| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کوروش هخامنشی» ثبت شده است

هرودوت مورخ یونانی و نویسنده اولین کتاب تاریخ جهان از مجازات شدن رودخانه دیاله ! توسط کوروش گزارش می دهد:

قطعه‌ای از تاریخ هرودوت، کتاب هشتم، متعلق به سدهٔ دوم میلادی

قطعه‌ای از تاریخ هرودوت، کتاب هشتم، متعلق به سدهٔ دوم میلادی

«کوروش هنگام حرکت به سوی بابل به رودخانه گوندس (دیاله) رسید که از کوههای ماتی ین ها سرچشمه می گیرد،از سرزمین داردان ها عبور می کند و به رود دیگری به نام دجله می ریزد،و دجله نیز از نزدیکی شهر اوپیس می گذرد و به دریای اریتره (خلیج فارس) می ریزد.

کوروش کوشید از این رود که جز با قایق نمی توان گذشت بگذرد.یکی از اسب های سپید مقدس به خروش آمد و خود را بر آب افکند و کوشید با شنا عبور کند ولی رود بر او چیره شد و جریان آب اسب را با خود برد.کوروش از گستاخی رود به خشم آمد و سوگند خورد آن را چنان ناتوان سازد که حتی زنان نیز بتوانند به آسانی و بدون تر شدن زانوهایشان از آن بگذرند.

پس برای انجام این تهدید،لشکرکشی به بابل را به تعویق انداخت و سپاه خود را به دو گروه تقسیم کرد و آن گاه در هر دو کرانه رود گوندس طرح احداث یکصد و هشتاد آبراهه را ترسیم کرد که همچون پرتوی از رود دور می شدند و سربازان را در امتداد خطوطی که بر زمین ترسیم شده بود توزیع و فرمان حفاری داد.البته با آن همه سرباز کار سرانجام به پایان رسید،اما در عوض تمام تابستان آن سال صرفِ حفرِ این آبراهه ها شد.

...کوروش رود دیاله را بدین گونه با تقسیم به ۳۶۰ شاخه مجازات کرد.»

تاریخ هرودوت،ترجمه مرتضی ثاقب فر،انتشارات اساطیر۱۳۸۹،ج ۱،ص۱۹۰

تصاویر مدارک:

اگر ضعف اخلاقی در یک جامعه را مشکلی بزرگ و ناهنجاری بدانیم مطمئنا عدم وجود حرمت و امنیت اخلاقی در نظام خانوادگی یک جامعه،بحران و خطر محض است که در حقیقت به مرگ آینده و تمدن و پیشرفت آن اجتماع خواهد انجامید.

صرف نظر از دیدگاه شرعی،تصور کنید خانواده ای را که پدر یا پسر خانواده به دید جنسی به دختران یا خواهرانش نگاه می کند؟آیا می توان به آینده چنین خانواده ای خوش بین و امیدوار بود؟

حالا اگر مجوز همین مساله را یک سلسله حکومت یا آیین صادر کند وضعیت اخلاقی اجتماعی آن جامعه به چه صورت خواهد بود؟

 

بر اساس منابع مختلف خوَیدودَه یا ازدواج با محارم،از جمله مواردی بود که در ایران باستان/ایران پیش از اسلام،رواج داشت.موضوعی که به گفته پروفسور کریستن سن،ایران شناس شهیر دانمارکی،پارسیان (زردشتیان) امروزی از آن احساس شرم و شناعت می کنند و به همین دلیل سعی در انکار چنین مساله ای دارند.اما انکاری بی اساس و سبک سرانه!

 

کمبوجیه،دومین شاه دودمان هخامنشی و فرزند ارشد کوروش بود و از مشهورترین رفتارهای زشت این شاه دیوانه،آغاز و ترویج ازدواج با محارم است.

 

خانم پروفسور،مری بویس ( Mary Boyce )،استاد دانشگاه و پژوهشگر برجسته در رشته مطالعات زرتشتی به بیان این قضیه می پردازد و می نویسد:

 

 

«کمبوجیه گستردن شاهنشاهی پدر را پی گرفت...یونانیان (منبع اصلی ما برای تاریخ هخامنشی) نیکی های چندانی از وی یاد نکرده اند و تا آنجا که به کیش زردشتی مربوط است،مهم ترین ادعا دربارهٔ وی این که،نخستین کسی بود که عمل خْوَئِتْوَدَثَه،یعنی زناشویی با نزدیکان،را انجام داده است.

بر اساس متون پهلوی،این نوع زناشویی،شایان ستایش بسیار است و چه بهتر که میان اعضای خانواده،یعنی میان پدر و دختر،برادر و خواهر،و حتی مادر با پسر،انجام شود.

...بنابراین نخستین زناشویی این چنینی،که محقق شده،زناشویی پسر وی،یعنی کمبوجیه،با دو تن از خواهرانش است.

به گفته هرودوت (Herodotus III.31) وی دلباختهٔ یکی از خواهرانش شده بود و می خواست با او زناشویی کند،ولی چون نقشه اش بر خلاف عرف روزگار بود،پس قاضیان را فرا خواند و از آنان پرسید که آیا قانونی هست که اجازه دهد مردی با خواهر خود -که راضی باشد- زناشویی کند.آنان پاسخی به وی دادند که هم جانشان را ایمن می داشت و هم مطابق عدالت بود.

آنان گفتند که قانونی نیافته اند که زناشویی خواهر و برادر را جایز شمارد،ولی قانون دیگری یافته اند که اجازه می دهد شاه پارس ها،می تواند،هرچه دلش خواست،انجام دهد».

به همین سبب،کمبوجیه،نخست با این خواهر و سپس با خواهر دیگرش (آتسا) زناشویی کرد.

اگر جزئیات گزارش هرودوت قابل اعتماد باشد،نشان می دهد که تا پیش از روزگار کمبوجیه،خوئتودثه برای ایرانیان غربی ناشناخته بود.

با این همه شگفت خواهد بود که عملی برخواسته از بلهوسی یک پادشاه،وظیفه ای دینی و لازمه ایمان انگاشته شود.

وانگهی خانتوس لیدیایی که هم روزگار هرودوت بوده است نیز چنین اشاره می کند:

«مغان با مادران خویش همبستر می شوند.آنان ممکن است چنین رابطه ای هم با دختران و خواهران خود داشته باشند.»

وجود عمل زناشویی همخونی،آن هم به صورت گسترده،در میان جوامع باستانی اثبات شده است».

 

منبع:مری بویس،زردشتیان باورها و آداب دینی آنها،ترجمه:عسکر بهرامی،تهران،ققنوس،۱۳۸۱،ص ۸۱-۸۰

 

 

 

پی نوشت ها:

 

.پندار نیک؟کردار نیک؟!

.الله،خداوند یکتا را شکر،به خاطر نعمت اسلام

جلال آل احمد،نویسنده مشهور که با جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران شناخته می شود،آثار بسیاری در نقد جریان های سکولار و غرب زده و روشنفکری کور اواخر قاجار و دوره پهلوی نوشته است.

او در کتاب "در خدمت و خیانت روشنفکران"علل ایجاد جریانهای باستان گرایی،زرتشتی بازی و هخامنشی بازی در آن دوران را به این صورت شرح می دهد:

« و این جوری بود که برای پر کردن جای خالی،روشنفکران مجبور بودند بازی هایی هم در بیاورند تا سر جوانان را یک جوری گرم نگهدارند.این بازی ها را بشمرم:

 

۱_ نخستین آنها،زردشتی بازی بود.به دنبال آنچه در حاشیه [های پیش] گذشت در سیاست ضد مذهبی حکومت وقت و به دنبال بد آموزی های تاریخ نویسان غالی دورهٔ ناصری که اولین احساس حقارت کنندگان بودند در مقابل پیشرفت فرنگ،و ناچار اولین جستجوکنندگان علت عقب ماندگی ایران؛مثلا در این بدآموزی که اعراب تمدن ایران را پامال کردند یا مغول و دیگر اباطیل...در دورهٔ بیست ساله از نو سر و کلهٔ «فروهر» بر در و دیوارها پیدا می شود که یعنی خدای زرتشت را از گور در آورده ایم.و بعد سر و کلهٔ ارباب گیو و ارباب رستم و ارباب جمشید پیدا می شود با مدرسه هایشان و انجمن هایشان و تجدید بنای آتشکده ها در تهران و یزد.

آخر اسلام را باید کوبید.و چه جور؟این جور که از نو مرده های پوسیده و ریسیده را که سنت زردشتی باشد و کوروش و داریوش را از نو زنده کنیم و شمایل اورمزد را بر طاق ایوان ها بکوبیم و سرستون های تخت جمشید را هرجا که باشد احمقانه تقلید کنیم.

...به هر صورت در آن دورهٔ بیست ساله،از ادبیات گرفته تا معماری و از مدرسه گرفته تا دانشگاه،همه مشغول زردشتی بازی و هخامنشی بازی اند.

یادم است در همان ایام،کمپانی داروسازی «بایر» آلمان نقشهٔ ایران چاپ کرده بود به شکل زن جوانی بیمار و در بستر خوابیده - و لابد مام میهن! - و سر در آغوش شاه وقت گذاشته و کوروش و داریوش و اردشیر و دیگر اهل آن قبیله از طاق آسمان پایین آمده،کنار درگاه (یعنی بحر خزر) به عیادتش!و چه «فروهر»ی در بالا سایه افکن بر تمام مجلس عیادت و چه شمشیری به کمر هر یک از حضرات با چه قبضه ها و چه زرق و برق ها و منگوله ها؛این جوری بود که حتی آسپیرین بایر را هم با لعاب کوروش و داریوش و زردشت فرو می دادیم.

 

۲_ بازی دوم،فردوسی بازی بود.باز در همان دورهٔ کودکیمان بود که به چه خون دل ها از پدرها پول می گرفتیم و بلیت می خریدیم برای کمک به ساختمان مقبرهٔ آن بزرگوار که حتی دخترش غم آن را نخورده بود.

...و من اگر این داستان را فردوسی بازی می گویم هرگز به قصد هتاکی نیست و نه به قصد اسائهٔ ادب به ساحت شاعری چون فردوسی.فردوسی را من فارسی زبان برای ابد در شاهنامه حی و حاضر دارد و در دهان گرم نقال ها؛و این نه محتاج گور است و نه نیازمند کلیددار و زیارتنامه خوان و متولی...

۳_ بازی سوم کسروی بازی است.حالا که بهایی ها فرقه ای شده اند دربسته و از شور افتاده و سر به پیلهٔ خود فرو کرده و دیگر کاری از ایشان ساخته نیست،چرا یک فرقهٔ تازه درست نکنیم؟این است که از وجود یک مورخ دانشمند و محقق کنجکاو،یک پیغمبر دروغی می سازند،اباطیل باف و آیه نازل کن؛تا فوراً در شرب الیهود پس از شهریور ۲۰ در حضور قاضی دادگستری ترور بشود.و ما اکنون در حسرت بمانیم که تنها تاریخ نویس صالح زمانه،پیش از اینکه کارش را تمام کند،تمام شده است...یکی به این دلیل که از هر صد نفر توده ای ۷۰ تا ۸۰ نفرشان قبلا در کتابهای کسروی تمرین عناد با مذهب را کرده اند و دوم به این دلیل که در آن دوره با پر و بال دادن به کسروی و آزاد گذاشتن مجلهٔ «پیمان» مثلا می خواستند زمینه ای برای رفروم در مذهب بسازند که روحانیت قشری از آن سر باز می زد...به هر طریق با مجموع این بازی ها است که به عنوان جایگزین روشنفکری در آن دوره نگذاشتند سخنی از روشنفکری در میان باشد.

...این نهضت نمایی که هدف اصلی شان همگی این بود که بگویند حملهٔ اعراب (یعنی ظهور اسلام در ایران) نکبت بار بود و ما هرچه داریم از پیش از اسلام داریم...توجه تاریخی اگر هم دوا کنندهٔ دردی باشد از دردهای ملتی با وجدان خسته و خوابیده،ناچار سلسله مراتبی می خواهد.

برای خراب کردن کافی است که زیر پی را خالی کنی.اما برای ساختن ها اگر قرار باشد از نردبانی که تاریخ است،وارونه به عمق شعور دو هزار و چند صد ساله فرو برویم این نردبان را پلهٔ اولی بایست،بعد پلهٔ دومی،و همین جور...

و اگر پلهٔ اول سر جایش نباشد که با سر در آن گودال سقوط خواهی کرد و به جای اینکه در ته آن به شعور تاریخی برسی به زیارت حضرت عزرائیل خواهی رسید.

که ما اکنون در حضور «میلیتاریسم» به آن رسیده ایم. »

منبع:جلال آل احمد،در خدمت و خیانت روشنفکران،ج ۲، ص ۱۵۴ تا ۱۶۰