عبدالله بن مسعود رَضِیَ اللهُ عَنهُ:
"قسم به کسی که هیچ معبودی جزء او نیست هیچ چیز که بر زمین آشکار است حق زندانی شدن طولانی به غیر از زبان را ندارد."
الزهد٢٠٢
- ۰ نظر
- ۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۲:۵۵
عبدالله بن مسعود رَضِیَ اللهُ عَنهُ:
"قسم به کسی که هیچ معبودی جزء او نیست هیچ چیز که بر زمین آشکار است حق زندانی شدن طولانی به غیر از زبان را ندارد."
الزهد٢٠٢
«تأثیر عمیقِ مسلمین بر ساختارِ دستآوردهای جهانیان»
محمد، پیامبرِ اسلام، در سال 632 میلادی فوت کرد. در ظرفِ مدّت 100 سال، تمدّن بزرگِ اسلام گسترش یافت و عربها امپراتوری وسیعی را از اسپانیا و آفریقای شمالی گرفته تا ایران و هند ایجاد کردند.
تجارتِ بینالمللی در جهانِ اسلام رونق یافت، عقاید جدید شکل گرفت و انجامِ اعمال خیر رواج یافت.
دانشمندانِ مسلمان بهخصوص در زمینهی پزشکی و ریاضیّات، پیشرفت کردند.
آنها جرّاحان و چشم پزشکانی ماهر بودند.
جبر که از ریشهی عربی «الجبر» میباشد، اختراع شد و سیستم اعدادِ عربی که نمونهای از آن هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد، به اروپا معرفی گشت.
منبع:
[اروپا در قرون وسطی اثر اندرو لنگلی، مترجم : معصومه زارع، انتشارات سبزان، چاپ دوم 1392، صفحهی 76]
مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود ، بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست کمکش کند تا خانه اش را بفروشد ، بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند. دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آنرا برای صاحب خانه خواند.
"خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع. کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار "
صاحب خانه گفت دوباره بخوان! مرد اطاعت کرد و متن آگهی را دوباره خواند و صاحب خانه گفت : این خانه فروشی نیست!!! در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی ، ولی تا وقتی که تو نوشته هایت را نخوانده بودی نمی دانستم که چنین جایی دارم.
خیلی وقت ها نعمت هایی را که در اختیار داریم ، نمی بینیم چون "به بودن با آنها عادت کرده ایم" ، مثل سلامتی ، مثل نفس کشیدن ، مثل دوست داشتن ، مثل پدر ، مادر ، خواهر و برادر ، فرزند ، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم ...
أبومظفر السمعانی رَحِمَهُ الله:
"همانا حق شکست ناپذیر و دین غریب و زمان امتحان کننده است."
[ الإنتِصَارُ لِأصحَابِ الحَدِیْث || ١ / ٢٦ ]
تأثیر نبوغِ مسلمین در گسترشِ علوم در جهان و خصوصاً در اروپا
ویلیام مونتگمری وات (استاد رشتهی زبانِ عربی و مطالعات اسلامی در دانشگاه ادینبورگِ کشور اسکاتلند)
در کتاب «تأثیر اسلام در اروپا» مینویسد: «وقتی که از گسترهٔ وسیع تجارب، تفکّر و نویسندگی اعراب، آگاهی حاصل شود، روشن میشود که علم و فلسفهٔ اروپائی بدون کمکِ اعراب نمیتوانسته تحوّل و گسترش یابد. اعراب فقط ناقل تفکّر یونانی نبودند،
بلکه ناقلان نابغهای بودند که علومی را که اتخاذ میکردند زندهتر میکردند و دایره نفوذ آن را گستردهتر مینمودند.
وقتی که اروپائیان در سال 1100م، عمیقاً به علوم و فلسفهی دشمنان ساراسن خود علاقهمند شدند، این علوم در اوج خود بودند، و اروپائیان قبل از اینکه به پیشرفتهایی نایل گردند، تمام آنچه را که میتوانستند از اعراب و دنیای اسلامی گرفته و اقتباس کردند.»
منبع:
[تأثیر اسلام در اروپا اثر ویلیام مونتگمری وات، مترجم: یعقوب آژند، انتشاراتِ مولوی، چاپ اول، تهران، 1361، صفحهی 79]
ژورنال پزشکی و معروف Mayo Clinic در مقالهای که در زمینهی تاثیر دین بر سلامتی انسانها منتشر کرد، اعلام کرد:
مطالعات ما نشان دادند که معنویت و دین با بهتر شدن سلامتی انسانها مرتبط است و باعث بهتر شدن کیفیت سلامت زندگی، بهتر شدن مهارتهای زندگی، افزایش طول عمر، کاهش اضطراب، کاهش افسردگی و کاهش خودکشی میشود. همچنین مطالعات ما نشان دادهاند که پرداختن به نیازهای معنوی در بیماران، باعث افزایش بهبودی آنها میشود.
