عدل عُمَر:
استنباط فاروق از قرآن و احادیث، این بود که تمام رذایل اخلاقی و مفاسد اجتماعی -از کفر و پوچگرایی گرفته تا قتل و جنایت و بیعفتی و دزدی و دروغ و تملّق و بدبینی و خودبینی و...- عموماً در فضای مسمومِ بیعدالتی و ستم و استثمار و بهرهکِشی رشد و پرورش پیدا میکنند. به همین دلیل، تمام قدرت و امکانات و نبوغ و فراست خود را در گسترش عدالت اجتماعی صرف نمود.
در قرون قبل از اسلام، محدودهی اجرای عدالت، بسیار کمعرضوطول شده بود و فقط گوشهی کوچکی از مسایل اقتصادی و حقوقی را دربر داشت (مانند رسیدگی به سرقتهای آشکار، غصب اموال، خونریزیهای نابهحق و...).
ولی اینکه اکثریت افراد جامعه از منابع طبیعی (آب، معادن، مراتع و جنگلها) محروم شوند؛ با وجود لیاقت و شایستگی، از ادارهی امور جامعه و مزایای کار و فعالیت خویش بیبهره بمانند؛ به بهانهی اختلاف رنگ، زبان، نژاد و ملیت از حق انتخاب عقیده و مراسم دینی خود منع شوند؛ از راه احتکار و ربا و قمار، استثمار شوند و خونشان مکیده شود و بهصورت برده و بندهی سرمایهداران و فئودالهای خونآشام درآیند و در تار و پود دیوانسالاری و بروکراسی اداری، به بردههای ذلیل، بیارزش و مظلومِ کارمندانِ عالیرتبهی دولتها درآیند، هیچکدام از این محرومیتها و مظلومیتها، ظلم و ستم به حساب نمیآمد و حتی خود ستمدیدگان هم بر اثر ناآگاهی از حقوق خویش، این مسایل را ستم به شمار نمیآوردند!
بنابراین جای هیچ تعجبی نبود که قبل از اسلام، انوشیروان ساسانی و شاه حمورابی و کوروش هخامنشی را شاهان دادگر و عدالتخواه مینامیدند!!!
سیمای صادق فاروق اعظم، ص۵۴۶ |ماموستا عبدالله احمدیان (رحمهالله)
- ۹۷/۰۸/۲۱