| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۶۱۳ مطلب توسط «حسین عمرزاده» ثبت شده است

در سالهای پایانی عمرش که نزدیک به دو سال زندانی شد هشتاد بار قرآن را ختم کرد و هنگامیکه ختم هشتادویکم را آغاز کرد و به این آیه رسید:


﴿ إن المتقین فی جنات ونهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر ﴾ 


وفات کردند-رحمە الله-



[ طبقات الحنابلة (٤/٢٥)]

  • حسین عمرزاده

خلیفه مسلمانان ولید بن عبدالملک اموی، مبلغ زیادی برای ساخت و بنای مسجد زیبای اموی در نظر گرفته بود، در بین مردم شایعه شده بود که این اموال آنقدر زیادست که خزانه و بیت المال را خالی می کند و این سخن در کوی و برزن دهان به دهان نقل می شد،


نگهبانی به نزد خلیفه آمد و گفت: مردم می گویند که خلیفه اموال را در جای نامناسب و ناحق مصرف می کند


خلیفه خبر داد که در نماز روز جمعه برای مردم سخنرانی می کند، پس همگان جمع شدند.


ولید بن عبدالملک گفت: شنیده ام که گفته اید، ولید بیت المال را در غیر جای خود مصرف می کند ؟؟؟


ولید گفت: ای عمرو بن مهاجر بلند شو و بیت المال مردم را بیاور، پس از طلا و نقره و ... هر آنچه که از بیت المال بود جمع آوری کردند که همچون کوهی بلند شد، بطوریکه افراد از پشت آن همدیگر را نمی دیدند، ولید بلند شد و گفت این اموال شماست که طبق برآورد ما تا پانزده، شانزده سال آینده تان نیز تامین است، 

والله قسم من برای بنای این مسجد عظیم، درهمی از بیت المال استفاده نکردم، و تمامی آن ذره ذره از اموال خودم بوده است، 


در این لحظه صدای تکبیرات مردم و شکرگزاری آن ها بلند شد ...


تاریخ البدایه و النهایه ابن کثیر،  خلافت ولید بن عبدالملک

  • حسین عمرزاده

هیچ مردمی را همانند مسلمانان قرون اولیۀ اسلام نمی‌یابی که عاشق خواندن و کتاب باشند...

 

چنان‌که جاحظ دکان صحافی‌ها را شبانه اجاره می‌کرد بدین خاطر که تا صبح در آنجا به مطالعه بپردازد!

 

و اسحاق بن راهویه امام حدیث با بیوه‌زنی بدین دلیل ازدواج کرد که کتاب‌های امام شافعی را داشت!

 

و عالم نحو "ابن خشاب" بر صحافی‌ها گذشت و چندین کتاب را با قیمت ۵۰۰ دینار معامله کرد اما پول کافی برای پرداخت نداشت لذا خانه‌اش را فروخت تا بهای کتابها را بپردازد!

 

ابن جوزی بیش از ۲۰ هزار جلد کتاب خواند...

 

و در کتابخانه خلیفه مستنصر بالله، ۶۰۰ هزار کتاب وجود داشت!

  • حسین عمرزاده

ابن کثیر رحمه الله در تاریخش نقل می‌کند:


سائب بن الاقرع به نزد امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه آمد تا بشارت پیروزی های نبرد نهاوند را به وی بدهد


عمر رضی الله عنه از او درباره کشته های مسلمانان پرسید، او در جواب بزرگان و برجسته ها را بر شمرد و گفت : فلانی و فلانی و .. از بزرگان و اشراف و فرماندهان


و در آخر گفت و تعدادی دیگر از عوام و کسانی که امیرالمؤمنین آنها را نمی شناسد


همین جمله کافی بود تا اشک های امیرالمومنین سرازیر شود،و گفت : چه ضرری به آنها میرسد اگر عمر آنها را نشناسد ؟؟؟ اما خداوند آنها را می شناسد، و با شهادتشان آنها را تکریم نموده است، اما چه چیزی دستگیرشان می شد اگر عمر آنها را می شناخت ?؟!!!

  • حسین عمرزاده


انتقال دموکراسی به سبک آمریکایی


عکس یادگاری سرباز آمریکایی در حال پاره کردن شکم یک اسیر ویتنامی

  • حسین عمرزاده

▪️قاضی فضیل ابن عیاض رحمه الله:


هرگاه -درمیان امت اسلامی- غیبت رایج گردد، برادری -از میانشان- برداشته می شود!


《إذا ظهرت الغیبة ارتفعت الأخوة فی الله》

حلیة الأولیاء؛ ۹۸/۸

  • حسین عمرزاده

هرودوت، مصریان را نخستین کسانی می داند که، برای خدایان، قربانگاه و مجسمه و معبد برپا کرده‌اند، مردم مصر وقتی می‌خواستند گاوی را قربانی کنند، قبلاً کاهنی می‌بایست آنرا آزمایش کند، اگر بر روی بدن حیوان حتی یک پشم سیاه دیده می‌شد آنرا ناپاک می‌دانستند،‌این کاهن، حیوان را خوابیده و ایستاده خوب وارسی می‌کرد، زبان آنرا بیرون می‌کشید تا آلودگی یا پاکی آنرا تشخیص دهد و نیز توجه می‌کرد که پشم‌های دم حیوان بطور عادی روئیده باشد، هرگاه حیوان از تمام این معایب معاف شد، آنرا با نواری از پاپیروس که به دور شاخ هایش می‌پیچیدند مشخص می‌کرد، بعد روی آن خاک رس چرب پاشیده به مهر خود مهمور می‌کرد هرکس گاوی را بدون این نشانه‌ها قربانی می‌کرد محکوم به مرگ بود، برای قربانی کردن، حیوان را نزدیک محراب قربانگاه می‌بردند، آتش می‌افروختند و در حالی که نام خدای را بر زبان می‌آوردند شراب بر سر حیوان می‌ریختند و بعد آنرا خفه می‌کردند و سرش را می‌بریدند، آنگاه بر سر بریده حیوان لعنت و نفرین نثار می‌کردند و آنرا نمی‌خوردند، اصطلاحی که برای نفرین و لعنت بکار می‌بردند این بود که هر بلایی که قرار است متوجه قربانی‌کنندگان یا سرزمین مصر گردد متوجه آن سر شود، پس از آنکه پوست گاو را می‌کندند و دعا می‌خواندند احشاء حیوان را خالی می‌کردند ولی دل و پیه و جگر و چربی را در بدنش باقی می‌گذاشتند، آنگاه پاها و رانها و کتف و گردن حیوان را جدا می‌کردند و باقیمانده اندام حیوان را از نانی که از آرد خالص فراهم شده بود و از عسل و کشمش و انجیر و کندر و صمغ و دیگر معطرات پر می‌کردند سپس روغن زیادی بر روی آن ریخته آنرا می‌سوزاندند، پیش از اهداء قربانی روزه می‌گرفتند و در موقعی که قربانی می‌سوخت همه حاضران خود را می‌زدند، پس از آنکه خود را به قدر کافی می‌زدند ضیافتی بزرگ ترتیب می‌دادند و آنچه را که از حیوانات قربانی باقی‌مانده بود می‌خوردند.


مصریان، فقط گاوها و گوساله‌های نر را قربانی می‌کردند و حق نداشتند گاوهای ماده را قربانی کنند زیرا آنها به خداوند ایزیس (زن ازیریس) اختصاص داشتند از تمام چهارپایان فقط گاو ماده بود که عموم مصریان احترام زیادی به آن معمول می‌داشتند.


پاره‌ای از مردم مصر، برای خدایان خود بز و پاره‌ای دیگر گوسفند قربانی می‌کردند، اهالی تب از مردم مصر، میش را قربانی نمی‌کردند و آنرا حیوان مقدسی می‌دانستند و با وجود این هرسال یکبار در روز جشن زئوس میشی می‌کشتند و تمام کسانی که به معبد آنجا وابسته بودند، به عزاداری، سینه می‌زدند و سپس آن را در تابوت مقدسی قرار می‌دادند، هرودوت، خوک و گاو نر و گوساله و بز و غاز را تنها حیواناتی می‌داند که مردم سراسر مصر حق داشتند آنها را قربانی کنند، خوک را حیوانی ناپاک می‌دانستند، خوکبانها تقریباً مطرود بودند و بغیر از خدای (سلنه) که ظاهراً همان ایزیس بوده، و ازیریس، برای هیچ خدای دیگر خوک قربانی نمی‌کردند.


