| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادداشت» ثبت شده است

# خط ـ نوشته

در روزگار ما، پدیده‌ی گفت‌وگو و مناظره، که در اصل می‌تواند بستری برای تبیین حقیقت و ارتقای فهم جمعی باشد، گاه چنان از معنا و غایت اصیل خود تهی می‌شود که بیشتر به جدل‌هایی سطحی و بی‌ثمر می‌ماند. برخی افراد را می‌توان دید که چنان شتاب‌زده و بی‌قاعده به مجادله گرایش دارند که به محض آن‌که بشنوند کسی، حتی در موضوعی فرعی و نه چندان حیاتی، اظهار نظری کرده است، بی‌درنگ اعلامیه‌ای منتشر می‌کنند و او را به «مناظره» فرا می‌خوانند! این رویکرد، در بسیاری موارد، نه از سر دغدغه‌ی حقیقت، بلکه از انگیزه‌هایی چون میل به دیده‌شدن، شهرت‌طلبی یا گاه از روی خامی و ناپختگی فکری و اخلاقی نشأت می‌گیرد.

برای دقت بیشتر در فهم این پدیده، خوب است نگاهی به خود واژه‌ی مناظره بیفکنیم. «مناظره» مصدر باب مفاعله از ریشه‌ی «نظر» است و در اصل به معنای «نگریستن متقابل و سنجش اندیشه‌ها با هدف رسیدن به حقیقت» آمده است. این واژه، برخلاف «جدال» که بیشتر بار منفی دارد، دلالت بر فرایندی عقلانی، متقابل و متین دارد که در آن دو طرف با نگاهی دقیق و استدلالی، به بررسی موضوعی می‌پردازند؛ نه برای غلبه بر دیگری، بلکه برای کشف حقیقت. با این حال، آن‌چه امروز گاه با نام مناظره عرضه می‌شود، در واقع چیزی جز جدل‌های بی‌پایه نیست که بیشتر به هیاهوی رسانه‌ای یا رقابت‌های شخصی شباهت دارد.

حال آن‌که اگر به سیره‌ی علمی و عملی پیشوایان دین بنگریم، درمی‌یابیم که آنان، برخلاف این رویه‌های رایج و سطحی، به‌شدت از جدل‌های بی‌ثمر پرهیز می‌کردند. پرهیز آنان نه از سر ضعف علمی، بلکه از آن‌رو بود که می‌دانستند مجادله‌ی بی‌ضابطه، هم موجب اتلاف وقت است و هم به تضعیف اصول اخلاقی، معنوی و روش‌مند گفت‌وگو منجر می‌شود. در آثار این ائمه، مباحثه تنها در موارد معدود و پس از سنجش دقیق شرایط، نیت‌ها، و تبعات آن پذیرفته شده است؛ و حتی در آن موارد نیز، مرز اخلاق و انصاف هرگز زیر پا گذاشته نمی‌شد.

مناظره، اگر با نیت کشف حقیقت، در فضایی عقلانی، اخلاقی و با رعایت آداب علمی انجام گیرد، می‌تواند بسیار پربرکت و سازنده باشد. اما هنگامی که به ابزاری برای خودنمایی، غلبه‌طلبی یا سرگرمی بدل شود، نه‌تنها ثمری ندارد، بلکه می‌تواند به انحطاط فرهنگی و افول اخلاقی بینجامد. از همین رو، بازگشت به سنت عقلانی و اخلاقیِ پیشوایان علم و دین، ضرورتی حیاتی برای سلامت فضای فکری جامعه است.

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

یه سری پست و استوری هست که گاهی توی صفحات علما و دعوت‌گرای (مورد اعتماد) دینی درباره‌ی کمک به ساخت مسجد دیده میشه.

می‌خوام بگم: حتی اگه وضعیت مالی‌ات خیلی خوب هم نیست، یه مبلغ خیلی کم هم شده براشون واریز کن. حتی اگه فقط ۵۰ هزار تومن، یا حتی ۱۰ هزار تومن باشه.

هرجور شده، خودتو توی این خیر عظیم و باقیات‌الصالحات شریک کن. نذار ازش محروم بمونی.

واریز اینترنتی، اون رودربایستیِ احتمالی به خاطر مبلغ کم رو هم از بین برده. کسی جز خودت و خدای خودت خبردار نمی‌شه.

تصور کن ان‌شاءالله اگه توی ساخت یکی از اون مسجدا، حتی به کمترین مقدار سهیم باشی، هر سجده، هر تلاوت، هر ذکری که اونجا انجام بشه، انگار خودت انجامش دادی.

چرا گفتم حتی ۱۰ هزار تومن؟
چون خدا مثل آدم‌ها به بنده‌ش نگاه نمی‌کنه. با نیتت، با دلت باهات معامله می‌کنه. نیتت رو بزرگ کن، بقیه‌ش با خودش.

خیر و ثواب رو باید قاپید!

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

توهین کرد. دل‌های زیادی رو هم رنجوند، و این البته برای ماها طبیعیه. چرا که آدمیزاد برای هر چیزی که براش مهمه، حساسیت نشون می‌ده.
اما نکته‌ی جالب اینجاست که خیال می‌کرده با این کارش، چه ضربه‌ای به عقیده‌مون زده! زهی خیال باطل!
مگه این فرد در طول تاریخ، اولین نفر بوده؟
قبل‌تر، و خیلی مطرح‌تر از این، به ابوبکر صدیق، دیگر صحابه، یا پیامبرمون صلی‌الله‌علیه‌وسلم، یا حتی ـ نعوذبالله ـ به خدای یکتا توهین کردند. چه چیزی جز فراموش شدن، یا با بی‌آبرویی یاد شدن ازشون به دست آوردند؟

هر اتفاقی که برای مؤمن می‌افته، درش خیر وجود داره؛ حتی مصیبت‌ها.
ایشون علاوه بر تخلیه‌ی عقده‌هاش، تصور کرد که ریشه‌ی ما رو خشکوند!
در حالی‌که اتفاقاً این‌جور مواقع، ماها بیشتر قدر عقایدمون رو می‌فهمیم، تفاوت‌هامون با این‌جور افراد رو بیشتر حس و درک می‌کنیم.

