| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فتوحات اسلامی» ثبت شده است

اوضاع سیاسی،اجتماعی و اداری جامعه مسلمین - قسمت اول:

 

سعی می کنند به مردم القا کنند اسلام و حکومت اسلامی،خلا سیاسی اجتماعی (یا بنا بر ادعا:کمبود سواد و راهکار) دارد و نمی تواند حکومت کند و حتما حکومتش به خصوص در زمینه سیاست،اقتصاد،آزادی عقاید و آنچه تحت عنوان حقوق بشر مدعی آن هستند با شکست مواجه خواهد بود و به هر طریقی در قدم اول برای اسلام ستیزی،با اسلام سیاسی (که بخشی اساسی و موفق از شریعت و مجری اجرا و تطبیق آن است) مخالفت می کنند و می گویند بهتر آن است که اسلام فقط در مساجد و کنج خانه ها باشد!

در این بین،اسلام ستیزان ایرانیِ غرب زده که به نوعی در هنگام گفت و گو نام دکتر زرین کوب را همیشه بر زبان دارند،آمریکا و اروپا را به عنوان سرمشق و الگو معرفی می کنند.

می خواهیم با قلم دکتر زرین کوب در مورد وضعیت سیاسی و اجتماعی مردم در جامعه تحت مدیریت حکومت اسلامی بخوانیم و بدانیم.

 

او در کتاب کارنامه اسلام می نویسد:

 

 

 

«وسعت کم سابقه قلمرو اسلامی و تنوعی که از لحاظ اقلیم،نژاد،آداب،و رسوم گونه گون در جامعه وسیع مختلط اسلامی وجود داشت اداره چنین توده عظیم انسانی را دشوار می کرد و توفیق بزرگ مسلمین درین نکته بود که تمام این قلمرو پهناور را با یک قانون واحد اداره می کردند - شریعت اسلامی.

در واقع نزد مسلمین دین و قانون یک چیز بود - شریعت.

حتی سیاست و اداره نیز لا محاله از لحاظ نظری تابع شریعت بود.

...در طرز اداره حکومت اسلامی آنچه برای دنیا تازگی داشت انطباق آن بود با شریعت و وجود روح اخلاص و اخلاق بود در آن. بر خلاف جامعه عربی - جامعه جاهلیت - که مبتنی بر انساب و پیوندهای خویشاوندی بود،جامعه اسلامی بر اساس اخوت دینی قرار داشت.

...پیغمبر فضیلت را در تقوی اعلام کرده بود و این کسانی که به نام موالی خوانده می شدند غالبا در علم و تقوی نیز،مثل مراتب اداری،می توانستند فضیلت واقعی خود را در جامعه اسلامی احراز کنند.

...در جامعه اسلامی همیشه عامه مسلمین همان اصل اخوت اسلامی را اساس عمل می دانستند و امتیازات عناصر حاکمه و همچنین تعصبات شعوبی ضد آن را نیز به چشم یک تجاوز به قلمرو اخوت اسلامی می دیدند.

طبقه،به آن معنی که در روم قدیم و ایران ساسانی بود نزد مسلمین وجود نداشت.

حتی رفتار با اهل کتاب و یا بردگان نیز چنان با تساهل و مدارا توأم بود که ازین حیث جامعه اسلامی هنوز می تواند سرمشق خوبی برای آمریکا و آفریقای جنوبی باشد.

...در جامعه اسلامی استثمار طبقاتی آن شکل غیر انسانی را که در جامعه فئودال اروپا داشت نمی شناخت.

...اهل مذاهب اربعه - حنفی ها،شافعی ها،مالکی ها،و حنبلی ها - اگر در فروع مسائل با یکدیگر بعضی اختلافات داشتند غالبا با ذمی ها رفتارشان با تساهل و تسامح نسبی بی سابقه یی همراه بود.

حتی از زمان دوره اموی بقسمی از وجود این ذمی ها - خاصه نصارا - در امور اداری با تسامح و گشاده نظری استفاده می شد که از هیچ حیث برای آنها در قلمرو اسلام جای نگرانی نمی ماند.

در قلمرو اسلام وجود اقلیت های یهودی و مسیحی - به عنوان اهل کتاب - قابل تحمل بود اما مسیحیت قرون وسطی،در اندلس و سیسیل صقلیه نمی توانست اقلیت مسلمان را در داخل قلمرو خویش تحمل کند و بعد از سقوط قدرت مسلمین در اندلس و سیسیل،زندگی در قلمرو مسیحیت برای مسلمین تحمل پذیر نمی توانست باشد.

اگر اسلام در هرجا:در فرانسه،در سیسیل،در اسپانیا با شکست نظامی روبرو گشت و تدریجا آن سرزمینها را ترک کرد و در داخل قلمروخویش انزوا جست سببش عدم تسامح مسیحیت بود در تحمل اقلیت های دینی در قلمرو خویش.

از این روست که معامله مسلمین با این اقلیت ها از هر حیث قابل تحسین بود و در خور اعجاب.

این اقلیت ها در جامعه اسلامی تا حد امکان در حمایت قانون بودند - در حمایت شریعت.

در اجرای مراسم دینی خویش تا آنجا که معارض حیات اسلام نباشد غالبا آزادی کافی داشتند.

اگر جزیه یی از آنها دریافت می شد در ازاء معافیتی بود که از جنگ داشتند و در ازاء حمایت و امنیتی که اسلام،به آنها عرضه می کرد.

بعلاوه،این جزیه سالیانه از یک تا چهار دینار بیش نبود و ان را هم از کسانی اخذ می کردند که توانایی حمل سلاح داشتند.

از راهبان،زنان،و نا بالغان جزیه نمی گرفتند و پیران،کوران،عاجزان،فقیران،و بردگان از آن معاف بودند.»

 

منبع:کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب،انتشارات امیر کبیر،۱۳۸۶،فصل۲۰،ص۱۳۶-۱۳۵و۱۳۴

 

دکتر عبدالحسین زرین کوب از کرامات فرماندهان صحابه،در جریان فتوحات می نویسد:

 

«در عراق و سواد،خالد چند بار با دسته هایی از مرزداران ایران تلاقی کرد و زد و خورد.

...در هر حال کار عمده ای که خالد در عراق انجام داد فتح حیره بود،آن هم به صلح؛خالد پیش از آنکه به دروازه حیره رسد،پسر مرزبان حیره را که به دفع او رفته بود مغلوب کرده بود و کشته.مرزبان حیره هم نامش آزادبه از پیش او گریخته بود.

مردم حیره شهر را بستند و در قلعه های خویش آماده مقاومت شدند.خالد شهر را محاصره کرد و کار بر اهل شهر سخت شد.در زد و خوردها که روی می داد،عده ای از اهل حیره کشته شدند و مردم به ستوه آمدند.

بزرگان قوم که به قلعه های خویش پناه جسته بودند و عامه را به جنگ می فرستادند،مورد نفرت و خشم عامه شدند که هر روز در اطراف قلعه ها جمع می شدند و از ضرورت صلح و تسلیم دم می زدند.آخر قلعگیان دست از مقاومت کشیدند و حاضر به مصالحه شدند.

به موجب یک روایت،پیری فرتوت اما چالاک و زبان آور از نصرانیانِ حیره به مذاکره آمد و در این باب با خالد گفتگو کرد.راویان گویند که این پیر پاره ای کاغد در دست داشت،چیزی در آن پیچیده،خالد از وی پرسید که آن چیست؟گفت زهر است،با خویشتن دارم تا اگر صلح به سزا انجام نیابد،این زهر بخورم و میرم و با بی حرمتی نزد قوم خود باز نگردم؛خالد آن زهر را از او بستد و بر کف دست خویش ریخت و به نام خدای بخورد که او را هیچ زیان نکرد*.

پیر حیره خیره گشت و چون نزد قوم بازگشت،گفت این مرد گویی آدمی نیست،کاغذی زهر کشنده خورد که اندکی از آن هر کس دیگر را هلاک می کند.

جزئیات مذاکرات این پیر که عبدالمسیح یا عمرو بن عبدالمسیح نام داشت،با خالد،اهل روایات ضبط کرده اند،...و گفته اند زهر خوردن خالد در وی و اهل حیره تاثیری تمام کرد،چنان که قوم از مسلمانان بشکوهیدند و صلح به مراد خالد آمد.»

 

منبع:بامداد اسلام،عبدالحسین زرین کوب،نسخه الکترونیکی،ج۱،ص ۶۶-۶۵

 

*در توضیح این چنین اتفاقات معدودی که در تاریخ و در ارتباط با شخصیت های ممتاز مسلمان ثبت شده است باید متذکر شد تحقق این کرامات در اثر اعتماد محکم صاحبان آنها به پروردگار یکتا و همچنین اخلاص و برای الله متعال بودن آن کارها و نه در جهت کسب شهرت و هوی و هوس بوده است.

خداوند بی همتا خود وعده بر معیت و نصرت دوستانش داده است و پس از خواندن و درک این نوع قضایا آنچه را که صاحب نظران و نویسندگان مطرح،از فتوحات تحت عنوان معجزه الهی و آسمانی تعبیر کرده اند را می شود بهتر فهمید.

 

إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوا وَّالَّذِينَ هُم مُّحْسِنُونَ

 

همانا الله با کسانی است که تقوا پیشه کردند ، و کسانی که نیکو کارانند .{النَّحل ۱۲۸}

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ

 

ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر (دینِ) الله را یاری کنید, (الله) شما را یاری می کند وگامهایتان را (ثابت و) استوار می دارد.{محمد ۷}

وقتی می خواهند به جریان فتح ایران و در ادامه به اسلام و مسلمانان بتازند طوری قضیه را وارونه جلوه می دهند که مخاطب تصور می کند ایران پیش از اسلام چه بهشت برینی بوده و مردم در چه آسایش رویایی و آن چنانی ای به سر می بردند و بنابر ادعا اعراب (مسلمانان) ایرانیان را به بردگی و فلاکت سوق دادند.
خلاصهٔ نتیجه هدف و خواست و مقصود تمام سعی و تلاش ها و قصه پردازی های این افراد.


حسن پیرنیا ملقب به مشیر الدوله،سیاست مدار،حقوقدان و تاریخ نگار ایرانی و نخست وزیر ایران در اواخر عهد قاجار بود.


او در کتاب "ایران باستان-تاریخ ایران قدیم از آغاز تا انقراض ساسانیان" که تاکنون نیز بارها به چاپ رسیده است بصورت خلاصه به نحوه تشکیل نهضت مسلمین به طرف ایران و فتح دو دولت نامی آن زمان/دو آقای دنیای قدیم یعنی ایران و روم و دلایل اصلی فروپاشی حکومت ساسانی می پردازد و می نویسد :

«...ولی نهضت واقعی و بزرگ اعراب به خارج شبه جزیره عربستان بعد از طلوع اسلام یعنی از ربع دوم قرن هفتم میلادی شروع شد و مسلمین در این نهضت بزرگ خود با دو دولت نامی آن زمان مواجه شدند - دو دولتی که به قول پروفسور زارّه دو آقای دنیای قدیم بودند.
یکی امپراطوری روم و دیگری شاهنشاهی ایران در این ممالک زمینه ای برای فتوحات مسلمین تهیه شده بود زیرا هر دو دولت در حال انحطاط بودند و به واسطهٔ جنگ های متواتر متمادی با یکدیگر رمقی نداشتند.از طرف دیگر اعراب مردمانی بودند تازه نفس و معتاد به سختی ها و مشقت های زندگانی کویر عربستان و صحراگردی و با صرف نظر از این خصوصیات به تازه گی دارای مذهبی شده بودند که اصول تساوی و وحدت عقیده را ما بین آنها ایجاد و از خود گذشتگی و فداکاری را با علی درجه تشویق می نمود.چه اجر کشتن و کشته شدن را بهشت برین قرار می داد و غنائم و ذخائر بی شماری را در صورت فتح از خزانه این دولت های قدیم به تصرف فاتحین در می آمد.

این بود که نهضت عربی کاری کرد که سابقه نداشت.
شاهنشاهی ساسانیان واژگون و امپراطوری روم تقریبا تمام مستملکات خود را در آسیا و آفریقا فاقد گردید (اگر مسلمین دارای بحریهٔ قوی بودن. دولت روم هم منقرض می گردید) و مسلمین دولتی تشکیل دادند که از پشت دیوار چین تا جبل طارق وسعت آن بود.

در این جا به خودی خود مسئله طرح می شود ایران آن زمان در چه حالی بود؟در دو کلمه می توان آن را توصیف کرد.ایران این زمان درست فاقد تمام چیزهائی بود که مزایای مسلمین محسوب می شد زیرا آن چه در ایران آن زمان دیده می شود این است:

۱) هرج و مرج عقاید و افکار به واسطه تشتتات مذهبی (مذهب زرتشت با فرق مختلفه آن مثل زروانیان و گیومرثیان و غیره - مذهب مانی - مذهب مزدک - مذهب عیسوی - مذهب بودائی - چنان که از فصل دوم این باب معلوم خواهد شد).

۲) هرج و مرج سیاسی و نفوذ فوق العاده نجبا و روحانیین و فقدان شاه عاقل و قوی الاراده که زمام امور را به دست گرفته اصلاحاتی بنماید.بهترین دلیل این وضع تغییر دوازده شاه است در مدت چهار سال.

۳) فرسودگی و خرابی قشون از جنگ های بیهودهٔ خسرو پرویز.

۴) فقر و پریشانی مردم از دادن مالیات ها و عوارض سنگین و سرباز و و سوار که خسرو پرویز بر مردم تحمیل کرد.

۵) بالنتیجه کثرت ظلم و جور - انحطاط زراعت و تجارت و صنایع».

منبع:ایران باستان تاریخ ایران قدیم،مشیر الدوله پیرنیا،انتشارات دبیر۱۳۸۷،ص ۲۲۸-۲۲۷


 

سید روح الله موسوی خمینی،رهبری و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران،شناخته شده به امام خمینی،در مورد ارتش صدر اسلام (اهل بیت و صحابه) و پیروزی شگفت انگیز این ارتش در مقابل دو ابر قدرت آن زمان،یعنی ایران (ساسانی) و روم،می گوید:

 

 

«ارتش اسلام در صدر اسلام، با آنكه ارتشى ضعيف بود به حسب ساز و برگ، شايد هر چند نفر يك شمشير داشتند، هر چند نفر يك اسب داشتند لكن چون قوّت ايمان داشتند، در ظرف كمتر از نيم قرن بر تمام قدرتهايى كه در آن وقت بود غلبه كردند؛ تمام قدرتها را خاضع كردند.»

 

منبع:صحیفه امام،ج ۶،ص ۵۳۱

 

. ملت صدر اسلام،خالص ایمان بود و ایمان بود که غلبه می کرد:

 

«من از خداى تبارك و تعالى میخواهم كه ماها را بيدار كند و ما را به صورت صدر اول اسلام درآورد و ملتهاى ما را مثل ملت صدر اول اسلام كند كه خالصْ ايمان بود و خالصْ قدرت ايمانى بود و قدرت اسلامى بود؛ كه غلبه كردند يك جمعيت چند هزار نفرى بر يك امپراتورى كه بيشتر از تمام جمعيت اين مسلمينى كه می خواستند جنگ بروند [بود]. دو مقابلِ اين جمعيت پيشقدمهايشان بودند، و در عقبْ ... زايدِ بر اين داشتند! اين پيشقدمهايشان دو مقابلِ تمام جمعيت اسلام بود و مع ذلك اينها بر آنها غلبه كردند! و اين نبود جز اينكه ايمان بود كه غلبه پيدا می كرد.»

