| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۶۶۸ مطلب توسط «حسین عمرزاده» ثبت شده است

 

کتاب دو قرن سکوت نوشته زرینکوب در ۱۳۳۰ چاپ شد و چون اشتباهات زیادی داشت، آقای زرینکوب پس از ۵ سال در مقدمه چاپ دوم "دو قرن سکوت" در سال ۱۳۳۶ ضمن انتقاد از خود بیان کرد که مطالب کتاب را از روی تعصب و خامی (جوانی/در سن ۲۹ سالگی) نوشته. ایشان برای جبران این اشتباه در ۱۳۴۸، کتاب کارنامه اسلام را نوشتند. اسلام ستیزان به دو قرن سکوت استناد می کنند اما از استناد به کارنامه اسلام هراس دارند. 

به دلیل اهمیت این مقدمه و نکته های در خور دقت و توجهی که دارد آن را با شما عزیزان به اشتراک می گذارم.

«مقدمه چاپ دوم»

«چنان دیدم که هیچکس کتابی نمی‌نویسد
الا که چون روز دیگر در آن بنگرد گوید:
اگر فلان سخن چنان بودی بهتر گشتی
و اگر فلان کلمه بر آن افزوده شدی نیک‌تر آمدی.
نقل از عماد کاتب.»

 

«در تجديد نظری كه در اين كتاب، برای چاپ تازه‌ای كردم، روا ندیدم که همان کتاب نخستین را، بی‌هیچ کاستی و فزونی چاپ کنم. کیست که بعد از چندسال کتابی را که نوشته است بنگرد و در آن جای اضافه و نقصان نبیند؟ تنها، نه همین امثال عماد کاتب به این وسواس خاطر دچار بوده‌اند، که بسیاری از مردم درباره کارهایی که کرده‌اند همین شیوه را دارند. اما محرک من، اگر فقط وسواس خاطری بود، شاید به همین اکتفا می‌کردم که بعضی لغت‌ها را جا‌به‌جا کنم و بعضی عبارت‌ها را پیش و پس ببرم. در تجدید نظری که در کتابی می‌کنند بسیار کسان بیش از این کاری نمی‌کنند، اما من ترتيب و شيوه كتاب اول را بر هم زدم و كاری ديگر پيش گرفتم. از آنچه سخن‌شناسان و خرده‌گيران، در باب چاپ سابق گفته بودند، هر چه را وارد ديدم به منت پذيرفتم و در آن نظر كردم. در جايی كه سخن از حقيقت‌جويی است چه ضرورت دارد كه من بيهوده از آنچه سابق به خطا پنداشته‌ام دفاع كنم و عبث لجاج و عناد ناروا ورزم؟ از اين رو، در اين فرصتی كه برای تجديد نظر پيش آمد، قلم برداشتم و در كتاب خويش بر هر چه مشكوک و تاريک و نادرست بود، خط بطلان كشيدم. بسياری از اين موارد مشكوک و تاريک جاهایی بود كه من در آن روزگار گذشته، نمی‌دانم از خامی يا تعصب، نتوانسته‌ بودم به عيب و گناه و شكست ايران به درست اعتراف كنم. در آن روزگاران، چنان روح من از شور و حماسه لبريز بود كه هر چه پاک و حق و مينوی بود از آن ايران می‌دانستم و هر چه را از آن ايران ــ ايران باستانی را می‌گويم ــ نبود زشت و پست و نادرست می‌شمردم.

در سالهايی كه پس از نشر آن كتاب بر من گذشت و در آن مدت، دمی از كار و انديشه در باب همين دوره از تاريخ ايران، غافل نبودم در اين رای ناروای من، چنانكه شايسته است، خللی افتاد. خطای اين گمان خطای تعصب‌آميز را جبران كنم. آخر عهد و پيمانی كه من با خواننده اين كتاب دارم آن نيست كه دانسته يا ندانسته، تاريخ گذشته را به زرق و دروغ و غرور و فريب بيالايم. عهد و پيمان من آن است كه حقيقت را بجويم و آن را از هر چه دروغ و غرور و فريب است جدا كنم. در اين صورت ممكن نبود كه بر آنچه در كتاب خويش نادرست و مشكوک می‌ديدم از خامی و ستيزه‌رويی خويش، خط بطلان نكشم و خواننده‌ای را كه شايد بر سخن من بيش از حد ضرورت اعتماد می‌ورزد با خويشتن به گمراهی بكشانم.