دقت کردید پس از اهانتش، همه‌جا پر شده از استوری‌ها و پست‌هایی با موضوع زندگی‌نامه‌ی پرافتخار ابوبکر صدیق؟
زمینه بیشتر فراهم شد تا کسانی که این شخصیت فوق‌العاده رو نمی‌شناختن، هم باهاش آشنا بشن.

دلت می‌رنجه، و این برای کسی که انسانه و نسبت به مسائلی باور و حریم داره، کاملاً نرمال و عادیه.
برعکس اون بی‌نزاکت و امثالش که دین رو نه ایمان و ارتقای معنویات، بلکه توهین و آزردن دل مسلمانان می‌دونن.

ولی خودتو عذاب نده، غصه نخور.
بدون که نور حق با فوت دهان باطل خاموش نمی‌شه.
عقیده‌ت رو خوب یاد بگیر و سعی کن یک مؤمن و مسلمان خوب و شایسته باشی؛
که در این صورت، بهتر می‌بینی برتری و سرانجام عالی برای چه کسانیه.

وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
و سست نشوید و اندوهگین نگردید، و شما برتر هستید؛ اگر مؤمن باشید. [آل عِمران : ۱۳۹]

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

یکی از موضوعاتی که خیلی‌ها امروزه دچارش هستند و درگیرش شده‌اند، مسأله‌ی وسواس است؛ به‌ویژه وسواس در غسل، وضو و نماز.
بخش عمده‌ای از این مشکل، ریشه در استرس‌ها و تنش‌های فکری شدید دارد؛ و بخشی دیگر به ناآگاهی فرد از دین و احکام آن بازمی‌گردد. دینی که برای هر مشکل و مانعی، راه‌حل ارائه کرده و هیچ‌گاه آموزه‌ها و احکامش به‌گونه‌ای نبوده‌اند که فرد را در تنگنا و مشقت بیندازند.

شخصی را تصور کنید که ساعت‌ها وقت صرف انجام یک غسل می‌کند، اما باز هم در پایان کار دچار تردید است که آیا بخشی از بدنش خشک مانده یا نه؛ یا اصلاً آن را شسته یا خیر. در وضو نیز همین وضعیت پیش می‌آید؛ و در نماز، پیوسته در تعداد رکعات یا سایر اجزاء نماز شک و دودلی دارد.
این وسواس‌ها، در نهایت منجر می‌شوند - نعوذبالله - به ترک شدن برخی از فرائض، ناتوانی در انجام سنت‌ها و عبادات بیشتر، و مهم‌تر از همه، نچشیدن شیرینی و حلاوت عبادت.

این مسأله به‌گونه‌ای‌ست که اگر از راه درست درمان نشود، نه تنها ثابت نمی‌ماند، بلکه با گذر زمان شدت بیشتری می‌گیرد.
تأکید من بر "درمان از راه درست" به این دلیل است که گاهی افرادی پیدا می‌شوند که خودشان درک درستی از وسواس و راهکارهای آن ندارند، اما با این حال، اقدام به راهنمایی دیگران می‌کنند.
این نوع راهنمایی‌های ناآگاهانه، باعث می‌شود فرد بیشتر درگیر وسواس شود. به عنوان نمونه، خودم شخصاً شاهد بودم افرادی که شخصی مبتلا به وسواس طهارت را - که فقط پس از استفاده از توالت نسبت به قطرات مشکوک بود - بلافاصله بیمار به "سَلَس‌ُالبول" (یعنی ناتوانی در کنترل ادرار) تشخیص دادند.
چنین قضاوت‌های نادرستی می‌تواند آن فرد را سالیان سال در مشقت و رنج نگه دارد.

وسواس شدید از جانب شیطان است. و گاهی ممکن است ریشه در گناهانی داشته باشد که خود فرد بهتر از هرکسی از آن‌ها آگاه است، یا ناشی از تنش‌های ذهنی و فکری غیرعادی باشد که درگیر آن شده.
در هر حال، فرد باید بدون تأخیر برای درمان اقدام کند؛ چرا که این وسواس در بلندمدت منجر به فرسایش روانی و حتی جسمی می‌شود. و جالب آن‌که وقتی درمان آغاز شود، حتی بسیاری از همان درگیری‌های فکری و بی‌تمرکزی‌های ذهنی نیز از بین می‌رود.

اگر شما هم با این مشکل درگیر هستید، اصلاً ناامید نشوید.
اگر واژه‌هایی مانند «الوسواس القهري»، «الوسواس أثناء الغسل»، «الوسواس أثناء الوضوء» و «الوسواس أثناء الصلاة» را در اینترنت جست‌وجو کنید، خواهید دید که این مسأله در میان بسیاری از افراد - با توجه به معضلات زندگی مدرن - وجود دارد، و خوشبختانه راهکارهای مفید، امیدوارکننده، و در عین حال سریع و مؤثری برای آن ارائه شده است.

یکی از مهم‌ترین آن‌ها، آگاهی از میزان آبی‌ست که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم برای غسل و وضو استفاده می‌کردند، و نیز شناخت روش مواجهه‌ی ایشان و صحابه با فراموشی و سهو در عبادت؛ که همگی در چارچوب آسان‌گیری شرع قرار می‌گیرد و برای انسان بسیار راه‌گشاست.

و نباید فراموش کرد که اگر شیطان به سراغ کسی می‌آید، بی‌دلیل نیست. قطعاً در وجود او خیری دیده که می‌خواهد سد راهش شود.