نکتهی مهم آن که این مقاله توسط ژورنال پژشکی به طور دقیق بررسی و تایید شده است و نشان دهندهی تاثیر غیر قابل انکار دین و معنویت بر زندگی و سلامتی انسانها و حتی بهبود بیماران است.
لینک مقاله در NCBI:
در منزل دوستم که پسرش دانشآموز ابتدایی بود و داشت تکالیف درسیاش را انجام میداد بودم.
زنگ منزل را زدند و پدربزرگ خانواده از راه رسید.
پدربزرگ با لبخند، یک جعبه مداد رنگی به نوهاش داد و گفت: این هم جایزۀ نمرۀ بیست نقاشیات.
پسر، جعبۀ مداد رنگی را گرفت و تشکر کرد و چند لحظه بعد گفت:
بابا بزرگ باز هم که از این جنسهای ارزونقیمت خریدی.
الان مدادرنگیهای خارجی هست که ده برابر این کیفیت داره.
مادر بچه گفت:
میبینید آقاجون؟
بچههای این دوره و زمونه خیلی باهوش هستند.
اصلا نمیشه گولشون زد و سرشون کلاه گذاشت.
پدربزرگ چیزی نگفت.
برایشان توضیح دادم که این رفتار پسربچه نشانۀ هوشمندی نیست، همانطور که هدیۀ پدربزرگ برای گول زدن نوهاش نیست.
و این داستان را برایشان تعریف کردم.
آن زمان که من دانشآموز ابتدایی بودم، خانم بزرگ گاهی به دیدنمان میآمد و به بچههای فامیل هدیه میداد.
بیشتر وقتها هدیهاش تکههای کوچک قند بود.
بار اول که به من تکه قندی داد یواشکی به پدرم گفتم: این تکه قند کوچک که هدیه نیست.
پدرم اخم کرد و گفت: خانم بزرگ شما را دوست دارد.
هر چه برایتان بیاورد هدیه است.
وقتی خانم بزرگ رفت، پدر برایم توضیح داد که در روزگار کودکی او، قند خیلی کمیاب و گران بوده و بچهها آرزو میکردند که بتوانند یک تکه کوچک قند داشته باشند.
خانم بزرگ هنوز هم خیال میکند که قند، چیز خیلی مهمی است.
بعد گفت: ببین پسرم، قنددان خانه پر از قند است، اما این تکه قند که مادرجان
داده با آنها فرق دارد، چون نشانۀ مهربانی و علاقۀ او به شماست.
این تکه قند معنا دارد.
آن قندهای توی قنددان فقط شیرین هستند اما مهربان نیستند.
وقتی کسی به ما هدیه میدهد، منظورش این نیست که ما نمیتوانیم مانند آن هدیه را بخریم، منظورش کمک کردن به ما هم نیست.
او میخواهد علاقهاش را به ما نشان بدهد.
میخواهد بگوید که ما را دوست دارد.
و این، خیلی با ارزش است.
این چیزی است که در هیچ بازاری نیست
و در هیچ مغازهای آن را نمیفروشند.
هافینگتون پست سخنان ارشدترین دانشمند ناسا در زمینهی منشاء حیات را منتشر کرد.
اندرو پوهوریل(Andrew Pohorille) سرپرست بخش تحقیقات منشاء حیات ناسا, در مصاحبه با هافینگتون پست(21 می 2016) رسما اعلام کرد:
یک فاکتور مسلم برای حیات وجود دارد که باعث شده است نتوان حیات را در آزمایشگاه به وجود آورد. به عنوان مثال حیات صرفا یک موضوع فنی( صرفا ماده) نیست و ناسا انتظار ندارد حیات را در هیچ کجای منظومهی شمسی از جمله مریخ( که آثاری از آب ممکن است در آن باشد) پیدا کند. پاسخ به منشاء حیات یک عامل ترمودینامیکی نیست( منشاء حیات فراتر از عاملهای فنی و ترمودینامیکی است و ماده به تنهایی نمیتواند حیات را ایجاد کند)
پ.ن: نکتهی شگفتآور این است که ناسا خود اعتراف میکند که به هیچ وجه انتظار ندارد در سیارات دیگر حیات پیدا کند, حتی در سیاره ای مانند مریخ که ممکن است آثاری از آب در آن باشد، چون شواهد همگی نشان دهندهی این است که منشا حیات فراتر از ماده است. دقت کنید که این حرف را ارشدترین دانشمند ناسا در زمینهی منشاء حیات گفته است. اکنون بر هیچ دانشمندی پوشیده نیست که حیات طراحی شده است, اما متاسفانه نفوذ سیاسی شدید آتئیستها در جامعهی علمی باعث شده است که حقایق سرکوب شوند.
لینک هافینگتون پست آمریکا که سخنان ارشدترین دانشمند ناسا در زمینهی منشاء حیات را منتشر کرده است:
http://www.huffingtonpost.com/suzan-/lifes-elusive-xfactorcoct_b_7410806.html
عبدالله بن سلام -رضی الله عنه- حکایت میکند آنگاه که ارادهی الله بر هدایت زید بن سعنه قرار گرفت، زید بن سعنه با خود گفت: از نشانههای حقانیت نبوت، چیزی باقی نمانده مگر اینکه جملگی را در سیمای محمد مشاهده کردهام، مگر دو امر را که هنوز از آنها بیاطلاعم. یکی اینکه پیامبر راستین، حلم و بردباریاش، بر آشفتگی و پرخاشگریاش غلبه و چیرگی دارد و دوم اینکه، هر چه بر شدت پرخاش و تندی وجهالت علیه او افزوده شود، بر حلم و شکیبایی او خواهد افزود (یسبق حلمُه جهلَه و لا یزیده شدةُ الجهل علیه إلا حلماً) مترصد فرصتی بودم تا با پیامبر-صلی الله علیه و سلم-، معاملهای کنم و با او ارتباط برقرار کنم و حلم و بزرگواری یا پرخاشگری و نادانیاش بر من آشکار شود. روزی رسول الله -صلی الله علیه و سلم- از خانه بیرون آمد در حالی که علی بن ابی طالب-رضی الله عنه- همراه ایشان بودند. مردی اعرابی، سوار بر مرکب نزد پیامبر -صلی الله علیه و سلم- آمد و گفت: یا رسول الله قریهی بنی فلان اسلام را پذیرفتهاند و بدان داخل شدهاند.
من پیشتر به آنان گفته بودم که چنانچه مسلمان شوند، رزق و روزی فراخ به سراغشان خواهد آمد، حال آنکه اکنون گرفتار شدت و تنگنا و قحطی و بیآبی شدهاند. یا رسول الله من نگرانم که آنان از روی فزون خواهی وطمع از دین دست بکشند همچنان که به همین خاطر وارد دین شدهاند. اگر صلاح دیدید که کسی را جهت امداد و مساعدت به سوی آنها روانه کنید، چنین نمایید. در این حال پیامبر-صلی الله علیه و سلم- به مردی که در کنارش بود نگریست که به گمانم عمر-رضی الله عنه- بود. آن مرد گفت: چیزی باقی نمانده است یا رسول الله. زید بن سعنه میگوید: من نزدیک رفتم و گفتم: ای محمد، آیا فلان مقدار خرما از باغ فلانی در فلان زمان به من میفروشی؟ پیامبر -صلی الله علیه و سلم- گفت: نه،ای یهودی، به تو میفروشم مقدار معینی خرما تا فلان مدت، اما نخلستان فلانی را تعهد نمیکنم. من پذیرفتم. پیامبر-صلی الله علیه و سلم- با من معامله کرد و من نیز همیان پولم را گشودم و هشتاد مثقال طلا بابت مقدار معینی خرما در زمانی معین، به پیامبر-صلی الله علیه و سلم- پرداخت کردم.
پیامبر-صلی الله علیه و سلم- نیز آن مبلغ را به آن مرد اعرابی داد و گفت سریعاً به نزد آن قوم برو و به یاری آنان بشتاب. زید بن سعنه میگوید: دو یا سه روز قبل از موعد پرداخت، پیامبر -صلی الله علیه و سلم- جهت تشییع جنازهی مردی انصاری از خانه بیرون آمد و ابوبکر و عمر و عثمان و چند تن از اصحاب همراه ایشان بودند. پس از آنکه پیامبر-صلی الله علیه و سلم- بر آن جنازه نماز گذارد، نزدیک دیوار آمد و بدان تکیه زد و نشست. من پیش رفتم و پیراهن او را گرفته و کشیدم و با چهرهی تند و وغضب آلود در او نگریستم و گفتم: چرا دین و حق مرا ادا نمیکنی ای محمد؟ شما فرزندان عبدالمطلب، همواره در تأدیهی دیونتان، تأخیر میکنید و من این را از پیش میدانستم. زید بن سعنه میگوید: به عمر-رضی الله عنه- نگریستم و دیدم که درچهرهی او، چشمانش مانند فلک دوّار میچرخند. سپس با نگاهی تهدیدآمیز به من گفت:ای دشمن الله، در برابر دیدگان من این سخنان را به رسول الله میگویی و چنین بر خورد میکنی؟ قسم به ذاتی که به حق، محمد را مبعوث داشته، اگر نمیهراسیدم، با شمشیر گردنت را میزدم. در این احوال، پیامبر-صلی الله علیه و سلم- با آرامش و تأنی به عمر-رضی الله عنه- مینگریست. آنگاه فرمود: ما به رفتاری غیر از واکنش تو احتیاج داشتیمای عمر. ما نیاز داشتیم که تو مرا به نیک ادا نمودن توصیه میکردی و او را به نیک طلب نمودن و پیگیری کردن.ای عمر، با این مرد برو و حقش را به او پرداخت کن و بیست صاع اضافه نیز به خاطر هراسی که به دلش افکندی به او بده. زید میگوید: با عمر-رضی الله عنه- رفتم و او حقم را پرداخت کرد و بیست صاع، خرمای اضافه هم به من داد. گفتم این خرمای اضافی به چه خاطر است؟ گفت: رسول الله -صلی الله علیه و سلم- به من دستور داده که به جبران هول و هراسی که از جانب من به تو رسید این را اضافه به تو دهم.