این حقیقت طلبی که من آن را شعار خویش می‌شمردم، وظیفه دیگری نیز بر عهده من داشت : می بایست آنچه را در این کتاب،مبهم و مجمل گذاشته بودم،به پاس حقیقت روشن کنم.

خواننده جوانی كه آن كتاب سابق مرا خوانده بود، در ذهن خويش پرسش‌هايی می‌داشت كه من در آنجا، بدانها جوابی نداده بودم. سبب سقوط و شكست ساسانيان چه بود؟ چه روی داد که صحرانوردان کم فرهنگ، سرنوشت تمدنی چنان عظیم و باشکوه را بر دست گرفتند؟ در این دو قرن، که تاریخ‌نویسان اخیر ما در باب آن سکوت کرده‌اند چه سبب داشت که زبان فارسی چون گمشده‌ای ناپیدا و بی‌نشان ماند؟ در آن مدت که شمشیرزنان ایران به هر بهانه‌ای بر تازیان می‌شوریدند و با عربان و مسلمانان جنگ و پیکار می‌کردند مغان و موبدان در برابر آیین مسلمانی چگونه بحث و جدل می‌کردند؟ این گونه سوال‌ها را که بر هر خاطری می‌گذشت لازم بود که در آن کتاب جواب بگویم. اما در چاپ نخستین پیرامون این مسائل نگشته بودم تا مگر به هنگام فرصت در مجلدی دیگر بدان سوال‌ها پاسخ بگویم ... و هنگامی که به تجدید نظر در آن کتاب پرداختم، تا آن را برای چاپ دوم آماده سازم، گمان کردم که این فرصت به دست آمده است ...

اما برای چه نام کتاب را که سرگذشت دو قرن از پرماجراترین ادوار تاریخ ایران است، «دو قرن سکوت» گذاشته‌ام و نه دو قرن آشوب و غوغا؟ این را یکی از منتقدان، پس از انتشار چاپ اول کتاب پرسیده بود. این منتقد عزیز، اگر کتاب مرا از سر تا آخر با دقت و حوصله کافی خوانده بود جواب خود را در طی کتاب می‌یافت. نه آخر در طی این دو قرن زبان ایرانی خاموشی گزیده بود و سخن خویش جز بر زبان شمشیر نمی‌گفت؟ با این‌ همه در چاپ تازه‌ای که از آن کتاب منتشر می‌شود شاید مناسب بود که نام تازه‌ای اختیار کنم. اما به‌نام تازه‌ای چه حاجت؟ این کتاب را وقتی نوزادی خرد بود بدان نام می‌شناختند چه زیان دارد که اکنون نیز، با این رشد و نمایی که یافته است به‌همان نام سابق بشناسند؟

باری؛ آنچه مرا بر آن داشت که درین چاپ تازه نیز، کتاب سابق را بی‌هیچ فزود و کاستی چاپ نکنم وظیفه حقیقت‌جویی بود. اما در این تجدید نظری که کردم، آیا وظیفه خویش را درست ادا نموده‌ام؟ نمی‌دانم و باز بر سخن خویش هستم که نویسنده تاریخ، هم از وقتی که موضوع کار خویش را انتخاب می‌کند از بی‌طرفی که لازمه حقیقت‌جویی است خارج شده است. لیکن این مایه عدول از حقیقت را خواننده می‌تواند بخشود. من نیز اگر بیش از این از حقیقت تجاوز نکرده باشم خرسندم. با این‌همه بسا که باز نتوانسته باشم از تعصب و خامی برکنار بمانم. در هر حال از اين بابت هيچ ادعايی ندارم: ادعا ندارم كه درين جست‌وجو به حقيقتی رسيده‌ام. ادعا ندارم كه وظيفه مورخی محقق را ادا كرده‌ام. اين متاعم كه تو می‌بينی و كمتر زينم.»

 

فروردین 1336
عبدالحسین زرین‌کوب
 
پی نوشت : این مقدمه،نکات حائز اهمیت بسیاری دارد که صرفا جهت اشاره و نمونه،بعضی موارد هایلایت شده اند.
  • حسین عمرزاده

جنایت سپاه ساسانی در بیت المقدس با کمک یهودیان!

باستانگرایان افراطی معمولاً در ارائه  تصویری زیبا و بی عیب و نقص از دوران پیش از اسلام در ایران، ید طولایی دارند. آنها همیشه اعراب مسلمان را به قتل و غارت و بی رحمی متهم می کنند، اما از جنایت ها و سنگدلی های برخی پادشاهان و سرداران ایرانی که البته از چشم مورخان دور نمانده، سخنی به میان نمی آورند.

 

یکی از این جنایت ها، کشتار مردم بیت المقدس، در خلال جنگ های خسرو پرویز با امپراتوری روم شرقی(بیزانس) است که به دست سردار ساسانی، شهربراز صورت گرفته است.

 

دکتر عبدالحسین زرینکوب نوشته است:

 

"سردار ایرانی شهربراز (= شهروراز) انطاکیه و دمشق را گرفت. (613 م) بعد با شور و هیجانی که گویی از نوعی فکر جهاد الهام می یافت، عازم اورشلیم شد. نزدیک بیست و شش هزار یهودی به سپاه وی پیوست و به کمک آنها شهر مقدس به دست ایرانیان تسخیر، غارت و تقریباً قتل عام شد. (ژوئن 614 م) 

کلیساها و معابد شهر، از جمله مزار مقدس با خاک یکسان گشت و قطعه ایی از صلیب مقدس عیسی نیز که در صندوق خاصی نگهداری می شد، همچون غنیمتی فوق العاده گرانبها به تیسفون فرستاده شد."

 منبع: [تاریخ مردم ایران، ج ۱، ص ۵۱۳ عبدالحسین زرینکوب]

  • حسین عمرزاده

قيل لأحد الفقهاء:

 

‏لماذا جُعِلَ بابُ الجهادِ في آخر كُتب الفقهِ؟!

‏فقال: لِئَلَّا يتكلم في الجهاد من لَا يُحسنُ الطهارة.

 

از یکی از فقها پرسیدند:


چرا باب (فصل) جهاد در آخرین بخش از کتاب‌های فقه آمده است؟
او پاسخ داد: تا کسی که حتی طهارت را به‌درستی نمی‌داند، درباره جهاد سخن نگوید.

 پ ن :پاکیزگی لازم : می تواند عدم علم و آگاهی در مورد ابتدایی ترین احکام اسلام همچون وضو و غسل باشد و یا کنایه از نبود طهارت در عقیده!

تصویر : مسجِدُ الأقصی

#القُدسُ_لَنا

  • حسین عمرزاده

|چند‌خط‌تاریخ‌تمدن

 

اسلام طی پنج قرن(700 تا 1200م)، از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، سطح زندگانی، وضع قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی، ادبیات، دانشوری، علم، طب، و فلسفه پیشاهنگ جهان بود.

 

منبع: [تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 4، ص 432]

  • حسین عمرزاده

|چندخط‌کتاب

فیلیپ آدلر «Philip Adler»  در کتاب «تمدن‌های عالم» می‌گوید:

 

«دعوت محمد انسان را به کمال انسانیّت ارتقا می‌داد؛ به علاوه دستیابی به اصول اخلاقی و معنوی آن ساده بود. اسلام عمیقاً به نیازهای عامه‌ی مردم پاسخ می‌داد.»

 

تمدن‌های عالم، فیلیپ جی آدلر، ترجمه محمد حسین‌ آریا، (تهران: امیر کبیر، چاپ دوم، 1387)، ج1، ص 223.

 

  • حسین عمرزاده

ربیع بن سلیمان رَحِمَهُ الله می گوید :

به نزد شافعی رفتم هنگامی که بیمار بود

در مورد کتاب هایی که نوشته است صحبت کرد و گفت :

دوست دارم مردم این کتاب ها را فرا بگیرند و هرگز چیزی از آن (معلومات) را به من نسبت ندهند.

[ تاريخ مدينة دمشق ۵۱/۳۶۵ ]

لوددت أن الخلق تعلموا هذه الكتب ولم ينسب إلي منها شيء أبداً.

  • حسین عمرزاده

مردان پیروز، افرادی شریف و با مروت بودند. درست در همان جا که در ۸۸ سال پیش فرنگیان از دریای خون گذشتند، حتی یک خانه به یغما نرفت و به یک جاندار آسیب نرسید. به امر صلاح الدین ایوبی، سربازان خیابان ها و دروازه را در نظر گرفتند و از هرگونه دست اندازی احتمالی به جان و مال مردم جلوگیری به عمل آوردند.

استیون رانسیمان،تاریخ جنگ های صلیبی/ ج۲ ص ۵۴۴

 

  • حسین عمرزاده

|دو خط کتاب


«به‌نظر می‌رسد جهان پُست‌مُدرن ما احتمالاً به جهانی دچار خلأ معنوی و ابتذال فرهنگی تغییر می‌یابد که در آن پراکسیس‌های اجتماعی به نحو پایان‌ناپذیری تکرار و هجو می‌شوند، جهانی چندباره با انسان‌هایی بیگانه‌شده بدون درکی از خود و تاریخ که به بی‌شمار شبکه‌های تلویزیونی وابسته‌اند».


نیچه و پُست‌مُدرنیسم، دیو رابینسون، ص۴٨

  • حسین عمرزاده

به راستی که برخورد با مردم با لبخند و چهره ای گشاده،از اخلاق نبوت است و (نشانه ای است از) عدم خودبزرگ بینی و (سببی است در) به دست آوردن دوستی و محبت مردم.

أنَّ لقاء النَّاس بالتَّبسُّم، وطلاقة الوجه، من أخلاق النُّبوة، وهو مناف للتكبُّر، وجالب للمودَّة.

[ابن بَطّال‌-شرح‌صحیح‌بخاری۵/۱۹۳]

 

  • حسین عمرزاده

تعدادی از عروس‌های کم سن و سال که به دلیل مسلمان‌نبودن، شاید اسمشان را هم نشنیده باشید!

List of child brides 

(wikipedia)

 

«Elizabeth de badlesmere» (aged 3) was married to «Edmund Mortimer» (aged about 13/14, possibly younger) in 1316.

 

«الیزابت د بدلزمیر» در سن 3 سالگی، به تاریخ 1316میلادی با «ادموند مورتیمر» (حدود 14 یا 13 سالگی، احتمالاً جوانتر) ازدواج کرد.

Charles Cawley, Medieval Lands, Earls of March 1328- 1425 (Mortimer)

 

«Joan of France» (aged 4/5) was married to the future «John V, Duke of Brittany» (aged 6/7), in 1396.

 

«ژوآن فرانسه» در سن 4 یا 5 سالگی، به تاریخ 1396میلادی با جان پنجم (6 یا 7 ساله) ازدواج کرد.

Knecht, Robert (2004). The Valois:

Kings Of France 1328-1589 pp 6-7

 

«Isabella of Valios» (Aged 6) married «King Richard II of England» (Aged 29)

«ایزابلّا ولیوس» در سن 6 سالگی، با «ریچارد دوم»، پادشاه 29 سالهٔ انگلستان ازدواج کرد.

Hamilton, Jeffrey (2010). The Plantagenets: History of a Dynasty. Continuum. Page 205

 

ویل دورانت :

«در قرن پانزدهم دختری که در پانزده سالگی هنوز به شوهر نرفته بود ننگ خانواده به شمار می‌رفت.»

تاریخ تمدن، ناشر: فرانکلین، ج 5، ص 610

 

سوال :

آیا این ازدواج‌ها خارج از عرف و شرع کلیسا انجام می‌شد؟! تو می‌دانی، من نمی‌دانم!

  • حسین عمرزاده

عُمَر بن خَطّاب رَضِيَ اللهُ عَنهُ ایراد خطبه کرد و فرمود :

 
سر و صدای زیاد یک مرد شما را شگفت زده نکند
مرد کسی است که ادای امانت کند و از ریختن آبروی مردم خودداری نماید.
 
