دین داری در برابر دو جبهه:
دینداری در برابر دو جبهه؛ از آشکار تا پنهان
#خط ـ نوشته
گاهی در مسیر دینداری، کسانی که به اصول اسلامی پایبندند با دو نوع مواجهه دشوار روبهرو میشوند: یکی آشکار، از جانب دینستیزانی که علناً و بیپروا به عقاید اسلامی حمله میکنند؛ و دیگری پنهان، اما تلختر، از سوی کسانی که در ظاهر خود را مذهبی و دیندار مینامند، اما در عمل، مسیری خلاف آن را میپیمایند.
در مواجهه اول، تکلیف روشن است. دینستیزانی که آشکارا به اعتقادات حمله میکنند، هدفشان واضح است: خدشه وارد کردن به اصول اسلامی، از جمله مفاهیمی مانند حجاب، عفاف و دیگر آموزههای دینی. اینان با استفاده از ابزارهایی مانند فمینیسم، آزادیهای بیحد و حصر و مفاهیم تحریفشده، در تلاشاند تا عقاید اسلامی را بیاعتبار جلوه دهند.
اما آنچه دردناکتر است، برخورد گروه دوم است؛ کسانی که در ظاهر دیندارند، اما در عمل، ضعف در فهم درست از دین و همینطور ضعف در تقوا باعث میشود که به جای حمایت از ارزشهای دینی، در پی تضعیف آنها باشند. این افراد بهجای ایستادگی در برابر حملات دینستیزان، منابع و متون دینی را جستوجو میکنند تا با تحریف مفاهیم، توجیهی برای کاهش اهمیت موضوعاتی چون حجاب بیابند.
آنچه این رفتار را تأملبرانگیزتر میکند، این است که این مذهبینماها، آنقدر که برای توجیه آموزه های دینی به نفع انحرافات و نقاط منفی جامعه وقت و انرژی صرف میکنند، برای اصلاح جامعه یا پیشبرد آموزههای دین تلاش نمیکنند. گویی هدفشان نه تقویت دین و جلب خشنودی الهی، بلکه همرنگ شدن با زمانه و جلب تأیید افکار عمومی است، حتی اگر به قیمت کمرنگ شدن ارزشهای دینی تمام شود.
این گروه معمولاً به دلیل ترس از ملامت شدن یا ناتوانی در ایستادگی بر اعتقادات، سعی میکنند خود را معتدل و میانهرو معرفی کنند. آنها میخواهند با تغییر و تحریف آموزههای دینی، تصویری از دین ارائه دهند که مورد پسند زمانه باشد، حال آنکه تعادل واقعی در خود دین نهفته است و اساساً آموزههای آن هیچ تضادی با میانهروی ندارند.
برای نمونه، در مساله حجاب، این افراد گاه به چادر، پوشیه (نقاب) یا دیگر مظاهر حجاب حمله میکنند و میکوشند با استنادهای سطحی یا تحریفشده، اهمیت این موارد را کمرنگ جلوه دهند. اما کسانی که با آموزههای دینی آشنا هستند، بطلان و بیپایه بودن این توجیهات را بهوضوح درمییابند. آنها میدانند که این تلاشها، نه از سر فهم صحیح دین، بلکه ناشی از ضعف در استواری و تقوای دینی است.
خداوند در قرآن، در وصف مؤمنانی که از ملامت دیگران در راه دین و اعتقادات خود نمیهراسند، میفرماید: "یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ" (مائده: ۵۴).
این آیه، نهتنها بشارتی برای مؤمنان است که استقامت ورزیدهاند، بلکه دعوتی است به تمامی مسلمانان تا در برابر فشارها و سرزنشها بر دین خود پایدار بمانند و با توکل بر الله، راه حق را استوار بپیمایند.
اهل ایمان، برخلاف حزب باد وکسانی که تنها نام دینداری را به یدک میکشند و با منطق "گر خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت باش" عمل میکنند، نه از اعتقادات خود عقبنشینی میکنند و نه تسلیم ضعفها و انحرافات جامعه میشوند. آنان رسالت خود را در تغییر جامعه به سمت نیکی و خیر میدانند، نه اینکه از نقاط منفی و کاستیهای زمانه تأثیر بگیرند. اهل ایمان تأثیر مثبت و سازنده بر جامعه دارند و هرگز اجازه نمیدهند که تأثیرات منفی آنان را از راه حق منحرف کند.
در نهایت، این یادآوری برای تمامی مومنین است که وظیفهشان فراتر از صرفاً دینداری فردی است. آنان باید همچون چراغی روشن در دل تاریکیها، جامعه را به سمت نیکی، حقیقت و ارزشهای الهی هدایت کنند. مسلمان واقعی، کسی است که نه تنها از عقاید و باورهایش عقبنشینی نمیکند، بلکه در سختترین شرایط، چراغ هدایت و الگوی استواری برای دیگران میشود.
باشد که هر یک از ما با الهام از آموزههای قرآن و سنت و زندگی پیشینیان نیک،پیشوایان و پیشروان دین، در مسیر حق گام برداریم و همانگونه که خداوند فرموده است، در زمره کسانی قرار گیریم که از ملامت دیگران نمیهراسند و تنها رضایت او را میجویند.
همیشه به یاد داشته باشیم که عزت و سربلندی، تنها در پایبندی به دین و عمل به آن است.