 

منبع:صحیفه امام،ج ۶،ص ۵۰۴

 

. صدر اسلام را مطالعه کنید...

. آن كسى كه در رأس بود، در زندگى از همه افراد پايين تر بود:

 

«صدر اسلام را مطالعه كنيد ببينيد چه جور بوده وضع آنهايى كه ممالك را فتح كردند، آنهايى‏ كه دنيا را گرفتند، آنهايى كه قدرتشان را بر عالَم نشان دادند، زندگیشان چه جور بود؟ وقتى حرير فرش كرده بودند در يكى از دار السلطنه‏ ها؛ اين جوان هاى اسلام آمدند آنجا گفتند: «اگرچه حرام نفرموده است فرش حرير را لكن چون لباس حرير را- اينطور نقل می کنند- حرام فرموده، ما روى فرش حرير هم نمی نشینیم». با سر شمشير در حضور سلطان كنار گذاشتند اينها را و روى زمين نشستند. اينها آدم بودند، اينها قوى بودند. آن كسى كه در رأس بود، در زندگى از همه افراد پايين تر بود.»

 

منبع:صحیفه امام،ج ۶، ص ۳۳۰-۳۲۹

 

. در جایی دیگر می گوید:

 

« در صدر اسلام، اصحاب رسول اكرم و ارتش رسول اكرم پاسدار اسلام و قرآن بود.»

 

منبع:صحیفه امام،ج ۷،ص ۸۴

 

. چه وقت می شود :

 

« چه وقت می شود كه مسلمانها توجه بكنند به تعليمات اسلام؟ توجه بكنند به اينكه صدر اسلام چه جور بود؟ چه وقت توجه می کنند به اينكه وضع رسول اكرم، وضع ائمه ما و وضع خلفا، كه چه جور بودند آنها؟ چه جور زندگى می کردند و چه جور پيشبرد كردند ...؟ يك مشت جمعيتى كه هيچ چيز نداشتند چطور دو امپراتورى را اينطور از بين بردند ..» 

 

منبع:صحیفه امام،ج ۷،ص ۳۹۴

 

. در مورد نحوه تعامل آنها با مردم می گوید:

 

« [در صدر اسلام] ارتشِ اسلام مردم از آنها خوفى نداشتند. مردم با هم رفيق و برادر بودند ... از آن طرف قدرت اينطور بود كه ايران را، آن امپراتورى بزرگ ايران را، شكست دادند، آن امپراتورى بزرگ روم را هم شكست دادند. در عين حالى كه وضع يك وضع سادهای بود، بين خودشان به دستور قرآن رحمت بود، و بر ديگران شدت ..»

 

منبع:صحیفه امام،ج ۸،ص ۱۲۷

 

. همه اش عدالت بود:

 

« ميل همه ما اين است كه ما يك حكومتى داشته باشيم، همان جور حكومتهايى كه در صدر اسلام بود كه عدالت بود، همه اش عدالت بود و زايد بر آن، آن مسائلى كه در قرآن كريم و در اسلام هست آنها هم باشد...»

 

منبع:صحیفه امام،ج ۸،ص ۴۱۶

 

. در مورد علت جنگ های صدر اسلام هم می گوید:

 

«جنگهايى كه در صدر اسلام واقع شد، مقصد جنگ نبوده است، و مقصد كشورگشايى هم نبود. مقصد اين بوده است كه يك نظامى عادلانه كه در آن نظام عادلانه، احكام خدا جارى بشود باشد.»

 

منبع:صحیفه امام،ج ۹،ص ۱۱۰

 

. و این ها غلبه کردند چون قوی بودند و ایمان داشتند :

 

«این‌ها غلبه کردند بر این دو امپراتورى بزرگ که امپراتورى روم بود و ایران و بزرگ‌ترین امپراتوری‌هاى آن وقت این‌ها بودند. این یک مشتى عرب از باب اینکه قوى بودند و ایمان داشتند و از ملت بودند و این طور نبود که بخواهند براى استفاده یک کارى بکنند، این‌ها می‏خواستند خدمت بکنند.»

 

منبع:صحیفه امام،ج ۹،ص ۲۱۶

 

پی نوشت: هدف از این پست،صرفا جنبه علمی داشته و به هیچ وجه به منظور موضع گیری سیاسی نیست.

• چرا بیشتر اوستا پس از ورود اسلام به ایران از بین رفت؟!

 

پروفسور کریستین سن،ایران شناس و پژوهشگر مطرح دانمارکی پاسخ می دهد:

 

«گاهی شخص به فکر می افتد،که چرا قسمت بیشتر اوستای ساسانی،در ازمنه اسلامی نابود شده است.

می دانیم که مسلمانان زردشتیان را اهل کتاب می شمرده اند،بنابراین نابود شدن کتب مقدس آن طایفه را نمی توان به تعصب اسلامیان منسوب کرد و چنان که دیدیم بیشتر قسمت های اوستای ساسانی در قرن نهم میلادی هنوز موجود بوده،یا لااقل ترجمه پهلوی آن ها به انضمام تفسیر معروف به زند را در دست داشته اند.

مسلماً صعوبت زندگانی مادی،که در آن تاریخ گریبانگیر زردشتیان شده بود،مجال نمی داد که نسلا بعد نسل این مجموعه بزرگ مقدس را رونویسی کنند و از اینجا پی می بریم که چرا نسک های حقوقی و نظایر آن در طاق نسیان مانده است،زیرا که در آن زمان دولت زردشتی وجود نداشت * و نسک های حقوقی بی فایده و خالی از اهمیت و اعتبار می نمود.اما چرا نسک هایی را،که شامل علم مبدأ و معاد و تکوین و سایر علوم اساسی بود،حفظ نکردند؟

قرائنی در دست داریم که از روی آن می توان گفت شریعت زردشتی در قرن نخستین تسلط عرب تا حدی اصلاح شده و تغییر پیدا کرده است و زردشتیان خود مایل بوده اند،که بعضی از افسانه ها و اساطیر عامی و بعضی از اعتقاداتی را،که در فصول اوستا ثبت شده بود،حذف کنند».

 

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستن سن،ترجمه رشید یاسمی،انتشارات‌نگاه-۱۳۸۴،ص۱۵۳-۱۵۲


*.این صعوبت زندگانی در حقیقت گریبانگیر موبدها و روحانیون زردشتی بود نه عموم مردم.بنا به نظر تاریخ دانان،من جمله دکتر زرین کوب،اهل کتاب که شامل زردشتی ها هم می شد در قلمرو اسلام در رفاه،صلح و آرامش به سر می بردند.اما موبدها چون به سیستم دولتی ساسانی و جیب مردم وابسته بودند و شغل و تخصصی هم نداشتند در نتیجه پس از فتح اسلامی و گرایش تدریجی-قلبی و گسترده پیروان مَزدَیَسنا به اسلام،مسلما این قشر دیگر همچون گذشته نمی توانستند در توانگری و تنعم بسر ببرند.

 
تصاویر منابع:
 
 
 

بنا به نظر اندیشمندان،ناسیونالیسم باستان گرا-متمرکز بر اسلام ستیزی،در دوره ناصری آغاز و در دوره پهلوی پر و بال داده شد.به طوری که از اسلام و اسلام گرایی به عنوان پوشش و بهانه هایی برای توجیه عقب ماندگی ها و پس رفت ها استفاده می شد.

این به اصطلاح پر و بال دادن را می توان در متن نطق محمد علی فروغی-نخست وزیر،در تاجگذاری رضا شاه پهلوی هم به وضوح مشاهده کرد.
به گفته تاریخ دان ها،در هنگام بررسی نوشته های یک کتاب تاریخی یا ادعاهای یک نویسنده تاریخ،عواملی همچون دورهٔ زندگی نویسنده و تفکرات و احساسات حاکم بر آن دوره را هم باید مد نظر و مورد توجه قرار داد.
یکی از کتاب های تالیف شده در زمینه تاریخ باستان و پسا باستان که در جامعه ایرانی به نوعی آیکونیک محسوب می شود،کتاب "دو قرن سکوت" دکتر عبدالحسین زرین کوب است.کتابی که مورد علاقهٔ طرفداران تفکرات باستان گرایی و منتقدین اسلام است و تقریبا همیشه این جمله را از این گروه می شنویم که "مگر دو قرن سکوت" را نخوانده ای؟!
استاد زرین کوب کتاب "دو قرن سکوت" را در آن محیط باستانگرایی که عرض شد تالیف کردند و خود آقای دکتر در مقدمه چاپ های بعدی،به تاثیرات احساسات و عواطف حاکم بر آن محیط بر خود و کتاب شان اذعان کرده اند و نوشته اند:
 
«...در جايی كه سخن از حقيقت‌جويی است چه ضرورت دارد كه من بيهوده از آنچه سابق به خطا پنداشته‌ام دفاع كنم و عبث لجاج و عناد ناروا ورزم؟ از اين رو، در اين فرصتی كه برای تجديد نظر پيش آمد، قلم برداشتم و در كتاب خويش بر هر چه مشكوک و تاريک و نادرست بود، خط بطلان كشيدم. بسياری از اين موارد مشكوک و تاريک جاهایی بود كه من در آن روزگار گذشته، نمی‌دانم از خامی يا تعصب، نتوانسته‌ بودم به عيب و گناه و شكست ايران به درست اعتراف كنم. در آن روزگاران، چنان روح من از شور و حماسه لبريز بود كه هر چه پاک و حق و مينوی بود از آن ايران می‌دانستم و هر چه را از آن ايران ــ ايران باستانی را می‌گويم ــ نبود زشت و پست و نادرست می‌شمردم
[قسمتی از مقدمه چاپ دوم-۱۳۳۶]
مقدمه و تصحیحی که نه تنها برای این عده اهمیتی ندارد،بلکه با بکاربردن اصطلاحاتی فریبکارانه همچون "نسخۀ بدون سانسور" کتاب،سعی در مخالفت و لجاجت با مرام علمی-اخلاقی نویسنده و وارونه جلوه دادن حقایق دارند.همان غلبۀ احساسات بر منطق و لجاجتی که صاحب نظران شاخص تاریخ ایرانی از آن می نالند.
کتاب دو قرن سکوت اشتباهات بسیاری داشت و به همین خاطر،نویسنده در سال ۱۳۴۸ کتاب "کارنامه اسلام" را نوشت که بسیاری از مطالب "دو قرن سکوت" را مجددا اصلاح می کرد.
یکی از آن اشتباهات،افسانهٔ کتابسوزی به دست اعراب (مسلمانان) بود که البته با شک و تردید هم بیان شده بود و دکتر در "کارنامهٔ اسلام" این ماجرا را بی پایه و اساس خواند.
 
او می نویسد:
 
«در حقیقت،مسلمین مؤسسین واقعی کتابخانه های عظیم عمومی در عالم بوده اند و نیکو کارانشان در تأسیس و وقف کردن کتابخانه های عام المنفعه مکرر با یکدیگر رقابت می کرده اند.
اما اینکه بعضی محققان گفته اند کتابخانهٔ اسکندریه را عَمرو عاص به دستور عمر بن خطاب خلیفهٔ ثانی نابود کرد،اصل روایت از عبداللطیف بغدادی و ابن القفطی -قرن هفتم هجری- فراتر نمی رود و روایت آن ها نیز به نقل افسانه بیشتر می ماند تا یک روایت تاریخی.
ابن عبری که در مختصر الدول عربی آن را نقل می کند ظاهراً خودش آنقدر به صحت آن اعتماد نداشته است تا در تاریخ سریانی خویش هم آن را تکرار کند.
حق آنست که قرن ها قبل از اسلام قسمت اعظم این کتاب ها از بین رفته بود و دیگر آنقدر کتاب در اسکندریه نمانده بود تا عمرو عاص به قول ابن عبری آن را بین حمام های شهر برای تأمین سوخت تقسیم کند.
روایتی هم که گفته اند کتابخانهٔ مدائن را اعراب نابود کردند ظاهراً هیچ اساس ندارد و مآخذ آن تازه است.
آنچه هم بیرونی راجع به نابود شدن کتب خوارزمی گفته است مشکوک است و بهرحال مؤید این واقعه نمی تواند بود.»
[کارنامهٔ اسلام،انتشارات امیرکبیر،۱۳۸۶،بخش۷،صفحات۴۲و۴۳]
 
با در نظر گرفتن مطالبی که بیان شد،اگر به طور مثال دعوت به مطالعه «نسخه بدون سانسور» دو قرن سکوت و ترس و جلوگیری از نشر چاپ جدید و نوشته ها،دیگر کتاب ها و نظرات خود نویسنده،سانسور واقعی،عناد در حقیقت پذیری،لجاجت،فریبکاری یا برخورد احساسی نیست پس چه نام دارد؟!
 
تصاویر منابع:
۱.مقدمه دو قرن سکوت:
 
۲.افسانه کتابسوزی در دو قرن سکوت که با تردید بیان شده بود:
 
۳.کارنامه اسلام:
 

تاریخ گواهی می دهد در جوامع بسته و راکد مستبد که اندیشه متفاوت و «چرا گفتن» برتابیده نمی شود علم و رشد علمی جایگاه چندانی نخواهد داشت و همین رفتار از عوامل مهم پس‌رفت های ایران باستان بود.

پس رفت های نشات گرفته از حاکمیت و آیین هایی که خط و نگارش را آموخته دیوها،غیر زرتشتی ها و پیروان ادیان دیگر را دیو پرست و مستحق مجازات های وحشتناک و دانش و سواد آموزی را فقط منحصر به عده ای مشخص از اشراف مورد تایید حکومت و نه عامه مردم می دانستند.

از جمله خواسته های اولیه مردم در هر جامعه ای از حاکمیت،بهره مندی از حق بجا و مسلم آزادی بیان و اندیشه است و اساسا حکومتی که از بنیان علمی محکم عقیده اش مطمئن باشد نه تنها از وجود تفکرات و سلایق فکری متفاوت (مادامی که اصول اخلاقی را زیر پا نگذارند) نمی هراسد بلکه استقبال هم می کند.

بنابراین اگر در تاریخ چیزی تحت عنوان «استقبال مردم از فاتحان مسلمان»،«نشر اسلام بدون استفاده از زور شمشیر»،«پذیرش اختیاری و قلبی اسلام» و «فرهنگ و تمدن اسلامی» می خوانیم ریشه در اعطاء همین حق و در نتیجه احترام به شخصیت هر فرد از اجتماع دارد که هر کس می تواند خودش فکر کند و انتخاب کند.

چون تحمیل عقیده نه فقط جامعه را به نفاق و ریا کاری ودیگر رفتارهای منفی سوق می دهد بلکه از نظر اسلام هم مسلمانی ای که با زور و اجبار باشد ارزشی ندارد و در آن صورت واژه هایی همچون احتساب اجر،خشوع و...بی معنا خواهند بود.