گفتم: ای عمر آیا مرا میشناسی؟ گفت: نه، تو که هستی؟ گفتم: من زید بن سعنه هستم. گفت: دانشمند یهود؟ گفتم: آری. گفت: به چه سبب با رسول الله-صلی الله علیه وسلم- آنگونه سخن گفتی و رفتار نمودی؟ گفتمای عمر، همهی نشانههای نبوت را در سیمای رسول الله مشاهده کردم جز دو نکته را که در مورد آنها مطمئن نبودم. یکی اینکه بردباری و تأنیاش بر پرخاشگری او غلبه دارد و دیگر آنکه شدت پرخاش وتندی با او جز بر شکیبایی او نمیافزاید. اکنون من در خصوص هر دو نشانه، او را آزمودهام و تو را ای عمر گواه میگیرم که راضی ومطمئن شدم که الله، خدای من، اسلام، آئین من، و محمد -صلی الله علیه و سلم- پیامبر و فرستاده الله است. و تو را شاهد میگیرم که نیمی از مالم را به عنوان صدقه بر آل محمد انفاق میکنم. عمر-رضی الله عنه- گفت: صدقه بر برخی از آل محمد، چرا که تو نمیتوانی همهی آنان را پوشش دهی. زید پذیرفت و گفت: صدقه بر بعضی از آنان. سپس عمر و زید بن سعنه به نزد رسول الله-صلی الله علیه و سلم- بازگشتند. زید در محضر پیامبر -صلی الله علیه و سلم- گفت: أشهد أن لاإله إلا الله و أن محمداً عبده ورسوله.
زید بن سعنه ایمان آورد و پیامبر-صلی الله علیه و سلم- را تصدیق نمود و همراه پیامبر-صلی الله علیه و سلم- در جنگها و موقفهای فراوانی حاضر بود و سرانجام در غزوهی تبوک در حالیکه روی به اسلام و موافقت و همراهی پیامبر داشت، از دنیا رحلت نمود. الله زید را رحمت کند.
صحیح ابن حبان؛ السیرة النبویة: ابن کثیر
ادوارد گیبون (1737م-1794م) مورخ و عضو پارلمان انگلیس و سیمون اوکلی خاورشناس بریتانیایی در کتاب «تاریخ امپراطوری مسلمانان» میگویند:
« من به خدای یکتا ایمان دارم و محمد رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-، بیانیهی ساده و ثابت اسلام است. تصور عقلانی از خدا هرگز توسط هیچ بت قابل مشاهدهای، تنزل پیدا نمیکند. افتخارات پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- هرگز قدر و منزلت فضائل انسانی را نقض نکرده است.»
6.History Of The Saracen Empires, London, 1870, P. 54
شبکهی خبری یورونیوز(euronews) از انتشار جدیدترین تحقیقات در مورد دیدگاه مردم جهان نسبت به ملحدین(آتئیستها) و همچنین مذهب خبر داد و اعلام کرد:
۱: اکثر مردم سراسر جهان حتی در کشورهای کاملا لائیک و غیرمذهبی معتقدند که خشونتهای شدید بیشتر از طرف ملحدان روی میدهد تا از طرف افراد معتقد به باورهای مذهبی.
۲: مذهب یکی از عناصر ضروری تشکیلدهندهی اخلاق است.
۳: فرد ملحد هراسی از مجازات خدا ندارد و خود را آسانتر مجاز به انجام کارهای بد میکند.
۴: مذهب بهعنوان یک سپر اخلاقی عمل میکند.
نتایج این تحقیقات کمتر از ۱۵ روز پیش در بالاترین منابع علمی دنیا مانند ژورنال نیچر(nature) که به عنوان معتبرترین منبع علمی دنیا شناخته میشود منتشر شده است. به گزارش خبرگزاری فرانسه، گروهی از پژوهشگران زیر نظر ویل جرویس، روانشناس و استاد دانشگاه کنتاکی آمریکا تحقیقی را در ۱۳ کشور شامل کشورهای لائیک و مذهبی در پنج قاره جهان انجام دادهاند. بر اساس نتایج این پژوهش، عامه مردم فکر میکنند که اعمال بشدت غیراخلاقی (مورد قتلهای زنجیرهای در این تحقیق) به احتمال بیشتری از ملحدان سر میزند تا افراد معتقد.
به گفته ویل جرویس، چنین یافتهای سوءظن عمیقا ریشهدار در زمینه اخلاقباوری بیخدایان را تایید میکند و بر شهودی فراگیر دلالت دارد که بر پایه آن مذهب یکی از عناصر ضروری تشکیلدهنده اخلاق است. بر این اساس، فرد ملحد هراسی از مجازات خدا ندارد و خود را آسانتر مجاز به انجام کارهای بد میکند.
این مطالعه بیش از ۳۲۰۰ نفر را که عمدتا ساکن چهار گوشه دنیا از آمریکا، بریتانیا، فنلاند، استرالیا تا امارات متحده عربی، سنگاپور، چین و هند هستند بعنوان نمونه تحقیق مورد بررسی قرار داده است.
پژوهشگران در ابتدای کار مشخصات فردی را برای حاضران در این تحقیق توصیف کردند که در کودکی حیوانات را آزار و اذیت میکرده و در بزرگسالی به یک قاتل سریالی تبدیل میشود. این فرد بطور بالقوه میتوانسته پنج نفر بی سرپناه را بکشد و بدن آنها را قطعه قطعه کند.
پس از این مرحله، پژوهشگران از نیمی از افراد مورد بررسی پرسیدند که فرد مذکور میتواند ۱) معلم باشد یا ۲) معلمی که دارای باورهای مذهبی؟
افراد گروه دوم هم میبایست بین ۱) معلم و یا ۲) معلمی که به هیچ خدایی باور ندارد یکی را انتخاب میکردند.
نتیجه تحقیق حاکی از آن است که اکثر افراد حاضر در این پژوهش فکر میکنند که خشونتهای شدید بیشتر از طرف ملحدان روی می دهد تا از طرف افراد معتقد به باورهای مذهبی.
نتیجه در کشورهایی با جمعیت عمدتا مسیحی، مسلمان، هندو ، بودایی و همچنین غیرمذهبی مشابه بود. نکته جالب اینکه حتی ملحدان نیز پیشداوری مشابهی درباره افراد خداباور و ملحد دارند و همانطور که مدیر این پروژه تحقیقاتی میگوید نتایج این تحقیقات بر فراگیری هنجارهای مذهبی عمیقا ریشهدار دلالت دارد.
به باور ویل جرویس، حتی در کشورهای کاملا لائیک هم به نظر میرسد که افراد جامعه باطنا بر این باورند که مذهب بعنوان یک سپر اخلاقی عمل میکند.
نتایج این تحقیق دستاورد مهمی در تبیین چرایی فراگیر بودن نگرشهای منفی نسبت به ملحدان محسوب میشود.
منبع از بخش فارسی سایت جهانی
یورنیوز euronews:
http://fa.euronews.com/2017/08/07/prejudice-about-atheists-a-new-research-results
توماس کارلایل (Thomas Carlyle) (1795م- 1881م) فیلسوف، نویسندهی طنزپرداز، مقالهنویس و مورخ اسکاتلندی در کتاب خود تحت عنوان «قهرمانان و قهرمانپرستی» دربارهی محمد-صلّی الله علیه وسلّم- نوشته است:
«بسیار شرمآور است که کسی به این اتهام گوش کند، که اسلام یک دروغ و محمد-صلّی الله علیه وسلّم- یک کلاهبردار و فریبکار بوده است. ما دیدیم که او با عزم و ارادهی راسخ و مهربان و بخشنده، دلسوز، وارسته، پرهیزکار، با مردانگی واقعی، سختکوشی و اخلاص، بر اصول خود ثابتقدم باقی ماند. علاوه بر تمام این ویژگیها، او در برخورد با دیگران اهل مدارا، بردباری، مهربانی و خوشرویی بود و حتی گاهی با یاران خود مطایبه و مزاح میکرد. او عادل، راستگو، باهوش، خالص، بزرگوار و حاضرذهن بود. چهرهی او چنان درخشان بود که گویا چراغی در درون خود داشت تا تاریکترین شبها را روشن کند، او یک مرد بزرگ بود، با این خصوصیت که در یک مدرسه درس نخوانده بود و توسط یک معلم پرورش نیافته بود، چرا که او به هیچکدام از اینها نیازی نداشت.»
در همان کتاب او شگفتزده میپرسد: «چگونه یک مرد به تنهایی میتواند در کمتر از دو دهه قبایل در حال جنگ و سرگردان بدوی را به یک کشور قدرتمند و متمدن تبدیل کند؟»
و اضافه میکند: «دروغ (تهمت غربی) که همراه با تعصبِ از روی حسن نیت، دور این مرد (محمد) را فراگرفته است، تنها برای خودمان ننگین وشرمآور است.»
.Thomas Carlyle, Heroes And Hero-worship
ستیتة محاملی بغدادی، فقیه، عالم و ریاضی دان برجسته (رحمها الله)
وی محدث، فقیه، عالم و حافظ کتاب الله "قرآن کریم" بود، و در علم ریاضیات، به ویژه در علم حساب و فرائض (علم تقسیم ارث بر ورثه) سرآمد گردید.
امام خطیب بغدادی (رحمه الله) میگوید:
"او قرآن و نیز فقه بر مذهب شافعی و فرائض و حساب و نحو و علوم دیگر را حفظ نمود و زنی بخشنده بود، بسیار صدقه می داد، اهل خیر بود و حدیث از وی به نگارش درآمده است." [۱]
حافظ ابن کثیر (رحمه الله) دربارهی او اظهار داشته است:
"قرآن را خواند و فقه و فرایض و حساب و نحو و... را حفظ نمود، و از عالمترین افراد زمان خود به مذهب شافعی بود." [۲]
امام صفدی (رحمه الله) نیز دربارهی وی میگوید:
"امة الواحد دختر قاضی ابوعبدالله حسین بن اسماعیل محاملی، از پدرش و اسماعیل وراق و عبدالغافر بن سلامه روایت نموده و قرآن را حفظ کرد و در مذهب شافعی به فقاهت رسید و در علم فرائض و علوم زبان عربی و دیگر علوم اسلامی به شهرت رسید، و حسن بن عبدالله بن خلال و دیگران از او روایت نمودهاند. و او مادر قاضی ابوالحسین محمد بن احمد بن قاسم محاملی و نامش سُتیته است، که برقانی گوید: او به همراه ابوعلی ابن ابوهریره فتوا میداد، و در ماه رمضان سال ۳۷۷ وفات یافت." [۳]
بنت المحاملی به مقام فتوادادن رسیده بود، امام ذهبی (رحمه الله) گوید:
"دختر محاملی، أمة الواحد دختر حسین، عالم، فقیه ومفتی بود، او نزد پدرش فقه آموخت و از وی و اسماعیل وراق و عبدالغافر حمصی روایت کرد. قرآن و نیز فقه شافعی را حفظ نمود و در علم فرایض و علوم زبان عربی سرآمد شد. نامش ستیته است... و دیگران گفتهاند: از فقیهترین افراد بود." [۴]
پینوشتها:
[۱] تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی (۴۶۳ هــ)، دار الکتب العلمیة، ج ۱۴، ص ۴۴۳
[۲] البدایة و النهایة، ابن کثیر الدمشقی (۷۷۴ هــ)، دار الفکر، ج ۱۱، ص ۳۰۶
[۳] الوافی الوفیات، صلاح الدین الصفدی (۷۶۴ هــ)، دار إحیاء التراث، ج ۹، ص ۲۲۱
[۴] سیر أعلام النبلاء، شمس الدین الذهبی (۷۴۸ هــ)، مؤسسة الرسالة، ج ۱۵، ص ۲۶۴
فرازهایی از کتاب «تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید» ۱۹۷۵-۱۸۰۸ جلد دوم نوشته استانفورد جی شاو و ازل کورال شاو استادان دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس ۱۹۷۷ ترجمه محمود رمضانزاده:
در این احوال تزار [روس] نیکلای دوم خود به قفقاز آمد تا برای همکاری با ارامنه علیه عثمانیها آخرین برنامهریزیها را انجام دهد و ریاست دفتر ملی ارامنه در تفلیس در پاسخ به این تلاش تزار اعلام کرد ارامنه از سراسر جهان شتابان میآیند تا به ردههای مختلف ارتش منظم روسیه بپیوندند و با خون خود به پیروزی ارتش روسیه کمک کنند.... در نیمه ماه می۱۹۱۵ فرامینی صادر شد که همه جمعیت ارمنی ساکن در ولایات وان، بتلیس و ارز روم از سرزمینهایشان خارج و به سرزمینهای دور از نواحی جنگی منتقل شوند تا بتوانند اسباب تضعیف نیروهای عثمانی در رویارویی با روسیه فراهم آورند. برای ارتش [عثمانی] دستورالعملهای ویژهای صادر شد مبنی بر اینکه در برابر حملات عشایر از ارامنه حفاظت کنند. و برای تأمین نیازهای آنان طی راهپیماییها و پس از اسکان در مناطق موردنظر، غذا و سایر مایحتاج به قدر کافی در اختیارشان قرار دهند. به فرماندهان نظامی هشدار داده شد که به هیچ وجه اجازه ندهند که کردها یا اقوامی دیگر از مسلمانها در واکنش به سالها تروریسم ارامنه با استفاده از وضع موجود در پی انتقام جویی برآیند. قرار شد که ارتش از جان و مال مهاجران در زمان سفر و در زمان استقرار در عراق و سوریه حفاظت کنند و حکومت به محض خاتمه یافتن بحران مقدمات مراجعت آنان را [ارامنه] فراهم آورد. طی بقیه مدت جنگ بخش عمدهای از ارامنه امپراتوری به قتل رسیدند یا مجبور به فرار شدند. براساس ادعای ارامنه دو میلیون ارمنی در این جنگ به قتل رسیدند اما در واقع از شمار کشته شدگان این جنگ آماری فراهم نشده است و شمار آنان را تنها میتوان حدس زد. ارامنه همچنین احساس میکنند که این کشتارها ناشی از سیاستی از پیش طرح شده از سوی حکومت عثمانی برای قلع و قمع آنان بوده است. این اتهام طی جنگ و سالها پس از آن از سوی چند کمیسیون اروپایی نیز تکرار شد اما گزارشهای هیئت دولت عثمانی این موضوع را تایید نمیکند و بیشتر نشانگر تلاشهای بسیار دولت در شناختن علل و تصحیح موقعیت است که طی آن حدود ۶ میلیون تن از ترکها، یونانیها، اعراب، ارامنه، یهودیان و سایر گروههای قومی و مذهبی در اثر قیامهای گوناگون حملات گروههای راهزن، کشتارهای دسته جمعی و قتل عامهای متقابل، قحطی، تجاوزات خارجی و نیز تجاوزاتی که در بروز آن تمامی اقشار و گروههای امپراتوری به نوعی مجرم بودهاند و خود نیز ضمن آن متحمل تلفاتی شدند. برای مشخص کردن میزان دقیق مسئولیت هریک از گروههای درگیر مطالعات بسیار دیگری ضرورت دارد. لشکر روسی قفقاز نیز با کمک نیروی عظیمی از داوطلبان ارمنی آواره تهاجم به سوی وان را آغاز کرد. لشکر مذکور طی دو روز [ماه می۱۹۱۵] در میان جمعیت مسلمانان محلی کشتار عمومی به راه انداخت در حالی که پادگان کوچک عثمانی مجبور به عقب نشینی شد اما در اوایل ماه جولای [۱۹۱۵] نیروهای تقویتی عثمانی لشکر روسی- ارمنی را عقب راندند. این تهاجم هزاران تن از ارامنه را که با قتل عامهای خود استقرار دولت کوتاه مدت ارمنی را ممکن کرده بودند به هراس انداخت... حدود دویست هزار تن از آوارگان [ارمنی] در حال فرار به پشت خطوط نیروهای در حال عقب نشینی روسی بسیاری از اموال خود را از دست دادند و هنگامی که به سرزمین ماورای قفقاز رسیدند حدود ۴۰ هزار تن از آنان جان باخته بودند. رقمی که در مورد آوراگان ذکر شد در واقع همه ارامنه ولایات شرقی را که در معرض کوچ اجباری قرار نگرفته بودند شامل میشد. «بنابراین ارامنه عمدتاً به هنگام همراهی با لشکر در حال عقب نشینی روسیه به داخل قفقاز و نه در اثر تلاشهای مستقیم عثمانی به منظور به قتل رساندن آنان جان باختند.» صفحات ۵۳۳-۵۳۰
بخشی از نیروهای روسی به سمت دریاچه وان و بخشی دیگر از قارص به سوی ارز روم پیشروی و آنها را در ۱۶فوریه ۱۹۱۶ تصرف کردند. در پی این تهاجم فجیعترین کشتار عمومی اتفاق افتاد زیرا بیش از یک میلیون روستایی مسلمان و عشایر مجبور به فرار شدند و هزاران تن از آنان که میکوشیدند خود را به نیروهای در حال عقب نشینی عثمانی به سوی ارزنجان برسانند بر خاک و خون غلتیدند.... ارامنه سراسر جهان نیز گردانهایی از نیروهای داوطلب را سازمان دهی و اعزام کردند تا به عملیات پاکسازی آناتولی شرقی از وجود ترکها ملحق ملحق شوند. صفحه ۵۴۴
[پس از اشغال سرزمین امپراتوری عثمانی به دست نیروهای متفقین] زمانی که مدارس دولتی بازگشایی شد تنها به مسیحیان اجازه داده شد که در این مدارس حضور یابند، در حالی که فرزندان مسلمانان مجبور بودند اوقات خود را در خیابانها بگذرانند. «شاید ظالمانهترین اقدام آن بود که مسئولیت یتیم خانههای بزرگ به مبلغین مسیحی [Missioners] واگذار شد و آنان نیز در بیشتر موارد با سوء استفاده از موقعیت خود برای هزاران تن از جوانان ترک که طی جنگ خانوادههای خود را از دست داده بودند برگه هویت مسیحی صادر کردند.»صفحه ۵۵۶
طی آن هفتهها من واقعاً به روح اسلام وارد شدم به حدیکه در درون به این نتیجه رسیدم که مسلمان هستم و این تنها مذهبی است که اصول و قوانین آن میتواند پاسخگوی یک ذهن فلسفی باشد. آرمان من، رساندن یهودیت به چنان درجهای بود. آنطور که تجربه به من آموخت، اسلام تنها دینی است که خرافات و عقاید بتپرستانه را نه با عقلگرایی بلکه با اصول رد میکند.