در دوران تحصیل، هر هفته برای خودسازی و تهذیب نفس، به همراه دوستان و به توصیه‌ی اساتید، به محضر یکی از علما می‌رفتیم.
خوب یادم هست که یک بار فرمودند: «دزد هیچ‌گاه به خانه‌ای که در آن چیزی نیست و ویرانه است، وارد نمی‌شود. دزد به خانه‌ای می‌زند که می‌داند در آن مال و جواهر وجود دارد.»
و بعد ادامه دادند: «ماجرای شیطان با افراد دیندار و دلشان هم همین است. چون می‌داند اگر این فرد به دینش عمل کند، نه تنها خودش رشد می‌کند، بلکه می‌تواند برای دیگران هم موجب خیر و تقویت ایمان شود.»

خیلی از این وسوسه‌ها، از شدت دقت و علاقه‌ی فرد به درست انجام دادن عبادات ناشی می‌شود. و این خود نشان‌دهنده‌ی دینداری‌ست.
اما نباید با این مسأله به‌سادگی و سهل‌انگاری برخورد کرد. بلکه باید فوراً با مراجعه به علما و افراد آگاه و متخصص در این زمینه، مشکل را به‌درستی شناخت و هرچه زودتر برای درمان اقدام کرد، تا مبادا گسترش یابد و درمانش دشوارتر شود.

در نهایت، باید به این نکته توجه داشت که وسواس، هرچقدر هم که پیچیده و طاقت‌فرسا به نظر برسد، قابل درمان است. راه‌حل آن در آگاهی از احکام دین، صبوری در برخورد با مشکلات و عمل به راهنمایی‌های درست و اصولی است. زیرا شک‌ها و تردیدهایی که انسان درگیرشان می‌شود، در حقیقت تنها راهی برای فرسایش روان و دلسردی هستند.
چنانچه فرد با توکل به خداوند متعال و اعتماد به آموزه‌های دینی صحیح، گام‌های خود را در مسیر درمان این مشکل بردارد، مطمئناً کمک‌های الهی در راه خواهد بود.
اصل دین آسان است و خدایی که این دین را برای ما فرستاده، از خود ما به ما مهربان‌تر است.

إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون

بی گمان او (شیطان) بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل می کنند ، (هیچ) تسلطی ندارد.[النحل : ۹۹]

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

نیتِ دعوت و راهنمایی دیگران، بی‌تردید یکی از شریف‌ترین نیت‌های انسانی و دینی‌ست. اما اگر این نیت بلند، بدون دقت و ضابطه‌مندی پی گرفته شود، ممکن است پیش از آن‌که به دیگران آسیبی برساند، خود ما را دچار آسیب کند. کم‌ترین پیامدش، فرسودگی روحی و اتلاف وقت‌های باارزشی‌ست که می‌توانست در مسیر خودسازی و رشد به‌کار رود.

از همین‌روست که معمولاً کسانی که به مجادله‌های بی‌پایان خو می‌گیرند، به‌تدریج از ساحت معنوی فاصله می‌گیرند و خلق‌و‌خویی تند و بی‌ملاحظه پیدا می‌کنند؛ بی‌آن‌که خودشان متوجه باشند. این دگرگونی آرام و پنهان، خطرناک‌ترین بخش ماجراست.

در سوی مقابل، بسیاری از کسانی که در فضای عمومی، به‌ویژه مجازی، با ظاهری علاقه‌مند به گفت‌وگو و مناظره وارد میدان می‌شوند، در واقع اهدافی از پیش طراحی‌شده و گاه حساب‌شده دارند. آن‌ها بیش از آن‌که به حقیقت‌جویی پایبند باشند، به‌دنبال اجرای نقشه‌هایی هستند که گاه منتهی به تخریب شخصیت یا ایجاد بحران فکری در طرف مقابل می‌شود. و وقتی فردی خیرخواه را مانعی در مسیر خود ببینند، به‌نرمی و تدریج، روند گفت‌وگو را به مسیری می‌کشانند که برای او دردسرساز شود.

نباید فراموش کنیم که به‌عنوان یک مسلمان، پیش از آن‌که متعهد به اقناع دیگران باشیم، نخست وظیفه‌ داریم به حفظ، تثبیت و تقویت ایمان و سلامت روحی خودمان بیندیشیم. هر مخاطبی، «ارزش» معاشرت یا مناظره را ندارد. گاهی کناره‌گیری عاقلانه، نشانه‌ی بصیرت است؛ نه انفعال.

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

 

اولین روز ماه مبارک رمضان گذشت؛ هم برای کسانی که با دل و جان از فرمان خدا پیروی کردند و برای این عبادت حرمت قائل شدند، و هم برای کسانی که هر سال دقیقاً در همین ایام، به طرز عجیبی دچار معده‌درد و انواع بیماری‌ها می‌شوند! و البته، آن‌هایی که تصور می‌کنند اگر روزه نگیرند، دین خدا چیزی از دست می‌دهد، یا بدتر از آن، با تمسخر روزه و روزه‌داران، گمان می‌کنند کار بزرگی کرده‌اند.
اما این روز هم مثل بقیه روزها گذشت. همان‌طور که روزهای دیگر این ماه هم می‌گذرد. شاید باشیم و عید را ببینیم، شاید هم عمر و اجل اجازه ندهد. اما چیزی که روشن است، تأثیر این روزها بر زندگی ماست. کسانی که این ماه را قدر می دانند و از آن به بهترین شکل استفاده می کنند، بدون شک برنده‌اند. و آن‌هایی که بی‌اعتنا می گذرند، چیزی جز ضرر برای خودشان رقم نمی زنند.


"إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا"

اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی کرده‌اید و اگر بدی کنید، باز به خود کرده‌اید. – سوره اِسراء، آیه ۷


روزه یکی از خالص‌ترین عبادت‌هاست، چون کاملاً به نیت و درون آدم بستگی دارد. روزه‌دار اگر بخواهد، می‌تواند در خلوت چیزی بخورد یا بیاشامد و هیچ‌کس هم متوجه نشود، اما همان ایمان و تقوا و احترام به حکم خدا او را از این کار بازمی‌دارد. و این یعنی خلوص نیت و عمل.


تا به حال دقت کرده‌اید که کسانی که نه‌تنها اهل روزه نیستند، بلکه به بی‌توجهی‌شان افتخار هم می‌کنند، معمولاً در زندگی شخصی و خانوادگی خود هم با مشکلات و پس‌رفت های زیادی،نه لزوما مادی،روبه‌رو هستند؟ گاهی توجه به همین مسائل ساده،ثمره واقعی این عبادت‌ها و ارزش سبک زندگی اسلامی را که در کیفیت زندگی‌مان نقش حیاتی دارد به ما یادآوری می‌کند.
رمضان فقط یک ماه در تقویم نیست؛ بلکه فرصتی است برای خودسازی، برای نزدیک‌تر شدن به خدا، و برای سلامتی جسم و تقویت روح و ایمان. خوشا به حال کسانی که این فرصت را درک می کنند و از آن بهره می‌برند!

 

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«قَالَ اللهُ - عز وجل -: كُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ إِلاَّ الصِّيَام، فَإنَّهُ لِي وَأنَا أجْزِي بِهِ، وَالصِّيَامُ جُنَّةٌ، فَإذَا كَانَ يَومُ صَوْمِ أحَدِكُمْ فَلا يَرْفُثْ وَلا يَصْخَبْ فإنْ سَابَّهُ أحَدٌ أَوْ قَاتَلَهُ فَلْيَقُلْ: إنِّي صَائِمٌ. وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أطْيَبُ عِنْدَ اللهِ مِنْ رِيحِ المِسْكِ. لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ يَفْرَحُهُمَا: إِذَا أفْطَرَ فَرِحَ بِفِطْرِهِ، وَإذَا لَقِيَ رَبَّهُ فَرِحَ بِصَوْمِهِ»

«الله عزوجل می فرماید: هر عملِ آدمی زاد برای خودش می باشد، جز روزه که از آنِ من است و من خودم پاداش آن را می دهم. روزه سپر(ی در برابر آتش دوزخ) است؛ پس هرگاه يکی از شما روزه بود، نبايد ناسزا بگويد يا بر کسی فرياد بزند و اگر کسی به او دشنام داد يا با او درگير شد، در جوابش بگويد: من روزه هستم. سوگند به ذاتی که جانِ محمد در دست اوست، بوی دهان روزه دار نزد الله از بوی مشک نيز خوش تر است. روزه دار دوبار خوشحال می شود: آنگاه که افطار می کند، به خاطرِ افطارش خوشحال می گردد و آنگاه که پروردگارش را ملاقات می نمايد، از بابت روزه اش شادمان می شود». [صحيح بخاري ۱۹۰۴]

و در روایتی آمده است: 

«يَتْرُكُ طَعَامَهُ، وَشَرَابَهُ، وَشَهْوَتَهُ مِنْ أجْلِي، الصِّيَامُ لِي وَأنَا أجْزِي بِهِ، وَالحَسَنَةُ بِعَشْرِ أمْثَالِهَا»

«خوردنی، نوشيدنی و شهوتش را به خاطرِ من ترک می کند؛ روزه ويژه ی من است و من خودم پاداش آن را می دهم و پاداش هر نيکی ده برابر می باشد.» [صحیح بخاري ۱۸۹۴]

و در روایت مسلم [۱۱۵۱] آمده است: 

«كُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ يُضاعَفُ، الحسنةُ بِعَشْرِ أمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِ مِئَةِ ضِعْفٍ. قَالَ الله تَعَالَى: إِلاَّ الصَّوْمَ فَإنَّهُ لِي وَأنَا أجْزِي بِهِ؛ يَدَعُ شَهْوَتَهُ وَطَعَامَهُ مِنْ أجْلِي. للصَّائِمِ فَرْحَتَانِ: فَرْحَةٌ عِنْدَ فِطْرِهِ، وَفَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ. وَلَخُلُوفُ فِيهِ أطْيَبُ عِنْدَ اللهِ مِنْ رِيحِ المِسْكِ»

«هر عملِ انسان چند برابر می گردد و پاداش هر عمل نيکی، از ده تا هفتصد برابر افزايش می يابد. الله متعال می فرمايد: مگر روزه که ويژه ی من است و من خودم پاداشِ آن را می دهم. بنده ام شهوت و خوراکش را به خاطر من ترک می کند. روزه دار دو بار شادمان می شود: يک بار هنگامی که افطار می کند و ديگری هنگامی که با پروردگارش ملاقات می نمايد. و بوی دهان روزه دار نزد الله از بوی مشک نيز خوش تر است».

  • حسین عمرزاده

مشورت‌هایی که زندگی را ویران می‌کنند...


# خط ـ نوشته


چند وقت پیش در صف نانوایی که بودم ناخواسته گفتگوی دو نفر را شنیدم. صدایشان بلند بود، یکی مردی جوان که به نظر می‌رسید با همسرش به مشکل خورده و کارشان به دادگاه کشیده شده بود، و دیگری مردی مسن که داشت به او مشورت می‌داد. انتظار داشتم از یک فرد با تجربه و ریش‌سفید، حرف‌هایی بشنوم که به صلح و درستی ختم شود، اما چیزی که شنیدم حیرت‌انگیز و تاسف‌بار بود.
آن مرد مسن به جای آنکه جوان را به انصاف، گذشت و حل مشکل از راه درست دعوت کند، به او توصیه می‌کرد که "زرنگ باشد"، "سیاست داشته باشد"، "فعلاً مدارا کند و زن را به خانه برگرداند"، و بعد که مسئله‌ی دادگاه و مهریه منتفی شد، هر طور که خواست با او رفتار کند، هر انتقامی که دلش می‌خواهد بگیرد!
حرف‌هایش برایم شوکه‌کننده بود. همیشه فکر می‌کردم افراد بزرگ‌تر کسانی هستند که راه درست را نشان می‌دهند، تجربه‌ی زندگی را انتقال می‌دهند و به جای کینه و نیرنگ، مسیر انصاف را توصیه می‌کنند. اما اگر این افراد به جای خیرخواهی، راهنمایی‌های نادرست بدهند، دیگر چه امیدی می‌توان داشت؟
وای به حال زمانی که جوانمردی، انصاف و حق‌شناسی فراموش شود. زمانی که آدم‌ها برای رسیدن به اهداف خودخواهانه‌شان، حاضر شوند هر کاری بکنند، حتی اگر حق کسی را پایمال کنند. وقتی مهریه‌ای که حق یک زن است، به چشم یک بار اضافی دیده شود و مردی برای فرار از پرداخت آن، به دروغ و تهمت متوسل شود، حتی به همسر خودش اتهام اخلاقی بزند، فقط برای اینکه چند میلیون تومان از جیبش نرود!
شنیدن چنین چیزهایی آدم را محتاط‌تر می‌کند. دیگر نمی‌شود ساده‌لوحانه به هر توصیه‌ای اعتماد کرد، فقط به این دلیل که گوینده فردی مسن یا باتجربه به نظر می‌رسد. امروز، دیگر زمان آن نیست که کورکورانه به حرف‌های دیگران گوش دهیم. ملاک باید دین، انصاف، عقل و منطق باشد. باید دید که آیا این توصیه‌ها، حقی را ضایع می‌کند یا نه. آیا کسی که از او مشورت می‌گیریم، واقعاً خیرخواه است یا ناآگاهانه - حتی آگاهانه - زندگی ما را به سمت اشتباه سوق می‌دهد؟
همان‌طور که آدم می‌تواند "باقیاتُ الصّالِحات" و نیکی‌های ماندگار برای خود باقی بگذارد، می‌تواند با یک مشورت نادرست، زندگی چندین نفر را از بین ببرد. مشورتی که باعث شود حق کسی پایمال شود، مشورتی که گناهی را در کارنامه‌ی ما ثبت کند، چیزی نیست که بتوان ساده از کنارش گذشت.
و در نهایت، مهم‌ترین چیزی که می‌تواند از بسیاری از این مشکلات جلوگیری کند، زیست دینی است. پایبندی واقعی به اخلاق و حلال و حرام، نه فقط در ظاهر، بلکه در عمل. آموزه‌های دین، آن هم نه هر آیینی، بلکه اسلام که به هر موضوعی نگاه دقیق، عادلانه و منظم دارد، راه‌چاره‌ای ریشه‌ای برای این مشکلات است. اگر کسی حقیقتاً به این آموزه‌ها پایبند باشد، این یک بازدارنده‌ی استثنائی خواهد بود؛ چرا که فرد را وادار می‌کند حتی در جایی که هیچ‌کس حضور ندارد، هیچ قدرت یا زوری هم اعمال نمی‌شود، خداوند را ناظر بر اعمال خود ببیند و در نتیجه، نه‌تنها حقی را ضایع نکند، بلکه در برخورد با دیگران نیز با دقت و شناخت رفتار کند.
این پایبندی، تنها به رفتار شخصی محدود نمی‌شود، بلکه باعث می‌شود فرد در مواجهه با افراد جامعه - خواه در پوشش مشاور، بزرگ‌تر، یا هر فرد تأثیرگذاری - با دقت و بصیرت سخنان آن‌ها را بسنجد و هر توصیه‌ای را بی‌چون‌وچرا نپذیرد. چراکه نه سن و سال، نه جایگاه اجتماعی، بلکه حق و انصاف  باید معیار پذیرش یک سخن باشد. و این همان راه‌چاره‌ای است که می‌تواند بسیاری از این ناهنجاری‌ها را از ریشه اصلاح کند.

  • حسین عمرزاده

منطق کلی باستان گرایان اسلام ستیز این است که بایستی پیرو آیین آباء و اجدادی بود اگرچه که آن آیین و اعتقادات اشتباه و غلط باشند! و اساسا ملاک و معیار (و بهانه) باستان گرایان برای درستی یک فرهنگ و اعتقاد،سنت آباء و اجدادی (و به اصطلاح؛خودی و میهنی بودن) آن است.

به خاطر مهاجرت های پی در پی بشر در طول تاریخ و وجود تمدن های گوناگون با فرهنگ ها و رسم و رسومات و ادیان مختلف حتی در یک سرزمین،گذشتگان و جغرافیای مد نظر این ها همیشه تابع صرفا یک آیین و اعتقاد و حتی یک خدا نبوده اند و سوال همیشگی که مطرح می شود اینکه منظورشان از دین آباء و اجدادی دقیقا کدام دین است؟کدام خدا؟و اصلا آیین اجدادی مربوط به کدام تاریخ و زمان مشخص؟

صرف نظر از همه این ها؛این منطق و استدلال سست فقط منحصر به جریانات ایرانی یا در کل غیر عرب نیست و نبوده است!قرآن به ما می گوید که در طول تاریخ اسلامی و همچنین در زمان های دیگر پیامبران همواره این چنین افرادی بوده اند که در مقابل توحید و دین الهی،باورهای غلط نیاکان شان را علم می کردند.

به چند مورد از آیاتی که به این موضوع پرداخته اند اشاره می کنیم:

 

قوم هود علیه السلام به او گفتند:

 

قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا ۖ فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

«آيا به (نزد) ما آمده ای که تنها الله را عبادت کنيم, وآنچه را نياکانمان می پرستيدند, رها کنيم؟! پس اگر از راستگويان هستی, آنچه را (از عذاب الهی) به ما وعده می دهی, بياور».  {سوره الأَعراف آیه ۷۰}

 

قوم ثمود هم به صالح علیه السلام گفتند:

 

قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَٰذَا ۖ أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ

«ای صالح! پیش از این ما به تو امید می داشتیم ، آیا ما را از پرستش آنچه نیاکانمان می پرستیدند ، باز می داری ؟ و به راستی ما ازآنچه ما را به سوی آن دعوت می کنی سخت در شک و تردید هستیم »{سوره هود آیه ۶۲}

 

قوم مَدیَن به شعیب علیه اسلام گفتند:

 

قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ ۖ إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ

«ای شعیب ! آیا نمازت به تو فرمان می دهد که آنچه را که نیاکانمان می پرستیدند، رها کنیم، یا آنچه را می خواهیم در اموالمان انجام دهیم ؟! بی گمان تو (مردی) بردبارعاقلی هستی» {سوره هود آیه ۸۷}

 

سنت و رفتاری تکراری و پوچ که این افراد با همه پیامبران داشتند:

 

 أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ ۛ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ ۛ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ ۚ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ

«آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند ، (مانند) قوم نوح وعاد وثمود ،به شما نرسیده است ؟! و (خبر) کسانی که پس از ایشان بودند ، که جز الله آنان را نمی شناسد ؟! پیامبران شان با دلایل (و معجزات) روشن به سوی آنها آمدند ، پس آنها دستانشان در دهانهای شان گرفتند ، و گفتند : ما به آنچه شما فرستاده شده اید ، کافریم ، و ما نسبت به آنچه ما را به سوی آن فرا می خوانید ، سخت در شک و تردید هستیم.»

 

قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ قَالُوا إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ

 «پیامبران شان گفتند: آیا در (وجود) الله آفرینده آسمانها و زمین شک است ؟ (او) شما را فرا می خواند تا گناهانتان را برای تان بیامرزد ، و شما را تا مدت معینی مهلت دهد . (آنها) گفتند : شما جز بشری همانند ما نیستید ، می خواهید ما را از آنچه که نیاکانمان می پرستیدند باز دارید ، پس معجزه (و دلیل) آشکاری برای ما بیاورید». {آیات ۹ و ۱۰ سوره ابراهیم}

 

اگر هم افراد با ایمان از روی خیرخواهی راه درست را به آنها نشان می دادند می گفتند:

 

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۗ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ

 «هنگامی که به آنها گفته شود: از آنچه الله نازل کرده است پیروی کنید می گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروی می کنیم. آیا اگر پدران آنها چیزی نمی فهمیدند و هدایت نیافتند (باز هم کور کورانه از آنها پیروی می کنند؟)» {آیه ۱۷۰ سوره البقره}

 

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۚ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ

«و هنگامی که به آنها گفته شود:به سوی آنچه الله نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید گویند: آنچه نیا کانمان را بر آن یافته ایم ،ما را بس است . آیا اگر نیا کان آنها چیزی نمی دانستند وهدایت نیافته بودند (بازهم از آنها پیروی می کنند)؟» {آیه ۱۰۴ سوره المائده}

 

اما شیوه اسلام همانطور که از یک اندیشه و عقیده متعالی انتظار می رود اینگونه نیست و نژاد و جغرافیا و امثال این مسائل حاشیه ای اصلا برای اسلام مطرح نبوده است. سخن هر کسی با هر زبان و رنگ پوست و نژاد و جغرافیایی که باشد شنیده شده و سپس خوب و نیکو نه،بلکه خوب ترین و نیکوترین آن سخنان گلچین و پذیرفته شده و از آن پیروی می شود و قرآن این نوع رفتار را خردمندانه می داند و خردمندان و اهل اندیشه و فکر هم ارزش این رفتار را.

فَبَشِّرْ عِبَادِ

الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ

پس بندگان مرا بشارت ده.

(همان) کسانی که سخن (ها) را می شنوند، پس (از) نیکوترین آن پیروی می کنند، آنها کسانی هستند که الله هدایتشان کرده است، و آنها خردمندانند. {آیات ۱۷ و ۱۸ الزُّمَر}

بهترین شاهد این ادعا همین بس که اسلام در همان ابتدا؛به لحاظ نژاد،جغرافیا،محل تولد و بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم و محل نزول وحی و قرآن، اولین مبارزه و اصلاحاتش متوجه آیین ها و سنت ها و رسم و رسومات اشتباه و غلط مردم عرب بود.

حالا انتخاب با خودمان است که از خردمندان باشیم یا اینکه عمر زودگذر و تمام شدنی مان را با پیروی از مدعیان اصالت و فرهنگ که خود نمی دانند از چه تبعیت می کنند بیهوده از دست بدهیم.

  • حسین عمرزاده

دعا نامیدن سِحر و جادو و دعا نویس دانستن جادوگران،ظلم و اجحافی بزرگ در حق دعا و مناجات با خداوند و نوعی خدمت ناخودآگاه به جادوگران است.

در متن شریعت اسلام نه تنها استمداد و کمک از غیر خداوند،کاربرد اسامی عجیب اجنه و شیاطین،نقاشی ها و جدول های نامفهوم به عنوان دعا نمی بینید،بلکه همان دعاها و اوراد و اذکار مستند،مسنون و سنتی که از پیامبر صلی الله علیه وسلم و صحابه (شاگردان و یاران نزدیک پیامبر صلی الله علیه وسلم) به ما رسیده اند را اگر دقت کنید همگی سرشار هستند از روح معنویت و آموزه های توحیدی و اخلاقی و پرفایده برای زندگی فردی اجتماعی.

در اسلام یکی از عوامل اجابت نشدن دعای یک فرد،تغذیه حرام و مواردی از این دست است۱.حال چگونه می توان یک جدول اعداد یا نقاشی نامفهوم که اگر هم بصورتِ نوشته باشد فقط زبان عربی آن به اسلام مرتبط می شود نه متن کفرآمیز و مملو از پلیدی آن (که خود گناه و از موانع اجابت می باشد) و با غرض ایجاد جدایی و اختلاف میان زن و شوهر و...ساخته شده را «دعا» نامید؟!

قبیح و زشت ندانستن فساد،موجب هموار کردن مسیر هم برای نا آگاهان است و هم برای جادوگرانی که با پوشیدن کلاهی سبز رنگ یا گرفتن تسبیح به دست،دین و دنیای مردم را به یغما می برند.


