سفیان ثوری فرمودند:
«اگر در اجتماع اساتید و بزرگان، جوانی حاضِرجَواب را حینِ اظهار فضل دیدی، به خیرش دل نبند، چرا که گستاخ و بیشرم است.»
المدخل (از بیهقی) ص ۳۸۸
- ۰ نظر
- ۲۳ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۴۳
سفیان ثوری فرمودند:
«اگر در اجتماع اساتید و بزرگان، جوانی حاضِرجَواب را حینِ اظهار فضل دیدی، به خیرش دل نبند، چرا که گستاخ و بیشرم است.»
المدخل (از بیهقی) ص ۳۸۸
شُعبة از أعمَش، [و او] از مجاهد روایت کرده که: عبداللهبنعبّاس به سعیدبنجُبَیر گفت: «حَدِّثْ/بازگو!»
[سعید] گفت: حدیثِ رسول ﷺ بگویم و شما حاضرید؟
[ابنعبّاس] گفت: آیا این از نعمتِ الله [بر تو] نیست که در نزد من مذاکرهی حدیث کُنی! پس اگر درست گفتی [و فهمیدى] که چه بهتر، و اگر اشتباه کنی، تو را بیاموزم.
سیرأعلامالنبلاء:ج۴-۳۳۵
نصیحت شیخ عبدالقادر گیلانی رَحِمَهُ الله به فرزندش
در آخرین لحظات زندگی
به پسرشان عبدالوهاب گفتند:
یحیی ابن معین رحمه الله تعالی:
اشتباهی از کسی نمی دیدم مگر اینکه آن را می پوشاندم، و دوست داشتم کار وی را زینت ببخشم، و با کسی روبرو نمی شدم با چیزی که او را ناراحت می کرد،اما اشتباه او را تنهایی بین خودم و بین او بیان می نمودم، و اگر آن را می پذیرفت ( خوب بود) و اگر نمی پذیرفت او را رها می کردم.
سیر أعلام النبلاء ١١/٨٣
ملاقاتِ مردم با تبسم و خوشرویی از اخلاق پیامبران است که تکبر را دور کرده و صمیمیت ایجاد می کند.
[شرح صحیح البخاری لابن بطال: ۱۹۳/۵]
در طبقات ابن سعد آمده است که:
سعید بن جبیر در مورد علوم حضرت ابن عباس رضی الله عنهما فرمودند:
زمانی که من در محضر ابن عباس رضی الله عنهما بودم و از محضر ایشان کسب فیض و استفاده میکردم علم او را چنان وسیع و گسترده و با ارزش دیدم که تمام آن اوراقی که همراه من بودند پر میشدند اما بحث ایشان ادامه داشت و من مجبور میشدم تا ادامه مباحث را بر روی دامن خود بنویسم.
شیخ عبدالقادر گیلانی رَحِمَهُ الله:
وای بر تو، شرم نمی کنی از غیر الله درخواست می کنی حال آنکه او از هر کسی به تو نزدیکتر است،از مخلوقی درخواست می کنی که هیچ نیازی به او نداری؟……
فتح الربانی وفیض الرحمانی- طبعه المکتبه العصریه-:۱۲۹/المجلس الثامن والثلاثون
حضرت علی رضی الله عنه به کسانی که با ایشان ملاقات میکردند، آنان را به موارد زیر توصیه میفرمود:
تاریخ الخلفاء از علامه سیوطی ص ۱۸۶٫
رنجوری را گفتند دلت چه میخواهد؟
گفت آنکه دلم چیزی نخواهد...
گلستان سعدی
مُشک را گفتند: ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ
ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ که هستم، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ که هستم.
فیه ما فیه
حسن بصری رحمه الله:
هرگاه رشوه از در وارد شود، امانتداری از پنجره بیرون خواهد رفت!
[کتاب الزهد امام احمد]
از جریر بن عبدالله رضی الله عنه روایت شده که:
پیامبر صلی الله علیه وسلم مرا نمیدید مگر آنکه در چهرهی من لبخند میزد [متفق علیه]
امام ذهبی رحمه الله دربارهی این حدیث میگوید:
این اخلاق اسلام است؛ زیرا بالاترینِ مقامات، مقام و منزلت کسی است که شب را گریان و روز را خندان باشد.
[سیر أعلام النبلاء ۱/ ۱۴۱]
ﺃﻫﻞُ ﺍﻟﺴﻨﺔ ﻭﺍﻟﺠﻤﺎﻋﺔ ﯾﻘﻮﻟﻮﻥ ﻓﯽ ﮐﻞِّ ﻓﻌﻞٍ ﻭﻗﻮﻝٍﻟﻢ ﯾﺜﺒُﺖ ﻋﻦِ ﺍﻟﺼﺤﺎﺑﺔ ﻫـﻮ ﺑﺪﻋﺔٌ ﻷﻧﻪ ﻟـﻮﮐﺎﻥَ ﺧﯿﺮﺍً ﻟﺴﺒﻘﻮﻧـﺎ ﺇﻟﯿﻪ .
یعنی: ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻭ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻫﺮ قول و ﻓﻌﻠﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺑﺪﻋﺖ ﺍﺳﺖ . ﺯﯾﺮﺍ ﺍﮔﺮ ﺧﯿﺮی در آن ﺑﻮﺩ، ﺻﺤﺎﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺳﺒﻘﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ .
تفسیر ابن کثیر
امام شافعی رَحِمَهُ اللهُ تعالی:
کسی که علم (علم شرعی=یعنی دین) را بدون دلیل و مدرک طلب می کند همانند کسی است که در شب به جمع آوری هیزم مشغول است. پشته ای از هیزم را جمع کرده در حالیکه در آن ماری هست که او را خواهد گزید و او نمی داند.
توالی التاسیس و مقدمة المجموع
در سنن دارمی آمده است که: کتب عمر بن عبد العزیز رحمه اللّه إلى أهل المدینه: «من تعبّد بغیر علم کان ما یفسد أکثر ممّا یصلح».
ترجمه : عمر بن عبدالعزیز رحمه الله برای اهل مدینه نوشت: «هرکس الله را بدون علم عبادت کند، آنچه را که فاسد میکند بیشتر است از آنچه اصلاح میکند».
امام محمد بن باقر (أبو جعفر محمد بن علی الباقر) رحمه الله:
« من لم یعرف فضل أبی بکر وعمر رضی الله عنهما فقد جهل السنة »
کسیکه برتری ابوبکر و عمر رضی الله عنهما را نشناسد، همانا سنت را نشناخته است.
[ أبو نعیم فی الحلیة ١٨٥/٣ ]
آیا می دانید در مسابقات گاو بازی به چه کسی جایزه اول تعلق میگیرد؟
به کسی که نسبت به حمله گاو بهترین جاخالی ها را داده...
نه به آن کسی که با گاو درگیر شده
از گاوها باید اِعراض و دوری کرد
نیما یوشیج از دزدان شعر می گوید
میپرسید: شعر دزدها چهگونهاند؟ سابقاً این را گفته بودم. چون از من سوآل کردهاید باز میگویم. به طور اختصار شعردزدها چند قسم هستند:
یک دسته میدزدند فکر را یا طرز تلفیق عبارت را و برای دیگران به اسم خودشان میخوانند. اینها دزدهای احتیاطکار و قابل رقت هستند.
دومیها میدزدند و در پیش روی آدم میخوانند. اینها دزدهای بیاحتیاط هستند و باید- اگر نمیرنجند- آنها را به این زبان نصیحت کرد که در خودتان غرق شوید... اینها بیشترشان خجول هستند وقتی که دزدی آنها را به رخ آنها میکشید.
سومیها میدزدند و در پیش روی آدم میخوانند و اگر به روی آنها بیاورید، اعترافی در کار نیست. اینها دزدهای بیانصاف هستند. وقت خود را برای نصیحت کردن آنها تلف نکنید. آنها شعر را ابزار قوی معیشت مادی قرار دادهاند.
اما دستهی دیگری هم هستند که از همین دسته ریشه گرفتهاند. به محض شنیدن مضمونی از دهان شما، با کمال بیشرمی لبخند آورده، سر تکان داده و چشمهای دریده را به هم گذارده، میگویند: مثل همان مضمون که من در فلان غزل یا قصیده به کار بردهام. این دسته دقت ندارند که چه مینویسند. راست یا دروغ چیزی را که در زندگی خود ندیده و نشناختهاند، مینویسند به رسم و آداب دیگران، به اشخاص داستان خود رسوم و آداب میدهند.
طرز کار هریک از اینها روزی اهل نظر را بیدار میکند. سعی کنید که خودتان باشید. دروغ نگویید آنچه را که داستان نیست و راجع به خودتان است. خودتان باشید در شعرتان، ولو بدترین مردم. چون خودتان هستید شعر شما با شما زنده شده است ولی در صورت دیگر، به عکس این است.
دزدهایی هستند که حتی این گونه حرفها را هم میدزدند...!
بهمن۱۳۲۴ - کتاب: حرفهای همسایه / نیما یوشیج