بلایِ "میدانم"
عبدالله بن مسعود رضیاللهعنه میفرماید:
"مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِكُلِّ مَا يَسْأَلُونَهُ فَهُوَ مَجْنُونٌ."
«هر کس درباره هر چه از او میپرسند به مردم فتوا دهد، دیوانه است.»
المعجم الكبير للطبراني، ج ۹، ص ۱۸۸، ش ۸۹۲۴.
اعمش (یکی از راویان این روایت) میگوید: حَکَم به من گفت:
"لَوْ سَمِعْتُ هَذَا الْحَدِيثَ مِنْكَ قَبْلَ الْيَوْمِ مَا كُنْتُ أُفْتِي فِي كَثِيرٍ مِمَّا كُنْتُ أُفْتِي."
اگر این حدیث [سخن ابنمسعود درباره فتوا] را پیش از امروز از تو شنیده بودم، در بسیاری از مواردی که فتوا میدادم، فتوا نمیدادم. [إبطال الحيل، إبن بطة، ص ۶۶.]
ابوعبدالله (ابن بطه) میگوید:
" فَهَذَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ يَحْلِفُ بِاللَّهِ: أَنَّ الَّذِيَ يُفْتِي النَّاسَ فِي كُلِّ مَا يَسْأَلُونَهُ مَجْنُونٌ. وَلَوْ حَلَفَ حَالِفٌ لَبَرَّ أَوْ قَالَ لَصَدَقَ: إِنَّ أَكْثَرَ الْمُفْتِينَ فِي زَمَانِنَا هَذَا مَجَانِينُ , لَأَنَّكَ لَا تَكَادُ تَلْقَى مَسْئُولًا عَنْ مَسْأَلَةٍ مُتَلَعْثِمًا فِي جَوَابِهَا , وَلَا مُتَوَقِّفًا عَنْهَا , وَلَا خَائِفًا لِلَّهِ وَلَا مُرَاقِبًا لَهُ أَنْ يَقُولَ لَهُ: مِنْ أَيْنَ قُلْتَ؟ بَلْ يَخَافُ وَيَجْزَعُ أَنْ يُقَالَ: سُئِلَ فُلَانٌ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَلَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ فِيهَا جَوَابٌ. يُرِيدُ أَنْ يُوصَفَ بِأَنَّ عِنْدَهُ مِنْ كُلِّ ضِيقٍ مَخْرَجًا , وَفِي كُلِّ مُتَعَلَّقٍ مُتَهَجَّرًا , يُفْتِي فِيمَا عَيِيَ عَنْهُ أَهْلُ الْفَتْوَى , وَيُعَالِجُ مَا عَجَزَ عَنْ عِلَاجِهِ الْأَطِبَّاءُ , يَخْبِطُ الْعَشْوَةَ , وَيَرْكَبُ السَّهْوَةَ , لَا يُفَكِّرُ فِي عَاقِبَةٍ , وَلَا يَعْرِفُ الْعَافِيَةَ , إِذَا أَكْثَرَ عَلَيْهِ السَّائِلُونَ وَحَاقَتْ بِهِ الْغَاشِيَةُ."
«این عبدالله بن مسعود است که به خدا سوگند میخورد: «کسی که در هر چیزی که از او میپرسند برای مردم فتوا میدهد، دیوانه است.» و اگر کسی سوگند بخورد، سوگندش شکسته نمیشود ـ یا راست گفته است ـ اگر بگوید: بیشتر مفتیانِ روزگار ما دیوانهاند؛ چراکه بهسختی میتوان کسی را یافت که از او دربارهٔ مسئلهای پرسیده شود و در پاسخ دچار تردید و لکنت شود، یا از جواب دادن درنگ کند، یا از خدا بترسد و مراقب باشد که مبادا خدا به او بگوید: این سخن را از کجا گفتی؟
بلکه او میترسد و بیتاب میشود از اینکه گفته شود: فلانی دربارهٔ مسئلهای پرسیده شد و پاسخی نداشت. میخواهد چنین توصیف شود که برای هر تنگنایی راه خروجی دارد و برای هر امر پیچیدهای گرهگشاست؛ در مسائلی فتوا میدهد که اهل فتوا از آن درماندهاند و کاری را درمان میکند که پزشکان از درمانش عاجز ماندهاند. کورکورانه دست به کار میشود و بر مرکب غفلت سوار است؛ نه به عاقبت میاندیشد و نه راه سلامت را میشناسد، آنگاه که پرسشگران بر او هجوم میآورند و گرفتاری سراسر وجودش را فرا میگیرد.» [إبطال الحيل، إبن بطة، ص ۶۶.]