- ۰ نظر
- ۱۱ آذر ۹۷ ، ۲۱:۰۴
سلطان صلاح الدین یوسُف ایّوبی،نامدارترین شخصیّت کُرد در جهان اسلام و رادمردی پاک سرشت بود که در جهانی شدن عنوان " کُرد " نقشی بسزا داشته است؛مولع عبادت و به ویژه ادای نماز به جماعت بود؛عطش او نسبت به قرآن چنان بود که در شب نشینی ها حاضران را به تلاوت قرآن دعوت می کرد و گاه تا چهار جزء قرآن را اشک ریزان و اندیشناک،با گوش جان استماع می کرد؛ در اوج توانگری،به برکت قوّت بصیرت و پختگی عقل،شکوه زهادت را به پاسداری از هیبت مجاهدت می گماشت و سادگی و خشونت معیشت را بر کامجویی و مال اندوزی ترجیح می داد و آن گاه که به خالق جان داد و از خلایق اشک ستاند،باقیمانده دارایی اش ۳۶ یا ۴۷ درهم بیشتر نبود!همگان را صمیمانه و با سیمای گشاده به حضور می پذیرفت و هر که را نزدش می رفت،حتی اگر کافر هم بود،حرمت می نهاد!بهره اش از شرم و آزرم چنان بود که از یاران و کارگزارانش هر که را آیین یاری و وفاداری فرو می نهاد و گوهر امانت به ننگ خیانت می آلود،نکوهش و رسوا نمی کرد،بلکه تنها به عزل او اکتفا و دستش را از مناصب کوتاه می کرد!
شامگاه چهارشنبه ۲۷ رمضان سال ۵۸۸ ه.ق،این اسطوره پارسایی و جهادگری، در حالی که ماههای پایانی عمرش را سپری می کرد،پسرش مَلِک ظاهر را فراخواند و در حضور کاتب فرهیخته خویش، قاضی بهاءالدین ابن شدّاد،سفارش هایی به او کرد که رمز و راز نیرومندی شهپر آن مرغ اوج اندیش را باز می گشاید و برای فرهیختگانی که گوش شهوت را در دست فتوّت و پویش عقل را در پرتو نبوّت می خواهند،درس صعود و رهنمود سلوک است و از آن جا که دریغ داشتن آن از اهل حکمت،تنگ چشمی و جفایی آشکار می نمود،تصمیم به ترجمه و اهدای آن به خوانندگان فرزانه گرفتم؛ اکنون این شما و این هم مجلس سه نفره صلاح الدین،قاضی ابن شدّاد و ملک ظاهر:
" أوصیک بتقوی الله تعالی فإنّها رأسُ کلّ خیرٍ ؛ و آمُرُکَ بِما أمَرَکَ اللهُ بهِ فإنّهُ سببُ نجاتِکَ؛ و أحَذّرُکَ مِنَ الدّماء و الدّخول فیها و التقلّدِ لها ، فإنّ الدّمَ لاینامُ ؛ و أوصیکَ بحفظِ قلوبِ الرّعیّهِ و النّظر فی أحوالهم ، فأنت أمینی و أمینُ الله علیهم ؛ و أوصیک بحفظِ قلوبِ الأمراءِ و أربابِ الدّولهِ و أکابرها ، فما بلغتُ ما بلغتُ إلّا بمُداراهِ النّاس ؛ و لاتَحقِد علی أحدٍ فإنّ الموتَ لایُبقی أحداً ؛ وَاحذََر ما بینکَ و بینَ النّاس ، فإنّهُ لایُغفَرُ إلّا برضاهم ، و ما بینکَ و بینَ الله یَغفِرُهُ اللهُ بتوبَتِکَ إلیه فإنّهُ کریمٌ ":
" تو را سفارش می کنم به پرهیزکاری و خداترسی که اوج وارستگی و سرچشمه تمام نیکی هاست.آنچه را خدای متعال فرموده است،به جا بیاور که سبب رستگاری توست.هشدار که گِرد قتل و خونریزی نگردی و در آن مشارکت نکنی و خونی را به گردن خود نیندازی که خون،نمی خوابد و گم نمی شود.دل زیردستان و مردم را نگهدار و جویای احوالشان باش که امانت من و امانت خدا نزد تو هستند.دل فرماندهان،مقامات حکومت و بزرگان آن را نگهدار که من بدین پایه که رسیده ام،نرسیده ام مگر به برکت سازگاری با مردم.با هیچ احدی خصومت و کینه مَوَرز که مرگ، کسی را امان نمی دهد!حقّ مردم را مخور که جز با رضایت آنان مورد عفو واقع نمی شود،حال آن که از حق الله هر چه نزد توست،اگر توبه کنی خدای متعال،همه را نادیده می گیرد، که او آمرزنده و بخشایشگر است !"