گلدزیهر در قاهره حتی به مانند یک مسلمان به عبادت میپرداخت:
«در میان هزاران مؤمن، پیشانیام را به زمین مسجد ساییدم. هیچگاه به مانند آن جمعهٔ متعالی، من در زندگیم چنین، مذهبی نبودم»
ایگناس گلدزیهر خاورشناس مشهور مجارستان،
(ترجمهای از کتابِ مجموعه خاطرات ایشان به زبان آلمانی)
ﭼﻮﭘﺎنیﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻛﻪ ﺑﺰ ﭼﺎﻻﻙ ﺍﺯ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ بپرد نشد ڪہ نشد. ﻋﺮﺽ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ آنقدری ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﺣﻴﻮﺍﻧﻲ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ … ﻧﻪ ﭼﻮﺑﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺗﻦ ﻭ ﺑﺪﻧﺶ ﻣﻲﺯﺩ ﺳﻮﺩﻱ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﻭ ﻧﻪﻓﺮﻳﺎﺩﻫﺎﻱ ﭼﻮﭘﺎﻥ.
ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﻳﺪﻩﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻣﻲﮔﺬﺷﺖ ﻭقتے ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﭘﻴﺶﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﻣﻦ ﭼﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﻲﺩﺍﻧﻢ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﭼﻮﺏ ﺩستے ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﻱ ﺁﺏﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺁﺏ ﺯﻻﻝ ﺟﻮﻱ ﺭﺍ ﮔﻞ ﺁﻟﻮﺩ ﻛﺮﺩ.
ﺑﺰ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﺏ ﺟﻮﻱ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺁﻥ ﭘﺮﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻲ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻠﻪ ﭘﺮﻳﺪند. ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻣﺎﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻱ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮﻱﺩﺍﺷﺖ؟
ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﻛﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﻭ ﺣﻴﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﻲﺩﻳﺪﮔﻔﺖ: ﺗﻌﺠﺒﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﻣﻲﺩﻳﺪ، ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺎ ﺭﻭﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ. ﺁﺏ ﺭﺍ ﻛﻪ ﮔﻞ ﻛﺮﺩﻡ ﺩﻳﮕﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻮﻱ ﭘﺮﻳﺪ.
ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﻭ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﺗﺎﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩ ﻭ سعادت...
ﺭﻗﺺ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ
ﭘﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﯾﺶ ﺷﻬﻮﺕ ﺑﺮﮐﻨﯽ
ﺭﻗﺺ ﻭ ﺟﻮﻻﻥ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﮐﻨﻨﺪ
ﺭﻗﺺ ﺍﻧﺪﺭ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺩﺍﻥ ڪنند
برگرفتہ از اشعار مولوی
برای همدلِ خود
لازم نیست همه چیز را بگویی
تا او اندکی از تو را بفهمد
بلکه کافیست اندکی بر زبان بیاوری
تا او همهی تو را دریابد
کتاب: نون نوشتن - محمود دولت ابادی - ص ۱۰۴
محمَّد بن سیرین رحمه الله میگفت:
شبی نزد ابوهریره رضی الله عنه نشسته بودیم، که گفت: «خدایا! من و مادرم را بیامرز، و همچنین کسانی که برای ما طلب آمرزش میکنند.»
سپس (ابن سیرین) افزود: «پس (ما اهل سنّت) برایشان استغفار میکنیم تا شامل دعای ابوهریره قرار گیریم.»
اللّهُمَّ اغفِر لأَِبیهُرَیرَةَ وَ لأُِمِّهِ
خداوندا ابوهریره و مادرش را بیامرز.آمین
قَالَ الإِمامُ البُخاریُّ رحمه اللهُ :حَدَّثَنَا مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا سَلاَّمُ بنُ أبی مُطیعٍ عن غَالِبٍ : قَالَ محمَّدُ بَنُ سِیرِینَ : کُنَّا عِنْدَ أَبِی هُرَیْرَةَ لَیْلَةً ، فَقَالَ : " اللَّهمَّ اغْفِرْ لأَبِی هُرَیْرَةَ ، وَ لأمِّی ، وَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَ لَهُمَا " . قَالَ لِی مُحَمَّدٌ : "فَنَحْنُ نَسْتَغْفِرُ لَهُمَا ؛ حَتَّى نَدْخُلَ فِی دَعْوَةِ أَبِی هُرَیْرَةَ ".
الأدب المفرد : (۲۸)