما گفت : آیا از فقیران مهاجرین نیستیم ؟
عبدالله گفت : آیا همسری داری که با او اُنس بگیری ؟
مرد گفت : بله
عبدالله گفت : آیا خانهای داری که در آن سکونت گزینی ؟
مرد گفت : بله
عبدالله گفت : پس ، از ثروتمندان هستی !
مرد گفت : اگر خادمی هم داشته باشیم ؟
عبدالله گفت : در آن صورت از پادشاهان هستی .
"صحیح مسلم"
جعفر بن حسین به سفیان ثوری ـ رحمهما الله ـ گفت:
اگر چیزی باعث اندوهت شد بسیار «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلا بِالله» بگو، چرا که آن کلید گشایش و گنجی از گنجهای بهشت است.
[الدر المنثور]
امام مالک -رحمه الله- :
مناسب است مرد چنان به خانوادهاش نیکی کند تا اینکه او در نزد آنان دوست داشتنی ترینِ مردم شود.
-----------------------------------------------
قال الإمام مالکٌ -رحمه الله-:«ینبغی للرجل أن یُحسِن إلى أَهل دارِه؛ حتى یکون أَحبَّ الناس إِلیهم».
[«المُنتَقى شرح المُوطّا للباجی» (٢١٢/٧)]
فضیل بن عیاض رحمه الله:
«آنکه هوای نفس و پیروی از شهوات بر وی غالب شود، سرچشمههای توفیق را از دست میدهد».
[روضة المحبین: ۴۷۶]
روزی از دیوانه ای پرسیدند
اسم اعظم خدا را می دانی؟
دیوانه گفت :
نام اعظم خدا نان است اما این را جایی نمی توان گفت!
مرد گفت:
نادان شرم کن،چگونه نام اعظم خدا نان است ؟
دیوانه گفت :
در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم، نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درب هیچ مسجدی را باز دیدم ، از آنجا بود که دانستم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم نان است!...
عطار نیشابوری
یحیی بن معاذ رازی رحمه الله:
هر اندازه محبت الله را داشته باشی، به همان اندازه هم مردم تو را دوست خواهند داشت،و هر اندازه از الله بترسی، به همان اندازه هم مردم از تو هیبت خواهند داشت،و هر اندازه به دستورات الله مشغول باشی، به همان اندازه هم مردم در کارهایت به تو کمک خواهند کرد.
رواه البیهقی فی شعب الایمان
حسن بصری رحمه الله:
هرکه چهار خصلت داشته باشد الله او را از شیطان حفظ نموده و از آتش در امان میدارد: آنکه نفس خود را هنگام
ترس و
طمع و
شهوت و
خشم
نگه میدارد.
[جامع العلوم والحکم]
امام حسن بصری رحمه الله:
«ای بندهی الله، آنکه تو را (از عواقب انجام گناه،جهنم و...) بترساند تا به امنیت برسی بهتر از کسی است که خیالت را راحت کند تا گرفتار ترس شوی».
[الزهد لأحمد بن حنبل]
عبدالله بن مسعود (رضی الله عنه) گفتهاند:
هرکس با خود بزرگ بینی به مردم ظلم کند الله او را خوار میکند و هرکس با خشوع و فروتنی تواضع کند الله مقام او را بالا می برد.
هرکس در دنیا الله را مدنظر داشته باشد الله در روز قیامت او را مدنظر خواهد داشت.
حلیة الاولیاء، ۱۳۸/۱