برکسی پوشیده نیست معمولا مراجعین این شیادان را آن دسته افرادی تشکیل می دهند که یا به دنبال ضربه زدن هستند یا به دست آوردن

ضربه زدن و تخریب خانه و خانواده افراد فقط به این خاطر که از دید بیمار و حسود این مراجعین،مستحق خوشی و خوشبختی نیستند!

و گاهی به دست آوردن دل دختری پاکدامن یا پسری با ایمان با استفاده از فریب و نیرنگ.

تجربه ثابت کرده که اغلب و اوایل اگرچه آن سحر و جادوها به ظاهر موثر واقع شده اما بعدها عین نتیجه،معمولا دامن گیر و متوجه همان افرادی شده که به دنبال جادو بوده اند.


آستانه و بارگاه پادشاهیِ بی مانندِ الله خداوند یکتا،بی عیب و نقص بوده و همچون دربار شاهان و قدرتمندان دنیا نیست که نیاز به واسطه و وکیل و وزیر برای طرح درخواست و دعا داشته باشد.

او در شنیدن صدا و دیدن وضعیت بندگانش سمیع و بصیر بی مانند است۲ و صلاح بندگانش را از هر کسی بهتر می داند و فقط کافیست او را از دل و جان بخوانیم تا ما را اجابت کند۳ و هرچه مصلحت و خیر ما در آن باشد سر راهمان قرار دهد.۴

برای تاثیر بیشتر اجابت هم لزومی به پرداخت مبلغی به کسی یا بکارگیری ناپاکی ها (آنگونه که جادوگران برای جلب بیشتر اجنه از ادرار و مدفوع حیوانات استفاده می کنند) یا انجام کارهای خارج از توان و وسع فرد نیست و می توان او را با آدابی که دین اش به ما آموخته صدا کرد.

با وضو،خشوع،توسل به نام های نیک اش و عباداتی که توسط آنها می توان رحمتش را جلب کرد.


پیامبر صلی الله علیه وسلم یکی از گناهان هلاک کننده را سِحر و جادو معرفی کرده اند.۵


الله متعال در قرآن می فرماید:


أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ ۚ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ [الزُّمَر : 36]

آیا الله برای بند ه اش کافی نیست؟! و تو را به کسانی غیر از او می ترسانند، و هر کس را الله گمراه کند، پس او را هیچ هدایتگری نیست.


پ.ن ها:


(۱) بخشی از حدیث: ...ثُمَّ ذَكَرَ الرَّجُلَ يُطِيلُ السَّفَرَ أَشْعَثَ أَغْبَرَ، يَمُدُّ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ، يَا رَبِّ، يَا رَبِّ، وَمَطْعَمُهُ حَرَامٌ، وَمَشْرَبُهُ حَرَامٌ، وَمَلْبَسُهُ حَرَامٌ، وَغُذِيَ بِالْحَرَامِ، فَأَنَّى يُسْتَجَابُ لِذَلِكَ؟

سپس درباره ی شخصی سخن گفت که سفری طولانی کرده و ژوليده موی و غبارآلود است؛ دستانش را به سوی آسمان بلند می کند و می گويد: پروردگارا، پروردگارا؛ درحالی که آب و غذا و لباسش (از مال) حرام بوده و با حرام تغذيه شده است؛ چگونه دعای چنين شخصی پذيرفته می شود؟».


صحیح مسلم ۱۰۱۵


(۲) إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ [غافِر : 20]


بی گمان الله همان شنوای بیناست.


وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ ۖ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ [الملك : 13]


گفتار خود را پنهان دارید یا آن را آشکار سازید, (به هر حال) او به آنچه در دلهاست آگاه است.


(۳) وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ [البقرة : 186]


   و چون بندگانم، از تو درباره من بپرسند، بگو: به راستی که من نزدیکم، دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند؛ اجابت می کنم. پس (آنان) باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، باشد که راه یابند.


وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ [غافِر : 60]


و پروردگار شما فرمود:مرا بخوانید، تا (دعای) شما را اجابت کنم.


(۴) پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند:


ما من مسلِمٍ يَدعو ، ليسَ بإثمٍ و لا بِقطيعةِ رَحِمٍ إلَّا أَعطَاه إِحدَى ثلاثٍ : إمَّا أن يُعَجِّلَ لهُ دَعوَتَهُ ، و إمَّا أن يَدَّخِرَها لهُ في الآخرةِ ، و إمَّا أن يَدْفَعَ عنهُ من السُّوءِ مِثْلَها قال : إذًا نُكثِرَ ، قالَ : اللهُ أَكثَرُ


 «هیچ مسلمانی  نیست که دعا کند و چيزی از الله بخواهد به شرطی که دعايش حاویِ گناه يا قطع رابطه ی خويشاوندی نباشد،مگر اینکه الله یکی از این سه مورد را به او عطا می کند ؛

یا خواسته اش را برآورده می سازد

يا به همان اندازه پاداش برای او ذخيره می شود

و یا همانندِ آن، بدی را از او دور می کند؛ ».

يکی از حاضران گفت: در اين صورت بيشتر دعا می کنيم. رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود: «اللهُ أكْثَرُ»: «الله بيشتر عطا می کند».


البخاري في ((الأدب المفرد)) (710) واللفظ له، وأبو يعلى (1019)


(۵)"اجتنبوا السبع المُوبِقَات، قالوا: يا رسول الله، وما هُنَّ؟ قال: الشركُ بالله، والسحرُ، وقَتْلُ النفسِ التي حَرَّمَ الله إلا بالحق، وأكلُ الرِّبا، وأكلُ مالِ اليتيم، والتَّوَلّي يومَ الزَّحْفِ، وقذفُ المحصناتِ الغَافِلات المؤمنات"


"از هفت گناه هلاک كننده دورى كنيد، گفتند: يا رسول الله، كدامها هستند؟ فرمودند: شرک ورزيدن به الله متعال، سحر، قتل نفسى كه الله متعال آن را حرام كرده، مگر با حق آن، رباخوارى، خوردن مال يتيم، فرار كردن در ميدان جهاد مسلحانه، و تهمت زدن به زنان مؤمن پاكدامن بى گناه".


متفق علیه

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

پیامبر صلی الله علیه وسلم (به دلیل خطر و فساد بزرگی که در این موضوع نهفته است) مردانی را که خصوصیات و رفتار زنانه دارند و زنانی که رفتار و اطوار مردانه از خود بروز می دهند،لعن و نفرین کردند.و (همین طور به دلیل قابل اعتماد نبودن این افراد) فرمودند که (در صورت وارد شدن به منازل تان)،آنها را بیرون کنید.

- لَعَنَ النبيُّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ المُخَنَّثِينَ مِنَ الرِّجَالِ، والمُتَرَجِّلَاتِ مِنَ النِّسَاءِ، وقَالَ: أخْرِجُوهُمْ مِن بُيُوتِكُمْ قَالَ: فأخْرَجَ النبيُّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ فُلَانًا، وأَخْرَجَ عُمَرُ فُلَانًا.

رسول الله صلى الله عليه وسلم مردانی که خود را به شکل زنان درمی آورند و زنانی که خود را شبيه مردان می کنند، لعنت نموده و فرمود: «أَخْرِجُوهُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ»: «آنان را از خانه های تان بيرون كنيد». آنگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم فلانی را و عمر فلانی را از خانه های شان بیرون کردند.

الراوي : عبدالله بن عباس | المحدث : البخاري | المصدر : صحيح البخاري | الصفحة أو الرقم : ۵۸۸۶

آنچه مسلم است،این که عادی سازی این رفتارها تحت عنوان جنبش های دفاع از حقوق دگر جنس گرایی یا هم جنس گرایی (مانند جنبش L.G.B.T.Q)،جز برای اشاعه فساد و جلوگیری از رشد جامعه هدف نیست و می تواند اهداف دینی یا حتی سیاسی پشت پرده ای را داشته باشد.(همچنان که شکی در این موضوع نیست)

بروز این رفتارها به هیچ عنوان نرمال نیست و ریشه در مشکلات روحی روانی دارد و اگر چنانچه خانواده ای فرزندانی با این مشکل دارند،نه تنها نباید برای شان عادی باشد،بلکه به جهت حس مسئولیت،هرچه سریع تر باید نسبت به «درمان» این «بیماری» اقدام کنند.

  • حسین عمرزاده

# خط ـ نوشته

مطالعه و خواندن یک کتاب به‌تنهایی امتیاز یا مزیتی محسوب نمی‌شود. آیا هر کلمه و سخنی که می‌شنویم، ارزشمند است؟!
آنچه اهمیت دارد این است که چه کتابی را، با چه موضوعی، از چه نویسنده‌ای و با چه محتوایی مطالعه کنیم. هدف، محدود کردن یادگیری و مطالعه نیست، بلکه مدیریت و دقت در انتخاب منابع است.
همان‌طور که در تغذیه جسم خود حساس هستیم و هر غذایی را مصرف نمی‌کنیم تا سلامت‌مان آسیب نبیند، باید در تغذیه روح و روان‌مان نیز دقیق و هوشیار باشیم، چراکه این بُعد از وجودمان تأثیر عمیق‌تری بر زندگی ما دارد.

  • حسین عمرزاده

عده ای به زندگی زناشویی-خانوادگی،همچون یک زندگی سازمانی و تشکیلاتی نگاه می کنند !

مثلا از ترس توطئه،می گویند نباید همه چیز را با همسر یا فرزندان در میان گذاشت و قائل به نوعی پنهان کاری به اصطلاح موجه هستند.

باید همیشه به خاطر داشت،صرف نظر از هرگونه محکم کاری متعادل و چارچوب مند،نباید فضای بی اعتمادی را در بین اعضای خانواده ایجاد کرد.

بی اعتمادی و پنهان کاری در یک خانواده،مساوی ست با تشویق به خیانت و رقابت نا سالم و بیمار میان اعضای خانواده و عدم شناخت صحیح دشمنان،که حاصل همین پنهان کاری ها و بدبینی هاست،و سوء استفاده دشمنان از این موقعیت.

در چنین خانواده هایی که معمولا ایثار و فداکاری حقیقی انتظار نمی رود،جدایی و اختلافات سنگین،اغلب بر سر مسائل مادی،ناگزیر است.

خانواده یعنی همه چیز:آرامش و محبت و پشتیبانی صادقانه و بی چشم داشت و تمام عیار از همدیگر.

  • حسین عمرزاده

▪العــــــــلمُ صَید والکتابةُ قَیــده ..

 

قید صیـــودک بالحبال الواثقـــة ..

 

▪فمن الحمــاقة أن تصید غزالـة ..

 

وتترکهــا بین الخلائق طالقــــة..

 

العلم صید والکتابة قیدُهُ، قـیّدوا العلم بالکتابة، لأن الإنسان ینسى، أما إذا قـیّد یرجع إلیه إن نسی

 

به فارسی؛

 

▪علم و دانش به مانند شکار است و نوشتن،به مثابه ی در بند کشیدنِ شکار

 

پس شکارهایت را با طناب هایی مطمئن ببند

 

▪بنابراین این از حماقت و نادانی ست که آهویی را صید کنی

 

و در بین خلایق آزاد (و رهای)ش بگذاری

 

پی نوشت؛ علم و دانش به مثابه شکار است و قید و بند این شکار نوشتن می باشد

دانش را با نوشتن مقید کنید

زیرا که انسان فراموش کار است

اما اگر آن را نوشته باشد به هنگام فراموشی می تواند به آن مراجعه کند.

 

| قَیْد : [قید]: مقدار و اندازه - ج قُیُود وَ اقْیاد: ریسمانى که با آن پاى ستور را بندند، ثبت کردن، محاصره و فشار، «قَیْدُالأَسْنان» |

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest