گاهی دعوتگر مسلمان، ناخودآگاه از فضای رسانهای و گفتمان مهندسی شدهی اسلامستیزان تأثیر میپذیرد و رنگ میگیرد.
به عنوان مثال، آنقدر عبارتهایی چون «حجاب اجباری» را از زبان رسانهها و افراد مختلف شنیده که خود نسبت به همین ترکیب، نوعی حساسیت یا پیشداوری پیدا کرده است؛ بیآنکه در معنای واقعی این عبارت یا اهداف نهفته در پسِ آن تأمل کند.
این همان مکانیزمی است که دشمنان دین، در بسیاری از مفاهیم مشابه نیز به کار میگیرند؛ نظیر واژهی «اسلامگرا» که در حقیقت حربهای زبانی برای حمله به خود «مسلمان» است.
اما مگر هر امر و نهی اجتماعی یا اخلاقی باید اختیاری باشد؟
اگر بنا باشد همهچیز را بر مدار اختیار محض بچرخانیم، دیگر قانونمداری و در مقابلش «هرجومرج» چه معنا خواهد داشت؟
از همین رو، ما نهتنها با تعبیر «حجاب اجباری» مشکلی نداریم، بلکه این تعبیر را از اساس نادرست نمیدانیم. چراکه پوشیدگی و حیا، از فطرت انسان سالم، شریف و اصیل برمیخیزد.
چه بسا روزی بشنویم که کسانی از «پاکدامنی اجباری» هم سخن بگویند!
حجاب، فریضهای الهی است بر دختر و زن مسلمان، که از روی ایمان و باور قلبی به اوامر پروردگارش آن را میپذیرد و عمل میکند. برخلاف آنچه اسلامستیزان میکوشند با واژهی «اجباری» در ذهنها القا کنند، مؤمن با افتخار و طیب نفس، آن را برمیگزیند و میپوشد، نه از سر کراهت بلکه از سر ایمان.
اما آن دسته از دعوتگران که از «آزادی بیحجابی» سخن میگویند، اغلب نه از سر شناخت و باور عمیق به آزادی دینی و مدارا، بلکه بیشتر برای اعلام موضع سیاسی یا همراهی با جریان غالب اجتماعی چنین میکنند.
باور آنان به «آزادی دینی» معمولاً ریشه در دو کاستی دارد:
۱. شناخت ناکافی از حدود و ضوابط آزادی دینی و مدارا در اسلام.
۲. ناآگاهی از مسئلهی تطبیق شریعت و چگونگی تحقق آن در جامعه.
نکتهی نخست، یعنی شناخت حدود آزادی، کلید فهم این گره فکری است. رفتار پیامبرمانﷺ و شاگردانش ــ صحابه رضیاللهعنهم، تابعین و تبعتابعین رحمهمالله، که دوران آنان را «خیرالقرون» نامیدهاند ــ میتواند بهترین راهنما باشد. آنان در برابر منکرات، از جمله بیحجابی و بدپوششی، همواره رفتاری حکیمانه، مؤدبانه و در عین حال قاطع داشتند.
اما نکتهی مهم دیگر این است که حتی در شناخت ما از پوشش زنان پیرو ادیان دیگر نیز رسانهها نقش تعیینکنندهای یافتهاند.
اگر به منابع مستند و ویدیوهای تاریخی (نه فیلمها و سریالهای نمایشیِ فیلمنامه نویسی و کارگردانی شده) مراجعه کنیم، خواهیم دید که حتی در جوامع غربی و غیرمسلمان نیز پوشش زنان در یک قرن گذشته، بهمراتب کاملتر و آبرومندانهتر از آن چیزی بوده که امروز با عنوان «حجاب اجباری» به سخره گرفته میشود.
کافی است به تصاویر زنان لندن در صد سال پیش نگاهی بیندازیم تا دریابیم آنچه امروز در خیابانها میبینیم، نه لباس بیرون، بلکه لباس اتاق خواب است؛ لباسی که هیچ دختر و زن اصیل و شریف، حتی در حضور پدر و برادر خود در خانه نیز به پوشیدن آن رضایت نمیدهد.
زیرا هدف از طراحی این لباسها، آشکارا تحریک، جلب توجه و برهنگی هرچه بیشتر است.
پس منطقی نیست که از یک سو، با شور و جدیت به «امر به معروف» بپردازیم ــ چنانکه حرکتهای بسیار مبارکی در این زمینه در جریان است، از مراسمهای ترویج حجاب گرفته تا فعالیتهای فرهنگی متعدد، که خداوند از همهی عاملانشان راضی باد ــ و از سوی دیگر، برای «منکر» مجوز و یا تبصرههایی ناآگاهانه صادر کنیم.
چگونه میتوان در یک زمان هم مردم را به پوشیدگی و عفاف تشویق کرد و هم گفت: «اگر گروهی در جامعه بیحجاب بودند، مانعی ندارد»؟
پزشک حاذق، تنها به تجویز دارو بسنده نمیکند؛ بلکه همزمان با درمان، عامل بیماری را نیز برمیچیند.
البته این سخن به هیچوجه به معنای آن نیست که در برابر بیحجابی باید با خشونت افسارگسیخته و رفتار غیرشرعی برخورد کرد.
اسلام خود شیوهی مواجهه با گناه و خلاف شرع را نیز آموخته است.
پس نگاه ما باید جامع باشد، نه تکبعدی؛ هم بر شفقت و اخلاق استوار، و هم بر قاطعیت در حفظ ارزشها.
بهگمان من، این رویکرد نهتنها در موضوع حجاب، بلکه در بسیاری از مسائل اجتماعی و فرهنگی دیگر نیز راهگشاست.
کافی است از خود بپرسیم: اگر پیامبرمان ﷺ یا صحابهی بزرگوار، چون عمر بن خطاب و علی مرتضی رضیاللهعنهما، در جامعهای با بیحجابی روبهرو میشدند، چگونه رفتار میکردند؟
بیتردید، آنان هرگز رفتار نابجا و ناشایست نشان نمیدادند؛ اما آیا میتوان تصور کرد که بیتفاوت میماندند و واکنشی نشان نمیدادند؟
در روزگاری که حتی مردمان غیرمسلمان، بسیاری از ارزشهای اخلاقی را محترم میشمردند و برهنگی و بیبندوباری را مایهی سقوط انسانیت میدانستند، قطعاً آنان نیز در برابر چنین پدیدهای ساکت نمینشستند.
در پایان، باید همواره هوشیار باشیم که در دام واژگان و تلههای روانی اسلامستیزان گرفتار نشویم.
مبادا با صدور مجوزهای ضمنی و در نتیجه عادیسازی برای برخی معاصی، ناخواسته گناهی بزرگتر از خودِ گناه انجام دهیم؛ یعنی گناهِ توجیه و تسهیلِ گناه.
بله، دعوتگریِ مؤمنانه، نیازمند عقیده و بصیرت و درایتی است که میان دلسوزی و سازش، مرزی روشن بکشد.
وفقنا الله لما یحب و یرضی
- ۰ نظر
- ۲۰ مهر ۰۴ ، ۱۸:۰۰