منجمی (ستاره شناس) به خانه در آمد یکی مرد بیگانه را دید با زن او به هم نشسته. دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب خاست. صاحب دلی که برین واقف بود گفت:
تو بر اوج فلک چه دانى چیست؟
که ندانى که در سرایت کیست؟!
منبع:گلستان سعدی/ باب ۴
منجمی (ستاره شناس) به خانه در آمد یکی مرد بیگانه را دید با زن او به هم نشسته. دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب خاست. صاحب دلی که برین واقف بود گفت:
تو بر اوج فلک چه دانى چیست؟
که ندانى که در سرایت کیست؟!
منبع:گلستان سعدی/ باب ۴
به نظر من اسلام تنها مذهبی است که استعداد آن را دارد که بتواند با تحولات اعصار مختلف زندگی بشر همگام گردد.
من راجع به مذهب محمّد پیشگویی میکنم که این مذهب را اروپای فردا خواهد پذیرفت، همانطوری که این مذهب به نظر اروپاییهای امروز قابل قبول گردیده است.
" پیشگویی جرج برنارد شاو- نویسنده و درام نویس بریتانیایی دربارهی اسلام "
--------------------------------------------------
مذهب در آزمایش ها و رویدادهای زندگی بشر_ جان.ر.ایورت_ ترجمه مهدی قائنی (ج۱ ، ص ۵۰)
تصویر ؛ شورای نیقیه
نیوتون می گفت حق با آریوس (از پدران اولیه کلیسا بود، وی بر این نظر بود که عیسی دارای مقام الوهیت نبوده و در مقامی پایینتر از خداوند قرار دارد) است که گفته:
عیسی مسیح به یقین خدا نیست ... عیسی یکی از پیامبران بود که فرستاده شد تا بشریت را به حقیقت فراخواند ولی دینِ ناب او به دست آتاناسیوس (از پدران کلیسا که از الوهیت عیسی دفاع میکرد) و هوادارانش به تباهی کشانده شد.
خداشناسی از ابراهیم تا کنون-کرن آرمسترانگ
پی نوشت؛
کنستانتین امپراطور مسیحی روم بود که دین رسمی روم را به مسیحیت تغییر داد وی دستور به قتل هر شخصی که معتقد به تفکرات آریوسی و یا حافظان و کاتبان سخنان او بودند را داد.
آریوسی ها که به آنان موحدان مسیحی نیز گفته می شود، شاخه ای از مسیحیت بودند که به کشیش مشهور اسکندریه ( آریوس ) منسوب هستند،
آریوس از پدران اولیه کلیسا محسوب میشود که اعتقاد به تثلیث نداشت، و الوهیت را فقط از آن خداوند می دانست، و ارتباط بین عیسی علیه السلام و خداوند را همچون ارتباط یک شخص عادی با خداوند می دانست.
تفکرات وی و استدلال هایش سبب شد که از همان روزهای ابتدا پیروان زیادی پیدا کند و به مذهب و فرقه ای منشعب از مسیحیت تبدیل شود.
با شروع مخالفت های سایر کشیشان با او، دستور داد که شورای نیقیه تشکیل شود تا نظرات وی را به مشورت بگذارند ( شوری نیقیه نخستین شوری کلیسا بود که در پاسخ به نظر آریوس تشکیل شد )
اما نظرات وی در شوری نیقیه رای نیاورد و تمامی تفکرات او کفر آمیز شناخته شد و شوری اعتقادنامه نیقیه را تهیه کرد و هر اعتقاد مخالف آن را باطل دانستند .
اما با وجود هزاران نفر پیرو هرگز نتوانستند حکم اعدام وی را صادر کنند تا اینکه بصورت مخفیانه مسموم گشت و در مرگی عجیب و ناگهانی طحال و کبد و روده خود را بالا آورد و مُرد.
کلیسا این فرصت را غنیمت شمارد و مرگ وحشتناک وی را نتیجه تفکرات الحادی و کفر آمیز او خواند و دستور به پاکسازی مسیحیت از هرگونه تفکرات انحرافی داد که بر اثر آن هزاران نفر مسیحی آریوسی تخت شکنجه قرار گرفتند و همچون مسلمانان اندلس اثری از آنها باقی نماند.
آریوس متولد سال 250 میلادی بود.
برگرفته از کتاب: تاریخچه آریانیسم تالیف انتشارات دانشگاه آکسفورد
ویل دورانت (William James Durant)؛ مورخ، فیلسوف و مستشرق نامدار آمریکایی؛ در باب عظمت علمی مسلمانان مینویسد:
پزشکان مسلمان ۵۰۰ سال تمام [برخی منابع تا ۶۰۰ سال ذکر کرده اند] پرچمدار پزشکی جهان بودند. معماری اروپایی، تجدید رونق سفالکاری هنری در ایتالیا و فرانسه، آهنگری و شیشه گری و نیز طلاسازی ایتالیا و زره بافی و اسلحه سازی اسپانیا، همه را از صنعتگران مسلمان الهام گرفتند!
منبع: ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ج۴؛ ص۳۲۲
___________________
پیشرفت علم شیمی، حاصل فعالیت علمی مسلمانان بود
جرجی زیدان (Jurji Zaydan) ، ادیب و نویسنده نامدار مسیحی، می نویسد:
مسلمانان نخستین مردمی بودند که موضوع تقطیر، ذوب، تبلور، میعان و تصعید را دانستند و کیمیای قدیم [دیدگاه غلط نسبت به علم شیمی] را به آن معنی که قدماء تصور میکردند، موهوم و بیاساس اعلام داشتند! [یعنی تفکرات باطل در حوزه علم شیمی را رد کردند]
منبع: تاریخ تمدن اسلام؛ جرجی زیدان؛ ص۶۰۶
_______________________
مسلمانان پایه گذار علومی چون شیمی آزمایشی؛ فیزیک؛ جبر؛ علم حساب به مفهوم امروز؛ مثلثات فضایی؛ زمین شناسی و جامعه شناسی
زیگرید هونکه (Sigrid Hunke) ، می نویسد:
تمدن اسلامی که به وسیله اعراب شروع شد نه تنها یونان را از نابودی و فراموشی نجات داد؛ نظم بخشید و به اروپا داد؛ بلکه مسلمانان پایه گذار علومی چون شیمی آزمایشی؛ فیزیک؛ جبر؛ علم حساب به مفهوم امروز؛ مثلثات فضایی؛ زمین شناسی و جامعه شناسی بودند. تمدن اسلامی تعداد زیادی کشفیات و اختراعات مهم در هر شاخه از علوم تجربی داشته است که بعدها اکثر آنها را نویسندگان اروپایی دزدانه به حساب خودشان گذاشتند و به مغرب زمین هدیه کردند بطور کلی این مسلمانان بودند که جای پا برای اروپا باز کرد تا منجر به شناخت قوانین طبیعت و تفوق و کنترل آن گردد.
منبع: فرهنگ اسلام در اروپا؛ زیگرید هونکه؛ ص ۳۱۱ و ۳۱۲
هانرى رونه دالمنى، دانشمند فرانسوی در کتاب خود با نام «سفرنامه از خراسان تا بختیارى» مینویسد:
اگر به تاریخ مراجعه کنیم، مىبینیم که این رسم در زمانهاى پیشین هم در ایران معمول بوده است. زن زرتشتى با لباس بیرون بوده است و مستورى، پوشیدگی و حجاب زنان علامت شأن، شوکت و احترام محسوب میشده است.
منبع:هانرى رونه دالمنى، سفرنامه از خراسان تا بختیارى، ترجمهی محمدعلى فرهوشى، انتشارات امیر کبیر، تهران، ص ۲۹۵٫
مورخ انگلیسی، توماس آرنولد به بررسی گسترش اسلام در آفریقا پرداخته و میگوید:
«بدون شک موفقیت اسلام در آفریقای سیاه اساسا به نبودن هرگونه احساس حقیر شمردن سیاهان وابسته بود. در حقیقت واضح است که اسلام با سیاهان هرگز به عنوان یک طبقهٔ پست برخورد نکرد، چنانکه متاسفانه بسیاری اوقات در جهان مسیحی اتفاق افتاد. سیاهپوستِ مسیحی شده به این احساس گرایش دارد که اروپاییهای همدینش به نوعی از تمدن تعلق دارند که با طبایع او در زندگی همخوانی ندارد، اما با این حال در جامعهٔ اسلامی احساس میکند تعلق و آرامش و اطمینان بیشتری به آن دارد…».
[ توماس آرنولد، الدعوه إلی الإسلام (۳۹۴، ۳۹۵).]
قحطی نان در تهران و یورش زنان به کاروان ناصرالدین شاه قاجار
هنریش بروکش سفیر پروس در ایران که درهمان زمان قحطى در ایران و تهران بود درباره قحطى و سپس شورش زنان تهران شرح مفصل و درخور نگرشى داده که در دیگر منابع در دسترس نگارنده نیامده است. وى مى نویسد:
«از روز 25 فوریه (سال 1861) سرماى تهران شدت یافت و برف شدیدى شب و روز باریدن گرفت به طورى که خیابانها و کوچه ها غیر قابل عبور شد.قیمت نان مرتب در حال افزایش بود و وضع سرسام آور و غیر قابل تحملى پیدا کرده بود. یک من نان که سابقا پنج شاهى قیمت داشت، اکنون قیمتش به یک قران (20 شاهى) بالا رفته و بدتر از همه نان خیلى کم است.
نانواها آرد کمى را پخت مى کنند و نان خود را فقط به مشتریان قدیمى و آشنایان مى فروشند و طبقات عادى با همین قیمت هم نان بدستشان نمى رسد. جلو دکانهاى نانوایى ازدحام و شلوغى عجیبى است. مردم سخت عصبانى و ناراحت هستند و به نانواهایى که نان را فقط به دوستان و آشنایان خود مى دهند، حمله مى کنند.
در بازار چند دکان نانوایى به همین علت مورد هجوم مردم واقع شد و زنان آنها را غارت کردند به گونه اى که فراشان حکومتى ناچار شدند حفاظت از دکانهاى نانوایى را به عهده بگیرند.
بچه ها در کوچه و بازار آهنگها و ترانه هایى در اعتراض به کمبود نان و انتقاد از مأموران دولتى مى خوانند کمبود و مضیقه نان با وجود اقداماتى که براى رفع آن مى شود افزایش مى یابد و در آخر فوریه این کمبود به اوج خود رسید قیمت گندم و جو چنان بالا رفته است که در مقابل هر من گندم و یا جو دو قران مطالبه مى کنند برنج هم به همین نحو بالا رفته و یک من برنج به قیمت سه قران به فروش مى رسد. مردم گرسنه با رنگهاى پریده ضعیف و ناتوان در کوچه و خیابان به دنبال نان مى دوند.
از عابران تقاضاى کمک و یک لقمه نان مى کنند. غالبا این مردم گرسنه از فرط ضعف و ناتوانى بر زمین غلطیده و بیهوش مى شوند و عده اى در کنار همین کوچه ها جان مى دهند. مناظر دلخراشى از این قبیل را که در تهران دیده ام هرگز نمى تواند فراموش کنم.»
وی در ادامه می نویسد:
«روز اول ماه مارس ناصر الدین شاه که چند روزى براى شکار به جاجرود رفته بود. طبق معمول یک ساعت قبل از غروب آفتاب به تهران بازگشت، ولى هنگامى که کالسکه شاه و همراهان او به نزدیک ارگ رسید شاه با کمال تعجب مشاهده کرد که عده زیادى هیجان زده داد و فریاد مى کنند و جلوى دروازه خارجى ارگ جمع شده اند و راه ورود کالسکه او و همراهانش را به طرف دروازه مسدود کرده اند.
وقتى ناصر الدین شاه کمى نزدیک تر آمد با حیرت متوجه شد که این عده حدود پنج شش هزار نفرى زنان چادرى هستند. این زنان به عنوان عزا و ناراحتى گل به سر خود زده و روبندهاى صورتشان را باز کرده بودند و به نظر مى رسید که چیزى را به شاه مى خواهند بگویند.
کالسکه چى شاه وقتى به این جمعیت نزدیک شد مهار اسبها را کشید و فراشهایى هم که در رکاب شاه بودند دو دل ماندند که چه باید بکنند، ولى شاه که از این وضع غیرمنتظره دچار ترس و نگرانى شده بود از داخل کالسکه با دست اشاره کرد که جلو بروند.
کالسکه چى به اسبها نهیب زد و آنها پیش تاختند و صف زنان را شکافتند و فراشها هم با چوب و شلاق سعى داشتند جمعیت زنان را کنار بزنند و راه را باز کنند. در این موقع فریاد خشمگین زنان بلند شد و با سنگ
در زمان یزدگرد دوم موبدى بسیار دانا بود، که از فرط تبحر در امور فقهى او را همگ دین لقب داده بودند. این مرد مکرر نصاراى ارمنستان را بعقوبت و فشار مبتلا کرد و عاقبت چنان از استوارى و ثبات عیسویان متأثر شد، که کیش نصارى گرفت.
بنابر روایت الیزئوس، ناظر ارزاق، که ریاست انجمن تحقیق و تفتیش دینى را داشت، چون از این واقعه آگاه شد، ترسید که به مسئولیت خود خون یکى از روحانیان بزرگ را بریزد، قصه را بشاهنشاه عرض کرد. شاه فرمود تدبیرى کن تا مردم آن ناحیه موبد را متهم بخیانت نسبت بسلطنت نمایند وى چنین کرد و آن موبد گرفتار و محکوم به مرگ بوسیله گرسنگى شده، در بیابانى دور و بی آب و علف جان سپرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایران در زمان ساسانیان، آرتور کرستین سن، ترجمه رشید یاسمى، تهران: دنیاى کتاب، چاپ ششم، 1368، ص 420.
دریافت عکس نوشته
حجم: 236 کیلوبایت
استرابون جغرافی دان دوره اشکانی درباره شاهان باستانی ایران می نویسد: ایران را شاهانى، که سلطنتشان ارثى است اداره میکنند. مجازات عدم اطاعت این است، که سر و دستهاى مقصّرین را بریده بدنش را دور می اندازند.
آنها زنان زیاد می گیرند و با وجود این زنان غیرعقدى بسیار دارند. منظورشان از این کار داشتن اولاد زیاد است. موقع ازدواج در اوایل بهار است. داماد تمام روز را از خوردن غذا خوددارى میکند، ولى قبل از اینکه داخل اطاق زفاف شود قدرى میوه یا مغز استخوان شتر می خورد.
تاریخ ایران باستان، حسن پیرنیا، تهران: دنیای کتاب، چاپ اول، 1375، ج2، ص 1543.
اسد رستم (تاریخپژوه شهیر نصرانی):
اولین کسانی که به تنظیم نقد روایات تاریخی پرداختهاند و برای آن قواعدی قرار دادهاند، علمای دین اسلام بودند!
منبع: مصطلح التاریخ،تراث، ص ۳۹
مغولان چون شهر خوارزم را بگرفتند و خلق را از شهر به صحرا آوردند، چنگیزخان فرمان داد، تا زنان را از مردان جدا کنند، و آنچه از عورات(زنان) ایشان را در نظر آمد نگاه داشتند و باقى را گفتند، تا دو فوج شوند و همه را برهنه کردند، و گرداگرد ایشان ترکان مغول شمشیرها برکشیدند .
چنگیز بفرمود : هر دو فریق را که در شهر شما جنگ مشت نیکو کنند، فرمان چنان است که از هر دو طرف عورات (زنان) جنگ مشت کنند، آن عورات مسلمانان با چنان فضیحتى مشت درهم می گردانیدند، یک پاس روز همه مشت میزدند و مشت میخوردند، تا به عاقبت شمشیر در ایشان گرفتند و جمله را شهید کردند رضى الله عنهن.
طبقات ناصرى، منهاج الدین سراج ابو عمر عثمان جوزجانى، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران: دنیای کتاب، چاپ اول، 1363، ج 2، ص 149 - 150.
هنگامی که نشر اسلامی در اوج خود قرار داشت، عناوین جدیدی که در یک سال منتشر میشد
بیش از چیزی بود که امروزه در نیویورک منتشر میشود.
-------------------------------------------------
مارک گراهام _ نویسندهی آمریکایی، مولف کتاب «چگونه اسلام دنیای جدید را به وجود آورد».
یک بار هم یکی از چینیها که مسیحی شده بود یک شورش و آشوب عظیم در چین به وجود آورد که به نام «شورش تایپینگ» مشهور شده است و در حدود سال ۱۸۵۰ آغاز گردید، ماجرا این بود که یک مرد دیوانه به نام «هونگ مین_چوان»۱
که مسیحی شده بود و یک نوع جنون مذهبی داشت با شعار «بت پرستان را بکشید» دست به کار شد و با موفقیت زیادی مردم را تحریک کرد.
بطوری که عدۂ زیادی کشته شدند، این شورش بیش از نیمی از چین را فرا گرفت و ویران ساخت و در مدت ده دوازده سال لااقل ۲۰،۰۰۰،۰۰۰ نفر بر اثر آن کشته شدند.
۱: هونگ شئو چوان
نگاهی به تاریخ جهان، تألیف جواهرلعل نهرو، ترجمۂ محمود تفضّلی، ناشر مؤسسۂ انتشارات امیرکبیر، تهران۱۳۹۱، جلد دوم، صفحۂ۸۶۱.
عبد الحسین نوایی درباره شاه سلطان حسین صفوی می نویسد:
درست است که او ناتوان و بى جوهر و بى عرضه بود و هر کس هر چه مى گفت، شاه مى گفت «یاخشى در» (خوب است) و ازین جهت به «یاخشى در» شهرت یافته بود و حتى برایش ساخته بودند:
آن ز دانش تهى ز غفلت پر
شاه سلطان حسین «یاخشى در»
منبع:اسناد و مکاتبات سیاسى ایران، از سال 1105 تا 1135 ق. همراه با یادداشتهاى تفصیلى، عبد الحسین نوایى، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1363، ص3.
احمد کسروی مینویسد:
زنیکه آزادانه با مردان در می آمیزد بدشواری خواهد توانست خود را نگه دارد، بدشواری خواهد توانست فریب مردان را نخورد .
چیزیست بسیار آزموده : زن از بازار آمیزش آزادانه سرمایه باخته بیرون آید . آمیزش آزادانه زن را لغزشگاهیست که خود بلغزد و دیگران را نیز بلغزاند.
زنهای ایران دو چیزِ بد را از اروپا یاد میگیرند: یکی آراسته بمیان مردان درآمدن و شیکترین رختهای خود را برای کوچه و خیابان نگاه داشتن، دیگری با مردان آزادانه درآمیختن و به بزمها خودسرانه رفتن . اینها هر دو غلطست . هر دو بزیان خود زنهاست.
بانوان ایران باید بدانند که زن در اروپا ارجمند نیست. اروپاییان زن را گرامی نمیدارند. باید فریب آن سخنانیکه در روزنامه هاست نخورند. اروپاییان در بسیار چیزها گمراهند و یکی هم داستان زنهاست.
بیشتر اروپاییان زنها را افزاری برای خوشگذرانی و کامگزاری مردان شناخته اند و بیش از این معنایی بزنان نمی دهند . اینست آنها را ببزمها می کشانند، پردههاشان میدرند، از جایگاه خود پایین می آورند.
در همان اروپا میلیونها زن بیشوهرند . میلیونها دختر بی نگهبان درماندهاند .
ما داستانهایی می خوانیم که فلان جوان رومانی سیصد دختر را فریب داده، بهمان آدمکش فرانسه ای دویست زن را بزنی گرفته و کشته. اینها نمونه هاییست که چگونه زن در اروپا بی ارج و زیر پا ریخته میباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواهران و دختران ما، احمد کسروی، ص ۱۵.
این طبیعی است که تحسین و درک ما از تمدّن یونانی بیشتر و بزرگتر از تحسین و درک ما از تمدّن اسلامی باشد.
تمدّن یونانی یا قسمتی از آن، بخشی از میراثِ فرهنگی عمومی ماست و بخشی از سنّت فرهنگی است، که ما بدان وارد میشویم، ولکن تمدّن اسلامی با وجود تمام خدمتی که بهتمدّن اروپائی کرده است، برای ما اساساً چیزی بیگانه است و دشمنی است که حتیٰ لحظهٔ تحسین نیز باید از آن هراسید. چهرهای که ما از اسلام به ارث بُردهایم، در قرن دوازدهم و سیزدهم (میلادی) و تحت تسلّط این هراس از مسلمین متصوّر شده است و حتیٰ هم اکنون نیز فقط معدودی از اروپائیان میتوانند اسلام را با بیطرفی مورد توجه قرار دهند. با وجود این آیا تحسین ما از یک شیء زیبا باید تحت تأثیر جهل و عدم درک فرهنگی که آنرا بهوجود آورده است باشد؟!
برعکس آیا ممکن نیست که تحسین و درک ما از یک شیء زیبا،راهی برای درک و تحسین یک فرهنگ بیگانه بدست دهد؟!آیا حتیٰ ممکن نیست که زیبائی یک شیء معیار و مقیاس یک فرهنگ و عامل اعتبار آن فرهنگ باشد؟! آیا نباید فرهنگِ اسپانیای اسلامی بهعلت وجود بناهای زیبای مسجد اعظم قرطبه و الحمرای غرناطه فرهنگ عظیمی باشد؟!
[کتابِ اسپانیای اسلامی، اثر مونتگمریوات، صفحهی209]
«گوستاو لوبون» از جمله خاورپژوهان بلندپایه فرانسوی است که سال ۱۸۴۱ میلادی چشم به جهان گشود و در سال ۱۹۳۱میلادی از دنیا رفت . وی مطالعات گسترده ای درباره اسلام و تمدن مسلمانان به انجام رسانده است .
______
. «پیامبر اسلام توانست یک هدف مقدّس و واحدی برای تمام ملتهای عرب بنا کند.... پیروان محمّد به دنبال همین هدف بود که از هیچگونه جانفشانی دریغ نداشتند و به دنبال آن، چشم طمع به بهشتی داشتند که هیچیک از متاعهای این دنیا برابری با نعمتهای بیپایان و لذتبخش آنجا نتواند.
اسلام در میان ملتهایی که به آن ایمان آوردند وحدتی ایجاد نمود؛ نظیر همان وحدتی که عشق به روم [در روم ]ایجاد کرد. در نتیجه همان وحدت، همگی آنان دارای مصالح و آرزوهای مشترکی شدند که در نتیجه، همه تلاشها و کوششها به هدف واحدی متوجه شد؛ با اینکه پیش از آن دارای مصالح و آمال مختلفی بودند.»
گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینى تهران، کتابفروشى اسلامیه، بىتا، ص۱۵۲ .
نویسنده و محقق غربی “استیون رانسیمان” در کتاب تاریخ جنگ های صلیبی درباره سلطان صلاح الدین ایوبی،فرمانده فقید مسلمان کُرد تبار چنین اظهار نظر کرده است:
«… سلطان از نظر ظاهر مردی بود لاغر اندام، چهره ای محزون و آرام داشت که هر آن، با لبخندی نور و صفا می گرفت. رفتارش همواره به هنجار بود. سادگی را می پسندید و از خودنمایی و درشتی متنفر بود. دلبسته صحرا بود، با اینهمه از مطالعه و خواندن غافل نمی نشست… ».
افلاطون:
ملتی نمیتواند قوی گردد، مگر آنکه به خدا معتقد باشد.
تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ص ۲۶
جان دیون پورت (John Davenport) از دانشمند اسکاتلندی توماس کارلایل(Thomas Carlyle) دربارهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) نقل کرده که گفته است:
«این فرزند صحرا با قلبی عمیق و چشمانی سیاه و نافذ و با روح اجتماعی وسیع و پردامنهای، همه نوع افکاری را با خود داشت غیر از جاهطلبی! چه روحی آرام و بزرگ! او از کسانی بود که جز با شور و عشق و حرارت سروکاری ندارد و از کسانی که طبیعت آنها را مخلص و صمیمی قرار داشت؛ در حالی که دیگران در طریق فرمولها (شعارهای) گمراه کننده و بدعتها سیر میکردند، و با همان حال راضی و خرسند بودند. این مرد نمیتوانست خودش را در آن شعارها بپیچد و محصور کند او فقط با روح خودش و با حقیقت اشیاء سروکار داشت. رمز بزرگ هستی، با همهی دهشت و جبروت، و با همهی جلال و شکوه، در نظر او روشن و آشکار میدرخشید! هیچگونه بدعت و ضلالتی آن حقیقت غیر قابل وصف را نمیتوانست از او مکتوم و مستور بدارد، و ندای همان حقیقت بود که میگفت: من وجود دارم. آنچه را در این زمینه صداقت و واقعیت نامیدیم در حقیقت امری است ملکوتی و جنبهای است الهی. کلام چنان مردی، صدایی است مستقیم از قلب طبیعت. مردم باید به آن گوش دهند و اگر به چنان کلامی گوش ندهند، به هیچ صدایی نباید اعتماد کنند؛ زیرا همه چیز در برابر آن مانند باد است.»
عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، جان دیون پورت، ترجمه: سید غلامرضا سعیدی، (انتشارات دارالتبلیغ اسلامی، چاپ سوم، 1348)، ص 75 – 76.