اگر می خواهیم خروجی و جلوه عملی اسلام به طور مثال در همین موضوع "آزادی بیان و عقیده" را ببینیم و به عنوان الگو و نمونه ذکر کنیم همانطور که تاریخ نگاران اینگونه عمل کردند،شایسته است رفتار صحابه و مسلمانان صدر اسلام که شاگردان پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند و قرآن نیز با فرمایش امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ [سوره حُجُرات-۳] بر قبولی آنها در آزمون دین داری صحه گذاشته است را در زمان حکومت داری مطالعه و بررسی کنیم.

به جهت اهمیت نام دکتر زرین کوب و کتاب های ایشان در نزد اسلام ستیزان باستان گرا پس چه خوب است با توجه به همین موضوع و با استناد به نوشته های دکتر،به نحوه برخورد صحابه و طبقات اول مسلمانان هنگام فتح ایران با اهل کتاب بپردازیم.

ایشان در کتاب «کارنامه اسلام» می نویسند:

 

« • نشر اسلام در بین مردم کشورهای فتح شده به زور جنگ نبود خاصه در جاهایی که مردم،از نظر اسلام،اهل کتاب بودند یا در ردیف آن-یهود،نصارا،مجوس،و صابئین.

 

• حتی بعدها بت پرستان اروپا و هند و تبت نیز توانستند به عنوان مجوس در قلمرو اسلام با پرداخت جزیه در صلح و آزادی به سر برند.

 

• در اوایل زمان عباسیان بقایای مردم حران-یونانیان عراق- نیز خویشتن را صابئین خواندند و به این گونه در ذمهٔ مسلمین در آمدند.

 

• در واقع،این اهل کتاب به هیچ وجه مجبور به قبول اسلام نمی شدند.

 

• یهود بی شک در قلمرو اسلام راحت تر و مرفه تر بودند تا در قلمرو نصارا.

 

• نصارای شرق نیز -نسطوریان،یعقوبیان و جزآنها- در قلمرو اسلام بیشتر از روم آسایش داشتند.

 

• مجوس هم جزیه یی که به اسلامیان می پرداختند به مراتب سبک تر و راحت تر از مالیات سرانه یی بود که پیش از آن به حکومت خویش - ساسانیان - می دادند.

 

• مشاهدهٔ پیروزی مسلمین بر دولت های مجوس و نصارا که هیچگونه معجزه یی هم برای حفظ آنها -مخصوصاً نصارا که دائم منتظر ظهور معجزات بودند- روی نداد ظاهراً از اسباب عمده شد در روی آوردن اهل کتاب به اسلام.

 

• سادگی و روشنی مبانی اسلام،و مناسبت عقاید اسلامی با مذاهب اهل کتاب،هم خود از جهات توجه اهل کتاب به اسلام بود.

 

• روی هم رفته اهل کتاب در قلمرو اسلام در صلح و آرامش به سر می بردند.

 

• اسلام رفته رفته در سرزمین های فتح شده انتشار و قبول می یافت و این انتشار و قبول نه از راه عنف و فشار بود.

 

• این فتوحات خیره کننده - که تا حدی به تقدیر الهی یا معجزهٔ اسلامی تعبیر شد - در واقع فقط بدان سبب امکان داشت که همه جا در قلمرو ایران و بیزانس مقدم مهاجمان را عامهٔ مردم با علاقه استقبال کردند.

 

• اگر عامهٔ مردم این ممالک با مهاجمان به چشم عداوت می نگریستند این فتوح چنین آسان پست نمی داد.

 

• بدینگونه،هنوز یک ربع قرن از هجرت پیغمبر نگذشته بود که بیرون از جزیرة العرب،از تیسفون ساسانی گرفته تا اسکندریهٔ بیزانسی،همه جا قلمرو اسلام بود با بانگ اذان که شهادت می داد به وحدت خدا و رسالت محمد.»

 

منبع:کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب،شرکت سهامی انتشار،۱۳۴۸،شماره۱۰۰،،بخش اول،صفحات ۴-۳-۲-۱

جُرجی زیدان تاریخ نگار و نویسنده مسیحی در خصوص دادگستری،پرهیزکاری و خوشرفتاری مسلمانان (مراد : طبقه اول مسلمانان-صحابه پیامبر صلی الله علیه وسلم) و بازخورد این خصوصیات در فتوحات و استقبال مردم از آیین فاتحان می گوید :

 

چه کسی می تواند منکر تاثیر این صفات پسندیده باشد و چه کسی می تواند منکر شود که بزرگان اسلام در آغاز کار دارای این صفات نبودند؟

رعایای ایران و روم که تحت استیلای مسلمانان در می آمدند از دوزخ جور و ظلم به بهشت عدل و انصاف انتقال می یافتند.

‏...شکی نیست که این دادگستری و پرهیزکاری،عامل مؤثری در تسریع فتوحات اسلامی بوده است.

 ‏

 ‏تاریخ تمدن اسلام ج ۱ ص ۵۲ تا ۵۴

 

در این پست صفحاتی از تاریخ طبری و محتوای نامه شاه چین به درخواست کمک یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی تقدیم می گردد که خود به منزله پاسخ به بسیاری پرسش ها و شبهه ها در زمینه دین اسلام و درستکاری و درست پیمانی مجریان راستین آن یعنی صحابه پیامبر صلی الله علیه وسلم و التزام و وفاداری قلبی و عملی آنان به اسلام است.

 

طبری می نویسد :

 

«به فرستاده ای که یزدگرد سوی شاه چین روانه کرده بود و با وی هدیه فرستاده بود برخوردند که پاسخ شاه چین را به نامۀ یزدگرد همراه داشت و از او پرسیدند چه خبر بود؟

گفت:وقتی نامه و هدیه ها را پیش وی بردم این چیزها را که می بینید به ما عوض داد.

هدیۀ شاه چین را به آنها نشان داد و گفت:این نامه را به جواب یزدگرد نوشت و به من گفت:

می دانم که باید شاهان،شاهان را بر ضد غالبان یاری دهند.وصف این قوم را که شما را از دیارتان بیرون کرده اند بگوی که شنیدم از کمی آنها و بسیاری خودتان سخن کردی.

غلبۀ امثال این گروه کم بر شما که گفتی بسیار بوده اید به سبب صفات خوب آنها و صفات بد شماست.

گفتم:هر چه خواهی بپرس؟

گفت:آیا درست پیمانند؟

گفتم:آری

گفت:پیش از آنکه جنگ آغاز کنید با شما چه می گویند؟

گفتم:ما را به یکی از سه چیز می خوانند:یا دینشان که اگر پذیرفتیم ما را همانند خودشان می دانند یا جزیه و حفاظت،یا جنگ.

گفت:اطاعت آنها از امیرشان چگونه است؟

گفتم:از همه کسان نسبت به سالار خود مطیع ترند.

گفت:چه چیزها را حلال می دانند و چه چیزها را حرام؟

به او گفتم.

گفت:آیا چیزی را که بر آنها حلال شده حرام می کنند یا چیزی را که بر آنها حرام شده حلال می کنند؟

گفتم:نه

گفت:این قوم تباه نمی شوند تا حلالشان را حرام کنند و حرامشان را حلال کنند.

آنگاه گفت:لباسشان چگونه است؟

به او گفتم.

از مرکوبشان پرسید.

گفتم:اسبشان عربی است و وصف آن بگفتم.

گفت:چه نیکو قلعه ایست.

آنگاه وصف شتر را که با بار می خوابد و می چرد با وی گفتم.

گفت:این صفت چهارپایان گردن دراز است.

آنگاه به یزدگرد نوشت:

اگر سپاهی سوی تو نمی فرستم که آغاز آن به مرو و آخرش به چین باشد،به سبب آن نیست که از تکلیف خویش غافلم.

ولی این قوم که فرستادۀ تو وصفشان را با من گفت،مادام که چنین باشند،اگر آهنگ کوه کنند آن را از پیش بردارند و اگر فراهم باشند مرا نیز از جای ببرند،با آنها صلح کن و خشنود باش که با هم به یک دیار باشید و مادام که ترا تحریک نکنند تحریکشان مکن.»

 

منبع:تاریخ طبری،ترجمه‌ابوالقاسم‌پاینده،جلد پنجم،صفحات ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵

 

جناب زرین کوب از بت های همیشه در صحنه اسلام ستیزان ایرانی محسوب می شوند.

ارتباطی که بر اساس نوشته ها و آثار دکتر،اصلا پذیرفتنی نیست.

به طور مثال دقت بفرمایید کتاب "کارنامه اسلام" خود را چگونه آغاز می کند و در همین ابتدا پی و پایه توهمات این باستان پرستان در مورد شخص خود و ادعاهای مغرضانه در ارتباط با اسلام را چه زیبا نابود می کند!

 

 

دکتر زرین کوب بلافاصله پس از مقدمه،در بخش اول و اولین صفحه از متن کتاب می نویسد:

 

«کارنامۀ اسلام یک فصل درخشان انسانی است.

 

نه فقط از جهت توفیقی که مسلمین در ایجاد یک فرهنگ تازه جهانی یافته اند،

 

بلکه نیز به سبب فتوحاتی که آنها را موفق کرد به ایجاد یک دنیای تازه،ورای شرق و غرب.

 

قلمرو اسلام که در واقع نه شرق بود نه غرب.

 

فتح اسلامی البته با جنگ حاصل شد

 

اما

 

نشر اسلام در بین مردم کشورهای فتح شده به زور جنگ نبود.

 

خاصه در جاهایی که مردم،از نظر اسلام،اهل کتاب بودند یا در ردیف آن-یهود،نصارا،مجوس،و صابئین.»

 

 

منبع:کارنامه اسلام،دکتر زرین کوب،شرکت سهامی انتشار،۱۳۴۸،شماره۱۰۰،بخش ۱،ص۱

خانم دکتر زیگرید هونکه Sigrid Hunke نویسنده و شرق شناس آلمانی،در چند سطر ضمن بررسی و تحلیل آزادی بیان و اهداف حکومت اسلامی (در صدر اسلام و دوره تمدن اسلامی) گویا به صورت غیر مستقیم به چند شبهه مشهور و اساسی پاسخ می دهد.

 
ایشان می نویسند:
 
«در کتاب خدا-در قرآن مقدس آمده است "لا إکراهَ في الدّین".
 
اسلام به این فکر نیست که از ملل مغلوب،گرویدن به اسلام را جبراً خواهان باشد.
 
مسیحیان،صابئین،پارسها و کلیمیها که صد سال قبل در زمان حکومت پادشاهشان یوسف،مشمئز کننده ترین نمونه و وحشیانه ترین کینه توزی مذهبی را تحویل بشریت دادند،همه اینها باید بدون مزاحمت به اعمال مذهبی خود بپردازند.
 
اینان باید معابد و دیرها و کشیش ها و راهب ها و ملاها (رابینها) شانرا آزادانه تعیین و پیروی کنند.
 
این چیزیست که تا آن زمان به گوش شنیده نشده بود!
 
این چیزیست که تا آن زمان در تاریخ وجود نداشت!
 
چه کسی خواهان آن نبود که نفس راحتی بکشد پس از آنهمه زورگوئی های بیزانسی،پس از روش معمول اسپانیائی و آن جهود کشی ئی که تازه معمول شده بود؟
 
فرهنگ اسلام در اروپا
 
 
این فاتحان جدید،این حکام اسلامی و کشورگشاهای ممالک مختلف،اصلا به کارهای خصوصی مغلوبین شان کاری ندارند.
 
اسقف اورشلیم در قرن نهم میلادی،به اسقف قسطنطنیه می نویسد:
 
" اینها عادل اند و به ما ظلم نمی کنند و تعدی و جبری روا نمی دارند ".
 
آنان حقوق مدنی و آزادی مذهبی همه مغلوبین شان را محترم می شمردند و اینان فقط می بایست مالیات سرانه بپردازند و دستورات دولت را رعایت کنند.
 
چون آنان آمده بودند که حکومت کنند،نه اینکه کسی را به زور به مذهب خود در آورند یا چیزی نظیر آن!»
 
فرهنگ اسلام در اروپا
 
منبع:فرهنگ اسلام در اروپا،زیگرید هونکه،مرتضی رهبانی،ج ۲،ص ۲۴۵ و ۲۴۶

همیشه می شنویم که می گویند اعراب ( مسلمانان ) هرجا که قدم گذاشته اند دست به خون ریزی و تجاوز و اهانت و اجبار در حق دگر اندیشان و دشمنی با علم و فرهنگ ها و سوزاندن کتاب و کتابخانه ها زده اند!

ادعاهایی که باتوجه به نظرات و نوشته های دانشمندان و اندیشمندان مطرح جهان نه تنها بی اساس،بلکه به قول خانم زیگرید هونکه در متنی که تقدیم می گردد،ساخته های بدون مهارت هستند.
قیل و قال هایی هستند که بنابر گفته مترجم کتاب،جناب مرتضی رهبانی در پاورقی،بیشتر نشات گرفته از دوران پهلوی و به گفته جلال آل احمد در کتاب : در خدمت و خیانت روشنفکران،جلد ۲ صفحه ۱۵۴ : به احساس حقارت و به دنبال مقصر گشتن و فرار از تقصیر تاریخ نویسان دوره ناصری بر می گردد.
 
خانم زیگرید هونکه Sigrid Hunke نویسنده،شرق شناس و دانشمند آلمانی در کتاب خورشید الله بر فراز مغرب زمین Allahs Sonne Überdem Abendland که به فارسی تحت عنوان فرهنگ اسلام در اروپا ترجمه شده است بعد از بیان وضعیت فجیع علمی جهان مسیحیت قبل از ورود فاتحان مسلمان و آن زمان که علوم پایه همچون ریاضی و شیمی را سحر و جادو می پنداشتند و کشیش ها و اسقف های مسیحی دستور مجازات دانشمندان و سوزاندن کتاب ها و کتابخانه های علمی را صادر می کردند،تحت تعبیر: "مصداقی از تفاهم و انسانیت  و عدالت اسلامی" ، به نمونه ای از نحوه برخورد مسلمانان با علم و اندیشه و چگونگی رفتار با غیر هم کیشان خود و رعایت و اعطای حق آزادی بیان به آنها در جامعه تحت حاکمیت خویش اشاره می کند که بسیار جای تامل دارد.
 
 
خانم هونکه می نویسد:
 
« در سال ۶۴۲ میلادی که اعراب اسلامی وارد اسکندریه شدند ، مدتها بود که دیگر کتابخانهٔ بزرگ رسمی در این شهر وجود نداشت.و تهمتی که به عَمرو بنُ العاص در پانصد سال بعد زدند ، که او کتابخانه های بزرگ اسکندریه را به آتش کشیده است ، واقعیت نداشته و بررسی های مکرر و دقیق نشان داده است که کاملا اتهامی ساختگی و آنهم یک ساختهٔ واقعا بدون مهارت می باشد.
ولی این اتهام که تاکنون با علاقهٔ زیاد و برای ایجاد وحشت در برابر اعراب و اسلام بکار می رود ، جریانش عیناً عکس اینست.
 
درست همان فاتح اسکندریه بود که در همان لشکرکشی فاتحانه اش ، مصداقی از تفاهم و انسانیت و عدالت اسلامی را پیش روی ما قرار می دهد و نشان می دهد ، فاتحان اسلامی ، در همه جا از تخریب و نابودی در شهرها جلوگیری می کنند.
اضافه بر این کاری می کند که برای آسیائی ها و مسیحیان کاملاً غیر عادی بنظر می رسید - اینکه او آزادی انجام تمام مراسم مذاهب مختلف را تعهد می کند . چنانچه در نمونه صلح نامه مسلمانان آمده است :
 
« این قرار داد شامل تابعین مسیحی و کشیش ها و راهب ها و راهبه ها می شود ، همچنین امنیت و محافظت آنان در هرکجا که باشند و محافظت محیط خارجی کلیسای آنان و خانه هایشان و زیارتگاههاشان ، همچنین آن مسیحیانی که به زیارت این اماکن می آیند ، اعم از آنان که از گرجستان یا حبشه می آیند ، آنها که دارای مرام های یعقوبی Jakobiten یا نصتریانی (نصرانی) Nastoriani و همهٔ آنها که پیغامبری عیسی را قبول دارند ، همهٔ اینها باید مورد تلطف قرار گیرند چونکه قبلا وسیله پیغمبر ( محمد صلی الله علیه وسلم ) مورد احترام بوده اند و با سندی که او با مهر خود مهمور کرده است ، در آن سند چنین دستور داده است که باید با آنان با ملاطفت باشیم و به آنان امان دهیم...»
و این یک قول پوچ نبود.»
 
منبع:فرهنگ اسلام در اروپا،زیگرید هونکه،ترجمه مرتضی رهبانی،نشر فرهنگ اسلامی،پاییز۶۲،جلد۲،صفحه۲۴۳و۲۴۴

دکتر زرین کوب در " دو قرن سکوت " ، در چند خط چگونگی تحول و دگرگونی ملتی فرمانبردار و تحت سلطه به ملتی تاریخ ساز و پیشرو و نابودی استبداد و فساد ( ساسانی - زرتشتی ) هرچند که از قدرت نظامی آن چنانی هم برخوردار باشد را به زیبایی توصیف و بیان می کند.

 
او می نویسد :
 
« در آن روزها ، خود این اندیشه هم که روزی تخت و تاج و ملک و گاه خسروان دست فرسود عربان بی نام و نشان گردد و کسانی که به بندگی و فرمانبرداری ایرانیان به خود می بالیدند ، روزی تخت و دیهیم شاهان و ملک و گاه خسروان را چون بازیچه ای بی ارج و بها به کام و هوس زیر و بر کنند هرگز به خاطر کس نمی رسید.
 
اما درست در همین روزگاران ، که ضعف معنوی و روحانی ، نیروی ظاهری و جسمانی دولت ساسانی را از درون می خورد و می کاست ، نیرویی معنوی ، بزرگ و بالنده ، از درون ریگزارهای قفر و هولناک بیابان عرب پدید آمد و اندک اندک بالید و فزونی یافت تا سرانجام شکوه و قدرت کسانی که پنجه به پنجه روم می زدند و به زور بازو و پنجه آنان را می تافتند ، دستخوش تازیان گشت. »
 
منبع:دو قرن سکوت،دکتر زرین کوب،صفحه ۲۴

از جملۀ کتاب هایی که اسلام ستیزان به عنوان نقل مجالس در میان خود می گردانند و به آن افتخار می کنند، کتاب دو قرن سکوت جناب زرینکوب می باشد. البته زرینکوب و کتابش برای ما در مقام حجیت نیستند، اما از آنجایی که اسلام ستیزان ( بدون مطالعه کامل و دقت و اندیشه در متن کتاب و البته بدون توجه به دیگر کتب دکتر زرین کوب ) آن را قبول داشته و چه بسا برای شبهه پراکنی از آن استفاده می کنند، در نتیجه تصمیم گرفتیم که تدریجا به بعضی نکات و صفحات این کتاب بپردازیم.

 

. صفحه ۷۵ : پیروزی نهاوند ، پیروزی قطعی ایمان بر ظلم و فساد بود :

 

« در واقع این فتح نهاوند ، در آن روزگاران پیروزی بزرگی بود . پیروزی قطعی ایمان وعدالت بر ظلم و فساد بود . پیروزی نهایی سادگی و فداکاری بر خودخواهی و تجمل پرستی بود . رفتار ساده اعراب در جنگهای قادسیه و جلولاء و پیروزی شگفت‌انگیزی که بدان آسانی برای آنها دست داد و به نصرت آسمانی می‌مانست جنگجویان ایران را در نبرد به تردید می‌انداخت و جای آن نیز بود. »

دو قرن سکوت،زرینکوب خوانساری،ص ۷۵

یکی از مواردی که در ایران باستان (ایران قبل از اسلام) به شدت وجود داشت به قول جناب مطهری، «انسان پرستی» به معنای واقعی کلمه بود که اسلام در بدو ورود خود با آن به مبارزه پرداخت و همین موضوع از جمله اسباب گرایش قلبی ملت ستمدیده ایرانی به این دین آسمانی شد.

این مبارزه هم بنا بر منابع تاریخی موثق،صرفا یک شعار یا ادعای تو خالی نبود بلکه یک اصل برگرفته شده از اساس نامه این دین بود که پیروانش را مامور به التزام عملی می نمود.

جناب «مرتضی مطهری» در  بخشی از سخنرانی خود با موضوع : خدمات متقابل اسلام و ایران ، به دو مورد تاریخی از سیرت عملی دو صحابی،شخصیت و پیشوای مطرح جهان اسلام،یعنی عُمَر بن خَطّاب و علی بن أبي طالب رَضِيَ اللهُ عَنهُما ، اشاره می کنند که خواندن و شنیدن این مطالب بسی قابل تامل و اندیشه است.

 

ایشان می گویند :

 

«به عمر بن الخطاب اطلاع دادند سَعد ابی وَقّاص،امیر تو که آمده است و ایران را فتح کرده است،در کوفه،این سعد بن ابی وقاص،یک کوشک ساخته است.یک قصر ساخته است.بعد هم درهای کاخ های سلاطین ساسانی را آورده است به در ساختمان خودش زده است!

مردم میگن چرا ایرانی این قدر شیفته اسلام شد؟آخه چطور شیفته اسلام نشود؟!

ایرانی ای که دربار خسروپرویز اون چنانی را دیده است که حتی انسان حیرت می کند از اون تشریفات،از اون تحکم،از اون استبداد!

بهش میگن آقا فلان کس را خواستیم بیاد به پیشگاه تو نیامد،تعلل ورزید،میگه مانعی ندارد.اگر او به تمام بدنش کراهت دارد بیاد پیش من،ما به بعضی از بدنش هم راضی هستیم.سرشو ببرید بیارید!

یزدگرد آخری که از مسلمون ها شکست خورد شما ببینید در وقتی که فرار می کرد،تشریفات زندگی او افسانه ایست،افسانه ایست.

عمر بن الخطاب بهش خبر میدن سعد بن ابی وقاص کاخی در کوفه ساخته است.ببینید این مرد آشنا با روح اسلام چه می کند؟!

محمد بن مسلمه که از سران صحابه پیغمبر است یک نامه به دست او می دهد می گوید : این نامه را می روی به دست سعد وقاص می دهی،ولی قبل از اونکه نامه را به دست سعد وقاص بدهی،بدون اینکه یک کلمه با احدی حرف بزنی افراد را جمع کن،هیزم را جمع کن،اون...اون کاخ را آتش بزن بعدم نامه من را بهش بده.

سعد ابی وقاص نشسته است،می بیند محمد بن مسلمه وارد شد ولی حرف نمی زند!میگه یک عده بیان هیزم جمع کنن،یک عده هیزم جمع کنن،هیزم ها را جمع می کند،در جلوی چشم سعد ابی وقاص اون ساختمان را آتش زد،بعد نامه را تحویلش داد.

دید عمر بهش نوشته است : که آقا،سعد ابی وقاص،دیگه باز تو میخوای اخلاق سلاطین ساسانی را میخوای از این به بعد پیروی بکنی؟باز در را به روی خودت ببندی،دیگه مردم به تو دسترسی نداشته باشند؟چشمه را از اون اولش باید گرفت.حق نداری در چنین کاخ ها بنشینی.باید زندگیت مساوی با زندگی همه مردم باشد.

ایرانی تعجب می کند وقتی که برخورد می کند با یک همچو حکومتی.

 

در مدائن،علی بن ابی طالب وارد می شود.وقتی که میاد به طرف کوفه،میاد به مدائن که می رسد،عده ای از دهقان های ایرانی،یعنی از ملّاکین و کشاورزهای ایرانی،میان به استقبال امیرالمؤمنین علی علیه السلام.بعد شروع می کنن در رکاب امیرالمؤمنین دویدن!

فرمود:چرا؟این کار چیست؟آقا این رسم ماست که از بزرگ خودمون اینطور احترام بکنیم.فرمود : نه،نه،قدغن است.در اسلام قدغن است.این کاری که شما می کنید،خودتونو ذلیل می کنید،خودتونو پست می کنید،در مقابل رییس خودتون،بدون این هم که بر عزت او چیزی افزوده باشد.منم یک بنده ای از بندگان خدا هستم.مثل شما.این کار را نمی خوام...نمی خوام.»

 

منبع:مرتضی مطهری،پنجم خرداد ماه ۱۳۴۷،خدمات متقابل اسلام و ایران،بخش اول،از دقیقه ۳۱:۵۱ تا ۳۵:۴۲.

 

 

دریافت فایل سخنرانی
حجم: 891 کیلوبایت

ریشه جریانهای باستان گرایی و نژادپرستی درایران در اصل مخالفت با اسلام و قرآن است و تحقیر نژاد عرب یک دستاویز است برای تحقیر اسلام:

 

نویسنده "دو قرن سکوت" کسانی را که به دلیل حس نژادپرستی، اسلام را نپذیرفتند، سرزنش می کند:


«برخی‌ دیگر هم‌ از اوّل‌ با آیین‌ مسلمانی‌ به‌ مخالفت‌ و ستیزه‌ برخاستند، گویی‌ گرویدن‌ به‌ این‌ دینی‌ را که‌ عرب‌ آورده‌ بود اهانتی‌ و ناسزایی‌ در حق‌ خویش‌ تلقّی‌ می‌کردند … این‌ اندیشه‌ که‌ عرب‌ پست‌ترین‌ مردم‌ است‌ چنان‌ ذهن‌ آنان‌ را مشغول‌ کرده‌ بود که‌ هرگز مجال‌ آن‌ را نمی‌یافتند تا حقیقت‌ را در پرتو روشنی‌ منطق‌ و خرد ببینند. هر روزی‌ به‌ بهانه‌ای‌ و در جایی‌ قیام‌ و شورش‌ سخت‌ می‌کردند و می‌کوشیدند عرب‌ را با دینی‌ که‌ آورده‌ است‌ از ایران‌ برانند.»

 

دو قرن سکوت،دکتر زرین کوب، ص ۲۵۳ و ۲۵۴

|چند‌خط‌تاریخ‌تمدن

 

ویل دورانت William James Durant :

 

آنها نیز میتوانستند، مانند مغولان و مجاران یا نورسهاي مهاجم، همه چیز را مصادره کنند یا به ویرانی کشانند، اما نکردند و فقط به وضع مالیات اکتفا کردند. 

وقتی عمروعاص مصر را گشود، به مشورت زبیر بن العوام، که میگفت اراضی آنجا را میان فاتحان عرب تقسیم کند، گوش نداد، و خلیفه رأي او را تأیید کرد و فرمان داد زمین همچنان به دست مردم باشد تا در آن کار کنند و ثمر بدهد.

در ایام خلفا اراضی را مساحی کردند، و دولت دفاتر منظم آن را نگاه داشت، راههاي بسیار پدید آورد، به مراقبت آن پرداخت، و در اطراف رودها براي جلوگیري از طغیان آب، بندها پدید آورد. پیش از فتح اسلام نیمی از خاك عراق صحراي بایري بود، و پس از آن بهشتی سرسبز شد. بسیاري از زمینهاي فلسطین که پیش از پیروزي مسلمین سنگ و شن بود حاصلخیز ، ثروتمند، و پرجمعیت شد. بی گفتگو، استثمار مردمان باهوش و قدرتمند از اشخاص ساده و ناتوان در این رژیم، در دورة همه حکومتها ادامه یافت. ولی خلفا مردم را از زندگی و حاصل کارشان به نسبت زیادي ایمن ساختند و به مردم صاحب استعداد فرصت کوشش دادند و مدت شش قرن مناطق را از چنان رفاهی بهره ور ساختند که هرگز پس از ایشان نظیرش را ندیدند. به برکت کمک و تشویق ایشان، تعلیم رواج گرفت و علوم و ادبیات و فلسفه و هنر چنان شکوفا شد که مدت پنج قرن آسیاي باختري را پیشاهنگ تمدن جهان کرد.

 

منبع:تاریخ تمدن،ویل دورانت،نسخه الکترونیکی،ص ۱۹۱۵

اسلام بیشتر از هخامنشیان به ایرانیان هویت بخشید و باعث وحدت ایرانیان شد :

 

بعد از ورود اسلام به ایران عکس العملها و یکپارچگی فضاهای فرهنگی ایرانی غرب و شرق در زیر سیطره "اسلام" مایه وحدتی گشت که از زمان هخامنشیان سابقه نداشت. حتی در همان زمان هخامنشیان نیز، میزان پیوند یکپارچگی، قابل قیاس با وحدت کامل دوران اسلامی که قرنها بعد(از هخامنشیان) پدیدار شد، نبوده است.

تنها در زمان اسلام بود که حماسه همگانی ایرانی که داستانهای پهلوانی شرق را با تاریخ ایرانی نسبتا خشک مغرب پیوند داد، پدیدار شد. تنها در زمان اسلام بود که بیداری و واقعیت گرایی نسبت به وحدت ایرانی و بازشناسی هویت ایرانی در برابر عرب پیدا شد.

 

عصر زرین فرهنگ ایران، ریچارد نلسون فرای، ترجمه مسعود رجب نیا، صفحه ٦٩ و ٧٠

 

گوستاو لوبون، فیلسوف مسیحی، مورخ، جامعه‌شناس و پزشک فرانسوی در رابطه با فتح آندلس و خدمات اسلام و مسلمین به اروپائیان چنین می‌نویسد: 

 

«مسلمین در طول چند قرن کشور آندلس را از نظر علمی و مالی به کلی منقلب نمودند و آن را تاج افتخاری بر سر اروپا قرار داده بودند!

 

این انقلاب نه تنها در مسائل علمی و مالی، بلکه در اخلاق نیز بوده است. آنها یکی از خصایل ذی‌قیمت و عالی‌شأنِ انسانی را به نصاری (مسیحیان) آموختند و یا کوشش داشتند که بیاموزانند و آن همدردی یا تسأهل مذهبی نسبت به دیگر ادیان بوده است.

 

سلوک آنان با اقوام مغلوبه تا اینقدر ملایم بوده است که رؤسای اُسقُف‌ها اجازه داشتند برای خود مجالس مذهبی هم تشکیل دهند، چنانکه در اشبیلیه (سویا کنونی) در سال ۷۸۲ میلادی و در قرطبه (کوردوبا کنونی) سال ۸۵۲ میلادی، مجالس تحقیق و بررسی مذهبی دائر بودند.»

پی نوشت :

تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاو لوبون، ترجمه‌ی محمدتقی فخرداعی گیلانی، ص‌۳۴۵تا۳۴۷ و ص۳۶۱.