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
منبع:ابن شدّاد ، النوادر السلطانیه و المحاسن الیوسفیه
رسول الله صلى الله علیه و سلّم فرمود:
«اللَّهُمَّ مَنْ وَلِیَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِی شَیْئاً فَشَقَّ عَلَیْهِمْ. فَاشْقُقْ عَلَیْهِ. وَمَنْ وَلِیَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِی شَیْئاً فَرَفَقَ بِهِمْ، فَارْفُقْ بِهِ»:
پروردگارا هر که مدیر بخشی از امور امت من شود و آنان را دچار سختی و دشواری می سازد، بر او سخت بگیر و هر مدیری که برای مردم آسایش فراهم می آورد او را مورد عطوفت و لطف خود قرار بده!
صحیح مسلم ،جزء۱۸ ص ۱۷
معلمی به یک پسر هفت ساله ریاضی درس میداد. یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم میخواست شمارش و جمع را به پسرک آموزش دهد. معلم از پسر پرسید: «اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟»
پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت: «چهار!»
معلم که نگران شده بود انتظار یک جواب درست را داشت؛ سه.
معلم با ناامیدی با خود فکر کرد: «شاید بچه درست گوش نکرده باشه.»
او به پسر گفت: «پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا سیب داری؟»
پسر ناامیدی را در چشمان معلم میدید. او این بار با انگشتانش حساب کرد. پسر سعی داشت جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت او ببیند اما جواب باز هم چهار بود و این بار با شک و تردید جواب داد: «چهار.»
یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به خاطر آورد که پسرک توت فرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث میشود نتواند در شمارش تمرکز کند. معلم با این فکر، مشتاق و هیجان زده از پسر پرسید: «اگر من یک توت فرنگی و یک توت فرنگی دیگه و یک توت فرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توت فرنگی داری؟»
پسر که خوشحالی را بر صورت معلم میدید و دوست داشت این خوشحالی ادامه یابد دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: «سه؟»
معلم لبخند پیروزمندانهای بر چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان، دوباره پرسید: «حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟»
پسر بدون مکث جواب داد: «چهار!»
معلم مات و مبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: «چرا چهار سیب؟»
پسر با صدایی ضعیف و مردد گفت: «آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم.»
وقتی کسی جوابی به شما میدهد که متفاوت از آنچه میباشد که شما انتظار دارید، سریع نتیجهگیری نکنید که او اشتباه میکند. شاید ابعاد و زوایایی از موضوع وجود دارد که شما درباره آنها هنوز فکر نکردهاید یا شناخت ندارید.
یکی از اساتیدِ دانشگاهیام دقایقی پس از ورود به کلاس، پرسشی مطرح کرد و خواست عدهای از دانشجوها را بهوسیلهی آن بسنجد.
یکی از دانشجوها در پاسخ، سخنی نامربوط و بی سَر و تَه گفت. استاد رو به وی، گفت: حاضری زیرِ این حرف که زدی، امضای خودت را بزنی؟!
حدود یک دقیقه کلاس در سکوت مطلق فرو رفت...
سپس خودِ استاد سکوت را شکست و گفت:
بچهها! نه فقط اینجا، بلکه هر جایی از این دنیا که بودید، تنها حرفهایی را بزنید که با کمالِ میل حاضر باشید امضایتان را زیرِ آن [حرف] درج کنید. و درصورتیکه با اسم و عنوانِ شما ثبت و ضبط گردد، احساس پشیمانی یا خجالت نکنید!
کاش میتوانستیم حرفهای امضادار بزنیم یا حدأقل سکوت کنیم. و چقدر هردویِ این کارها در عمل دشوارند!
پرفسور موشه شارون استاد دانشگاه اورشلیم در فلسطین اشغالی که یک مستشرق یهودی است می گوید:
در اینجا یک سوال وجود دارد که نگرش اسلام نسبت به تاریخ چگونه است؟ در حقیقت اگر ما اصل و اساس تاریخ را بررسی کنیم می بینیم که تمام تاریخ متعلق به اسلام است بدین معنی که تمام چهره های اصلی تاریخ اساسا مسلمان بوده اند در حقیقت این ها چیز هایی می گویند که حقیقت ندارد و البته شاید خودشان هم ندانند که این انبیاء نیز مسلمان بوده اند حقیقتا از آغاز پیدایش زمین یک دین وجود داشته است و آن هم اسلام است و اگر یک نفر بگوید این مکان متعلق به سلیمان است و این پرستشگاه را سلیمان ساخته است خوب یک مسلمان به تو می گوید تو راست می گویی ولی فراموش نکن سلیمان مسلمان بود و داوود هم مسلمان بود و ابراهیم و اسحاق و عیسی علیهم السلام هم مسلمان بودند و این اثبات می کند که (افراد تاثیر گذار )تاریخ مسلمان بوده اند و تو می دانی که با اسلامی بودن تاریخ می شود به مقوله اسلامی بود جغرافیا رسید؟ در هر مکانی که ارتباطی میان انبیاء و یا انسان های شاخص وجود داشته است که همه مسلمان بوده اند آن مکان یک مکان اسلامی محسوب می شود و اگر اسلام قبل از محمد صلی الله علیه و سلم در آن مکان وجود نداشته باشد منظورم از این مکان ها بخش هایی از خاورمیانه و یا سایر مکان ها که امروزه اسلام در آنها جریان ندارد همه این مکان ها باید آزاد شوند نه اینکه اشغال شوند نه باید آزاد شوند و اسلام در دوران محمد صلی الله علیه و سلم و یا دوره های مختلف در تاریخ به عنوان یک آزادی بخش ظاهر شده است اسلام یک اشغال گر نیست و اگر فردی مکانی را اشغال کند آن فرد از مسلمانان نیست بلکه افرادی دیگر هستند پس اسلام اشغال گر نیست بلکه تنها آزادی و آزاد سازی مختص به اسلام است.
لینک خبر از سایت اسرائیل آنلاین
https://www.israelnationalnews.com/News/News.aspx/148027
قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ:مَنْ أَصْبَحَ مِنْکُمْ آمِنًا فِی سِرْبِهِ ، مُعَافًى فِی جَسَدِهِ ، عِنْدَهُ قُوتُ یَوْمِهِ ، فَکَأَنَّمَا حِیزَتْ لَهُ الدُّنْیَا:
پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم:
هر کدام از شما که روز را آغاز کند در حالی که از ایمنی در خانه،تندرستی و خوراک روزش برخوردار باشد،گویی مالک تمام دنیاست!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
رواه البخاری فی "الأدب المفرد" (رقم/۳۰۰) والترمذی فی "السنن" (۲۳۴۶) وقال : حسن غریب
سعدی در باب اول گلستان، حکایتی خواندنی را به تصویر میکشد:
مرد ستمپیشهای، هیزم درویشان را به قیمتی ناچیز از ایشان میخرید و به ثروتمندان، ارزان میفروخت. ناصحِ خیرخواهی از این کارش گِله کرد و گفت: ممکن است زورت برسد که ما را بفریبی، ولی خداوندِ دانا را چه میکنی؟
"زورت اَر پیش میرود با ما
با خداوند غیبدان نرود
زورمندی مکن با اهل زمین
تا دعایی بر آسمان نرود"
مرد را این نصیحت خوش نیامد و بدان التفاتی نکرد. از قضا، شبی شعلهها از مطبخِ وی، زبانه کشید و در انبارِ هیزمش درافتاد و هرچه داشت، طعمه کرد و او را به خاکِ سیاه نشاند. مرد ناصح از کنارش گذشت و شنید که به دوستانش میگوید: "ندانم این آتش از کجا در سرای من افتاد؟!"
او هم پاسخ داد: "از دلِ درویشان"
"حذر کن ز دردِ درونهای ریش
که ریشِ درون عاقبت سر کَنَد*
به هم بر مَکَن تا توانی دلی
که آهی جهانی بههم برکند"
* سر کردن ریش: باز شدن زخم
ماکسیم رودنسون فرانسوی:
از یک دوره معین به بعد،دنیای شرق در هر زمینه ای از نظر فنی(یا تکنولوژیکی ) در سطح پایین تر از اروپا قرار گرفت که علت آن را نمی توان در اسلام جستجو کرد؛ این امر، نخست از آن رو روشن است که در عصر پیش از این دوره، برتری فنی شرق اسلامی بر اروپا به گونه ای چشمگیر آشکار بود و اقتباس های متعدد اروپا از مسلمانان در این زمینه،خود به خوبی گواه این برتری است. ..در آیین اسلامی چیزی نمی توان یافت که به عنوان بازدارنده فعالیت فنی عمل کرده باشد؛ لویی گارده از مراجع تحقیق در این زمینه (یعنی در زمینه رابطه اسلام و پیشرفت تمدنی) گفته است:ممکن نیست که مطالعه علوم عملی و توسعه تکنولوژی و ابزار فنی،با اصول عقاید اسلامی مغایر بوده باشد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
اسلام و سرمایه داری، ترجمه محسن ثلاثی، ص ۱۴۵،شرکت سهامی کتاب های جیبی، چاپ اول.
در این عمری که میدانی
فقط چندی تو مهمانی
به جان و دل،تو عاشق باش
رفیقان را مراقب باش
مراقب باش ﺗﻮ به آنی،
دل موری نرنجانی!
که در آخر تو می مانی و
مشتی خاک که از آنی...!
مولوی
عمر بن خطاب رضیاللهعنه میگفت:
"إِنَّ النَّاسَ لَمْ يَزَالُوا مُسْتَقِيمِينَ مَا اسْتَقَامَتْ لَهُمْ أَئِمَّتُهُمْ وَهُدَاتُهُمْ."
«مردم تا زمانی بر مسیرِ درست میمانند، که پیشوایان و راهنمایانشان بر درستی پایدار باشند.»
---
ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج ۳، ص ۲۲۲.
▪ بار دیگر عظمت قرآن اثبات شد
همهی سایتهای علمی و خبری دنیا از جمله Tech Times و Forbes و Science Daily و ZME Science و The Scotsman و Mirror و Daily Mail و Medical Daily و Newser و...14 نوامبر 2016 در خبری که همه را شوکه کرد رسما اعلام کردند:
نوشیدن مشروبات مست کننده نه تنها برای رشد مغز بسیار خطرناک است بلکه عملکرد مغز در نسلهای آینده را نیز تحت تاثیر قرار می دهد و فرزندان شخصی که مشروب مصرف می کنند به طور بالقوه در معرض اختلالات متابولیکی, افسردگی, اضطراب و ... قرار می گیرند. مصرف مشروب باعث رخ دادن تغییراتی مخرب در ژنهای موجود در مغز فرزندان شخص شراب خوار می شود( کسانی که مشروب می نوشند نه تنها به مغز خودشان آسیب می زنند بلکه باعث رخ دادن تغییراتی مخرب در مغز فرزندان و نسل های آیندهی خود می شوند).
پ.ن: جالب اینکه خداناباوران ساده اندیش ایرانی ادعا می کردند که مشروب نه تنها ضرر ندارد بلکه فواید زیادی هم دارد! به خیال خام خود می خواستند با این ادعاها عظمت قرآن را زیر سوال ببرند. خداوند در قرآن بندگان را از نوشیدن مشروب منع کرده و اکنون دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که نوشیدن مشروب نه تنها مانع از رشد مغز می شود بلکه مغز فرزندان و نسلهای آینده را هم تحت تاثیر مخرب قرار می دهد. اکنون گوشههایی از دلایلی که خداوند مشروب را منع کرده آشکار شده است. و این عظمت قرآن را نشان می دهد.
لینک این خبر که 14 نوامبر 2016 منتشر شده است در Tech Times:
http://www.techtimes.com/articles/185923/20161115/teenage-binge-drinking-can-affect-brain-function-in-future-children.htm
لینک خبر Newser:
http://www.newser.com/story/234055/when-teens-binge-drink-it-could-impact-their-future-kids.html
لینک خبر در Science Daily:
https://www.sciencedaily.com/releases/2016/11/161114140611.htm
لینک خبر در Mirror:
http://www.mirror.co.uk/news/uk-news/binge-drinking-teen-increases-risk-9258796
لینک خبر در Daily Mail:
http://www.dailymail.co.uk/health/article-3935356/Why-really-shouldn-t-binge-drink-Heavy-drinking-teenager-puts-future-children-s-brain-function-risk.html
لینک خبر در ZME Science:
http://www.zmescience.com/science/teenage-binge-drinking-16112016/
لینک خبر در The Scotsman:
http://www.scotsman.com/news/binge-drinking-could-damange-brains-of-future-children-1-4287380
لینک خبر در Forbes:
http://www.forbes.com/sites/alicegwalton/2016/11/14/could-teenage-drinking-affect-the-brains-of-future-generations/#51146d3b31d4
لینک خبر در Medical Daily:
http://www.medicaldaily.com/binge-drinking-may-cause-genetic-changes-future-children-increasing-risk-404353
به مقاماتی که میسازید و به من نسبت میدهید، دل خوش نکنید؛ که فراتر از حد من است. من تنها برادر شما هستم و ادعای ارشاد، راهنمایی و استادیِ شما را ندارم، و هرچه هست، من در فراگیری درس ایمان، همکلاس شما هستم. پس از من همّت و مدد طلب نکنید؛ بلکه من نیازمند همکاری و همت شما و خواستار دعاهای دلسوزانهی شما نسبت به تقصیراتم هستم.
شیخ سعید نورسی رحمهالله
واژههای نورانی
امام عُمَر رَضیَ اللهُ عَنهُ:
"إِيَّاكُمْ وَالدَّيْنَ فَإِنَّ أَوَّلَهُ هَمٌّ وَآخِرَهُ حَرْبٌ."
«از قرض و وام بپرهیزید، که آغازش غصّه و پایانش دعواست!»
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
الموطأ، امام مالک، ج ۲، ص ۷۷۰.
خرقه پوشی در کاروان حجاز همراه ما بود. یکی از امرای عرب مرو را صد دینار بخشیده تا قربان کند. دزدان خَفاجه ناگاه بر کاروان زدند و پاک ببردند. بازرگانان گریه و زاری کردن گرفتند و فریاد بی فایده خواندن.
مگر آن درویش صالح که بر قرار خویش مانده بود و تغیّر درو نیامده. گفتم: مگر معلوم ترا دزد نبرد؟ گفت: بلی بردند؛ ولیکن مرا با آن الفتی چنان نبود که به وقت مفارقت خستهدلی باشد.
نباید بستن اندر چیز و کس دل
که دل برداشتن کاریست مشکل
گلستان سعدی
ای دل غــــــم این جهانِ فرسوده مخور
بیهــــــوده نەای، غمانِ بیهوده مـــــخور
چون بوده،گذشت و نیست نابوده،پدید
خوش باش، غــم بوده و نابوده،مـخور!
امام غزالی رحمه الله:
"...فهذه کانت سیرة العلماء وعادتهم فی الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر، وقلة مبالاتهم بسطوة السلاطین؛ لکونهم اتکلوا على فضل الله تعالى أن یحرسهم، ورضوا بحکم الله تعالى أن یرزقهم الشهادة، فلما أخلصوا لله النیة؛ أثر کلامهم فی القلوب القاسیة، فلینها، وأزال قساوتها.
وأما الآن؛ فقد قیدت الأطماع ألسن العلماء؛ فسکتوا، وإن تکلموا؛ لم تساعد أقوالَهم أحوالهم، فلم ینجحوا، ولو صَدَقوا وقصدوا حق العلم؛ لأفلحوا.
ففساد الرعایا بفساد الملوک، وفساد الملوک بفساد العلماء، وفساد العلماء باستیلاء حب المال والجاه، ومن استولى علیه حب الدنیا؛ لم یقدر على الحسبة على الأراذل، فکیف على الملوک والأکابر".
«این بود روش و سیرت عالمان راستین و عادت آنان در امر به معروف و نهی از منکر؛ که در برابر هیبت و قدرت پادشاهان، اندک بیم و باکی نداشتند، چرا که بر فضل خداوند تکیه میکردند تا آنان را در پناه خود نگاه دارد، و به حکم او که شاید روزی شهادت را نصیبشان سازد، خشنود بودند. پس چون نیت خود را برای خدا خالص کرده بودند، سخنانشان بر دلهای سخت شده تأثیر میگذاشت؛ آن دلها را نرم میکرد و سنگدلیشان را از میان برمیداشت.
اما امروزه، طمعها زبان عالمان را به بند کشیده است؛ پس خاموش ماندند، و اگر هم سخنی گفتند، حال و عملشان یاور گفتارشان نبود؛ از اینرو توفیقی نیافتند. و اگر راست میگفتند و حقیقت دانش را مقصد خود قرار میدادند، بیگمان کامیاب میشدند.
فساد مردم، از فساد پادشاهان است؛ و فساد پادشاهان، از فساد عالمان؛ و فساد عالمان، از چیرگی عشق به مال و جاه. و کسی که دلباخته دنیا گردد، دیگر توان نهی از منکر را بر فرومایگان ندارد؛ چه رسد به پادشاهان و بزرگان.»
إحیاء علوم الدین،ج ۲، ص۳۵۷.
روزی با دوستم از کنار یک دکهی روزنامهفروشی رد میشدیم؛ دوستم روزنامهای خرید و مؤدبانه از مرد روزنامهفروش تشکر کرد. امّا آن مرد هیچ پاسخی به تشکر او نداد.
- همانطور که دور میشدیم، به دوستم گفتم: چه مرد عبوس و ترشرویی بود.
+ دوستم گفت: او همیشه اینطور است!
- پرسیدم: پس تو چرا به او احترام میگذاری؟!
+ دوستم با تعجب گفت:
چرا باید به او اجازه بدهم که برای رفتار من تصمیم بگیرد؟! من خودم هستم.
امام شافعی رَحِمَهُ الله :
إذا کانَ لکَ عیوبُٗ فى البرایا
و سَرَّکَ أن یکونَ لها غطاءُ
تَسَتَّر٘ بِالسَّخاءِ فَکُلُّ عیبِِ،
یُغَطّیهِ کما قیلَ السَّخاءُ!
اگر احساس می کنی که در میان مردم، عیبهایی داری و مشتاقی که پرده ای آنها را بپوشاند، پرده ای از سخاوت و بخشندگی بر خود بپوشان که همچنانکه مشهور است سخاوت تمام عیب ها را می پوشاند!
عُمَر فاروق رَضِیَ اللهُ عَنهُ:
لَس٘تُ معلِّمَکُم٘ إلّا بِال٘عمل ، إنّی واللهِ لستُ بِمَلِکِِ فَأَس٘تَع٘بدکُم ، ولکنّی عبدُ اللهِ ، عرض عَلَیَّ الأمانة:
نصیحت و سخنرانیِ من،رفتار من است؛من پادشاه نیستم که شما را نوکر و بنده خویش سازم؛بلکه بندهٔ الله هستم که این امانت (فرمانروایی) بر دوشم گذاشته شده است.
ــ ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ابن کثیر، البدایۃ والنھایۃ، 7 : 46