وقتی مصریان در شهر سائیس جمع شدند، در شبی که مراسم قربانی انجام می دادند، چراغ‌های زیادی در هوای آزاد برمی‌افروختند که در تمام شب می‌سوخت، این جشن را جشن چراغانی می‌نامیدند، آن دسته از مصریان که نمی‌توانستند در این مجلس شرکت کنند همین که شب فرامی‌رسید چراغهای خود را روشن می کردند، به طوریکه نه تنها در سائیس بلکه در سراسر مصر، چراغها می‌سوخت، بسیاری از این مراسم قربانی با نواختن نی و ساز و آواز و باده‌گساری همراه بود.



خئوس، فرعون معروف مصر (سازنده بزرگترین اهرام، در حدود ۲۸۰۰ سال قبل از میلاد) معابد را بست و مصریان را از اهداء قربانی منع کرد ولی فرزندش میکرینوس، در هنگام پادشاهی خود، اعمال پدر را تقبیح و معابد را گشود و مردم مصر را که دیگر خسته شده بودند، و در نهایت فقر می‌زیستند، آزاد گذارد که به کار خود بپردازند و قربانی اهدا کنند، این رفتار او موجب شد که مصریان بین تمام پادشاهانی که تا آن روز بر آنها سلطنت کرده بودند او را بیش از دیگران بستایند، قربانگاه های مصر جزء معابد بود و پاره‌ای از آنها دارای چند قربانگاه بودن، در این سرزمین نیز، قربانی انسانی بندرت وجود داشته است، یکی از فراعنه مصر (امیخوتپ دوم) وقتی آزادی‌خواهان سوریه را سرکوب کرد هفت تن از شاهان آنجا را به اسیری به شهر تبس (تب) آورد و آنگاه شش نفر از آنان را بدست خود در راه خدای (آمون) قربانی کرد.


تاریخ هرودوت ،ویل دورانت

  • حسین عمرزاده


نیویورک تایمز (NewYork Times):


در یک روزِ کاملا معمولی، 96 آمریکایی توسّط اسلحه کشته می‌شوند.

  • حسین عمرزاده

حافظ المغرب ابن عبدالبر در کتاب ارزشمند خود بنام»جامع بیان العلم فصلی «(۲/۱۰۴-۲/۱) را درباره اینکه همانا اختلاف شامل خطا و اشتباه است وهمه اختلافات صحیح و درست نیستند، نوشته است مثال‌ها و نمونه‌های زیادی درباره اینکه صحابه و سلف همدیگر را به خطا و اشتباه متوصل کرده و بعضی از آنان بعضی دیگر را انکار کرده، در بعضی از اجتهادات با همدیگر به مباحثه و مناقشه پرداخته‌اند، حتی بعضی از آنان از رأی و نظر خود برگشته است 


و در(۲/۱۰۷-۱۰۸) می‌گوید: اگر بخواهیم انکارات و اعتراضات آنان را جمع کنیم، یک کتاب ظرفیت احاطه این موضوع را ندارد چه برسد به اینکه در یک فصل جمع گرددبه یقین می‌توان گفت در مورد آنچه که صحابه و سلف با هم اختلاف داشتند و همدیگر را انکار کرده‌اند، صحت و درستی آن موضوعات، یکی از دو طرف قضیه است و هر دو نظر صحیح و درست و مطابق کتاب و سنّت نیستند اگر هر دو طرف قضیه درست و صحیح می‌بودند هیچگاه سلف صالح یا صحابه بعضی از آنان، بعضی دیگر را به خطا و اشتباه متوسّل نمی‌کردند هیچ عقیده و نظر و رأی این را نمی‌پسندد و قبول ندارد که هر شیء با ضد آن مقبول و مورد پسند و درست باشد و به حقیقت زیبا گفته است آن کسی که می‌گوید:


«اثبات ضدین معاً فی حالٍ أقبح ما یأتی من المحال».

«اثبات دو چیز ضد در کنار هم در هر حالت وضعیتی قبیح تر و زشت تر از آوردن یک چیز محال است»


ابن عبدالبر(۲/۱۰۰) از امام مالک و اللیث –رضی الله عنهما – ذکر می‌کند که همانا آن دو در رابطه با اختلاف اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در ردّ و انکار گفته کسانی که می‌گویند همانا در اختلاف بین آنان وسعت و رحمت برای امت اسلامی وجود دارد. می‌گویند: اینگونه نیست، به حقیقت آن اختلافات شامل درست و نادرست، حق و ناحق می‌باشند یعنی اگر در چیزی اختلاف نظر وجود دارد حتماً یکی از آن دو درست وحق است و دیگری نادرست و ناحق.

  • حسین عمرزاده

«هرگاه سخنی دل‌آزار شنیدی، سرت را پایین بینداز [و خود را به نشنیدن بزن]؛ تا زمانی‌که [گوینده] از تو دور می‌شود!»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عمر فاروق «رضی‌الله‌عنه»

«العقد الفرید، ج۲، ص۱۳۰»

  • حسین عمرزاده

آواز خوش ابو موسی اشعری رضی الله عنه


ابوموسی اشعری صدای بسیار دلنشین و اثر‌گذاری داشت. بریده می‌گوید: شبی از خانه بیرون شدم و داخل مدینه راه می‌رفتم تا این‌که گذرم به مسجدالنبی افتاد. رسول‌ الله ـ صلّی‌الله علیه وسلّم ـ را مشاهده کردم که بیرون مسجد ایستاده است و به صدایی گوش می‌دهد. ایشان دستم را گرفت و ما وارد مسجد شدیم. دیدم شخصی مشغول نماز خواندن است و دست‌هایش را به طرف آسمان بلند کرده و می‌گوید: 


«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنِّی أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْأحَدُ الصَّمَدُ الَّذِی لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ»؛ 

خدایا تو را می‌خوانم و همانا شهادت می‌دهم که فقط تو خدایی، به‌جز تو معبودی نیست، تو یکتا و بی‌نیازی، نه کسی را زاده‌ای و نه خود زاده شده‌ای و برای تو همانند و همسری وجود ندارد. 


رسول‌ الله صلی الله علیه وسلم فرمود: قسم به ذاتی که جانم در قبضه قدرت اوست، [آن مرد] خواسته‌اش را با اسم اعظم طلب نمود؛ همان دعایی که هر خواسته‌ای با آن برآورده شده و هر نیازی رفع می‌شود. ناگاه دیدم آن مرد شروع به خواندن قرآن کرد. صدایش واقعاً دلنشین بود و انسان را به وجد می‌آورد. رسول‌ الله صلی الله علیه وسلم فرمود: او آوازخوشش را از آل‌داود به ارث برده، و این لطف الله در حق اوست. من گفتم: یا رسول‌الله! آیا این خبر خوش را به او بدهم؟ فرمود: بله! من این بشارت را به او دادم و همین اتفاق باعث شد او برای همیشه دوست صمیمی من قرار گیرد.


مسند احمد: حدیث ۲۲۹۵۲٫ ذهبی، سیر أعلام النبلاء:۲/۳۸۶

  • حسین عمرزاده

 مسلمانان توانایی آزاد سازی بیت المقدس را داشتند، پس در سال 600 هجری بهاء الدین ابن عساکر کتابی ارزشمند و قدرتمند در فضایل جهاد نوشت، که برای صلاح الدین ایوبی ارسال شد، بعد از اتمام کتاب صلاح الدین ایوبی و ابن عساکر باهم و در کنار هم فاتحانه وارد قدس شدند.

  • حسین عمرزاده

نا امید نباش


در سال 492 هجری صلیبیان شهر قدس را اشغال کردند، و بمدت 90 سال سایه شوم آنها بر این شهر حکم فرما بود


اما این مدت طولانی هرگز سبب نشد که بار دیگر این شهر به آغوش مسلمانان برنگردد و در سال 583 هجری به دست سلطان صلاح الدین ایوبی رحمه الله آزاد گشت.

  • حسین عمرزاده


تصویری از شهر تل الربیع ۱۰ سال قبل از تغییر اسم آن به تل آویو


در فلسطین شهر زیبایی وجود داشت به اسم تل الربیع، شهر به اشغال صهیونیست‌ها درآمد و بعد از کشتار مردم آن و کوچاندن اجباری اهالی این شهر در سال 1949 میلادی تصمیم گرفتند این شهر را به عنوان پایتخت دولت صهیونیستی خود اعلام کنند و نام این شهر را از تل الربیع به تل أبیب (تل آویو) تغییر دادند.

  • حسین عمرزاده


سرهای قطع شده مسلمانان بر سر نیزه های سربازان متجاوز اسپانیائی، در جنگ های ظالمانه سال 1921 میلادی در مراکش


حال تروریست کیست؟

  • حسین عمرزاده

اسامی روزهای هفته در دوران جاهلیت قبل از اسلام در میان عرب ها

 


• شَیَّار: شنبه


• أوَّل: یکشنبه


• أهْوَن: دوشنبه 


• جُبَّار: سه شنبه


• دُبَّار: چهارشنبه


• مُؤْنِس: پنجشنبه


• عرُوبة: جمعه

  • حسین عمرزاده


قرطبه، پایتخت خلافت اموی در آندلس، واقع در جنوب اسپانیا، زادگاه مفسر بزرگ ابو عبدالله بن فرح القرطبی (امام قرطبی) صاحب تفسیر قرطبی (الجامع لأحکام القرآن ).

  • حسین عمرزاده


غرب وحشی


جوان الجزائری "احمد زبانه" اولین مسلمانی که توسط استعمارگران وحشی فرانسوی در سال 1956 میلادی توسط گیوتین سرش قطع شد.

  • حسین عمرزاده

محمد بن قاسم ثقفی فاتح پاکستان



محمد بن قاسم بن محمد بن حکم ثقفی فاتح بلاد سند و پنجاب ست که همین پاکستان کنونی می باشد، پاکستانی که اکنون از بزرگترین و پرجمعیت ترین سرزمین های جهان اسلام است، و تاریخش پر است از عزت و افتخار برای دنیای اسلام، از محمد بن قاسم ثقفی بعنوان موسس اولین دولت اسلامی در هند و سند یاد میشود، و اسم این جوان رشید و برومند در تاریخ و در رده  فاتحین بلند مرتبه اسلام نقش بسته است.

 

محمد بن قاسم ثقفی در سال ۷۲ هجری در شهر طائف در خانواده مشهور ثقفی متولد شد، جد ایشان محمد بن حکم از بزرگان ثقفی ها بود، و در سال ۷۵ هجری پسرعمویش یعنی حجاج بن یوسف ثقفی والی عام در عراق و ولایت های شرقی تابع دولت خلافت اموی تعیین شد، در زمان خلافت عبدالملک بن مروان بود که حجاج بن یوسف عمویش قاسم ( پدر محمد بن قاسم ثقفی ) را بعنوان والی بصره تعیین کرد و همین امر سبب شد که قاسم بن محمد ثقفی از همان کودکی در بین فرمانده هان و امرا و بزرگان اموی رشد یابد، در سال های بعد حجاج بن یوسف شهر واسط را بنا نهاد که پادگانی نظامی برای تجیهز سپاه امویان بود، و محمد بن قاسم از این فرصت نهایت بهره را برد و آموزش های نظامی و جنگی را بصورت کامل در این پادگان سپری نمود، تا اینکه به یکی از بارزترین فرماندهان جنگی مبدل شد در حالیکه تنها ۱۷ سال از عمرش می گذشت.

 

محمد بن قاسم ثقفی اطلاعات زیادی را از سرزمین سند ( پاکستان کنونی ) شنیده بود، و این سرزمین برای مسلمانان سرزمینی ناشناخته محسوب نمیشد، چراکه غزواتی در زمان امیرالمومنین عمر و عثمانی رضی الله عنهما در اطراف آن مناطق صورت پذیرفته بود، و در زمان خلافت امیر معاویه رضی الله عنه نیز بخش هایی نزدیک به منطقه سند فتح شده بود که از مهمترین آنها میتوان به “مکران” اشاره کرد، که تحت حاکمیت اموی ها بود.

 

تجاوز دزدان دریایی سند

 

در سال ۸۸ هجری کشتی کوچک ( باسرنشنیان عربی شامل چند زن و دختر و پدرشان ) از جزیره یاقوت (سرزمین سیلان)  جهت سفر به عراق راهی شد، و در راه پدر آنها فوت کرد و عملاً مرد و نگهبانی برای آنان باقی نماند، پادشاه سیلان این فرصت را برای نزدیکی هرچه بیشتر به عرب ها غنیمت دانست و تصمیم گرفت که این کشتی را تا رسیدن به مناطق تحت سلطه عرب ها همراهی کند، پس آن دختران و زنان را بهمراه هدایای زیادی با کشتی و بهمراه نگهبانانی به سوی حجاج بن یوسف و ولید بن عبدالملک خلیفه جدید راهی کرد، در میانه های راه و در منطقه ای الدیبل نزدیک به سرزمین سند دزدان دریایی به کشتی آنها حمله ور شدند و کشتی را به تصرف خود در آوردند، خبر به حجاج بن یوسف رسید، و نامه ای به پادشاه سند مبنی بر آزاد سازی هرچه سریعتر آن زنان و دختران نوشت، اما پادشاه در جواب نوشت که آن افراد اسیر دزدان دریایی هستند و ما تسلطی بر آنان نداریم، حجاج بن یوسف خود تصمیم به آزاد سازی آنها گرفت و دو سری افراد را مامور آزادی سازی آنها کرد یکی به رهبری عبیدالله بن نهبان و دیگری دیل البلجی که هردو این فرماندهان با سربازانشان شکست خوردند و هردو فرمانده نیز به دست خود سربازان بلاد سند (پاکستان) کشته شدند، خبر به حجاج بن یوسف رسید که نتنها دختران و زنان بلکه سربازان عربی که فرستاده بود همگی در زندان الدیبل که تحت مالکیت پادشاه سند بود اسیر هستند، و پادشاه هم بدلیل دشمنی اش با اسلام و عرب های هرگز حاضر به آزادسازی آنها نیست، این امر سببی شد که حجاج بن یوسف ثقفی تصمیم به فتح آن سرزمین بگیرد، سرزمینی که با اجازه پادشاهش و توسط دزدان دریاییش عرصه را بر مسلمانان و تجار عرب سخت کرده بود،

 

فرماندهی محمد بن قاسم ثقفی و فتوحاتش

 

حجاج بن یوسف تصمیم به فتح تمامی بلاد سند را گرفته بود پس پسرعمویش محمد بن قاسم را فرمانده کل سپاه قدرتمند خود گرداند، و با تمامی تجهیزات ممکن آنها را تجهیز کرد، و راهی میدان جنگ ساخت، پهلوان جوانمرد ما محمد بن قاسم ۱۷ ساله با ارتشی بالغ بر ۶ هزار مجاهد از عراق به شیراز لشکر کشی کرد، و در شیراز نیز ۶ هزار نیروی دیگر به او پیوستند،  و بعد از تجدید قوی در شیراز محمد بن قاسم با ۱۲ هزار نیرو مجهز به سمت شرق راه افتاد تا به منطقه مکران رسید، و بعد از طی کردن چندین شهر دیگر به دروازه های الدیبل محلی که مسلمانان در آن به اسارت در آمده بودند رسید، و بدون معطلی به آنجا حمله کردند و به راحتی آنجا را فتح کرد و محمد بن قاسم وارد الدیبل شد، بعد از شهر الدیبل محمد بن قاسم بدون معطلی شهر هارا یکی پس از دیگری فتح میکرد و هیچ شهری را فتح نمیکرد مگر آنکه همه مردمش را تکریم میکرد و آنها را به دین اسلام دعوت می داد و معابد بودایی ها و شرک خانه هایشان را نابود میساخت و شعائر اسلامی را برپا میکرد، به طوریکه نقشه منطقه را عوض کرد و تمامی آن شهرها رنگ بوی سرزمین های اسلامی را به خود گرفتند،

 

محمد بن قاسم با اخلاق نیکو، با شجاعت و دلیری در عین کم سن و سالیش توانست تمامی هندو هارا مات و مبهوت و مجذوب خودش گرداند، و همگی از فرماندهی و دلاوری و مدیریت پسری ۱۷ ساله به تعجب وامانده بودند، و طبیعتا با دیدن شخصیتش تعداد کبیری از بزرگان و سران قبایل منطقه و مردم آنجا به سپاه ایشان پیوستند تا از زور و ظلم و جور پادشاه مستبد آنها رهاییشان بخشد، که جمعیتی حدود به ۴۰۰۰ نفر از هندو ها به ارتش مسلمانان پیوست،

 

محمد بن قاسم به سوی منطقه البیرون (حیدرآباد کنونی) حرکت کرد، و با مردمش از در صلح وارد شد و آنها نیز پذیرفتند ، و از آن به بعد تمامی شهرها را تقریبا بدون درگیری فتح نمود، محمد همچنان به فتوحاتش در آن سرزمین ادامه میداد، تا اینکه در سال ۹۶ هجری توانست کل بلاد سند (پاکستان) را به زیر پرچم اسلام در آورد، و اولین دولت اسلامی سند و پنجاب را تاسیس کند، واز قبایل مختلف زرتشتی و سایر دین های مختلف آنجا به استقابل ایشان به پاس آزادسازی آنها از دست ظلم هندو ها رفتند.

 

برخلاف حجاج بن یوسف، محمد بن قاسم با رعایت عدالت و با بکارگیری تفکر و تدبیر، و عدل و کرم، توانست دل مردم آنجا را نیز بدست آورد و آن سرزمین را به مرکزی جدید برای نشر و گسترش دین اسلام و محلی برای عبادت الله متعال به یکتایی تبدیل کرد.

 

هنگامیکه قدرت و محبوبیت محمد بن قاسم در حال گسترش بود، تصمیم به فتح سرزمین هند گرفت . در حال آماده سازی سپاهی برای رفتن به هند بود که دستور از خلیفه جدید سلیمان بن عبدالملک رسید که بجای رفتن به هند به عراق برگردد و این دسیسه ای بیش نبود، با اینکه می دانست که بدلیل مخالفت هایش در سیاست های نادرست حجاج آینده تاریکی در عراق انتظار اورا میکشد اما به سمت عراق حرکت کرد، بهنگام خروج از سند جمعیت کثیری را مشاهده کرد که همگی برای ممانعت او از سفر به عراق خارج شده بودند بلکه بتوانند اورا در سند نگهدارند، که هرگز چنین حاکم عادل و مقتدری نصیبشان نخواهد شد، محمد بن قاسم در میان اشک ریختن های مردمانی که از صمیم قلب به اخلاق و منش و حکومت داریش عشق میورزیدن سند را ترک کرد، حتی هندوها و برهمایی ها نیز بخاطر بازگشت محمد بن قاسم به عراق حالت عزا و ماتم را به خود گرفته بودند،

 

محمد بن قاسم به عراق رسید و والی عراق صالح بن عبدالرحمن اورا با غل و زنجیر بدلیل دشمنی با حجاج بن یوسف ثقفی به زندان واسط فرستاد، و او را با شدیدترین و رنج آورترین شکنجه های آزار و اذیت کردند تا اینکه در سال ۹۶ هجری در حالیکه تنها ۲۴ سال سن داشت زیر همین شکنجه ها وفات نمود.

  • حسین عمرزاده


درست در زمانی که مسلمانان مشغول به ثبت و ضبط اوقات دقیق خورشید و ماه گرفتگی بودند، اروپایی ها بهنگام کسوف و خسوف فریاد زنان خود را در پناهگاه های خود پنهان می کردند زیراکه می پنداشتند  ماه و خورشید توسط غول بلعیده شده است.



شرح تصویر:


گنبد سیار یا رصدخانه کوه قاسیون یکی از اولین رصد خانه های تاریخ است که توسط مامون خلیفه عباسی  در شمال دمشق و در سرزمین شام تاسیس شد، این بنا در سال ۲۱۴ هجری تاسیس شد که تا به امروز نیز باقی ست. اولین رصدخانه تنها دو سال قبل از رصدخانه کوه قاسیون در بغداد تاسیس شده بود.

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest