کتاب پرندهی من-فریبا وفی
«تأثیر عمیقِ مسلمین بر ساختارِ دستآوردهای جهانیان»
محمد، پیامبرِ اسلام، در سال 632 میلادی فوت کرد. در ظرفِ مدّت 100 سال، تمدّن بزرگِ اسلام گسترش یافت و عربها امپراتوری وسیعی را از اسپانیا و آفریقای شمالی گرفته تا ایران و هند ایجاد کردند.
تجارتِ بینالمللی در جهانِ اسلام رونق یافت، عقاید جدید شکل گرفت و انجامِ اعمال خیر رواج یافت.
دانشمندانِ مسلمان بهخصوص در زمینهی پزشکی و ریاضیّات، پیشرفت کردند.
آنها جرّاحان و چشم پزشکانی ماهر بودند.
جبر که از ریشهی عربی «الجبر» میباشد، اختراع شد و سیستم اعدادِ عربی که نمونهای از آن هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد، به اروپا معرفی گشت.
منبع:
[اروپا در قرون وسطی اثر اندرو لنگلی، مترجم : معصومه زارع، انتشارات سبزان، چاپ دوم 1392، صفحهی 76]
تأثیر نبوغِ مسلمین در گسترشِ علوم در جهان و خصوصاً در اروپا
ویلیام مونتگمری وات (استاد رشتهی زبانِ عربی و مطالعات اسلامی در دانشگاه ادینبورگِ کشور اسکاتلند)
در کتاب «تأثیر اسلام در اروپا» مینویسد: «وقتی که از گسترهٔ وسیع تجارب، تفکّر و نویسندگی اعراب، آگاهی حاصل شود، روشن میشود که علم و فلسفهٔ اروپائی بدون کمکِ اعراب نمیتوانسته تحوّل و گسترش یابد. اعراب فقط ناقل تفکّر یونانی نبودند،
بلکه ناقلان نابغهای بودند که علومی را که اتخاذ میکردند زندهتر میکردند و دایره نفوذ آن را گستردهتر مینمودند.
وقتی که اروپائیان در سال 1100م، عمیقاً به علوم و فلسفهی دشمنان ساراسن خود علاقهمند شدند، این علوم در اوج خود بودند، و اروپائیان قبل از اینکه به پیشرفتهایی نایل گردند، تمام آنچه را که میتوانستند از اعراب و دنیای اسلامی گرفته و اقتباس کردند.»
منبع:
[تأثیر اسلام در اروپا اثر ویلیام مونتگمری وات، مترجم: یعقوب آژند، انتشاراتِ مولوی، چاپ اول، تهران، 1361، صفحهی 79]
ادوارد گیبون (1737م-1794م) مورخ و عضو پارلمان انگلیس و سیمون اوکلی خاورشناس بریتانیایی در کتاب «تاریخ امپراطوری مسلمانان» میگویند:
« من به خدای یکتا ایمان دارم و محمد رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-، بیانیهی ساده و ثابت اسلام است. تصور عقلانی از خدا هرگز توسط هیچ بت قابل مشاهدهای، تنزل پیدا نمیکند. افتخارات پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- هرگز قدر و منزلت فضائل انسانی را نقض نکرده است.»
6.History Of The Saracen Empires, London, 1870, P. 54
توماس کارلایل (Thomas Carlyle) (1795م- 1881م) فیلسوف، نویسندهی طنزپرداز، مقالهنویس و مورخ اسکاتلندی در کتاب خود تحت عنوان «قهرمانان و قهرمانپرستی» دربارهی محمد-صلّی الله علیه وسلّم- نوشته است:
«بسیار شرمآور است که کسی به این اتهام گوش کند، که اسلام یک دروغ و محمد-صلّی الله علیه وسلّم- یک کلاهبردار و فریبکار بوده است. ما دیدیم که او با عزم و ارادهی راسخ و مهربان و بخشنده، دلسوز، وارسته، پرهیزکار، با مردانگی واقعی، سختکوشی و اخلاص، بر اصول خود ثابتقدم باقی ماند. علاوه بر تمام این ویژگیها، او در برخورد با دیگران اهل مدارا، بردباری، مهربانی و خوشرویی بود و حتی گاهی با یاران خود مطایبه و مزاح میکرد. او عادل، راستگو، باهوش، خالص، بزرگوار و حاضرذهن بود. چهرهی او چنان درخشان بود که گویا چراغی در درون خود داشت تا تاریکترین شبها را روشن کند، او یک مرد بزرگ بود، با این خصوصیت که در یک مدرسه درس نخوانده بود و توسط یک معلم پرورش نیافته بود، چرا که او به هیچکدام از اینها نیازی نداشت.»
در همان کتاب او شگفتزده میپرسد: «چگونه یک مرد به تنهایی میتواند در کمتر از دو دهه قبایل در حال جنگ و سرگردان بدوی را به یک کشور قدرتمند و متمدن تبدیل کند؟»
و اضافه میکند: «دروغ (تهمت غربی) که همراه با تعصبِ از روی حسن نیت، دور این مرد (محمد) را فراگرفته است، تنها برای خودمان ننگین وشرمآور است.»
.Thomas Carlyle, Heroes And Hero-worship
فرازهایی از کتاب «تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید» ۱۹۷۵-۱۸۰۸ جلد دوم نوشته استانفورد جی شاو و ازل کورال شاو استادان دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس ۱۹۷۷ ترجمه محمود رمضانزاده:
در این احوال تزار [روس] نیکلای دوم خود به قفقاز آمد تا برای همکاری با ارامنه علیه عثمانیها آخرین برنامهریزیها را انجام دهد و ریاست دفتر ملی ارامنه در تفلیس در پاسخ به این تلاش تزار اعلام کرد ارامنه از سراسر جهان شتابان میآیند تا به ردههای مختلف ارتش منظم روسیه بپیوندند و با خون خود به پیروزی ارتش روسیه کمک کنند.... در نیمه ماه می۱۹۱۵ فرامینی صادر شد که همه جمعیت ارمنی ساکن در ولایات وان، بتلیس و ارز روم از سرزمینهایشان خارج و به سرزمینهای دور از نواحی جنگی منتقل شوند تا بتوانند اسباب تضعیف نیروهای عثمانی در رویارویی با روسیه فراهم آورند. برای ارتش [عثمانی] دستورالعملهای ویژهای صادر شد مبنی بر اینکه در برابر حملات عشایر از ارامنه حفاظت کنند. و برای تأمین نیازهای آنان طی راهپیماییها و پس از اسکان در مناطق موردنظر، غذا و سایر مایحتاج به قدر کافی در اختیارشان قرار دهند. به فرماندهان نظامی هشدار داده شد که به هیچ وجه اجازه ندهند که کردها یا اقوامی دیگر از مسلمانها در واکنش به سالها تروریسم ارامنه با استفاده از وضع موجود در پی انتقام جویی برآیند. قرار شد که ارتش از جان و مال مهاجران در زمان سفر و در زمان استقرار در عراق و سوریه حفاظت کنند و حکومت به محض خاتمه یافتن بحران مقدمات مراجعت آنان را [ارامنه] فراهم آورد. طی بقیه مدت جنگ بخش عمدهای از ارامنه امپراتوری به قتل رسیدند یا مجبور به فرار شدند. براساس ادعای ارامنه دو میلیون ارمنی در این جنگ به قتل رسیدند اما در واقع از شمار کشته شدگان این جنگ آماری فراهم نشده است و شمار آنان را تنها میتوان حدس زد. ارامنه همچنین احساس میکنند که این کشتارها ناشی از سیاستی از پیش طرح شده از سوی حکومت عثمانی برای قلع و قمع آنان بوده است. این اتهام طی جنگ و سالها پس از آن از سوی چند کمیسیون اروپایی نیز تکرار شد اما گزارشهای هیئت دولت عثمانی این موضوع را تایید نمیکند و بیشتر نشانگر تلاشهای بسیار دولت در شناختن علل و تصحیح موقعیت است که طی آن حدود ۶ میلیون تن از ترکها، یونانیها، اعراب، ارامنه، یهودیان و سایر گروههای قومی و مذهبی در اثر قیامهای گوناگون حملات گروههای راهزن، کشتارهای دسته جمعی و قتل عامهای متقابل، قحطی، تجاوزات خارجی و نیز تجاوزاتی که در بروز آن تمامی اقشار و گروههای امپراتوری به نوعی مجرم بودهاند و خود نیز ضمن آن متحمل تلفاتی شدند. برای مشخص کردن میزان دقیق مسئولیت هریک از گروههای درگیر مطالعات بسیار دیگری ضرورت دارد. لشکر روسی قفقاز نیز با کمک نیروی عظیمی از داوطلبان ارمنی آواره تهاجم به سوی وان را آغاز کرد. لشکر مذکور طی دو روز [ماه می۱۹۱۵] در میان جمعیت مسلمانان محلی کشتار عمومی به راه انداخت در حالی که پادگان کوچک عثمانی مجبور به عقب نشینی شد اما در اوایل ماه جولای [۱۹۱۵] نیروهای تقویتی عثمانی لشکر روسی- ارمنی را عقب راندند. این تهاجم هزاران تن از ارامنه را که با قتل عامهای خود استقرار دولت کوتاه مدت ارمنی را ممکن کرده بودند به هراس انداخت... حدود دویست هزار تن از آوارگان [ارمنی] در حال فرار به پشت خطوط نیروهای در حال عقب نشینی روسی بسیاری از اموال خود را از دست دادند و هنگامی که به سرزمین ماورای قفقاز رسیدند حدود ۴۰ هزار تن از آنان جان باخته بودند. رقمی که در مورد آوراگان ذکر شد در واقع همه ارامنه ولایات شرقی را که در معرض کوچ اجباری قرار نگرفته بودند شامل میشد. «بنابراین ارامنه عمدتاً به هنگام همراهی با لشکر در حال عقب نشینی روسیه به داخل قفقاز و نه در اثر تلاشهای مستقیم عثمانی به منظور به قتل رساندن آنان جان باختند.» صفحات ۵۳۳-۵۳۰
بخشی از نیروهای روسی به سمت دریاچه وان و بخشی دیگر از قارص به سوی ارز روم پیشروی و آنها را در ۱۶فوریه ۱۹۱۶ تصرف کردند. در پی این تهاجم فجیعترین کشتار عمومی اتفاق افتاد زیرا بیش از یک میلیون روستایی مسلمان و عشایر مجبور به فرار شدند و هزاران تن از آنان که میکوشیدند خود را به نیروهای در حال عقب نشینی عثمانی به سوی ارزنجان برسانند بر خاک و خون غلتیدند.... ارامنه سراسر جهان نیز گردانهایی از نیروهای داوطلب را سازمان دهی و اعزام کردند تا به عملیات پاکسازی آناتولی شرقی از وجود ترکها ملحق ملحق شوند. صفحه ۵۴۴
[پس از اشغال سرزمین امپراتوری عثمانی به دست نیروهای متفقین] زمانی که مدارس دولتی بازگشایی شد تنها به مسیحیان اجازه داده شد که در این مدارس حضور یابند، در حالی که فرزندان مسلمانان مجبور بودند اوقات خود را در خیابانها بگذرانند. «شاید ظالمانهترین اقدام آن بود که مسئولیت یتیم خانههای بزرگ به مبلغین مسیحی [Missioners] واگذار شد و آنان نیز در بیشتر موارد با سوء استفاده از موقعیت خود برای هزاران تن از جوانان ترک که طی جنگ خانوادههای خود را از دست داده بودند برگه هویت مسیحی صادر کردند.»صفحه ۵۵۶
طی آن هفتهها من واقعاً به روح اسلام وارد شدم به حدیکه در درون به این نتیجه رسیدم که مسلمان هستم و این تنها مذهبی است که اصول و قوانین آن میتواند پاسخگوی یک ذهن فلسفی باشد. آرمان من، رساندن یهودیت به چنان درجهای بود. آنطور که تجربه به من آموخت، اسلام تنها دینی است که خرافات و عقاید بتپرستانه را نه با عقلگرایی بلکه با اصول رد میکند.
گلدزیهر در قاهره حتی به مانند یک مسلمان به عبادت میپرداخت:
«در میان هزاران مؤمن، پیشانیام را به زمین مسجد ساییدم. هیچگاه به مانند آن جمعهٔ متعالی، من در زندگیم چنین، مذهبی نبودم»
ایگناس گلدزیهر خاورشناس مشهور مجارستان،
(ترجمهای از کتابِ مجموعه خاطرات ایشان به زبان آلمانی)
برای همدلِ خود
لازم نیست همه چیز را بگویی
تا او اندکی از تو را بفهمد
بلکه کافیست اندکی بر زبان بیاوری
تا او همهی تو را دریابد
کتاب: نون نوشتن - محمود دولت ابادی - ص ۱۰۴
پروفسور ایرا ماروین لاپیدوس میگوید:
«آنچه که محمد را شخصیت بینظیر تاریخ کرد و آنچه او را در جایگاه پیامبری نشاند، توانایی وی در انتقال بینش خود به اطرافیان بود؛ بدینسان مفاهیمی که از دیرباز برای همگان شناخته شده بود، غنایی تازه یافت و توانست زندگی دیگران را دگرگون کند، چنان که زندگی خود وی را نیز متحوّل کرده بود. این امر نه تنها از طریق موعظه مستقیم دربارهی خداوند، بلکه با متحول کردن زندگی خانوادگی و نهادهای مربوط به آن و با ارائهی شعائر، آداب و رسوم اجتماعی و وفاداری سیاسی جدید میّسر شد. محمد پیامبری بود که بینش دینی جدیدی را در کالبد یک جامعهی کامل دمید.»
[تاریخ جوامع اسلامی از آغاز تا قرن هجدهم، ایرا ماروین لاپیدوس، ترجمه محمود رمضان زاده، (مشهد:بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول، 1376)، ص 75.]
فیلیپ آدلر « Philip Adler» در کتاب «تمدنهای عالم» میگوید:
1«دانشگاه مخلوق مسلمانان است. قدیمیترین دانشگاه دنیا که هنوز هم به منزلهی نهاد آموزش عالی فعالیت میکند دانشگاه قاهره است که روحانیان مسلمان در سدهی نهم میلادی / دوم هجری قمری آن را به عنوان حوزهی مطالعات دینی پی ریزی کردند. مدتها پیش از آنکه نام ارسطو و افلاطون به گوش مسیحیان غربی برسد، مسلمانان در خاورمیانه ارزش یافتههای علمی یونان کلاسیک را تشخیص دادند و در حفظ و گسترش آن کوشیدند. طالبان فلسفه و علومِ متنوع دیگر در آکادمیهای بغداد و سایر مراکز اسلامی گرد میآمدند و در تحریرات استادان یونانی مداقه و بحث میکردند. ... علمای اسلام عظمت فکری ارسطو را به اتباع مسیحی خود در اسپانیا منتقل کردند که به نوبهی خود آن را در سدههای دوازدهم و سیزدهم به سایر مسیحیان ساکن اروپا انتقال دادند. سهم مسلمانان در پیشرفت علم، گزینشی اما مهم بود. دنیای اسلام در زمینهی علوم پزشکی از تمام جنبههای این علم در تمدن مغرب زمین بسیار جلوتر بود. مخصوصاً باید از داروسازی و فیزیولوژی و کالبدشناسی و بالاتر از همه در چشم پزشکی و علوم بصری بهعنوان نقاط قوت طب اسلامی یاد کنیم. در زمینهی جغرافیا نویسندگان عرب و ایرانی و سیاحان اطلاعات فراوانی دربارهی دنیای شناخته شده و دنیایی که تا آن زمان اطلاعاتی از آن در اختیار نبود، فراهم آوردند و در پیشرفت این علم سهم مهمی بازی کردند. مسلمانان در زمینهی نجوم و احکام نجوم سنتهای نظارهگری دقیق و میراث دانشمندان خاور نزدیک را قوت بخشیدند و گستراندند. در حوزهی ریاضیات، نظام عددی هند باستان را بسط دادند و منطقی کردند و "ارقام عربی" را ساختند که هنوز هم کاربرد جهانی دارد؛ همچنین مفهوم جبر و نظام ده دهی را به دنیای غرب هدیه کردند. ابن سینا، طبیب و دانشمند عالیقدر، از برجستهترین عالمان دنیای اسلام، در اروپای قرون وسطا صاحب منزلت بود؛ از زمرهی علمای دیگر در زمینه فلسفه باید از الکندی و ابن رشد و در زمینهی ابداعات جراحی و طب از زهراوی یاد کنیم.» [1]
2«طب اسلامی بسیار پیشرفتهتر از روشهای طبی در اروپای قرون وسطا بود؛ به رغم خصومت میان مسیحیت و اسلام، اطبای عرب مکرر برای تدریس به اروپا دعوت میشدند. پزشکان مسلمان خاصه در جراحی چشم و قطع اندام مهارت داشتند.»
پینوشتها
[1] تمدنهای عالم، فیلیپ جی آدلر، ترجمه محمدحسینآریا، (تهران: امیر کبیر، چاپ دوم، 1387)، ج1، ص 235.
[2] منبع قبل، ج1، ص 235.
ابن خلدون(متوفّای 808ه.ق) در بیان تأثیر نوع نگرش و رفتار حاکمان در شکل دهی به فرهنگ عمومی،چنین گفته است:
فإنَّ المَلِکَ إذا کانَ قاهراً باطشاً بالعقوبات مُنَقِّباً عن٘ عَوراتِ النّاسِ و تعدیدِ ذُنوبِهم،شَمَلَهُمُ ال٘خَوفُ و الذُّلُّ و لاذوا مِنهُ بِال٘کَذِبِ و ال٘مَکرِ و الخَدیعةِ، فَتَخَلَّقوا بِها و فَسَدَت بصائرُهُم و أخلاقُهُم:
اگر حاکم زورگو و سرکوبگر و در جستجوی نقاط ضعف مردم باشد و برای مجازات آنان بهانەجویی پیش گیرد،ترس و زبونی آنان را فرا خواهد گرفت و در برابرش به دروغ و نیرنگ و تظاهر متوسّل خواهند گشت و تدریجاً به این حالت خو خواهند گرفت و منش و اخلاقشان تباه خواهد شد!
مقدّمه،شرح دکتر اسکندرانی،ص ۱۸۳.
خانم کارن آرمسترانگ (Karen Armstrong) میگوید:
«اگر ما محمد را از همان دیدگاهی که چهرههای بزرگ تاریخی را مینگریم ببینیم، به راحتی به این باور خواهیم رسید که او بزرگترین نابغهی طول تاریخ بشر بوده است.»
[محمد، زندگینامه پیامبر اسلام، کارن آرمسترانگ، ترجمه کیانوش حشمتی، (تهران: انتشارات حکمت،1383)، ص 63.]
ویل دورانت در کتاب «تاریخ تمدن» میگوید:
«اگر بزرگی را به میزان اثر مرد بزرگ در مردمان بسنجیم، باید بگوییم؛ محمد از بزرگترین بزرگان تاریخ است.»
[تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه احمد آرام و دیگران، (تهران: اقبال، فرانکلین، 1337)، ج 4، ص 222]
"صد: رتبه بندی مؤثرترین چهره های تاریخ" کتابی به قلم مایکل هارت است که در سال 1978 منتشر شد. این کتاب رتبه بندی صد شخص میباشد که بر طبق نظر هارت، بیشترین تأثیر را در تاریخ داشتهاند.
انتخاب محمد توسط من بعنوان صدرنشین لیست اشخاص تاثیرگذار تاریخ ممکن است بسیارى را متعجب کند،ولى او تنها کسى بود در تاریخ که به طور عالى هم در زمینه دینى و هم سکولار موفق بود
مایکل هارت
نیاز تمدن امروز؛ شناخت و چیستی خلقت انسان
آلکسیس کارل (Alexis Carrel) زیست شناس فرانسوی و برندهی جایزهی نوبل میگوید:
«در حقیقت تمدن امروز موجباتی فراهم میساخته است که بدون اینکه علت آن را بدانیم زندگی ما از هر حیث مشکل شده، تشکیلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ما به غیر از نگرانی و ناراحتی خیال برای ما فایدهای ندارند. تنها چاره این همه بدبختیها شناسائی عمیق خودمان است اگر ما خودمان را خوب شناختیم و دانستیم برای چه خلق شدهایم و از دنیا چه میخواهیم آن وقت خواهیم فهمید چه عواملی برای آسایش بدن ما لازم است.»
[انسان موجود ناشناخته، آلکسیس کارل، ترجمه عنایت، (تهران: انتشارات شهریور، چاپ دوم، بیتا)، ص 22]
بازرگانی و ثروتمندی در اسلام و نتیجهی توجه اسلام به آن در جامعه
فلیپ آدلر «Philip Adler » میگوید:
«در دنیای اسلام مخصوصاً بازرگانی کاملاً تکامل پیدا کرد؛ و تأیید قرآن در حفظ "شرافت و شأن تجارت" عموماً رعایت میشد. مسلمانان مؤمن عیبی در کسب ثروت نمیدیدند و بر خلاف مسیحیان و بوداییان، انسانِ دولتمند را شایستهی برکات خداوند و لایق زندگی مرفه میشمردند. اما ثروتمندان وظیفه داشتند فقیران را از ثروت خود بهرهمند کنند. بیشتر مدارس و بیمارستانها و یتیمخانهها و نظایر آن در مناطق مسلماننشین حتی امروز هم نشانههایی از خیرات و موقوفات شخصی هستند و بنیادهایی به شمار میروند که از طریق هدیههای مردم تأسیس شدهاند؛ اهدای این قبیل مؤسسات از طریق وصیت در بین مسلمانان بسیار رواج دارد.»
[تمدنهای عالم، فیلیپ جی آدلر، ترجمه محمدحسینآریا، (تهران: امیر کبیر، چاپ دوم، 1387)، ج1، ص 238.]
سِر پِرسی سایکس (Sir Percy Sykes) در کتاب «تاریخ ایران» مینویسد:
«به عقیدهی شخصی من، محمد در میان عالم بشریت بزرگترین انسانی است که با یک مرام عالی تمام هم خود را مصروف این داشت که شرک و بتپرستی را از ریشه منهدم ساخته و به جای آن، افکار بلند اسلام را برقرار سازد.»
[تاریخ ایران، سِر پِرسی سایکس، ترجمهی سید محمد فخر داعی گیلانی، نشر افسون، ج 1، ص 726]
امام شافعی در شرح آیه مشهور اطاعت می فرماید:
"کل من کان حول مکة من العرب لم یکن یعرف إمارة، وکانت تأنف أن یعطی بعضها بعضا طاعة الإمارة. فلما دانت لرسول الله بالطاعة، لم تکن ترى ذلک یصلح لغیر رسول الله. فأُمروا أن یطیعوا أولی الأمر الذین أمَّرهم رسول الله، لا طاعة مطلقة، بل طاعة مستثناة، فیما لهم وعلیهم":
"قبایل عرب اطراف مکه،با فرهنگ حکومت آشنایی نداشتند و فرمانبرداری از یکدیگر را عار می پنداشتند و اگر هم فرمانروایی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) را گردن نهادند، این امتیاز را ویژه ایشان و غیرقابل تسری به دیگران می انگاشتند؛از این رو،فرمان یافتند که بر اساس حقوق و وظایف، از والیان مورد تأیید شریعت محمدی نیز اطاعت کنند؛البته اطاعت مشروط و استثنایی و نه به صورت مطلق".
الشافعی، الرسالة، ۱/۷۹
سلطان صلاح الدین یوسُف ایّوبی،نامدارترین شخصیّت کُرد در جهان اسلام و رادمردی پاک سرشت بود که در جهانی شدن عنوان " کُرد " نقشی بسزا داشته است؛مولع عبادت و به ویژه ادای نماز به جماعت بود؛عطش او نسبت به قرآن چنان بود که در شب نشینی ها حاضران را به تلاوت قرآن دعوت می کرد و گاه تا چهار جزء قرآن را اشک ریزان و اندیشناک،با گوش جان استماع می کرد؛ در اوج توانگری،به برکت قوّت بصیرت و پختگی عقل،شکوه زهادت را به پاسداری از هیبت مجاهدت می گماشت و سادگی و خشونت معیشت را بر کامجویی و مال اندوزی ترجیح می داد و آن گاه که به خالق جان داد و از خلایق اشک ستاند،باقیمانده دارایی اش ۳۶ یا ۴۷ درهم بیشتر نبود!همگان را صمیمانه و با سیمای گشاده به حضور می پذیرفت و هر که را نزدش می رفت،حتی اگر کافر هم بود،حرمت می نهاد!بهره اش از شرم و آزرم چنان بود که از یاران و کارگزارانش هر که را آیین یاری و وفاداری فرو می نهاد و گوهر امانت به ننگ خیانت می آلود،نکوهش و رسوا نمی کرد،بلکه تنها به عزل او اکتفا و دستش را از مناصب کوتاه می کرد!
شامگاه چهارشنبه ۲۷ رمضان سال ۵۸۸ ه.ق،این اسطوره پارسایی و جهادگری، در حالی که ماههای پایانی عمرش را سپری می کرد،پسرش مَلِک ظاهر را فراخواند و در حضور کاتب فرهیخته خویش، قاضی بهاءالدین ابن شدّاد،سفارش هایی به او کرد که رمز و راز نیرومندی شهپر آن مرغ اوج اندیش را باز می گشاید و برای فرهیختگانی که گوش شهوت را در دست فتوّت و پویش عقل را در پرتو نبوّت می خواهند،درس صعود و رهنمود سلوک است و از آن جا که دریغ داشتن آن از اهل حکمت،تنگ چشمی و جفایی آشکار می نمود،تصمیم به ترجمه و اهدای آن به خوانندگان فرزانه گرفتم؛ اکنون این شما و این هم مجلس سه نفره صلاح الدین،قاضی ابن شدّاد و ملک ظاهر:
" أوصیک بتقوی الله تعالی فإنّها رأسُ کلّ خیرٍ ؛ و آمُرُکَ بِما أمَرَکَ اللهُ بهِ فإنّهُ سببُ نجاتِکَ؛ و أحَذّرُکَ مِنَ الدّماء و الدّخول فیها و التقلّدِ لها ، فإنّ الدّمَ لاینامُ ؛ و أوصیکَ بحفظِ قلوبِ الرّعیّهِ و النّظر فی أحوالهم ، فأنت أمینی و أمینُ الله علیهم ؛ و أوصیک بحفظِ قلوبِ الأمراءِ و أربابِ الدّولهِ و أکابرها ، فما بلغتُ ما بلغتُ إلّا بمُداراهِ النّاس ؛ و لاتَحقِد علی أحدٍ فإنّ الموتَ لایُبقی أحداً ؛ وَاحذََر ما بینکَ و بینَ النّاس ، فإنّهُ لایُغفَرُ إلّا برضاهم ، و ما بینکَ و بینَ الله یَغفِرُهُ اللهُ بتوبَتِکَ إلیه فإنّهُ کریمٌ ":
" تو را سفارش می کنم به پرهیزکاری و خداترسی که اوج وارستگی و سرچشمه تمام نیکی هاست.آنچه را خدای متعال فرموده است،به جا بیاور که سبب رستگاری توست.هشدار که گِرد قتل و خونریزی نگردی و در آن مشارکت نکنی و خونی را به گردن خود نیندازی که خون،نمی خوابد و گم نمی شود.دل زیردستان و مردم را نگهدار و جویای احوالشان باش که امانت من و امانت خدا نزد تو هستند.دل فرماندهان،مقامات حکومت و بزرگان آن را نگهدار که من بدین پایه که رسیده ام،نرسیده ام مگر به برکت سازگاری با مردم.با هیچ احدی خصومت و کینه مَوَرز که مرگ، کسی را امان نمی دهد!حقّ مردم را مخور که جز با رضایت آنان مورد عفو واقع نمی شود،حال آن که از حق الله هر چه نزد توست،اگر توبه کنی خدای متعال،همه را نادیده می گیرد، که او آمرزنده و بخشایشگر است !"
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
منبع:ابن شدّاد ، النوادر السلطانیه و المحاسن الیوسفیه
سعدی در باب اول گلستان، حکایتی خواندنی را به تصویر میکشد:
مرد ستمپیشهای، هیزم درویشان را به قیمتی ناچیز از ایشان میخرید و به ثروتمندان، ارزان میفروخت. ناصحِ خیرخواهی از این کارش گِله کرد و گفت: ممکن است زورت برسد که ما را بفریبی، ولی خداوندِ دانا را چه میکنی؟
"زورت اَر پیش میرود با ما
با خداوند غیبدان نرود
زورمندی مکن با اهل زمین
تا دعایی بر آسمان نرود"
مرد را این نصیحت خوش نیامد و بدان التفاتی نکرد. از قضا، شبی شعلهها از مطبخِ وی، زبانه کشید و در انبارِ هیزمش درافتاد و هرچه داشت، طعمه کرد و او را به خاکِ سیاه نشاند. مرد ناصح از کنارش گذشت و شنید که به دوستانش میگوید: "ندانم این آتش از کجا در سرای من افتاد؟!"
او هم پاسخ داد: "از دلِ درویشان"
"حذر کن ز دردِ درونهای ریش
که ریشِ درون عاقبت سر کَنَد*
به هم بر مَکَن تا توانی دلی
که آهی جهانی بههم برکند"
* سر کردن ریش: باز شدن زخم