- ۰ نظر
- ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۰۹:۱۴
در طبقات ابن سعد (۵/۳۳۳)، و (۵/۳۸۷ – ۳۸۸) با سند از فاطمه دختر علی بن ابیطالب روایت شده که عمر بن عبدالعزیز به وی گفت: «ای دختر علی! به الله سوگند که بر روی زمین هیچ اهل بیتی نزد من محبوبتر از شما نیست و قطعاً شما نزد من محبوبتر از اهل بیت خودم هستید».
ابن کثیر در تفسیر آیات سورهٔ شوری آورده است: عمر بن خطاب به عباس گفت: «به الله سوگند، روزی که مسلمان شدی، اسلام آوردن تو برایم دوست داشتنیتر از اسلام آوردن خطاب بود، اگر اسلام میآورد؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم مسلمان شدن تو را بیش از مسلمان شدن خطاب دوست داشت».
این سخن را همچنین ابن سعد در الطبقات (۴/۲۲، ۳۰) آورده است.
امام بخاری در صحیحاش (۳۷۱۲) روایت کرده که ابوبکر رَضِیَ اللهُ عَنه به علی رَضِیَ اللهُ عَنه گفت: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَرَابَةُ رَسُولِ اللَّهِ ـ صلی الله علیه وسلم ـ أَحَبُّ إِلَیَّ أَنْ أَصِلَ مِنْ قَرَابَتِی». «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، پیوسته داشتن پیوند خویشاوندی رسول الله صَلّیَ اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم برایم محبوبتر از پیوسته داشتن پیوند خویشاوندان خودم است».
امام بخاری همچنین در صحیحاش (۳۷۱۳) از ابن عمر از ابوبکر رَضِیَ اللهُ عَنهُما روایت کرده که گفت: «ارْقُبُوا مُحَمَّدًا فِی أَهْلِ بَیْتِهِ» یعنی: در رفتار با اهل بیت، محمد صلی الله علیه وسلم را در نظر داشته باشید.
حافظ ابن حجر در شرح این گفته میگوید: «مردم را با این سخن مورد خطاب قرار داده و سفارش مینمود. و مراقبت از یک چیز یعنی نگهداشتن آن. گفته میشود: وی را در مورد آنها مراعات کنید،پس آنان را آزار نرسانده و به آنها بدی نکنید».
در صحیح بخاری (۳۵۴۲) همچنین از عقبة بن حارث روایت است که گفت: صَلَّى أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ الْعَصْرَ، ثُمَّ خَرَجَ یَمْشِی فَرَأَى الْحَسَنَ یَلْعَبُ مَعَ الصِّبْیَانِ فَحَمَلَهُ عَلَى عَاتِقِهِ، وَقَالَ: «بِأَبِی شَبِیهٌ بِالنَّبِیِّ... لَا شَبِیهٌ بِعَلِیٍّ» وَعَلِیٌّ یَضْحَکُ.
ابوبکر رضی الله عنه نماز عصر را خوانده سپس از مسجد بیرون آمده و قدم میزد، حسن را دید که با کودکان بازی میکرد پس او را بر دوش خود سوار کرده و گفت: پدرم فدایت، شبیه پیامبر هستی، نه شبیه علی؛ در حالی که علی رضی الله عنه میخندید.
حافظ ابن حجر در شرح این سخن می گوید: سخن وی «بأبی»: (از نظر زبان عرب) حذف شدهای دارد که تقدیر آن چنین است: أفدیه بأبی، یعنی پدرم فدایت باد. همچنین میگوید: «این روایت فضیلت ابوبکر و محبتش به خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه وسلم را میرساند».
زمانیکه امام شافعی در مصر بود، یکی از اهل کلام نزد وی آمده و در مورد مسالهای از مسائل کلام از او سوال پرسید. امام شافعی به وی گفت: آیا میدانی تو کجا هستی؟ آن مرد گفت: بله. امام شافعی فرمود: این همان موضعی است که الله فرعون را در آن غرق نمود.آیا به تو خبر رسیده که رسول الله امر کرده باشد در این مورد سوال شود؟ گفت: نه. فرمود: آیا صحابه در این مورد سخن گفتهاند؟ گفت: نه. فرمود: آیا میدانی چند ستاره در آسمان است؟ گفت: نه. فرمود: آیا میدانی جنس فلان ستاره از چیست و طلوع و افول آن چگونه و چه وقت بوده و برای چه آفریده شده است؟ گفت: نه. فرمود: مخلوقی را که با چشمانت میبینی، نمیشناسی، آنگاه در مورد علم خالق و آفرینندهاش سخن میگویی؟
پس از این امام شافعی در مورد مسالهای در باب وضو از او سوال کرد که پاسخ اشتباه داد و به چهار طریق پاسخ داد که در هیچیک از آنها پاسخ صحیح و درست نبود. پس امام شافعی به وی گفت: علم و دانش امری که در روز پنج بار به آن نیاز داری، رها کردهای و خود را در علم خالق و آفریننده مشغول کردی؟
چون چیزی در این زمینه به دلت خطور کرد، بهسوی الله بازگرد و اینکه میفرماید: وَإِلَٰهُکُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ لَّا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِیمُ-إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ«خداوند شما،خداوند یکتا و یگانه است و هیچ خدائی جز او که رحمان و رحیم است وجود ندارد. مسلّماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز (و اختلاف آن دو در درازی و کوتاهی و منافع بیشمار آنها) و کشتیهائی که به سود مردم در دریا در حرکتند و آبی که الله از آسمان نازل کرده و با آن زمین را پس از مرگش زنده ساخته و انواع جنبندگان را در آن گسترده و در تغییر مسیر بادها و ابرهائی که در میان آسمان و زمین معلّق میباشند، بیگمان نشانههائی (برای پی بردن به ذات پاک پروردگار و یگانگی الله) است برای مردمی که تعقّل ورزند»(آیات ۱۶۳ و ۱۶۴ سوره البقرة). و اینگونه در مورد الله متعال بر مخلوقش استدلال کن و خود را در مورد علمی که عقلت به آن راهی ندارد و به آن نمیرسد، به سختی مینداز».
پس آن شخص به وسیلهی امام شافعی از علم کلام توبه کرد و به علم کتاب و سنت روی آورد*. و پس از توبه میگفت: «من خلق و خویی از اخلاق شافعی هستم».
و اینگونه این شخص (یعنی امام مزنی) به یکی از علمای اسلام در فقه شافعی تبدیل شد.
*: سیر أعلام النبلاء (۱۰/۲۵، ۲۶، ۳۱، ۳۲).
امام شافعی رَحِمَهُ الله:
«چون یکی از اهل بدعت نزد مالک / حاضر میشد، (امام مالک به وی) میگفت: من از سوی پروردگار و دینم دلیل و برهان دارم اما تو شک و تردید داری، برو نزد مترددی همچون خود و با وی مجادله کن».
حلیة الأولیاء (۶/۳۲۴)؛ سیر أعلام النبلاء (۸/۹۹).
امام مالک بن انس رحمه الله در ترسیم قاعدهای ثابت و استوار برای مردم، منصفانه برخورد نمود، آنجا که فرمود:
«کل أحد یؤخذ من قوله ویترک إلا صاحب هذا قبر»
«همهی (انسانها) چناناند که برخی اقوالشان گرفته شده و برخی دیگر رها میشوند، مگر صاحب این قبر». [منظورش پیامبر صلی الله علیه وسلم بود].
سیر أعلام النبلاء (۸/۹۳).
روزی حسن بصری از نزد ابن هبیره خارج میشد که متوجه قاریانی شد که بیرون قصر منتظرند، پس به آنها گفت: چه باعث شده اینجا بنشینید؟ میخواهید بر آن خبیثان وارد شوید؟ به الله سوگند همنشینی با آنها، همنشینی با نیکان و صالحان نیست، پراکنده شوید که الله ارواح و اجسادتان را از یکدیگر پراکنده سازد. کفشهایتان را بپوشید و لباستان را برگیرید و هرچه زودتر اینجا را ترک گویید، شما با این عمل قاریان را رسوا نمودید که الله شما را رسوا کند.
به الله سوگند اگر از آنچه نزد آنان بود، پرهیز میکردید، به آنچه نزد شماست (علم) تمایل پیدا میکردند، اما شما به آنچه نزد آنان است (مال و اموال و کالای ناچیز دنیوی) روی آوردید و در نتیجه آنان از آنچه نزد شماست فاصله گرفته و پرهیز کردند.
حلیة الأولیاء (۲/۱۵۰)؛ سیر أعلام النبلاء (۴/۵۸۶).
بزرگش نخوانند اهل خِرَد
که نام بزرگان به خُردی برد...
سعدی
پی نوشت:سعدی چهار نفر از بزرگان را اینگونه نام می برد؛
چه نعت پسندیده گویم ترا؟ /علیک السّلام ای نبیّ الورا
درود مَلَک بر روان تو باد/ / بر اصحاب و بر پیروان تو باد
نخستین ابوبکر پیر مُرید / عُمَر پنجه بر پیچ دیو مرید
خردمند، عثمان شب زنده دار / چهارم علی شاه دلدل سوار
بوستان سعدی- ۲۰۹
حجاج چندین بار قصد کشتن حسن بصری نمود، اما الله متعال حسن را از گزند او حفظ کرد. باری حجاج در پی حسن فرستاد -درحالیکه تصمیم به کشتن وی گرفته بود- که حسن را نزد وی آوردند؛ چون حسن حاضر شد، گفت: «ای حجاج، میان تو و آدم چند پدر وجود داشته است»؟ حجاج گفت: فراوان. حسن گفت: «آنها کجایند»؟ حجاج گفت: همگی مردهاند. پس حجاج سرش را با خفت و خواری پایین انداخته و حسن خارج شد.
البدایة والنهایة (۹/۱۳۵).
درویشی را پرسیدند که راحت دنیا در چه دانی. گفت: «در دو چیز، اوّل توشهای که از رحمت خلقم باز دارد و دوم آن گوشهای که از زحمت خلقم بینیاز آرد.» گفتند اگر در قبول یکی از این دو مختار شوی، آیا کدام یک اختیار کنی؟گفت: «قبولِ گوشه کنم و ترکِ توشه، زیرا که، زهر مجاعتی(گرسنگی) چشیدن اولیتر است از منّت جماعتی کشیدن.»
ابوحازم سلمه بن دینار رحمه الله:
«اگر بنده ارتباط میان خود و الله را بهبود بخشد، الله نیز ارتباط میان او و مردم را نیکو خواهد کرد. اگر ارتباط میان بنده و الله نیکو باشد، ارتباط میان بنده و مردم نیز نیکو خواهد بود. به دستآوردن دلی بسی آسانتر از به دستآوردن همۀ دلهاست. در حقیقت اگر تنها یک دل را به دست آوری، همۀ دلها به سوی تو میل خواهند داشت؛ و اگر ارتباط میان تو و خالق سبحان تباه شود، همۀ دلها از تو رویگردان خواهند شد».
نزهة الفضلاء: ۱/۵۲۵
عروة بن زبیر:
«هرگاه کسی را دیدی که کار نیک انجام میدهد، بدان این کار نیک تنها نبوده بلکه کارهای نیک دیگری در کنار خود دارد، زیرا این عمل نیکو بر اعمال نیکوی دیگری دلالت میکند، همچنانکه اگر از کسی کاری زشت سر بزند بیانگر آن است که کارهای زشت دیگر نیز از او سر خواهد زد».
صفة الصفوة: ٢/٨٥
امام سلمة بن دینار:
«اگر به دو چیز عمل نمائید به سعادت هردو جهان نایل خواهید شد». عرض کردند: «آن دو چیستند؟»، گفت: «تحمل آنچه الله دوست دارد هرچند نزد تو ناپسند باشد، و ترک آنچه نزد الله مکروه است هرچند به نزد تو محبوب باشد».
صفة الصفوة: ۲/۱۶۶
امام ابن حزم رحمه الله:
«در جستجوی هدف و مقصدی برآمدم که نزد تمام مردم پسندیده باشد، متوجه شدم که آن مقصد فقط یکی است، آن هم عبارت از زدودن نگرانی و اضطراب درونی است. وقتی با دقت نگریستم متوجه شدم که مردم در در پیداکردن راه چاره و مداوای آن یکسان نیستند و انسانها با وجود اختلاف خواستها و مطالباتشان و متفاوتبودن تصمیماتشان، همگی یک هدف را دنبال میکنند و آن زدودن پریشانی و نگرانی درونی است. اما بعضی برای رسیدن به هدف فوق به بیراهه رفته و برخی نیز تقریباً به راه راست رفتهاند، و بالآخره بعضی دیگر به راه درست رسیده و آن را در پیش گرفته و ادامه دادهاند، دستۀ سوم بسیار کم هستند و به ندرت موفق به پیمودن این راه میشوند»۱
امام ابن حزم پس از جستجوی راههای برطرفکردن اضطراب و نگرانی به ارائه راه حلی پرداخته که خود بدان رسیده و میگوید: «راهی را جستجو کردم که انسان را در برطرفکردن اضطراب روحی و روانی یاری دهد. سپس به این نتیجه رسیدم که کوشش برای جهان آخرت و توجه به سوی خداوند عزّ وجل یگانه راهی است که اضطراب درونی را زدوده و آن را محو و نابود میکند»۲.
۱-الأخلاق والسیر: ۱۴
۲-الاخلاق والسیر:۱۵
مسروق بن اجدع هر جمعه بر قاطر خود سوار میشد و به نقطهای به نام «جیزه» میرفت که زباله را در آن میریختند و سوار بر قاطر در میان زباله توقف میکرد و میگفت: «دنیا همین است که زیر پای ما قرار دارد»(۱)
و همچنین از او نقل شده که می گفت:
«به حال آنکس غبطه میبرم که در اوج امنیت و آرامش در گور خود آرمیده و از شر دنیا خلاص یافته است»(۲).
۱ - الزهد: ۳۵۰.
۲- الزهد: ۳۵۰.
شکست…
پیروزی…
این تعبیرات قالبی را نمیتوانم به کار برم.
پیروزیهایی هست که انسان را به شور در میآورد، پیروزیهای دیگری هم هست که انسان را به پستی میگرایاند.
شکستهایی هست که میکُشد و شکستهای دیگری هم هست که بیدار میکند.
زندگی با اعمال بیان میشود نه با اوضاع.
تنها پیروزی که دربارهی آن نمیتوانم شک داشته باشم، قدرتی است که در دل دانهها آشیان دارد.
همین که دانهای در دل خاک تیره کاشته شد، پیروز است. اما گذشت زمان باید تا شاهد پیروزی وی، در وجود گندم، شویم.
خلبان جنگ-آنتوان دوسنت اگزوپری
در شرح حال امام مسروق بن اجدع آمده است که «زیاد»، او را به عنوان «عامل» به نقطهای در عراق به نام سلسله فرستاد، چون از شهر خارج شد جمعی از قاریان اهل کوفه او را بدرقه کردند، جوانی اسب سوار در میان آنان بود، چون جمعیت بازگشتند، جوان در حالی که مسروق در میان یارانش بود نزدیک شد و گفت: ای مسروق! تو پیشوای قاریان کوفه و ناصح و مرشد آنان هستی، اگر سؤال شود که افضل اهل کوفه چه کسی است؟ همه در پاسخ میگویند: مسروق. و اگر گفته شود: بردبارترین و صبورترین اهل کوفه چه کسی است؟ میگویند: مسروق، و اگر بگویند آگاهترین فرد به فقه و شرعِ الله در میان شهر کوفه چه کسی است؟ در جواب خواهند گفت: مسروق. پس در حقیقت زینت تو، زینت اهل کوفه و عیب تو عیب آنان است. من شما را به الله قسم میدهم که به فکر فقر (یعنی زهد) و آرزوی دور و دراز باشی».
مسروق گفت: مرا برآنچه که برایم پیش آمده است یاری نمیدهی؟» گفت: «به الله سوگند من از این پُست و مقام تو راضی نیستم، پس چگونه تو را یاری دهم؟» سپس مرد جوان رفت و مسروق گفت: «هیچ موعظهای به اندازۀ موعظۀ این جوان در من اثر نکرده است».
الزهد: ۳۵۰
وکیع رحمه الله میگوید:
مادر سفیان ثوری رَحِمَهُمَا الله به وی میگفت:
ای سفیان، همیشه در پی فراگیری علم باش و در اینمورد هیچگونه سهلانگاری و کوتاهی نکن، مخارج تحصیلیات را از بافتن پارچه و غیره تأمین میکنم.
در جای دیگر اینچنین گفت: ای سفیان، هرگاه ده حرف را فراگرفتی به خودت بنگر که آیا در وقار و بردباری خویش پیشرفتی احساس میکنی، اگر این احساس (افزایش وقار و عظمت علمی) ظاهر نگردد، به خوبی این حقیقت را بپذیر که فراگیری اینچنین علمی هیچگونه سودی در بر نخواهد داشت.
صفة الصفوة ۳/۱۱۶