 
لَا يُعْجِبَنَّكُمْ مِنَ الرَّجُلِ طَنْطَنَتُهُ ، وَلَكِنَّهُ مَنْ أَدَّى الْأَمَانَةَ ، وَكَفَّ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ فَهُوَ الرَّجُلُ.
الزهد لابن المبارك (٢٩٥).
  • حسین عمرزاده

«۱۰ نكته پرسود از کتاب دو قرن سکوت»

 

 

|منقول - با مقداری ویرایش

 

از جملۀ کتاب هایی که اسلام ستیزان به عنوان نقل مجالس در میان خود می گردانند و به آن افتخار می کنند، کتاب دو قرن سکوت جناب زرینکوب می باشد. البته زرینکوب و کتابش برای ما در مقام حجیت نیستند، اما از آنجایی که اسلام ستیزان آن را قبول داشته و چه بسا برای شبهه پراکنی از آن استفاده می کنند. در نتیجه تصمیم گرفتیم که ۱۰ اعتراف مهم از این کتاب را استخراج کنیم :

۱. پشت کردن مردم به حکومت و آیین زرتشت!

 

«در ولایاتی مانند ری و قومس و اصفهان و جرجان و طبرستان مردم جزیه را می پذیرفتند، اما به جنگ آهنگ نداشتند و سببش آن بود که از بس دولت ساسانیان دچار بیدادی و پریشانی بود، کس به دفاع از آن علاقه و رغبتی نداشت.» [۱]

 

 

۲. سقوطی که راه گریزی نداشت!

 

«باری آیین زرتشت، در پایان دورۀ ساسانی، بر اثر بدعت های دینی و درنتیجه فساد و انحطاط موبدان ضعیف گشته بود. نفوذ آیین عیسی و بودا نیز از دو جانب شرق و غرب، آن را در میان گرفته بود و هر روز ضعیف ترش میکرد! شاید اگر اسلام از راه جزیرة العرب نمی رسید، آیین زرتشت در برابر نفوذ این دو دین خود را یکسره باخته بود.» [۲]

 

 

۳. کمی از انوشیروان عادل بشنویم.

 

«با کشتار شگفت انگیز و بی شفقتی که خسرو انوشیروان از پیروان مزدک کرد، موبدان گمان بردند که آیین پسر بامداد یکسره از جهان بر افتاد، اما این گمان درست در نیامد و آیین مزدک حتی پس از سقوط ساسانیان باقی ماند.» [۳]

 

 

۴. سربازان وفادار یزدگرد!!

 

«در حقیقت وقتی سعد به مدائن در آمد، مدافعان، آن را فرو گذاشته و رفته بودند. ایوان را لشکریان یزدگرد خود در هنگام گریز غارت کرده بودند، اما فاتحان آنها را دنبال کردند و مال های غارتی را از آنها باز ستاندند.» [۴]

 

 

۵. بار سنگین مخارج بر دوش کشاورزان و پیشه وران!

 

«بدینگونه سپاهیان یاغی و روحانیون فاسد را پروای مملکت داری نبود و جز سودجویی و کامرانی خویش اندیشه ای دیگر نداشتند. پیشه وران و کشاورزان نیز، که بار سنگین مخارج آنان را بر دوش داشتند در حفظ این اوضاع سودی گمان نمی بردند، بنابراین مملکت بر لب بحر فنا رسیده بود...» [۵]

 

 

۶. نقشه دستگیری پیامبر صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم!!

 

«گفته اند که پرویز از خشم و نخوت، نامۀ پیامبر را پاره کرد و بباذان فرماندار یمن نوشت که این عرب گستاخ را بند برنهد و نزد او فرستد. خشم پرویز از این بود که این مرد تازی، با اینکه از بندگان اوست چگونه جسارت کرده است و باو پیغام و نامه ای چنین نوشته است.» [۶]

 

 

۷. پیامی تازه با محوری زیبا!

 

«پیام تازه ای که محمد خود را حامل آن می دانست، همۀ جهان را به برابری و نیکی و برادری می خواند، و از شرک و نفاق و جور و بیداد نهی می کرد. نه همان اعراب که زندگی شان یکسره در جور و تطاول و شرک و فساد می گذشت، بلکه ایران و روم نیز که رسم و آیین دیرینشان دستخوش اختلاف و تعصب روحانیون گشته بود، در آن روزگاران به چنین پیام دل نشینی نیاز داشتند و آن را مژدۀ رهایی و نجات تلقی میکردند.» [۷]

 

۸. حَكَمتَ عَدَلتَ أَمِنتَ فَنِمتَ رَسيخَ البال!

 

«در روزگاری که مردم ایران خسروان خویش تا درجۀ خدایان می پرستیدند و با آنها از بیم و آزرم رویاروی نمی شدند و اگر نیز به درگاه می رفتند پَنام در روی می کشیدند، چنانکه در آتشگاه ها رسم بود، عربان ساده دل وحشی طبع با خلیفۀ پیامبر خویش، که امیر آنان بود، در نهایت سادگی سلوک می کردند. خلیفه با آنان در مسجد می نشست و رأی میزد...» [۸]

 

۹. اسلام پذیری ایرانیان!

 

«بسیاری از ایرانیان، از همان آغاز کار دین مسلمانی را با شور و اشتیاق پذیرفتند. دین تازه ای که عربان آورده بودند، از آیین نیاکان خویش برتر می یافتند و ثنویت مبهم و تاریک زرتشتی را برابر توحید محض و بی شایبۀ اسلام شرک و کفر می شناختند.» [۹]

 

 

۱۰. مسلمانان فاتح چگونه بودند؟

 

«این اعراب که جای خسروان و مرزبانان پرشکوه و جلال ساسانی را می گرفتند، مردم ساده و بی پیرایه ای بودند که جز جبروت خدا را نمی دیدند. خلیفۀ آنها که در مدینه می زیست از آن همه تجمل و تفنن که شاهان جهان را هست، هیچ نداشت و مثل همۀ مردم بود. آنها نیز که از جانب او در شهر ها و ولایت های تسخیر شده به حکومت می نشستند و جای مرزبانان و کنارنگان پادشاهان ساسانی بودند، زندگی سادۀ فقر آلود زاهدانه یا سپاهیانه داشتند.» [۱۰]

 

 

-----------------

پی نوشت ها:

[۱] دو قرن سکوت،دکتر عبدالحسین زرین کوب،فانوس سپهر،۱۴۰۱،ص۷۱

[۲] همان، ص ۲۶۶

[۳] همان، ص ۲۵۹

[۴] همان، ص ۶۰ و ۶۱

[۵] همان، ص ۴۹

[۶] همان، ص ۵۰

[۷] همان، ص ۵۰

[۸] همان، ص ۷۳

[۹] همان، ص ۲۵۴

[۱۰] همان، ص ۷۲

  • حسین عمرزاده

«در همهٔ تاريخ، دينی جز اسلام، پيروان خود را پيوسته به نيرومندبودن دعوت نكرد و هيچ دين ديگری در اين زمينه، مانند اسلام موفق نبوده است.»


تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج۴، ص۶۲۴. 

  • حسین عمرزاده

امام شافعی رَحِمَهُ الله :

 

دوست دارم هرچه از علم و دانش را که می دانم مردم از من فرا بگیرند

(به خاطر این کار) پاداش (الهی) به من داده شود

و کسی هم مرا ستایش نکند.

«وَدِدْتُ أَنَّ ڪُلّ عِلْمٍ أعلمهُ تَعلمهُ النَّاسُ أُؤجَرُ عَلَيْهِ وَلاَ يَحْمدُونَني»

⌯ المجموع شرح المهذب (٥٥٧/١).

  • حسین عمرزاده

به امام شافعی رَحِمَهُ الله گفته شد :

 

چرا با اینکه ضعیف نیستی همیشه عصا به دست داری؟

گفت:

تا به یاد داشته باشم که مسافر هستم. (یعنی در این دنیا)

قيل للإمام الشَّافعيِّ: 

مالكَ تُدمِنُ إِمسَاكَ العَصَا وَلَستَ بِضَعِيفٍ! 

فَقَالَ: « لِأَذكُرَ أَنِّي مُسَافِرٌ » يَعنِي فِي الدُّنْيَا.

⌯ المجموع شرح المهذب (٥٥٧/١).

  • حسین عمرزاده

آیا می‌دانستید که اولین دانشگاه توسط یک بانوی مسلمان ساخته شد؟

 

این زن کیست؟

 

او موسس اولین دانشگاه جهان می‌باشد و اولین دانشگاه در طول تاریخ را ثبت کرده است!

بله درست است، اولین دانشگاه جهان به دست یک زن مسلمان تاسیس شده و این یک شاهکار است!

 

فاطمه فهری مشهور به ام‌البنینه، بانویی مسلمان متولد قرن سوم هجری بوده است. او به عنوان بنیان‌گذار اولین موسسه‌ی آکادمیک مدرن جهان که مدرک تحصیلات عالیه ارائه می‌داد، شناخته می‌شود. این موسسه امروزه به عنوان دانشگاه قَرویین در شهر فاس مراکش پابرجاست. 

فاطمه فهری فرزند محمد فهری بازرگان ثروتمند خانواده فهری بود. خانواده فهری در اوایل سده‌ی ۹ میلادی به همراه گروهی دیگر از شهر قیروان در تونس امروزی به مراکش امروزی مهاجرت کردند. او خواهری به نام مریم داشت. بعد از اینکه فاطمه و مریم ثروت پدر مرحومشان را به ارث بردند، فاطمه اولین موسسه‌ی آکادمیک که مدرک تحصیلات عالیه اعطا می‌کرد را بنیان نهاد که هنوز هم با عنوان دانشگاه قرویین در شهر فاس مراکش امروزی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

قدیمی‌ترین موسسه‌ی آموزشی موجود و مستمر در جهان دانشگاه قرویین است که توسط فاطمه فهری در سال 859 میلادی در فاس مراکش تاسیس شده است

 

"The oldest existing and continually operating educational institution in the world is the University of Karueein, founded by Fatima Al-Fahri in 859 AD in Fez, Morocco."

 

 

 

پی نوشت :

آیا دانشگاه القرویین که توسط فاطمه فهری تاسیس شد اولین دانشگاه جهان در تمام تاریخ است؟

 

در سایت رسمی موسسه "رکوردهای گینس" که دارای مجموعه‌ای از رکوردهای بین‌المللی است؛ ذکر شده که دانشگاه القروین در شهر فاس مغرب (مراکش)، قدیمی‌ترین و اولین دانشگاه جهان است.

http://www.guinnessworldrecords.com/world-records/oldest-university

 

در سایت اطلس ابسکوار که یک مجله آنلاین آمریکایی است نیز ذکر شده که دانشگاه القرویین قدیمی‌ترین دانشگاه جهان است.

https://www.atlasobscura.com/places/university-of-alkaraouine

 

در سایت معتبر و رسمی کالج استیت که دانشگاه‌های مختلف در جهان را مورد بررسی قرار می‌دهد ذکر شده که "دانشگاه القرویین" اولین دانشگاه جهان در تاریخ است. بعد از آن، "دانشگاه الازهر" دومین دانشگاه جهان در تاریخ است و بعد از آن "دانشگاه نظامیه" که توسط خواجه نظام المک تاسیس شد جزء قدیمی‌ترین و اولین دانشگاه‌های تاریخ هستند.

https://collegestats.org/2009/12/top-10-oldest-universities-in-the-world-ancient-colleges/

  • حسین عمرزاده

شاید در بهشت‌ بشناسمت!

 

.

 

این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پندآموز است که در یک برنامه‌ی تلوزیونی مطرح شد.

 

مجری یک برنامه‌ی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهم‌ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟

 

فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم.

 

در مرحله‌ی اول گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود.

 

در مرحله‌ی دوم چنین به گمانم می‌رسید که خوشبختی در جمع‌آوری اشیاء کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود.

 

در مرحله‌ی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آن‌طور که فکر می‌کردم نبود.

 

در مرحله‌ی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلی‌های مخصوص خریده شود، و من هم بی‌درنگ این پیشنهاد را قبول کردم.

اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود.

 

اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود!

 

هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد!

 

خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟

 

این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم...

 

او گفت: می‌خواهم چهره‌ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه‌ی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام مقابل پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم!

  • حسین عمرزاده

امام ابن حَزم اَندلسی قبل از گالیله و اروپائیان با توجه به آیات قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم به کروی بودن زمین پی برد.



امام ابن حزم رحمه الله متوفای (۴۵۶ هجری) :


«إن البراهین قد صحت بأن الأرض کرویة، والعامة تقول غیر ذلک، وجوابنا وبالله تعالی التوفیق: أن أحداً من أئمة المسلمین المستحقین لاسم الإمامة بالعلم رضی الله عنهم لم ینکروا تکویر الأرض ، ولا یحفظ لأحد منهم فی دفعه کلمة ، بل البراهین من القرآن والسنة قد جاءت بتکویرها ... ». 


«همانا دلایل و براهین بر این مطلب که زمین کروی شکل است صحه می گذارند، ولی عوام الناس خلاف این مطلب را می گویند، و به توفیق الله تعالی جواب ما به آنها اینست که:

 احدی از ائمه ی مسلمین رضی الله عنهم که مستحق اسم امامت در علم باشند کروی بودن زمین را انکار نکرده اند، و هیچ کلمه ای از آنها در رد (کروی بودن زمین) ثبت نشده است، بلکه دلایلی از قرآن و سنت در مورد کروی بودن آن وارد شده است..


منبع:"الفصل في الملل والأهواء والنحل" ج۲ص۷۸.

  • حسین عمرزاده

جایگاه کاشت نهال و اهتمام به محیط زیست در دین اسلام چگونه است؟


پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «ما من مسلم يغرس غرسا، أو يزرع زرعا، فيأكل منه طير أو إنسان أو بهيمة، إلا كان له به صدقة» 

صحیح البخاري، ج۳، ص۱۰۳ ح۲۳۲۰؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۱۸۹ ح۱۵۵۳.


ترجمه: «هيچ مسلمانى نيست كه نهالى بكارد يا زراعتى كشت كند و پرنده‌اى يا انسانى يا چهارپايى از آن بخورد، جز اينكه آن برايش صدقه به شمار مى‌رود.»


رسول الله (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «إن قامت الساعة وبيد أحدكم فسيلة، فإن استطاع أن لا يقوم حتى يغرسها فليفعل» 

مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج۲۰، ص۲۹۶ح۱۲۹۸۱؛ الأدب المفرد للبخاري، ص۱۶۸ح۴۷۹: «حدیث صحیح».


ترجمه: « اگر قیامت فرا رسد و در دست یکی از شما نهالی باشد، چنانچه بتواند برنخیزد تا آن را بکارد، باید آن را انجام دهد.»


رسول الله (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «سبع يجري للعبد أجرهن من بعد موته، وهو في قبره: من علم علما، أو كرى نهرا، أو حفر بئرا، أو غرس نخلا، أو بنى مسجدا، أو ورث مصحفا، أو ترك ولدا يستغفر له بعد موته.»

مسند البزار، ج۱۳، ص۴۸۳ح۷۲۸۹: «حدیث حَسَن»


ترجمه: «هفت چیز است که پاداش آن براى بنده در قبر او و پس از مرگش دوام دارد: کسى که علمى تعلیم دهد، یا نهرى به جریان آورد یا چاهى حفر کند یا نخلى بکارد یا مسجدى بسازد یا مصحفى به ارث گذارد یا فرزندى به جا نهد که پس از مرگش براى او آمرزش خواهد.»


رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمودند: «ما مِنْ مُسْلِمٍ يَغْرِسُ غَرْساً إلاَّ كانَ ما أُكِلَ مِنْهُ لهُ صدقةً، وما سُرِقَ مِنْه لَه صدقَةً، ولا يرْزَؤُهُ أَحَدٌ إلاَّ كَانَ له صدقةً»:


«هر مسلمانی درختی بکارد، هرچه از آن بخورند صدقه ای برای او به شمار می رود؛ و هرچه از آن بدزدند، برای او صدقه است يا هرکس چيزی از آن بکاهد، برای صاحبش صدقه محسوب می شود».

[به روایت مسلم - متفق علیه]

  • حسین عمرزاده

عُمَر بن خَطَّاب رَضِيَ اللهُ عَنهُ برای اهل کوفه نوشت:

 

سوره برائت را بیاموزید

و سوره نور را به زنان تان آموزش دهید.

 

تعلَّمُوا سورةَ براءة، وعَلِّمُوا نساءَكم سُورةَ النُّور.

سعيد بن منصور في ((التفسير)) (۱۰۰۳)

 

پ ن:

سوره برائت : به بیان جهاد و ولاء و براء پرداخته و از این جهت مرد ها به آن نیازمندند

و سوره نور : به پاکدامنی و حجاب و پوشش و احکام و مجازات زنا پرداخته و حاوی توصیه های بسیار ارزشمند برای بانوان است.

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter YouTube Aparat Pinterest