| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۷۳ مطلب با موضوع «چند خط کتاب» ثبت شده است

ابن عبدالبر در کتاب الاستیعاب (۳/۵۱ حاشیة الإصابة) می‌گوید: «احمد بن حنبل و اسماعیل بن اسحاق قاضی گفته‌اند: در فضایل هیچ یک از صحابه همانند فضایل علی بن ابی طالب ـ روایاتی با سندهای نیک وارد نشده است، احمد بن شعیب بن علی نسائی نیز همین را گفته است».

وی همچنین (۳/۴۷) می‌گوید: «از حسن بن ابی الحسن بصری دربارهٔ علی بن ابی طالب رضی الله عنه پرسیده شد پس وی گفت: «به الله سوگند که علی، تیری بود از سوی الله که به هدف برخورد می‌کرد، و ربانیِ این امت بود، دارای فضیلت و پیشگامی و خویشاوندی با رسول الله صلی الله علیه وسلم بود،‌ از فرمان الله غافل نبوده و در اجرای دین الله از سرزنش کسی نمی‌هراسید و به مال الله دستبرد نمی‌زد، فرمان‌های محکم قرآن را اجرا نموده پس به باغ‌های بهشت دست یافت. علی چنین بود ای نادان!»

همچنین (۳/۵۲) می‌گوید: «أصم از عباس الدوری از یحیی بن معین روایت می‌کند که گفت: بهترین افراد این امت پس از پیامبرمان: ابوبکر و عمر، سپس عثمان، سپس علی می‌باشند، این مذهب ما و سخن پیشوایان ما است».

وی همچنین (۳/۶۵) می‌گوید: «ابو احمد زبیری و دیگران از مالک بن مِغوَل، از أُکَیل از شَعبی روایت می‌کند که گفت: علقمه به من گفت: می‌دانی علی در این امت به چه می‌ماند؟ گفتم: به چه می‌ماند؟ به عیسی پسر مریم می‌ماند؛ گروهی او را چنان دوست داشته که در محبتش هلاک شدند و گروهی چنان از او بیزار شدند که در بیزاری از او به هلاکت رسیدند».

همچنین (۳/۳۳) می‌گوید: «و اجماع دارند بر اینکه وی به سوی دو قبله نماز خوانده و هجرت نموده و در بدر و حدیبیه و دیگر صحنه‌های مهم حضور داشته است وی در این صحنه‌ها امتحانش را پس داد و در جایگاهی گرامی قرار گرفت و در مکان‌های بسیاری پرچم رسول الله صلی الله علیه وسلم را به دست گرفت، در غزوهٔ بدر پرچم در دست او بود ـ در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد ـ و هنگامی که مصعب بن عمیر در غزوهٔ احد کشته شد پرچم در دست وی بود و رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را به علی رضی الله عنه داد».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۰۷

احساس می‌کنم یه جاى زندگیم راه رو غلط رفته‌ام ولى این قدر جلو رفته‌ام که دیگه انرژى براى باز گشت ندارم.

خواهش مى‌کنم این یادت بمونه:
اگه فهمیدى مسیر رو اشتباه رفتى،
هیچ‌وقت براى برگشت دیر نیست...

حتى اگر برگشتن ده سال هم طول بکشه، بازم باید برگردى.
نگو راه برگشت طولانى و تاریکه...
نترس از اینکه هیچى به دست نیارى!

جزء از کل-استیو تولتز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۷ ، ۱۵:۰۴

شکست…

پیروزی…

این تعبیرات قالبی را نمی‌توانم به کار برم.

پیروزی‌هایی هست که انسان را به شور در می‌آورد، پیروزی‌های دیگری هم هست که انسان را به پستی می‌گرایاند.

شکست‌هایی هست که می‌کُشد و شکست‌های دیگری هم هست که بیدار می‌کند. 

زندگی با اعمال بیان می‌شود نه با اوضاع.

تنها پیروزی که درباره‌ی آن نمی‌توانم شک داشته باشم، قدرتی است که در دل دانه‌ها آشیان دارد. 

همین که دانه‌ای در دل خاک تیره کاشته شد، پیروز است. اما گذشت زمان باید تا شاهد پیروزی وی، در وجود گندم، شویم.


خلبان جنگ-آنتوان دوسنت اگزوپری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۷ ، ۱۵:۳۶

کتابخانه، لزوما از کتاب‌هایی که خوانده‌ایم یا حتی روزی خواهیم خواند، تشکیل نمی‌شود. لازم است که این را تصریح کنیم. کتابخانه از کتاب‌هایی به وجود می‌آید که می‌توانیم، یا احتمالا خواهیم توانست بخوانیم، حتی اگر هرگز آن‌ها را نخوانیم. 

از کتاب رهایی نداریم – صفحه ۲۶۱

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۷ ، ۱۵:۱۸

در این پست،مطالبی از کتاب «زندگی در شرق مسلمان»؛ نوشته «پیر پونافیدن» که آن را به روسی نوشته و همسرش «اما کوشران پونافیدن» نیز آن را به انگلیسی برگردانده‌است تقدیم می گردد.

ترجمه انگلیسی کتاب در سال ۱۹۱۱ یعنی کمی بیش از ۱۰۰ سال پیش چاپ شده و حاوی خاطرات نویسنده از ۳۶ سال کار و زندگی به‌عنوان کنسول پادشاهی روسیه در ایران و عثمانی، و سفرهای او به مناطق مختلف ایران، «عربستان ترکی» (حجاز، بغداد و بصره و بخشی از مناطق کردی عراق عرب) و «هندوستان» می‌شود:

------------------------
پس از بازدید از خرابه‌های تمدن باستانی بابل در جنوب بغداد، دوباره رو به شمال نهادیم، به سوی کوه‌های «حمرین» که حدودا ۵۶۰ کیلومتر در امتداد مرز ایران ادامه می‌‌یابد، یعنی تا محلی که رودخانه «زاب کوچک» به دجله می‌ریزد. روی تپه‌هایی که حدودا ۱۵۰ متر ارتفاع داشتند، کُردها زندگی می‌کردند ، یعنی از همان قومی که من و همسرم با آنها در ایران هم آشنا شده بودیم.
(رشته‌کوه‌های کوچک «حمرین» که یک شاخه غربی کوه‌های زاگرس است، در نقاط شمال شرقی عراق کنونی قرار دارد که از مرز ایران شروع شده، ایالت‌های صلاح الدین و کرکوک را قطع می‌کند و نوعی خط طبیعی و جغرافیایی بین عرب ها در جنوب این کوه‌ها و کرد‌ها در شمال آن به شمار می‌رود.)
در حالیکه به رشته کوه‌های حمرین نزدیک می‌شویم، وارد ولایات ترکی-عثمانی سلیمانیه، کرکوک و «طاوق» می‌گردیم که اهالی آنها کرد هستند.
کـُردها در سرزمین پهناوری به مساحت نزدیک به ۳۹۰۰ کیلومتر مربع زندگی می‌کنند که از کوه آرارات و شهر ارومیه در شمال آغاز شده تا نیمه‌های رود دجله یعنی دره‌هایی که رودخانه‌های زاب کوچک و زاب بزرگ به دجله می‌ریزند، دامن گسترده است.
این منطقه که کرد‌ها در آن مسکون شده‌اند، «کردستان» نام دارد و سرزمینی کوهستانی وصعب‌العبور است. گستره این سرزمین در شمال تا مرز روسیه می‌رسد و در شرق در امتداد مرز ایران و ترکیه رو به جنوب می‌ گذارد. نظر به آبیاری طبیعی و کافی توسط رودخانه‌ها و جویبار‌های کوچک، کردستان دارای دشت‌های سرسبزی برای چراندن گوسفندان است. تقریبا همه کـُردها دامداری می‌کنند.
آنها فصل زمستان را در دهکده‌ها سپری می‌کنند، پیوسته دنبال گله‌های خود از چراگاهی به چراگاه دیگر می‌روند و از این جهت نیمه کوچنده محسوب می‌‌شوند. بخشی از کردستان در ایران و بخشی دیگر در ترکیه است. نظر به اینکه این منطقه کوهستانی در فصل زمستان چندین ماه غیر قابل عبور است، مردم آن عملا صاحب نوعی استقلال شده‌اند و به راحتی از یک سوی مرز به سوی دیگر آن می‌روند.

کتاب: زندگی در شرق مسلمان (۱۹۱۱)/نوشته:پیر پونافیدن‌/ترجمۀ انتخابی و آزاد: عباس جوادی
پی نوشت:تصویر مربوط به روستای سوربان واقع در دره مارمیشو/ارومیه می باشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۷ ، ۲۱:۱۹

مطلب این که حرف، باد است. اما فکر، آتش است؛

آتش را باید اول گیراند...

باد خودش به آن دامن می زند...



 کلیدر/محمود دولت آبادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۷ ، ۱۲:۴۰

زمانی چهره‌های مطرح هر جامعه، دانشمندان و افراد باسواد و تحصیلکرده‌ای بودند که وقت خود را به حل مشکلات مردم اختصاص می‌دادند. اما حالا معروف‌ترین شخصیت‌های جامعه افرادی بی‌سروپا هستند که فقط بلدند از خودشان و بشقاب غذایشان عکس و فیلم بگیرند و در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنند.


پرونده بالتیمور-انتشارات البرز

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۷ ، ۱۲:۴۲

اگه کسی به تو لقب بدی داد، لازم نیست بهت بربخوره!
این لقب به تو صدمه نمی زنه
برعکس نشون میده که خود گوینده از لحاظ اخلاقی، چقدر فقیره!


کشتن مرغ مینا/هارپرلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۷ ، ۰۱:۴۱

رام‌ترین نوع بی‌شعورها، بی‌شعورهای آب‌زیرکاهند. البته منظور این نیست که این نوع بی‌شعورها کم‌خطرتر از بقیه بی‌شعورهایند، بلکه منظور این است که زیاد به چشم نمی‌آیند. بی‌شعورهای آب‌زیرکاه با مشاهده واکنش جامعه نسبت به بی‌شعورهای تمام‌عیار ترجیح می‌دهند که پشت نقابی از مهربانی و خونسردی پنهان شوند، اما در عین حال همواره می‌دانند که چگونه این خنجر غلاف‌شده را به‌موقع بیرون بکشند و بدون اینکه هیچ‌کس تصورش را بکند، کار خودشان را بکنند.

بیشعوری/خاویر کرمنت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۰

اگر زمستان بگوید : بهار در قلب من است، 
چه کسى زمستان را باور مى کند؟
در هر نقطه اى عشقى نهفته است.


ماسه و کف
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۷ ، ۲۳:۴۹
همه اش که نباید ترسید!
راه که بیفتیم، ترسمان می‌ریزد ...


ماهی سیاه کوچولو/بهرنگی
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۷ ، ۲۳:۴۳

وقتی فکرش را بکنی نومیدکننده ست که چطور آدم ها هم مثل خانه ها بین هم دیوار کشیده اند.


در انتهای شب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۷ ، ۰۳:۳۲

فقط وقتی مرد می تواند سرش را میان مردم بلند نگاه دارد که تخت شانه هایش در کار عرق کند. دست که به شانه ی مرد می کوبی، خاک باید از آن بلند شود!




ﺟﺎﻱ ﺧﺎﻟﻲ ﺳﻠﻮﭺ /ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﺑﺎﺩﻱ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۷ ، ۲۳:۱۱

روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند

روز و شب دارد

روشنی دارد، تاریکی دارد

پایین دارد، بالا دارد

کم دارد، بیش دارد


دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده،

تمام می شود بهار می آید...!



جای خالی سلوچ / محمود دولت آبادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۷ ، ۰۰:۲۹

« تجاوز و جنگ های او ( خسرو پرویز ) کشور را فقیر کرد و شکست های سال های اخیر جنگ ایران و روم ضربتی هولناک بر این کشور وارد آورد...

و همچنین علت این که قوم عرب توانست در  مدت کوتاهی دولتی صاحب تأسیسات نظامی، مانند ساسانیان را از میان بر دارد،اغتشاش و فسادی بود که بعد از خسرو پرویز در همه امور ایران رخ داد».



« ایران در زمان ساسانیان، اثر کریستن سن، ترجمه رشید یاسمی، ص 520، 523 »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۷ ، ۱۵:۵۷

در زمان پادشاهان ایوبی محلّی به‌نام دارالعدل در قاهره تأسیس شد، و در روز های معین سلاطین ایوبی به آنجا آمده و دادخواهی می‌کردند، پادشاه عادل «نورالدّین زنگی» که اصالتاً تُرک بود، پیش از همه در شهر دمشق «دارالعدل» تشکیل داد، سلاطین ممالک به دارالعدل می‌آمدند و با احترام و مهربانی، مردم را پذیرفته و به حرفشان می‌رسیدند، سلاطینِ ممالک در روز های رسیدگی از تخت فرود می‌آمدند و پهلو به پهلوی مردم روی نیمکت‌ها می‌نشستند، بطوری که پادشاهان مثل سایر مردم روی زمین جلوس می‌کردند‌...خلاصه این‌که فرمان‌روایان اسلام به موضوع دادرسی توجهٔ بسیار داشتند و هرکس ولو‌ فرزندان و‌ نزدیکان آن‌ها شکایتی داشت، شخصاً رسیدگی نموده و حکم بحقّ می‌دادند، موارد بسیاری در تاریخ اسلام موجود است که صحت این گفته را تأیید می‌کند و‌ طوری این موضوع عادّی بود که فرمان‌روایان اسلام آن‌را جزء فریضهٔ حتمی خود می‌دانستند.


[تاریخ تمدّن اسلام اثر جُرجی‌ زیدان مسیحی ، ص 193_192،ترجمهٔ علی جواهر کلام،مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲.ش]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۷ ، ۱۳:۰۹

نگاهے بہ تاریخ


زکات یکی از ارکان پنجگانه‌ی اسلام معرفی می‌شود. حکم زکات را در ابتدایی ترین دستورات اخلاقی اسلام به راحتی مشاهده می نماییم. مسلمانان نباید به تکاثر اموال (احتکار پول) بپردازند یا برای جامعه‌ای که فقط رقابت پول و سرمایه در آن نقش دارد تلاش نمایند. آن ها باید مواظب مستمندان بوده و از اموال یتیمان در هنگام سرپرستی آن‌ها ، به‌درستی نگه‌داری کرده و در بهبود آن اموال بکوشند.در آن‌ها تغییری به نفع خود ندهند؛ بدان گونه که عادات بسیاری از قریش بود . این مبنای اخلاقی ، حتی در زمانی که اسلام به یک امپراطوری قدرتمند تبدیل شد و بسیاری از مسلمانان ثروت های هنگفت اندوختند، به خوبی حفظ گردید این مساوات طلبی اسلام، بدین معنی بود که طبق قانون الهی نقش سیاسی خلیفه روز به روز کمرنگ تر شده و فقط به عنوان نماد اتّحاد مسلمین در رأس حکومت قرار داشت.اگرچه دربار ثروتمند بود ولی مسلمانان پرهیزگار در هر مقام و موقعیت اجتماعی، فقها و عرفا همگی بر این عقیده بودند که تظاهر به چنین ثروت‌هایی کاری غیر اسلامی است. زمانی که یک حکم‌ران می خواست اعتبار خود را نزد مردم بالا ببرد.اولین کاری که انجام می‌داد توزیع ثروت اضافی خود در بین فقرا و نیازمندان برای ایجاد مساوات در جامعه و دق‍ّت در خرج و مخارج شخصی خود بود، به همین دلیل نورالدّین و صلاح الدّین که زمان جنگ‌های صلیبی بزرگترین سازمان‌دهی های مسلمانان را برای جنگ با مسیحیان پایه ریزی نمودند. در آغاز کار، برای جلب اعتماد پیروان خود، تمامی ثروت خود را تقسیم نموده و مانند افراد عادی زندگانی می کردند. بدین ترتیب آنان ثابت نمودند که در خاور نزدیک بهترین مسلمانان هستند مردم نیز به آن‌ها اعتماد کردند. زیرا زندگی شخصی آنان را با پیامبر(صلی الله علیه وسلم) مقایسه می‌کردند.

محمّد در تمام طول حیات خود به سادگی و با حداقل معیشت به زندگی پرداخت؛ حتی وقتی که به آقا (سید) عربستان تبدیل گردید.او از تجمّل‌گرایی بیزار بود و اغلب در خانه اش چیزی برای خوردن پیدا نمی‌شد. او هیچگاه بیش از یک دست لباس نداشت و هرگاه همراهان او پیشنهاد می‌کردند که برای مجالس رسمی و مهمانی ها لباس دیگری اختیار کند.از این کار سر باز می‌زد، لباس های زمخت و خشنی داشت که اکثریّت مردم عادی به تن می‌کردند وقتی به او هدیه یا غنیمتی می‌رسید آن را بلافاصله بین فقرا تقسیم می‌کرد، شعار او این بود: بهشت از آن مستضعفین است و آن ها قبل از ثروتمندان به آن پا می گذارند. بنابراین جای تعجب نداردکه پیروان اولیه او از میان محروم ترین افراد مکّه بودند.بردگان و زنان هر دو امید به نجات و رهایی از ظلم و ستم را در این دین احساس می کردند. اگر چه محمّد توانست ثروتمندان و قدرتمداران قریش را به خود جذب نماید، ولی در ابتدای امر آن‌ها بسیار بی اعتنا بودند، وقتی مسلمانان در کعبه جمع می‌شدند ثروتمندان چهره در هم کشیده‌ و از معاشرت با کسانی که به دور نوه‌ی عبدالمطلب بزرگ جمع می شدند شرم داشتند وقتی اسلام قوی تر شد ، این گروه ثروتمندان نبودند، که یاران اصلی محمّد را تشکیل می‌دادند بلکه غالباً فقیرترین سطوح قریش بودند که به اسلام گرویده بودند، این انتخابی شخصی نبود محمّد به خوبی دریافته بود که برای خشنودی خداوند باید زیر بنای جامعه‌ی اسلامی را بر اساس عدالت و مساوات پایه ریزی نماید؛ جامعه پاک و درستی که به دستورات خداوند پاسخ مثبت داده و به رواج مساوات و برابری بپردازد.

یک فرد بی دین امروزی، ممکن است سوال کند که برای انجام این کارها چه نیازی به خدا بود؟ به عوض رفتن به دنبال چنان تجربه‌ی سخت و ملال آور وحی در غار حرا، چرا او به سادگی ، یک مبارزه جدّی علیه بی‌عدالتی را شروع نکرد؟

پاسخ ساده است، او به خوبی می‌دانست که مشکل جدّی تر از آن است که با اصلاح اجتماعی و مبارزه‌ی سیاسی بتوان آن را حل کرد و اگر هم در آن راه موفق گردند بسیار سطحی و ظاهری خواهد بود. این تغییر نمی‌توانست اثربخش باشد. مگر آنکه قریش در در عمق احساس درونی خود تغییرات ریشه ایی به وجود آورد.


[ کتاب: زندگی‌ نامه‌ی پیامبر اسلام،نویسنده:کارن آرمسترانگ،صفحهٔ‌ی 76-75،مترجم: کیانوش حشمتی،انتشارات حکمت، ۱۳۸۶]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۷:۳۶

برخی از پیام ابوبکر را می‌نگاریم، هنگامِ بیرون آمدن اُسامه از مدینه برای گرفتن شامات، به وی گفت:

«ای اُسامه تو و‌سپاهیانت نباید مردم را فریب بدهید، نباید نادرستی کنید، نباید بیدادگر و ستمگر باشید، کشته ها را گوش وبینی نبرید. پیرمردان و پیرزنان و کودکان را نکشید، درخت خرما را ریشه کن نکنید، نسوزانید، درخت باردار را قطع نکنید، گاو و گوسفند و شتر را جز برای خدا سر نبرید، در میان راه به مردمانی بر می‌خورید ، که از این جهان دست کشیده‌، گوشه گرفته اند و به پرستش خدا، روز می‌گذرانند، زنهار زنهار آن‌ها را میازارید و بگذارید بگوشه نشینی خود باشند»


 برابری در مقابل اجرای احکام، از اصول مسلّم صدر اسلام بود که با هر کسی از هر طبقه بطور مساوات رفتار می‌شد از آن جمله؛ داستان جبلة بن ‌ابهم پادشاه غسان است، که بهترین برهان درباره مساوات اسلام می‌باشد.این پادشاه در زمان عُمَر مسلمان شد و با خدم و حشم خویش به مدینه آمد، اهل مدینه برای تماشای موکب(کاروان‌) جبله، از شهر بیرون آمدند، جبله تاج مرصعی(جواهرنشان) بر سر داشت و سوارانی گرد وی بودند که گردن اسب‌هایشان، طوق زرّین بود و دُم آن‌ها را به هم بافته گره زده بودند. 

جبله با این جاه و جلال برای ادای حج به مکّه رفت و در مواقع طواف،مردی از قبیله فرازی، ردای او را لگد کرد پادشاه از این رفتار رنجید،چنان به بینی فرازی مشت کوبید که بینی او در هم شکست، مرد فرازی نزد عُمَر شکوه آورد، عمر پادشاه را احضار کرده بدون اینکه حشمت و جلال او را در نظر بگیرد، از وی باز خواست نمود.جبله گفت، آری چون عمداً ردای مرا لگد کرده بینی‌اش را خرد کردم و اگر جایی جز کعبه بود او را می‌کشتم. عمر سری تکان داده گفت:«بسیار  خوب خودت اقرار داری که بینی اش را شکستی، اکنون دو راه هست یا او را راضی میکنی و یا دستور می‌دهم بیاید و بینی ات را بشکند.»

جبله از این گفتار عُمَر پریشان گشته گفت:ای امیر مؤمنان چگونه چنین می‌شود. من پادشاه هستم و او مردی بازاری است.عُمَر پاسخ داد:«که تو و او در اسلام برابر هستید و اگر امتیازی میان تو و او باشد امتیاز پرهیزگاری و سلامت نفس است»

جبله که می‌دانست سخن عُمَر تغییر نمی‌پذیرد و مساوات اسلام قابل تخلّف نیست، از قسطنطنیه گریخت و به‌ ممالک اسلامی بر نگشت.



[تاریخ تمدّن اسلام اثر جُرجی‌ زیدان مسیحی ، صص 53_52 ترجمهٔ علی جواهر کلام مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲.ش]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۶:۴۳

صلاح الدین ایوبی رحمه الله، فرمانده‌ی مسلمان، آنگاه که درخواست پسرش را رد می‌کند!


آلبرت شاندور فرانسوی (Albert Sandor)در کتاب «صلاح الدین ایوبی» می‌نویسد:


«یکی‌ از پسران او (صلاح الدین) که از پدرش خواسته بود سر چند تن از مسیحیان را به دست خودش از تنشان جدا کند، و لابد گمان می‌کرد که با این کارش بیشتر شایسته عنوان مسلمانی خواهد بود، صلاح الدین به او پاسخ داد: «پسرجان، خدا را خوش نمی‌آید که من به چنین قساوت بیهوده‌ای رضایت بدهم، من نمی‌خواهم فرزندانم ریختن خون آدمیان را برای خود تبدیل به یک بازی بکنند و به آن خو بگیرند، آن هم خون آدم‌هایی که از ارج و قدرشان 

بی‌اطلاعند، و حتی در موقعی که هنوز 

نمی دانند فرق بین یک مسلمان و یک غیر مسلمان در چیست».


[صلاح الدین ایوبی، مقدمه، صفحه 10، آلبر شاندور، ترجمه محمد قاضی، نشر زرین، چاپ چهارم، 1375]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۴:۵۵

«دست‌آوردهای مسلمین با کمترین امکانات، امری غیرقابل باور برای غرب است»


در بیشتر شهرها (قرن سوم هجری قمری در مراکز و سرزمین های تحت امر خلیفه) نیز کتابخانه‌های عمومی بود، که تعداد زیادی کتاب داشت و درهای آن به روی طالبان علم گشوده بود. 

به سال 339ه.ق (950م) در موصل یک کتابخانه‌ی عمومی بود که یکی از نیکوکاران تأسیس کرده بود و مطالعه کنندگان، به جز کتاب، کاغذ مورد احتیاج خود را نیز در آنجا می‌یافتند. تنها فهرست کتاب‌های موجود در کتابخانه عمومی ری، ده مجلّد قطور شده بود. کتابخانه‌ی بصره به دانش‌ورانی که در آنجا مطالعه می‌کردند، مقرری و اعانه هایی می‌داد. 

وقتی واقدی درگذشت، ششصد صندوق پر از کتاب به جا گذاشت که برای برداشتن هر صندوق دو مرد لازم بود.


بعضی بزرگان (چون صاحب بن عباد) به قدر همه‌ی کتابخانه های اروپا کتاب داشتند. در هیچ یک از کشورهای جهان، به جز چین در ایام مینگ هوانگ، نظیر شوق و علاقه‌ای که از قرن هشتم تا یازدهم میلادی در قلمرو اسلام برای جمع آوری کتاب بود، به وجود نیامد. 

 در این چهار قرن زندگی فرهنگی مسلمانان به اوج رسید. 


[ تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد چهارم، صفحه‌ی 305]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۴:۴۹