ارزش منهجِ درست در عصرِ فتنهها
ابن مسعود رضی الله عنه خطاب به تابعین میگفت:
إِنَّكُمْ فِي زَمَانٍ كَثِيرٌ فُقَهَاؤُهُ قَلِيلٌ خُطَبَاؤُهُ قَلِيلٌ سُؤَّالُهُ كَثِيرٌ مُعْطُوهُ، الْعَمَلُ فِيهِ قَائِدٌ لِلْهَوَى، وَسَيَأْتِي مِنْ بَعْدِكُمْ زَمَانٌ قَلِيلٌ فُقَهَاؤُهُ كَثِيرٌ خُطَبَاؤُهُ كَثِيرٌ سُؤَّالُهُ قَلِيلٌ مُعْطُوهُ، الْهَوَى فِيهِ قَائِدٌ لِلْعَمَلِ، اعْلَمُوا أَنَّ حُسْنَ الْهَدْيِ في آخر الزمان خير من بعض العمل.
«شما در دورهای به سر میبرید که فقیهان (عالمان دین) آن زیادند، و خطیبان (سخنوران) آن کماند؛ درخواستکنندگان کم، و بخشندگان و عطاکنندگان بسیارند. عمل در این دوره، راهبر (و مهارکنندهی) هوای نفس است.
اما پس از شما زمانی فرا خواهد رسید که فقیهانش کم، و خطیبانش بسیار است؛ درخواستکنندگان فراوان، ولی بخشندگان کم. هوای نفس است که در آن دوره، بر عمل چیره میشود.
بدانید که داشتن هدایت (و منهجِ) درست در آخرالزمان، از بسیاریِ اعمال ارزشمندتر است.»۱
جعفر بن برقان میگوید:
یکی از همراهان ما برایم نقل کرد که مردی از قبیلهٔ حِمْیَر نزد ابنمسعود قرآن میآموخت. تعدادی از قریش به او گفتند:
"لَوْ أَنَّكَ لَمْ تَعَلَّمِ الْقُرْآنَ حَتَّى تَعْرِفَ."
«کاش فعلاً قرآن نمیآموختی تا اول درست آگاه شوی.»
حِمیَری این را برای ابنمسعود تعریف کرد.
ابنمسعود به او گفت:
«نه؛ قرآن را یاد بگیر. چون امروز در میان مردمی هستی که:
دانشمندانشان زیادند،
سخنورانشان کم،
بخشندگان فراوان،
و درخواستکنندگان اندک.
پیمانها را نگه میدارند،
و حدود الهی را ضایع نمیکنند،
و در این روزگار، عمل بر هوس چیره است.
اما زمانی میرسد که:
دانشمندان کماند،
سخنوران زیاد،
خواهندگان بسیار،
و بخشندگان کم؛
آیات قرآن را حفظ میکنند، اما دستوراتش را زیر پا میگذارند،
و آن زمان، هوسْ فرماندهندهٔ عمل خواهد بود.»
حِمیَری گفت: «یعنی واقعاً روزی میرسد که هوس راهبر عمل باشد؟»
ابنمسعود گفت: «بله.»
پرسید: «آن زمان کی است؟»
ابنمسعود گفت:
«وقتی نماز از بین برود،
و ساختمانها (بهویژه مساجد) فقط ظاهری زیبا و بلند داشته باشند،
سوگندها زیاد شود،
امانتداری بیارزش شود،
و رشوهخواری رایج گردد؛
آنجاست که باید به فکر نجات خود باشی؛ نجات، نجات!»
حِمیَری گفت: «آن وقت چه کنم؟»
ابنمسعود گفت: «زبانت را نگه دار و در خانه بمان؛ مثل حصیری گوشهٔ خانه.»
گفت: «اگر در خانه هم رهایم نکنند چه؟»
ابنمسعود گفت: «آنوقت دین و مالت را میخواهند؛ دینت را نگه دار و مالت را ببخش.»
گفت: «اگر باز هم رهایم نکنند؟»
ابنمسعود گفت: «آنوقت دین و جانت را میطلبند؛ دینت را نگه دار و جانت را بده.»
او گفت: «ای ابنمسعود! یعنی مرا به کشتن میدهی؟»
ابنمسعود گفت: «گریزی نیست: یا کشته شدن است یا افتادن در آتش.»
پرسید: «در آن زمان بهترین مردم چه کسانیاند؟»
ابنمسعود گفت: «آن توانگری که خود را پنهان میکند و جلوهگری نمیکند.»
پرسید: «بدترین مردمِ آن زمان چه کسانیاند؟»
ابنمسعود گفت:
«کسی که شتابزده و بیفکر وارد جایی میشود که مانند باتلاق فتنهخیز است؛ یعنی بیدرنگ خودش را در میان فتنه میاندازد.»۲
منابع:
۱. بخاری، الأدب المفرد، باب الهدي والسمت الحسن، ص ۷۸۹.
۲. ابن بطة، الإبانة الكبرى، ج ۲، ص ۵۹۰.