| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۶۱۳ مطلب توسط «حسین عمرزاده» ثبت شده است

در مدینه منوره سه قبیله یهودی بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه زندگی میکردند که با مسلمانان در عهد و پیمان بودند، بعد از پیروزی در جنگ بدر تنها دو سال از هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم به مدینه گذشته بود که یهودیان به عهد شکنی نسبت به رسول الله صلی الله علیه وسلم پرداختند، که رسول الله صلی الله علیه وسلم آنها را در بازار بنی قینقاع گرد آورد و شکست قریشیان در بدر را به آنها یاد آور شد و درس عبرتی برای یهودیان دانست و آنها را به اسلام فراخواند

یهودیان در جواب رسول الله صلی الله علیه وسلم به ایشان گفتند : مبادا کلاه بر سرت رفته باشد و پیروزی ات بر افراد نا آشنا با جنگ ( یعنی قریشیان ) سبب شود که گمان کنی بر ما هم پیروز خواهی شد.

پس بنی قینقاع اولین یهودیانی بودند که رسما پیمان خود را با رسول الله شکستند و دشمنی خود را آشکار ساختند.

روزی زنی مسلمان به بازار بنی قینقاع رفت و نزد زرگری نشست تا زیوری برای او بسازد، یهودیان از او خواستند که صورت خودش را آشکار سازد پس او امتناع کرد. مردی از یهودیان بنی قینقاع آمد و لباس بانوی مسلمان را از پشت به بالای شانه اش بست و بانوی مسلمان متوجه نشد، چون بانوی مسلمان بلند شد از پشت بدنش لخت شد و تمامی مردم به او خندیدند و مورد تمسخر یهودیان قرار گرفت.

یکی از مردان مسلمان بلند شد و با شمشیر آن مرد را به دو نصف تقسیم کرد که یهودیان نیز به او حمله ور شدند و به شهادتش رساندن و پیمان نامه خود را نیز پاره کردند.

هنگامی که خبر به رسول الله صلی الله علیه وسلم رسید تمام سپاه اسلام را به جنگ با انها برد و پانزده شب همگی آنهارا محاصره کرد تا همگی تسلیم و اسیر شدند و رسول الله تصمیم به کشتن همگی آن  پیمان شکنان گرفت تا اینکه عبدالله بن ابی بن سلول نزد رسول الله رفت  و بارها و بارها از رسول الله خواست که از کشتن آنها منصرف شود پس رسول الله صلی الله علیه وسلم جان های آنها و زنان و کودکانشان را به آنها بخشید و آنها را به نزدیکی شام تبعید کرد و اموال انهارا به عنوان غنایم جنگی بدون خون ریزی مصادره نمود.



بله اینگونه بود که ارتش یک امت برای حیا و و عفت یک بانوی مسلمان راهی گشت

اللهم صل علی محمد وعلی آله وصحبه وسلم


تاریخ ابن اثیر - رویداد های سال دوم هجری

  • حسین عمرزاده

فردی شکایت نزد فاروق (یعنی عُمَر رَضِیَ اللهُ عَنه) آورد که «ابوموسی اشعری» استاندار، در مجازات یک نفر به جرم مِی‌خوارگی، اضافه بر زدن هشتاد تازیانه حد شرعی، روی او را نیز سیاه کرده و به مردم هم گفته است که با این مرد هم‌مجلس و هم‌سفر نشوید.


فاروق از او عذرخواهی کرد و برای جبران دل‌شکستگی و دلجویی از او، دویست درهم هم به او داد. و طی نامه‌ی تهدیدآمیزی به «ابوموسی اشعری» نوشت: «اگر این عمل را تکرار کنی، رویت را سیاه می‌کنم و تو را در میان مردم می‌گردانم. به محض رسیدن این نامه، مردم را به هم‌نشینی این مرد دعوت کن و به او فرصت بدهید که از اعمال بد خویش نادم گردد و پس از آنکه حالتی از ندامت در او ظاهر شد، شهادت را هم از او قبول کن».


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۰۵ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

  • حسین عمرزاده

در حین محاصره مدینه در جنگ خندق ( سال ۵ هجری ) رسول الله صلی الله علیه وسلم زنان و کودکان را داخل قلعه هایی قرار داد تا بتوانند از خود مراقبت کنند، صفیه ( عمه پیامبر ) به همراه امهات المومنین و عده ای دیگر از زنان و کودکان در داخل قلعه حسان بن ثابت بودند و مراقبت از ایشان بر عهده خود حسان بود.


در این زمان یهودیان بنی قریظه نیز به رسول الله خیانت کرده بودند و بعد از پیمان شکنی رسما وارد این جنگ شدند.

در گرماگرم نبرد زمانی که مسلمانان به قتال مشغول بودند، شجاعتی از صفیه رضی الله عنها رخ داد که اصل ماجرا را از زبان خود ایشان پی می گیریم :



صفیه می گوید: مردی از یهودیان بر ما گذشت، و به گشت زدن پیرامون قلعه پرداخت. در آن اوان، بنی‌قریظه دیگر وارد جنگ شده بودند، و عهد و پیمان خودشان را با رسول‌ الله -صلى الله علیه وسلم- شکسته بودند، و میان ما و آنان کسی نبود که از ما دفاع کند. رسول‌ الله -صلى الله علیه وسلم- و مسلمانان نیز سخت با دشمن درگیر بودند، و اگر کسی به سراغ ما می‌آمد، نمی‌توانستند دست از دشمن بدارند و به حمایت از ما بشتابند. 


گوید: گفتم: ای حسان، این مرد یهودی، چنانکه مشاهده می‌کنی، پیرامون قلعه ما گشت می‌زند، و من به الله سوگند ایمن نیستم از اینکه وی این وضعیت آسیب‌پذیر ما را به یهودیان پشت سر ما خبر ندهد؛ رسول‌ الله -صلى الله علیه وسلم- نیز با اصحابشان درگیر جنگ با دشمن‌اند و نمی‌توانند به داد ما برسند؛ بر سر او فرود آی و او را به قتل برسان! 


حسّان گفت: به الله سوگند، تو می‌دانی که از من چنین کاری برنمی‌آید؟! 

صفیه گوید: کمربند خود را محکم کردم و عمودی آهنین به دست گرفتم، و از قلعه فرود آمدم و آهنگ آن مرد یهودی کردم، و با آن عمود بر فرق وی زدم و او را به قتل رسانیدم. آنگاه به قلعه بازگشتم و گفتم: ای حسّان، از قلعه فرود آی و جامه و اسلحه و لوازمش را برگیر؛ مرد بودن وی مانع آن گردید که من وسایل و لوازمش را از او بازگیرم! حسّان گفت: مرا نیز به وسایل و لوازم و اسلحه‌اش نیازی نیست!


{ سیرةابن‌هشام، ج ۲، ص ۲۲۸ }

  • حسین عمرزاده

تئودر هرتزل بنیانگذار صهیونیسم در نامه ای به سلطان عبدالحمید نوشت که در ازای دریافت پول هایی هنگفت، به یهودیان اجازه دهد که به فلسطین مهاجرت کنند، چرا که در سر سودای تشکیل کشور اسرائیل را داشت


اما سلطان عبدالحمید در پاسخ به او چه گفت ؟؟؟


سلطان عبدالحمید دوم رحمه الله در پاسخ به هرتزل موسس و  بنیانگذار صهیونیسم گفت:


به دکتر هرتزل بگویید که در اینباره نقشه‌های جدیدی را طرح ریزی نکند، چرا که من نمی‌توانم حتی از یک وجب خاک فلسطین گذشت کنم. این سرزمین ملک من نیست بلکه ملک امت اسلامی است و این امت در حفظ این سرزمین تلاش بسیاری کرده است و آن را با خونش آبیاری کرده است. پس یهود پولهای میلیونی خود را نگه دارد و اگر روزی دولت خلافت پاره‌پاره گشت می‌توانند فلسطین را بدون هیچ بهایی بدست بیاورند. اما تا زمانی که من زنده هستم اگر بدنم تکه‌تکه شود برای من آسانتر از آن است که ببینم فلسطین از دولت عثمانی جدا گشته است و این امریست که هرگز متحقق نخواهد شد. من هرگز نمی‌توانم راضی شوم که بدن ما در حالی که زنده هستیم تکه‌تکه شود.


منبع: الدولة العثمانیة عوامل النهوض وأسباب السقوط



و بعدها با سیاست های عجیب و غریب یهودیان، دولت خلافت عثمانی پاره پاره گشت و مسجد الاقصی جگر گوشه اسلام به اشغال یهودیان در آمد.

  • حسین عمرزاده

خبر آزاد کردن شهر شوشتر را به فاروق دادند.

فاروق پرسید: هیچ اتفاق ناگواری رخ نداده است؟

در جواب گفتند: بلی مردی که اسلام را پذیرفته بود، مرتد گردید.

فاروق با حالتی از دلهره و نگرانی گفت: خُب او را چه کردید؟

در جواب گفتند: او را کُشتیم؛ زیرا طبق قواعد اسلام مرتد کشته می‌شود.

فاروق درحالی‌که ناراحتی و دلهره‌اش بیشتر شده بود، بر سر آنها فریاد کشید: «چرا او را در اتاقی سکونت نمی‌دادید و در را بر او نمی‌بستید و هر روز غذایی به او نمی‌دادید و به او پیشنهاد نمی‌کردید که به اسلام برگردد؟ چه بسا پشیمان می‌شد».


آنگاه فاروق در نهایت تأثر، دست‌ها را به‌سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! تو می‌دانی که من آنجا نبوده‌ام و چنین دستوری هم نداده‌ام و وقتی این حادثه را به من گزارش کردند، متأثر و ناراضی شدم».


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۰۵ -ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

  • حسین عمرزاده

سعید بن جبیر در قیام عبد الرحمن بن الأشعث علیه حجاج بن یوسف شرکت کرد که این قیام توسط حجاج سرکوب شد و با قیام کنندگان به بدترین شکل ممکن رفتار شد.


به ناچار سعید بن جبیر و تعدادی از تابعین رهسپار ایران ( اصفهان ) شدند تا اینکه در یکی از سفرهایش به مکه مکرمه دستگیر شد و به نزد حجاج بن یوسف برده شد، 

و مناظره ای بین او و حجاج به این صورت نقل شده است:


حجّاج: اسمت چیست؟

سعید: سعید بن جبیر.

نه، تو شقی بن کثیر هستی.

 سعید: مادرم نام مرا بهتر از تو می‌دانست.

ح: تو و مادرت هر دو شقی هستید!

سعید: تو عالم به غیب نیستی!

دنیای تو را به جهنّم سوزان مبدّل می‌کنم!

سعید: اگر می‌دانستم این کار به دست تو است، تو را به خدایی می‌پذیرفتم.

عقیده‌ات درباره محمد چیست؟

سعید: او پیامبر رحمت و پیشوای امت است.

عقیده تو درباره علی چیست؟ او در بهشت است یا در جهنّم!

سعید: اگر در بهشت و جهنّم رفتم، آنگاه جواب تو را خواهم داد.

عقیده‌ات درباره خلفا چیست؟

سعید: من وکیل مدافع آنان نیستم.

کدام یک را بیشتر دوست می‌داری؟

سعید: آنکه الله از او خشنود و راضی باشد.

کدام یک از آنان رضایت الله را بهتر به دست آورده است؟

سعید: العلم عنداللّه؛ او آگاه به اسرار است.

نمی‌خواهی مرا تصدیق کنی؟

سعید: دوست ندارم تو را تکذیب کنم.

چرا نمی‌خندی؟

سعید: چگونه خندیدن برای مخلوقی که از خاک آفریده شده است و آتش او را می‌خورد رواست؟

وای بر تو‌ای سعید!

سعید: برکسی که از جهنّم بیزار است و وارد بهشت می‌گردد، باکی نیست. 

حجّاج به او گفت: تو را می‌کشم، حال نوع کشتن را خودت انتخاب کن!

سعید گفت: تو مختاری؛ زیرا به الله سوگند! به هر نحوی مرا بکشی، الله هم تو را به بدترین وضع خواهد کشت!

حجّاج گفت: منظورت این است که تو را عفو کنم؟

سعید گفت: اگر عفو شدم، الله بر من منّت نهاده است و تو تبرئه نخواهی شد.

حجّاج گفت: او را با شمشیر بکشید!

سعید خندید!

حجّاج پرسید: برای چه خندیدی؟

از جسارت تو بر الله و حلم او نسبت به تو خندیدم!

حجاج: هرچه زودتر گردن او را از بدنش جدا کنید.


سعید رو به قبله نمود و این آیه مبارکه را زیر لب زمزمه کرد: «وجّهتُ وجهی للذی فطرالسموات و الارض حنیفاً و ما انا من المشرکین» من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمان‌ها و زمین را آفریده؛ من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم.


حجّاج گفت: او را در جهت مخالف قبله قرار دهید.

وقتی صورتش را از قبله برگرداندند، این آیه را تلاوت کرد: «فاینما تولّوا فثمّ وجه اللّه» و به هرسو رو کنید،وجه الله آنجاست .


حجّاج گفت: صورتش را بر زمین بگذارید. چنین کردند. او نیز این آیه را قرائت کرد: «منها خلقناکم و فیها نعیدکم ومنها نخرجکم تارةً اخری» شما را از آن (زمین) آفریدیم و در آن باز می‌گردانیم؛ و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون می‌آوریم.


حجّاج دستور ذبح او را داد. سعید گفت: بعد از شهادتین، جانم را بگیر،


سعید بن جبیر دعا کرد که خدایا این جانی را پس از من بر احدی مسلّط مگردان، که این دعایش مستجاب شد و ۴۰ روز بعد از شهادت سعید بن جبیر، حجاج بن یوسف مُرد و دستش به خون کسی آلوده نشد.



منابع:  سیر أعلام النبلاء ،  البدایة والنهایة

  • حسین عمرزاده

زمانیکه منصب قاضی القضات در مصر به عالم درجه یک اسلام قاضی ابی یعلی ( متولد ۴۵۸ هجری - شیخ حنابله ) عرضه شد؛ از پذیرفتن این منصب امتناع ورزید، اما هنگامی که زیاد بر او اصرار کردند، این منصب را پذیرفت اما به سه شرط ..... !!! ؟؟؟؟


۱- هرگز در روز های صف کشیدن مردم، و رژه های مرسوم در روزهای خارج شدن سلطان از کاخ حضور نیابد 

۲- هرگز برای مراسمات و جشن های خاص حکومتی خارج نشود و در آن ها شرکت نکند 

۳- هرگز به دار السطان ( خانه سلطان ) نرود 


منبع: طبقات الحنابلة

  • حسین عمرزاده

فاروق (یعنی عمر بن خطاب رَضِیَ اللهُ عَنهُ) مرتد را فرصت می‌داد تا بعد از مدتی پشیمان شود و به اسلام برگردد؛ و اهل فسق را فرصت می‌داد تا بعد از مدتی پشیمان شود و اهل طاعت و عبادت شود و شهادت او قبول گردد؛ و مِی‌خواران ضعیف و بیمار را مهلت می‌داد که از بیماری شفا یابند و قوت و نیرو بگیرند و آن‌گاه حدّ شرعی را بر آنها اجرا می‌کرد.


کسانی‌که کم‌بضاعت بودند و در شرایط عادی از بیت‌المال؛ یا در شرایط قحطی از اموال مردم چیزی به سرقت می‌بردند، از اجرای حدّ شرعی کلاً معاف بودند.


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۰۶ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

  • حسین عمرزاده

 عبدالله بن عمر رضی الله عنه نقل می کند: من خودم از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمودند: «حسن و حسین ریحانه‌های من از دنیا هستند». ( صحیح بخاری ۵۹۹۴ )


حافظ ابن حجر در ذیل این حدیث می گوید: «آنان را به ریحانه تشبیه نمودند؛ زیرا فرزند را نیز همانند آن می‌بویند و می‌بوسند... و ترمذی نیز از انس روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم، حسن و حسین را می‌طلبیدند و آنان را می‌بوییدند و در آغوش می‌گرفتند». (فتح الباری، (۷/۴۶۹) )


رسول الله صلی الله علیه وسلم آنان را بسیار دوست می داشت و دوستی آنان را دوستی با خویش و دشمنی با آنان را دشمنی با خویش می‌شمردند،


در روایتی از ابوهریره چنین آمده است که می گوید: رسول الله که حسن و حسین را بر شانه های خویش حمل می‌‌کردند، نزد ما تشریف آوردند، گاه این را می بوییدند و گاه آن را، مردی گفت: یا رسول الله! آنان را دوست دارید؟ فرمودند: «هر کس آنان را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس با آنان دشمنی کند، با من دشمنی کرده است» (مسند امام احمد حدیث شماره‌ی ۹۶۷۱ )

  • حسین عمرزاده

حسین بن علی از لحاظ ظاهری سر و گردن با رسول الله بسیار شبیه بود و بدین جهت ابوبکر او را در کودکی به آغوش می‌گرفت و می‌گفت: پدرم فدایش باد، شبیه رسول الله صلی الله علیه وسلم است نه شبیه علی، و علی می‌خندید.( صحیح بخاری ۳۵۴۲)


در حدیثی بسیار اندوه ناک آمده است:  که انس رضی الله عنه گفت: نزد ابن زیاد بودم که سر حسین را آوردند و در تشتی گذاشتند و ابن زیاد گفت: تاکنون چنین زیبا رویی را ندیده‌ام، انس می‌گوید: من گفتم: وی شبیه‌ترین فرد به رسول الله صلی الله علیه وسلم بود. ( ترمذی، ۳۷۷۸ – صحیح )


با تامل در احادیث بالا در می یابیم که شبیه ترین کس از اهل بیت به پیامبر حسین بن علی است، این شباهت یک نوع شباهت فطری و غیر اختیاری بود، اضافه بر آن، حسین می‌کوشید که شباهتش به رسول الله صلی الله علیه وسلم در اموری مانند خضاب و وسمه نیز کامل گردد.

  • حسین عمرزاده


کشیش ها در یکی از کلیساهای آمریکا همراه برخی نیروهای نظامی با اسلحه حاضر شدند .. اما این، آزادی است نه تروریسم!!

تصور کن اگر امام مسجد همراه نمازگزاران با اسلحه در مسجد حضور می یافتند واکنش رسانه های غربی و مزدورانشان چه بود؟!!

  • حسین عمرزاده

در زمان خلافت امیرمومنان عثمان بن عفان رضی الله عنه نیز فتوحات اسلامی ادامه داشت، این دوران اوج جوانی حسنین ( حسن و حسین رضی الله عنهما ) بود، و سپاه اسلام باز نشاط و قدرت دوران خلافت عمر بن خطاب رضی الله عنه را بدست آورده بود.


در سال ۲۷ هجری به دستور امیرالمومنین عثمان رضی الله عنه سپاهی راهی مصر شد، در آن زمان والی مصر عبدالله ابن ابی السرح ( برادر شیری عثمان ) بود، این سپاه توانستند فتوحات چشم گیری را در شمال آفریقا بدست آورند، حسین رضی الله عنه یکی از شمشیر زنان و دلاوران این سپاه بود و دَین خود را به خوبی در این فتوحات ادا کرد (البدایة والنهایة (۸/۴۱) ).


ایران در زمان خلافت عمر بن خطاب رضی الله عنه فتح شده بود اما بدلیل مقاومت های مردم طبرستان و صعب العبور بودن منطقه و همچنین وجود دژهای مستحکم، این سرزمین همچنان فتح نشده باقی مانده بود و طبق قرار داد های فی مابین و صلح نامه ای که در زمان امیرالمومنین عمر به امضا رسیده بود طبرستانی ها مکلف به پرداخت جزیه بودند، تا اینکه در سال ۳۰ هجری سپاهی از کوفه به رهبری سعید بن العاص راهی طبرستان شد تا طبرستان و گرگان را نیز فتح کنند، حسین رضی الله عنه از چهره های مشهور این سپاه بود که علاوه بر ایشان، برادر بزرگوارشان حسن و همچنین اصحاب عظیم الشان رسول الله صلی الله علیه وسلم همچون عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو بن العاص، و عبدالله بن زبیر رضی الله عنهم نیز شرکت داشتند (البدایة والنهایة (۸/۱۴۸) ) – (المنتظم (۵/۷).)


وهم چنین حسین رضی الله عنه در لشکری که در زمان معاویه بن ابی سفیان رضی الله عنه به فرماندهی یزید بن معاویه به قسطنطینیه گسیل داشته شد، همراه بود . (البدایة والنهایة (۸/۱۵۱)) – (تاریخ الاسلام ص ۱۰۴ ) و ( تاریخ دمشق (۱۴/۱۲۷). )

  • حسین عمرزاده

فاروق (یعنی عمر بن خطاب رَضِیَ اللهُ عَنهُ) در عین اینکه به‌خاطر فرود آوردن یک تازیانه که مجوز شرعی نداشت، متأثر می‌گردید و اصرار داشت که قصاص آن تازیانه از او گرفته شود، در شرایطی‌که ستمگری به ناموس و حیثیت کسی تجاوز می‌کرد و می‌خواست دامن پاکِ کسی را به زور آلوده نماید، حتی در برابر مقدماتِ عمل، سیل تازیانه‌ها به راه می‌افتاد و اگر عمل زشتی سر می‌زد، شمشیر هم به‌کار می‌افتاد. در این‌صورت، برعکسِ حالتِ نخست، فاروق نه متأثر می‌شد، نه عذرخواهی می‌کرد و در بارگاه خدا خود را مقصر می‌دانست.


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۱۴ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

  • حسین عمرزاده


چقدر سخت خواهد بود پیدا کردن کسی که بگوید:


" به حدی ترسیده بودم که به سرعت خودم را به همسرم رساندم "


اما محمد صلی الله علیه وسلم در روزی که جبرئیل بر او نازل شد این کار را کرد


«باید آن زن، زن بزرگی باشد »


" گری میلر مبلغ مسیحی کانادایی سابق، بعد از گرویدن به اسلام"


 گری میلر در ادامه می گوید:


در حقیقت او [خدیجه] باید زن کاملی باشد زیرا هنگامی که برای اولین بار وحی بر محمد صلی الله علیه وسلم نازل شد، او از حالت دلهره و نگرانی خود به همسرش پناه برد. قطعاً در دوران کنونی نیز به سختی می توان عربی را پیدا نمود که بگوید هنگام ترس و نگرانی به سمت خانه اش می دود تا به زنش پناه برد. زیرا اصولاً عرب ها چنین نیستند. با این وجود محمد صلی الله علیه وسلم به اندازه ی کافی در کنار همسرش احساس راحتی وآسودگی  می کرد که به چنین عملی مبادرت ورزد. و این نشان می دهد که آن زن [خدیجه] تا چه اندازه مؤثر وقوی بوده است.


{ قرآن کتابی شگفت انگیز - تالیف: گری میلر }

 تصویر: عکس مکان قبر ام المومنین خدیجه رضی الله عنها و در جوارش قبر قاسم فرزند پسر ایشان

  • حسین عمرزاده

▪️یحیی بن أبی کثیر رحمه الله:


"شخصی با حلال پاک روزه می گیرد ، و با حرام ناپاک گوشت برادراش -یعنی غیبت-افطار  می کند".



[حلیة الأولیاء ٣/٦٩]

  • حسین عمرزاده


دریافت
عنوان: شگفتی های دی ان ای
توضیحات: رد شبهات خدا ناباوران
مدت زمان: ۶ دقیقه ۳۸ ثانیه
حجم: ۱۵۷ مگابایت
  • حسین عمرزاده

امیر معاویة بن ابی سفیان، حسین را بسیار احترام و تعظیم می‌نمود و حسین هدایای وی را می‌پذیرفت.


سیر اعلام النبلاءج۳ ص ۲۹۱

  • حسین عمرزاده


کشور هایی  مثل انگلیس و امریکا ،که تا دیروز  بر اجساد بی گناه ها عکس یادگاری می گرفتند امروز ندای حقوق بشر سر می دهند ! آن هم حقوق بشری که زن حق ندارد پوشش خود را خود انتخاب کند؟

  • حسین عمرزاده

استنباط فاروق از قرآن و احادیث، این بود که تمام رذایل اخلاقی و مفاسد اجتماعی -از کفر و پوچ‌گرایی گرفته تا قتل و جنایت و بی‌عفتی و دزدی و دروغ و تملّق و بدبینی و خودبینی و...- عموماً در فضای مسمومِ بی‌عدالتی و ستم و استثمار و بهره‌کِشی رشد و پرورش پیدا می‌کنند. به همین دلیل، تمام قدرت و امکانات و نبوغ و فراست خود را در گسترش عدالت اجتماعی صرف نمود.


در قرون قبل از اسلام، محدوده‌ی اجرای عدالت، بسیار کم‌عرض‌وطول شده بود و فقط گوشه‌ی کوچکی از مسایل اقتصادی و حقوقی را دربر داشت (مانند رسیدگی به سرقت‌های آشکار، غصب اموال، خونریزی‌های نابه‌حق و...).


ولی اینکه اکثریت افراد جامعه از منابع طبیعی (آب، معادن، مراتع و جنگل‌ها) محروم شوند؛ با وجود لیاقت و شایستگی، از اداره‌ی امور جامعه و مزایای کار و فعالیت خویش بی‌بهره بمانند؛ به بهانه‌ی اختلاف رنگ، زبان، نژاد و ملیت از حق انتخاب عقیده و مراسم دینی خود منع شوند؛ از راه احتکار و ربا و قمار، استثمار شوند و خون‌شان مکیده شود و به‌صورت برده و بنده‌ی سرمایه‌داران و فئودال‌های خون‌آشام درآیند و در تار و پود دیوان‌سالاری و بروکراسی اداری، به برده‌های ذلیل، بی‌ارزش و مظلومِ کارمندانِ عالی‌رتبه‌ی دولت‌ها درآیند، هیچ‌کدام از این محرومیت‌ها و مظلومیت‌ها، ظلم و ستم به حساب نمی‌آمد و حتی خود ستم‌دیدگان هم بر اثر ناآگاهی از حقوق خویش، این مسایل را ستم به شمار نمی‌آوردند!


بنابراین جای هیچ تعجبی نبود که قبل از اسلام، انوشیروان ساسانی و شاه حمورابی و کوروش هخامنشی را شاهان دادگر و عدالت‌خواه می‌نامیدند!!!


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۵۴۶ |ماموستا عبدالله احمدیان (رحمه‌الله)

  • حسین عمرزاده

ابن عساکر با سند خود از مدرک بن عماره نقل کرده است که وی گفت:


«ابن عباس را دیدم که رکاب حسن و حسین را گرفته بود، به او گفتند: چگونه رکاب آنان را می‎گیری، در حالی که تو بزرگ و بزرگوار هستی، گفت: اینان فرزندان رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند آیا این برایم سعادتی نیست که رکاب آنان را بگیرم».


تاریخ دمشق ج۱۴  ص۱۸۱

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest