| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۰۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علم» ثبت شده است

ابوصالح از لیث روایت کرده که گفت:


مَا رَأَيْتُ عَالِمًا قَطُّ أَجْمَعَ مِنَ الزُّهْرِيِّ، يُحَدِّثُ فِي التَّرْغِيبِ فَتَقُولُ: لَا يُحْسِنُ إِلَّا هَذَا، وَإِنْ حَدَّثَ عَنِ الْعَرَبِ وَالْأَنْسَابِ قُلْتَ: لَا يُحْسِنُ إِلَّا هَذَا، وَإِنْ حَدَّثَ عَنِ الْقُرْآنِ وَالسُّنَّةِ فَكَذَلِكَ.


«هیچ عالِمی را جامع‌تر از زُهری ندیدم؛
وقتی درباره ترغیب (تشویق به اعمال نیک)
سخن می‌گفت، می‌گفتی: او جز این چیز دیگری نمی‌داند؛
و وقتی از عرب و نسب‌ها سخن می‌گفت، می‌گفتی: تنها همین را بلد است؛
و چون از قرآن و سنت سخن می‌گفت، باز همان گمان را می‌بردی (که گویی تنها در این علم تبحر دارد).»

منبع: "تذکرة الحفاظ"، شمس‌الدین ذهبی، جلد ۱، صفحه ۸۳.

این روایت در ستایش جامعیت علمی «محمد بن مسلم بن شهاب الزهری» است؛ یعنی دانایی او در هر علمی چنان عمیق و مسلط بود که شنونده می‌پنداشت او در همان رشته تخصصی یگانه است.

  • حسین عمرزاده

امام مالک بن انس رحمه الله در ترسیم قاعده‌ای ثابت و استوار برای مردم، منصفانه برخورد نمود، آنجا که فرمود:


كُلُّ أَحَدٍ يُؤْخَذُ مِنْ قَوْلِه، وَيُتْرَكُ، إِلاَّ صَاحِبَ هَذَا القَبْرِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم-.

«همه‌ی (انسان‌ها) چنان‌اند که برخی اقوال‌شان گرفته شده و برخی دیگر رها می‌شوند، مگر صاحب این قبر». [منظورش پیامبر صلی الله علیه وسلم بود].

سیر أعلام النبلاء (۸/۹۳).

  • حسین عمرزاده

روزی حسن بصری از نزد ابن هبیره خارج می‌شد که متوجه قاریانی شد که بیرون قصر منتظرند، پس به آنها گفت: چه باعث شده اینجا بنشینید؟ می‌خواهید بر آن خبیثان وارد شوید؟ به الله سوگند همنشینی با آنها، همنشینی با نیکان و صالحان نیست، پراکنده شوید که الله ارواح و اجسادتان را از یکدیگر پراکنده سازد. کفش‌های‌تان را بپوشید و لباس‌تان را برگیرید و هرچه زودتر اینجا را ترک گویید، شما با این عمل قاریان را رسوا نمودید که الله شما را رسوا کند.

به الله سوگند اگر از آنچه نزد آنان بود، پرهیز می‌کردید، به آنچه نزد شماست (علم) تمایل پیدا می‌کردند، اما شما به آنچه نزد آنان است (مال و اموال و کالای ناچیز دنیوی) روی آوردید و در نتیجه آنان از آنچه نزد شماست فاصله گرفته و پرهیز کردند.

حلیة الأولیاء (۲/۱۵۰)؛ سیر أعلام النبلاء (۴/۵۸۶).

  • حسین عمرزاده

مادر سفیان ثوری رَحِمَهُمَا الله به وی می‌گفت:


يا بني اطلب العلم وأنا أكفيك بمغزلي.
«پسرم! در پی فراگیری علم باش، و من با کارِ دوک‌ریسی‌ام (یعنی با ریسیدن نخ) مخارج تحصیل تو را تأمین می‌کنم.»


و همچنین می‌گفت:


يا بني إذا كتبت عشرة أحرف فانظر هل ترى نفسك زيادة في مشيك وحلمك ووقارك فإن لم يزدك فاعلم أنه لا يضرك ولا ينفعك.
«پسرم! هرگاه ده حرف را فراگرفتی به خودت بنگر که آیا در رفتار، بردباری و وقارِ تو پیشرفتی پدید آمده است یا نه؛ اگر چیزی بر تو نیفزوده، به خوبی این را بدان که فراگیری این‌چنین علمی هیچ‌گونه سودی در بر نخواهد داشت.»


صفة الصفوة: ج ۲، ص ۱۱۰.

پی‌نوشت:

در این روایت کوتاه اما ژرف، نکاتی گران‌بها و تربیتی نهفته است که فراتر از یک واقعهٔ تاریخی، بازتابی از روح تمدن اسلامی در عصر زرین آن به شمار می‌رود.

نخست آن‌که نقش مادران در شکوفایی علمی فرزندان جایگاهی بنیادین در فرهنگ اسلامی دارد. مادرِ سفیان، تنها مشوق فرزندش در طلب علم نیست، بلکه خود را متعهد به پشتیبانی مالی و معنوی از او می‌داند؛ نمونه‌ای روشن از باور راسخ مادران مسلمان به ارزش دانش و پرورش نسلی دانا و دیندار.

دیگر آن‌که، روایت دربردارندهٔ معیاری بنیادین برای تمییز علم حقیقی از علم بی‌اثر است. سفیان ثوری از زبان مادرش می‌آموزد که اگر دانش به بردباری، وقار و بهبود اخلاق نینجامد، نه‌تنها سودی ندارد، بلکه حتی زیانی هم بر آن مترتب نیست؛ زیرا در افق معنوی دین، «علمِ بی‌اثر»، بی‌ارزش است.

در این میان، زندگی و سیرهٔ سفیان ثوری رحمه‌الله خود بازتاب روشن همان تربیت ایمانی و بینش اخلاقی است که مادرش در جان او نهاده بود؛ تربیتی که علم را به زهد پیوند می‌دهد، و دانش را به وقار و پرهیز.

سفیان، با نام کامل سفیان بن سعید بن مسروق ثوری، از قبیلهٔ «ثَور بن عبد مَناة» و با کنیهٔ «ابو عبدالله»، در سال ۹۷ هجری در کوفه چشم به جهان گشود و در سال ۱۶۱ هجری در بصره، در حال اختفا، از دنیا رفت.
وی یکی از پرآوازه‌ترین راویان حدیث در جهان اسلام است، تا آن‌جا که لقب «امیرالمؤمنین در حدیث» به او اختصاص یافته است.

سفیان، در اوج شکوفایی علمی، دعوت خلفای عباسی به پذیرش منصب قضاوت را رد کرد و با کناره‌گیری از قدرت، زندگی‌ای زاهدانه را برگزید.
او حافظه‌ای شگفت داشت و خود می‌گفت:

«چیزی را که به‌خاطر سپرده‌ام، هرگز فراموش نکرده‌ام.»

از آثار او در حوزهٔ حدیث و فقه، کتاب‌های مشهوری چون الجامع الكبير، الجامع الصغير و رساله‌ای در علم فرائض (ارث‌شناسی اسلامی) برجای مانده است.

برای شناخت بیشتر شخصیت و اندیشهٔ او، می‌توان به منابعی نظیر کتاب الأعلام اثر زرکلی، و نیز مناقب‌نامه‌ای که ابن جوزی دربارهٔ او نگاشته، رجوع کرد.

  • حسین عمرزاده

مالک بن منذر، که بر منصب ولایت و فرمانداری تکیه داشت، محمد بن واسع را فراخواند و او را به نشستن بر مسند قضاوت فرمان داد. اما او نپذیرفت. دوباره فرمان داد و گفت: «یا منصب قضاوت را بپذیر، یا آن‌که تو را سیصد تازیانه بزنم.»
محمد بن واسع گفت: «می‌توانید چنین کنید، اما بدانید که من ترجیح می‌دهم در دنیا خوار باشم، نه در آخرت.»

 

روزی دیگر، یکی از امیران او را به حضور طلبید و خواست او را به کاری وادارد. محمد سر باز زد. امیر به او گفت: «تو مردی احمقی.»
محمد بن واسع پاسخ داد: «از کودکی همواره همین را به من می‌گویند.»

 

سیر أعلام النبلاء، ج ۶، ص ۱۲۲.

 

 

در نگاه نخست، چنین روایتی باورپذیر نمی‌نماید؛ زیرا بعید می‌دانیم کسی از مقامی بلند، همچون منصب قضاوت، و از منافع و امتیازات همراه با آن چشم بپوشد.
اما حقیقت در «تقوا»ست. تقوا انسان را به جایی می‌رساند که از پذیرش برخی مناصب و منافع دست می‌کشد؛ چراکه یا توانایی کافی برای ادای حق آن را در خود نمی‌بیند ـ برخلاف بسیاری که با بهره‌گیری از رانت، رشوه یا پارتی‌ به دنبال کسب مقام‌اند ـ و یا بیم آن دارد که حقی پایمال شود؛ چه از حقوق خداوند و چه از حقوق بندگان (حق‌الناس).

از همین روست که چنین انسان‌هایی حاضر می‌شوند پیامدهای این بی‌میلی نسبت به وعده‌های وسوسه‌انگیز، و چه‌بسا مورد نیازشان را، به جان بخرند؛ حتی اگر در برابر نگاه دیگران به «بی‌فکری نسبت به آینده» یا «حماقت» متهم شوند.

 


وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ  وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه

و هرکس که از الله بترسد، (الله) راه نجاتی برای او قرار می‌دهد. و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، و هرکس بر الله توکل کند، پس همان او را کافی است. [الطلاق : از آیات ۲و۳]

  • حسین عمرزاده

ابو بکر الخَلّال رحمه الله (متوفی ۳۱۱) می‌گوید: 

«وَلَیْسَ یَنْبَغِی لِأَهْلِ الْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ بِاللَّهِ أَنْ یَکُونُوا کُلَّمَا تَکَلَّمَ جَاهِلٌ بِجَهْلِهِ أَنْ یُجِیبُوهُ، وَیُحَاجُّوهُ، وَیُنَاظِرُوهُ، فَیُشْرِکُوهُ فِی مَأْثَمِهِ، وَیَخُوضُوا مَعَهُ فِی بَحْرِ خَطَایَاهُ، وَلَوْ شَاءَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَنْ یُنَاظِرَ صَبِیغًا، وَیَجْمَعَ لَهُ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى یُنَاظِرُوهُ، وَیُحَاجُّوهُ، وَیَبِینُوا عَلَیْهِ لَفَعَلَ، وَلَکِنَّهُ قَمَعَ جَهْلَهُ، وَأَوْجَعَ ضَرْبَهُ، وَنَفَاهُ فِی جِلْدِهِ، وَتَرَکَهُ یَتَغَصَّصُ بِرِیقِهِ، وَیَنْقَطِعُ قَلْبُهُ حَسْرَةً بَیْنَ ظَهْرَانَیِ النَّاسِ مَطْرُودًا، مَنْفَیًّا، مُشَرَّدًا، لَا یُکَلَّمُ وَلَا یُجَالَسُ، وَلَا یُشْفَى بِالْحُجَّةِ وَالنَّظَرِ، بَلْ تَرَکَهُ یَخْتَنِقُ عَلَى حِرَّتِهِ، وَلَمْ یُبَلِّعْهُ رِیقَهُ، وَمَنَعَ النَّاسَ مِنْ کَلَامِهِ وَمُجَالَسَتِهِ».

ترجمه: «برای اهل علم و معرفتِ به الله، شایسته نیست که هربار یک نادان با جهلش چیزی گفت، به او جواب دهند و حجت برایش بیاورند و با او مناظره نمایند و به این شکل در بزهکاری‌هایش شریک او شوند و به همراه او در دریای خطاهایش شنا کنند. و اگر عمر بن الخطاب رضی الله عنه می‌خواست که با صبیغ [بن عسل التمیمی] مناظره کند و اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم را برایش جمع کند تا با او مناظره کنند و برایش حجت آوری کنند و توضیح بدهند، پس می‌توانست که چنین کاری کند، ولی چنین نکرد، بلکه از همان ابتدا جهلش را محکم سرکوب و ریشه کن کرد و در پوستش خفه کرد و از سر تحقیر چنان رهایش کرد که با آب دهانش در گلو خفه شود و قلبش از حسرت اینکه در بین مردم به او بی‌توجهی شده و از بین مردم طرد و رانده شده است، پاره پاره شود، که نه با او صحبت می‌کنند و نه با او می‌نشینند و با هیچ حجت و نظری به او نزدیک نمی‌شوند، بلکه او را چنان ترک کرد که بر تشنگی‌اش غرق شود و نتواند آب دهانش را ببلعد و مردم را از صحبت‌کردن و مجالست با او منع کرد».

السنة از الخلال، ج ۱ ص ۲۲۳.

صبیغ مردی بود که به دنبال تاویل قرآن و آیات متشابهات می‌رفت و علاوه بر اینکه شک و شبهات دربارۀ تاویل قرآن بوجود آورده بود، بلکه برداشت‌های ناصواب از آنها ارائه می‌داد.

  • حسین عمرزاده

امام شافعی شب را به سه بخش تقسیم کرده بود:

 


یک‌سوم آغازین شب را به نوشتن می‌پرداخت،
یک‌سوم میانی را به نماز اختصاص می‌داد،
و یک‌سوم پایانی را به خواب.

 

 

صفة الصفوة: ج ١، ص ۴۳۷.

  • حسین عمرزاده

امام ذهبی رحمه الله:

 


"إذا رأيت المتكلم يقول: دعنا من الكتاب والسنة وهات ما دل عليه العقل، فاعلم أنه أبو جهل."

اگر دیدی کسی می گوید: قرآن و سنت را رها کن و دلیلی بیاور که عقل آن را قبول کند، بدان که او همچون ابوجهل است.

 

تاریخ الإسلام، ج ۳، ص ۱۹۵.

  • حسین عمرزاده

ابوذَیّال رحمه الله:

 


" تَعَلَّمْ لَا أَدْرِي؛ فَإِنَّكَ إِنْ قُلْتَ: لَا أَدْرِي عَلَّمُوكَ حَتَّى تَدْرِيَ وَإِنْ قُلْتَ: أَدْرِي سَأَلُوكَ حَتَّى لَا تَدْرِي. "

 

بیاموز که بگویی: «نمی‌دانم»؛ و میاموز که بگویی: «می‌دانم».

 

زیرا اگر گفتی: «نمی‌دانم»، تو را تعلیم می‌دهند تا بدانی؛
و اگر گفتی: «می‌دانم»، آن‌قدر از تو خواهند پرسید تا درمانده شوی و دیگر ندانی.

 

جامع بیان العلم وفضله، ج ۲، ص ۸۴۲.

 

 

توضیح:

 

وقتی انسان ادعا کند که «می‌دانم»، دیگران او را در جایگاه پاسخ‌گو قرار می‌دهند و پرسش‌های بیشتری از او می‌پرسند. در این وضعیت، اگر آن فرد واقعاً به اندازه‌ی ادعایش آگاه نباشد، ناتوانی و جهلش آشکار می‌شود و در نظر دیگران نادان جلوه خواهد کرد.

پس پیام این سخن چنین است:

گفتنِ «نمی‌دانم»، دری به روی یادگیری و رشد می‌گشاید.
گفتنِ «می‌دانم» بدون آگاهی کامل، انسان را به دام می‌اندازد.

 

  • حسین عمرزاده

«ابن عبدالرحمان بن ابی حاتم رازی» در مورد بعضی از مدارس دمشق می‌گوید:

 

وقتی وارد دمشق شدم، به میان اهل حدیث رفتم. از کنار حلقهٔ درس قاسم جُوعی گذشتم؛ دیدم جمعی گرد او نشسته‌اند و او برایشان سخن می‌گوید. منظره برایم جالب بود. جلو رفتم و شنیدم که گفت:

 

از روزگار خود پنج چیز را غنیمت بدانید:


۱- اگر در جایی حاضر شدید، شناخته نشوید؛
۲- اگر غایب شدید، کسی جویای شما نشود؛
۳- اگر در جمعی حضور یافتید، با شما مشورت نکنند؛
۴- اگر سخنی گفتید، سخنتان پذیرفته نشود؛
۵ و اگر کاری انجام دادید، به شما مزدی داده نشود.

 

و باز شما را به پنج چیز دیگر سفارش می‌کنم:


۱- اگر بر شما ستم کردند، شما ستم روا مدارید؛
۲- اگر ستایشتان کردند، دلخوش نشوید؛
۳- اگر پشیمان شدید، اندوهگین نشوید؛
۴- اگر بر شما دروغ بستند، خشمگین نشوید؛
۵- و اگر به شما خیانت کردند، شما خیانت نکنید.

 

این بود آنچه به‌عنوان بهره‌ام از دمشق برگرفتم.

 

صفة الصفوة: ج ۲، ص ۳۸۹.

  • حسین عمرزاده

سلمان فارسی رضي الله عنه:

 

 

"عِلْمٌ لا يُقالُ بِهِ كَكَنْزٍ لا يُنْفَقُ مِنْهُ."

«علمی که گفته (و بیان) نمی‌شود، مانند گنجی است که خرج نمی‌شود.»

 

 

عیون الأخبار، ج ۲، ص ۱۴۲.

  • حسین عمرزاده

بشر بن حارث رحمه الله :

 

"لا يجد حلاوة الآخرة رجل يحب أن يعرفه الناس."

«کسی که دوست دارد مردم او را بشناسند، شیرینی آخرت را نخواهد چشید.»


 

حلیة الأولیاء، ج ٨، ص ۳۴۳.

 

 

پ.ن: باید مراقب انگیزه‌های درونی خود باشیم و تلاش کنیم هر عمل خیر و عبادتی را صرفاً برای خداوند انجام دهیم، نه برای شهرت یا احترام اجتماعی.

  • حسین عمرزاده

امام ذهبی رحمه الله:

 

 

"إِذَا ثبتَتْ إِمَامَةُ الرَّجُلِ وَفَضْلُهُ، لَمْ يَضُرَّهُ مَا قِيْلَ فِيْهِ."

«هرگاه پیشوایی و فضیلت عالمی ثابت شد، دیگر سخنانی که درباره‌ی او گفته شود به او زیانی نخواهد رساند.»

 

 

سیر أعلام النبلاء، ج ۸، ص ۴۴۸.

  • حسین عمرزاده

تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و می‌خواست آنها را با ماشین به انبار منتقل کند. در راه از پسری پرسید: «تا جاده چقدر راه است؟»

پسر جواب داد: «اگر آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر.»

تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند. اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین، همه محصول‌ها به زمین ریخت. 

تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودروی خود بر می‌گشت یاد حرف‌های پسر افتاد و وقتی منظور او را فهمید بقیه راه را آرام و بااحتیاط طی کرد.

 

شاید گاهی باید آرام تر قدم برداریم تا به مقصد برسیم.

 

رهرو آن نیست گهی تند و گهی کند رود

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

  • حسین عمرزاده

رسول الله ﷺ فرمودند: 

 

"بَلِّغُوا عَنِّي وَلَوْ آيَةً"

از طرف من تبلیغ کنید؛ اگرچه یک آیه باشد.


 

صحيح بخاري: ۳۴۶۱.

 

 

از عبدالله بن عَمرو رضي الله عنهما روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«بَلِّغُوا عَنِّي وَلَوْ آيَةً، وَحَدِّثُوا عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا حَرَجَ، وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»

«از من [به دیگران] ابلاغ کنید اگرچه یک آیه باشد و از بنی‌اسرائیل نقل کنید و ایرادی ندارد، و[لی] هرکس به عمد بر من دروغ ببندد باید که جایگاه خود را در دوزخ آماده سازد».  

[صحیح است] - [به روایت بخاری] - [صحيح البخاري - ۳۴۶۱]


شرح


پیامبر صلی الله علیه وسلم به ابلاغ علم از او به دیگران امر می‌کند – چه این علم در قالب قرآن باشد یا سنت - حتی اگر مقدار اندکی مانند یک آیه یا یک حدیث باشد، به شرط آنکه شخص نسبت به آنچه ابلاغ می‌کند و به آن فرا می‌خواند، عالم باشد. سپس پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان داشته‌اند که نقل روایات بنی‌اسرائیل، یعنی وقایعی که برای آنان رخ داده، در صورتی که تعارضی با شرع ما نداشته باشد اشکالی ندارد. سپس دربارهٔ نسبت دادن دروغ به ایشان هشدار داده و بیان داشتند که هرکس عمدا به ایشان دروغی نسبت دهد، باید برای خود جایگاهی در آتش فراهم آورد.

  • حسین عمرزاده

وَهَب بن مُنَبِّه رحمه الله:

 

 

"آيَةُ الْمُنَافِقِ أَنَّهُ يَكْرَهُ الذَّمَّ وَيُحِبُّ الْحَمْدَ."

"نشانه‌ی منافق آن است که از نکوهش بدش می‌آید و ستوده شدن را دوست دارد."

 

 

الزهد لأحمد بن حنبل، ص ۳۰۲، ش ۲۱۸۶.

  • حسین عمرزاده

«تأثیر عمیقِ مسلمین بر ساختارِ دست‌آورد‌های جهانیان»

 

 

«محمد (ص)، پیامبر اسلام، در سال ۶۳۲ فوت کرد. در ظرف مدت ۱۰۰ سال، تمدن بزرگ اسلام گسترش یافت و عرب‌ها امپراتوری وسیعی را از اسپانیا و آفریقای شمالی گرفته تا ایران و هند ایجاد کردند.

تجارت بین‌المللی در جهان اسلام رونق یافت، عقاید جدید شکل گرفت و انجام اعمال خیر رواج یافت.

دانشمندان مسلمان به‌خصوص در زمینهٔ پزشکی و ریاضیات پیشرفت کردند.

آن‌ها جراحان و چشم‌پزشکانی ماهر بودند.

جبر که از ریشه عربی «الجبر» می‌باشد، اختراع شد و سیستم اعداد عربی که نمونه‌ای از آن هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گیرد، به اروپا معرفی گشت.

هر چند مسیحیان در طول جنگ‌های صلیبی، مسلمانان را نژاد کافر و دشمن بی‌رحم می‌دانستند، اما در پی گسترش روابط تجاری، از این تمدن بسیار پیشرفته درس‌های زیادی آموختند.»

 

 

اروپا در قرون وسطی، اثر اندرو لانگلی، مترجم: معصومه زارع، انتشارات سبزان، چاپ دوم: ۱۳۹۲، صفحه‌ی ۷۶.

 

 

  • حسین عمرزاده

خلیفه هارون‌الرشید فردی زندیق را دستگیر کرد و دستور داد او را گردن بزنند.

 

زندیق پرسید:
ـ چرا می‌خواهید من را بکشید؟

هارون گفت:
ـ چون می‌خواهم بندگان خدا را از شرّ تو راحت کنم.

زندیق گفت:
ـ پس با آن هزار حدیثی که من جعل کرده‌ام و به پیامبر خدا ‌(صلى‌الله‌علیه‌وسلم) نسبت داده‌ام چه می‌کنی؟ هیچ‌کدامشان حتی یک حرف از سخنان او نیست!

هارون بلافاصله گفت:

"فأين أنت يا عدو الله من أبي إسحاق الفزاري وعبد الله بن المبارك ينخلانها فيخرجانها حرفًا حرفًا."

ـ ای دشمن خدا، تو از ابو اسحاق فزاری و عبدالله بن مبارک چه می‌دانی؟ آنان احادیث را تک‌به‌تک می‌پالایند و از میانشان هر حرف ساختگی را بیرون می‌کشند.

 

 

منبع: تاریخ الخلفاء، جلال الدین السیوطی، صفحه ۲۱۶.

  • حسین عمرزاده

فیلیپ آدلر « Philip Adler» در کتاب «تمدن‌های عالم» می‌گوید:


1«دانشگاه مخلوق مسلمانان است. قدیمی‌ترین دانشگاه دنیا که هنوز هم به منزله‌ی نهاد آموزش عالی فعالیت می‌کند دانشگاه قاهره است که روحانیان مسلمان در سده‌ی نهم میلادی / دوم هجری قمری آن را به عنوان حوزه‌ی مطالعات دینی پی ریزی کردند. مدت‌ها پیش از آنکه نام ارسطو و افلاطون به گوش مسیحیان غربی برسد، مسلمانان در خاورمیانه ارزش یافته‌های علمی یونان کلاسیک را تشخیص دادند و در حفظ و گسترش آن کوشیدند. طالبان فلسفه و علومِ متنوع دیگر در آکادمی‌های بغداد و سایر مراکز اسلامی گرد می‌آمدند و در تحریرات استادان یونانی مداقه و بحث می‌کردند. ... علمای اسلام عظمت فکری ارسطو را به اتباع مسیحی خود در اسپانیا منتقل کردند که به نوبه‌ی خود آن را در سده‌های دوازدهم و سیزدهم به سایر مسیحیان ساکن اروپا انتقال دادند. سهم مسلمانان در پیشرفت علم، گزینشی اما مهم بود. دنیای اسلام در زمینه‌ی علوم پزشکی از تمام جنبه‌های این علم در تمدن مغرب زمین بسیار جلوتر بود. مخصوصاً باید از داروسازی و فیزیولوژی و کالبدشناسی و بالاتر از همه در چشم پزشکی و علوم بصری به‌عنوان نقاط قوت طب اسلامی یاد کنیم. در زمینه‌ی جغرافیا نویسندگان عرب و ایرانی و سیاحان اطلاعات فراوانی درباره‌ی دنیای شناخته شده و دنیایی که تا آن زمان اطلاعاتی از آن در اختیار نبود، فراهم آوردند و در پیشرفت این علم سهم مهمی بازی کردند. مسلمانان در زمینه‌ی نجوم و احکام نجوم سنت‌های نظاره‌گری دقیق و میراث دانشمندان خاور نزدیک را قوت بخشیدند و گستراندند. در حوزه‌ی ریاضیات، نظام عددی هند باستان را بسط دادند و منطقی کردند و "ارقام عربی" را ساختند که هنوز هم کاربرد جهانی دارد؛ همچنین مفهوم جبر و نظام ده دهی را به دنیای غرب هدیه کردند. ابن سینا، طبیب و دانشمند عالیقدر، از برجسته‌ترین عالمان دنیای اسلام، در اروپای قرون وسطا صاحب منزلت بود؛ از زمره‌ی علمای دیگر در زمینه فلسفه باید از الکندی و  ابن رشد و در زمینه‌ی ابداعات جراحی و طب از زهراوی یاد کنیم.» [1]


2«طب اسلامی بسیار پیشرفته‌تر از روش‌های طبی در اروپای قرون وسطا بود؛ به رغم خصومت میان مسیحیت و اسلام، اطبای عرب مکرر برای تدریس به اروپا دعوت می‌شدند. پزشکان مسلمان خاصه در جراحی چشم و قطع اندام مهارت داشتند.»


پی‌نوشت‌ها

[1] تمدن‌های عالم، فیلیپ جی آدلر، ترجمه محمدحسین‌آریا، (تهران: امیر کبیر، چاپ دوم، 1387)، ج1، ص 235.

[2] منبع قبل، ج1، ص 235.

  • حسین عمرزاده

امام غزالی رحمه الله:

 

 

"...فهذه کانت سیرة العلماء وعادتهم فی الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر، وقلة مبالاتهم بسطوة السلاطین؛ لکونهم اتکلوا على فضل الله تعالى أن یحرسهم، ورضوا بحکم الله تعالى أن یرزقهم الشهادة، فلما أخلصوا لله النیة؛ أثر کلامهم فی القلوب القاسیة، فلینها، وأزال قساوتها. 

وأما الآن؛ فقد قیدت الأطماع ألسن العلماء؛ فسکتوا، وإن تکلموا؛ لم تساعد أقوالَهم أحوالهم، فلم ینجحوا، ولو صَدَقوا وقصدوا حق العلم؛ لأفلحوا. 

ففساد الرعایا بفساد الملوک، وفساد الملوک بفساد العلماء، وفساد العلماء باستیلاء حب المال والجاه، ومن استولى علیه حب الدنیا؛ لم یقدر على الحسبة على الأراذل، فکیف على الملوک والأکابر".

 

«این بود روش و سیرت عالمان راستین و عادت آنان در امر به معروف و نهی از منکر؛ که در برابر هیبت و قدرت پادشاهان، اندک بیم و باکی نداشتند، چرا که بر فضل خداوند تکیه می‌کردند تا آنان را در پناه خود نگاه دارد، و به حکم او که شاید روزی شهادت را نصیبشان سازد، خشنود بودند. پس چون نیت خود را برای خدا خالص کرده بودند، سخنانشان بر دل‌های سخت‌ شده تأثیر می‌گذاشت؛ آن دل‌ها را نرم می‌کرد و سنگدلی‌شان را از میان برمی‌داشت.

اما امروزه، طمع‌ها زبان عالمان را به بند کشیده است؛ پس خاموش ماندند، و اگر هم سخنی گفتند، حال و عملشان یاور گفتارشان نبود؛ از این‌رو توفیقی نیافتند. و اگر راست می‌گفتند و حقیقت دانش را مقصد خود قرار می‌دادند، بی‌گمان کامیاب می‌شدند.

فساد مردم، از فساد پادشاهان است؛ و فساد پادشاهان، از فساد عالمان؛ و فساد عالمان، از چیرگی عشق به مال و جاه. و کسی که دل‌باخته دنیا گردد، دیگر توان نهی از منکر را بر فرومایگان ندارد؛ چه رسد به پادشاهان و بزرگان.»


إحیاء علوم الدین،ج ۲، ص۳۵۷.

 

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest