| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۳۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

نوکیسگی را این گونه تعریف کرده اند:


قشری که از نظر در آمد به طبقه بالا و از نظر فرهنگی به طبقه پایین و حتی لمپن ها بسیار نزدیک است.


لمپن های فرهنگی، علاقه بسیاری به خودنمایی، دیده شدن، عرض اندام و نوچه پروری دارند. 

نو کیسه ها، از یک طبقه اجتماعی مبدا به یک طبقه اجتماعی مقصد پرتاپ شده اند. 

این پرتاب ناگهانی بر اثر یک اتفاق یا استفاده از رانت و شرایط و التهابات اقتصادی رخ می دهد.

آن ها، دیگر نه خود را به طبقه اجتماعی مبدا متعلق می دانند و نه با جایگاهی که اکنون کسب کرده اند، آشنایی دارند. 

یعنی از گذشته خود نفرت و از اکنون خود ترس و احساس حقارت دارند. 


نوکیسه برای این که به طبقه سابق خود ثابت کند که دیگر به آن ها تعلق ندارد و همچنین برای غلبه بر احساس حقارت خود در مقابل طبقه جدیدی که به آن پرتاب شده است، مجبور به تظاهر است و ساده ترین راه برای تظاهر، خرید دیوانه وار کالاهای لوکس، نمایش عروسی ها، میهمانی ها و خانه های آن چنانی شان است. 


اما فاجعه اصلی از جایی آغاز می شود که ما، فیلم و عکس عروسی ها، میهمانی ها، اتوموبیل ها و خانه های آن ها را از طریق پیام رسان ها و شبکه های اجتماعی برای همدیگر ارسال می کنیم. 


ما با این کار به مزدوران تبلیغاتی آن ها تبدیل می شویم که بی مزد و منت ، به هدفی که آن ها دارند نزدیکشان می کنیم. آن هدف چیزی نیست جز تظاهر و دیده شدن. جاهلان عصر جدید نوچه های جدید لازم دارند. 

عده ای با موبایل های شان، عکس و فیلم آن ها را به اشتراک می گذارند و افتخار نوچگی آن ها را پذیرا می شوند.


بسیاری از آگاهان از نوکیسه ها متنفرند. 

زیرا می دانند نوکیسه ها بر خلاف سرمایه دارها ی واقعی و قشر ثروتمند سنتی، سرمایه خود را نه در کار آفرینی که در دلالی صرف می کنند. آن ها منابع مالی جامعه را بر اساس بی لیاقتی به دست گرفته اند و بر این تنفر دامن می زنند. 


اما فاجعه بزرگ تر وقتی رخ می دهد که هنگام تماشای فیلم عروسی ها و پارتی های این دسته،خودمان را جای این افراد می گذاریم و بر زندگی سطحی و انگل گونه این افراد حسرت می خوریم.

دیوانه‌ای را که «سعدون» نام داشت، گفتند: تو دیوانه‌ای یا فلانی؟


گفت: فلانی!


من نماز ظهر و عصرم را به جماعت خوانده‌ام، اما او نه به جماعت خوانده نه به تنهایی!

﴿وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا﴾


(و بگو: پروردگارا بر علمم بیفزای)[طه ۱۱۴]


ابن حجر رحمه الله می‌گوید: دلالت این آیه بر فضیلت علم واضح است، زیرا الله پیامبرش را تنها به افزون خواهی از علم امر کرده نه چیزی دیگر.


[فتح الباری]

پندی کوتاه اما بسیار تاثیرگذار:


عبدالرحمن بن یزید به یکی از یارانش گفت: حالی که اکنون در آن هستی را برای لحظه‌ی مرگ مناسب می‌بینی؟


[تاریخ دمشق]

مکحول می‌گوید: از ابن عمر شنیدم که می‌گفت: بنده از الله طلب خیر (استخاره) می‌کند پس الله برایش برمی‌گزیند اما او نسبت به [انتخاب] پروردگارش عزوجل خشم می‌گیرد، سپس مدتی نمی‌گذرد که با دیدن عاقبت کار متوجه می‌شود [آنچه رخ داد] به خیر او بوده است.


[الزهد لنعیم بن حماد]


پی نوشت:منظور از استخاره،استخاره ای ست که بر اساس سنت باشد نه استخاره های عجیب نوآوری شده و بدعی امروزی که اصل و اساسی شرعی ندارند.

سلمة بن دینار رحمه الله می‌گوید:


ببین چه کارهایی انجام می‌دهی که به خاطر آن مرگ را بد می‌دانی [و خود را آماده نمی‌بینی] همان‌ها را ترک کن، سپس هر گاه از دنیا بروی زیان نمی‌بینی.


[سیر أعلام النبلاء]

تابعی بزرگوار، امام ابن سیرین که در تعبیر خواب معروف است می‌گوید:


در بیداری تقوای الله را پیشه کن، سپس اهمیت نده که در خواب چه می‌بینی!


[زوائد عبدالله بن أحمد علی کتاب الزهد: ۱۹۰۴]

ابوداوود رحمه الله می‌گوید:


نزد کرز حارثی رفتم و او را گریان یافتم؛ گفتم: چه شده است؟


گفت: دیشب مقرر روزانه‌ام از قرآن را نخوانده‌ام و گمان می‌کنم این به سبب گناهی باشد که مرتکبش شده‌ام.


[حلیة الأولیاء: ۷۹/ ۵]

سلیمان بن عبدالملک، خلیفه‌ی قدرتمند اموی به تابعی بزرگوار سلمة بن دینار رحمه الله گفت: مرا توصیه‌ای کن.


گفت: توصیه‌ای می‌کنم و مختصر می‌گویم:


پروردگارت را از این بزرگ و پاک بدار که تو را در جایی بیابد که از بودنت در آنجا نهی کرده و تو را در جایی نیابد که امر کرده است آنجا باشی.


[سنن دارمی: ۶۷۳]

صالح بن عبدالکریم العابد رحمه الله می‌گوید:


فضیل بن عیاض رحمه الله به ما گفت:


چرا بهشت زیباست؟


سپس خود گفت:


برای آنکه سقف آن عرش رحمان است!


[صفة الجنة ابن ابی الدنیا: ۱۷]

برخی گمان می‌کنند «میانه‌روی» یعنی ایستادن میان حق و باطل تا از انتقاد همه در امان بمانند!


﴿...یُرِیدُونَ أَن یَأْمَنُوکُمْ وَیَأْمَنُواْ قَوْمَهُمْ کُلَّ مَا رُدُّوَاْ إِلَى الْفِتْنِةِ أُرْکِسُواْ فِیِهَا...﴾


(می‌خواهند از شما آسوده‌خاطر و از قوم خود [نیز] ایمن باشند؛ هر بار که به فتنه بازگردانده می‌شوند با سر در آن فرو می‌روند). [نساء: ۹۱]

انسان صادق به خود رسالت نگاه می‌کند، اما متکبر پیروان آن را می‌بیند؛ اگر از آنان بدش آمد از خود رسالت نیز بدش می‌آید: 


﴿...قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ (۷۵) قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِیَ آمَنتُمْ بِهِ کَافِرُونَ


«[مستضعفان] گفتند: ما به آنچه وی (صالح) بدان رسالت یافته است مؤمنیم (۷۵) کسانی که استکبار ورزیدند گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان آوردید کافریم».[اعراف: ۷۵-۷۶] 

والدین به سبب فرزندان، و فرزندان به سبب والدین خود روزی داده می‌شوند. این برکتی است متبادل:


﴿...نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ...﴾ [انعام: ۱۵۱]


(ما شما (پدران) و آنان (فرزندان) را روزی می‌دهیم)


﴿...نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُم...﴾ [اسراء: ۳۱]


(ما آنان (فرزندان) و شما (پدران) را روزی می‌دهیم).

ملائکه تسبیح پروردگار می‌گویند اما برای خود استغفار نمی‌کنند چرا که مرتکب گناه نمی‌شوند: 


﴿...وَالْمَلَائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ...﴾


(و ملائکه به ستایش پروردگارشان تسبیح می‌گویند و برای کسانی که در زمین هستند درخواست مغفرت می‌کنند») [شوری: ۵]


برای کسی که گناهش بسیار است شایسته این است که استغفارش بیشتر از تسبیح باشد.

شکر نعمت از اسباب هدایت به سوی حق و پایداری بر آن است. نزدیک‌ترین مردم به الله کسی است که بیشتر نعمت او را شکر می‌گزارد:


﴿شَاکِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾


(نعمت‌های او را شکرگزار بود [الله نیز] او را برگزید و به راهی راست هدایتش کرد).


[نحل: ۱۲۱]

بسیاری از مردم هنگام گسترش باطل، با وجود قدرت بیان سکوت می‌کنند و این را پایین‌ترین درجهٔ سلامت می‌دانند، حال آنکه این اشتباه است. الله تعالی می‌فرماید:


﴿سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ﴾


(پذیرا و شنوای دروغ هستند)[مائده: ۴۲]


یعنی در برابر باطل سکوت می‌کنند.

نماز آرامش‌بخش درون و باعث اعتدال انسان و از حد خارج نشدن او به هنگام تغییرات دنیا و ناگواری‌های آن است:


﴿إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا (۱۹) إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا (۲۰) وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا (۲۱) إِلَّا الْمُصَلِّینَ﴾


«بی‌شک انسان بسیار آزمند [و بی‌تاب] آفریده شده (۱۹) اگر صدمه‌ای به او رسد عجز و لابه کند (۲۰) وچون خیری به او رسد بخل ورزد (۲۱) به جز نمازگزاران».[معارج: ۱۹-۲۲]

امت با اقلیتی مُصلح نجات می‌یابد نه با اکثریتی صالح.


از رسول الله ﷺ پرسیدند: آیا با وجود آنکه صالحان در میان ما هستند هلاک خواهیم شد؟


فرمود: «آری؛ اگر ناپاکی زیاد شود» (بخاری و مسلم).

امام ذهبی رحمه الله:


در مجلس احمد بن حنبل رحمه الله تقریبا پنج هزار یا زیادتر جمع می شدند


پانصد نفر از اینها می نوشتند و بقیه از او با ادب بودن  و سکوت را می آموختند....



تهذیب السیر۲/۹۴۷

امام احمد رحمه الله:


 قرآن کلام الله متعال و غیر مخلوق است، به خود ضعف راه ندهید که بگوئید قرآن غیر مخلوق نیست! زیرا کلام الله متعال چیزی جدا شده از وی نیست، و هیچ چیزی از الله متعال نیز مخلوق نیست. مواظب باشید با کسانی که در این زمینه دچار بدعت شدند و یا گفتند: تلفظ ما به قرآن فقط مخلوق شده است، و یا توقف کردند و می‌گویند: نمی‌دانیم آیا مخلوق است یا غیر مخلوق بلکه کلام و سخن الله متعال است! چنین فردی بدعت گذار در دین است همانند کسی که بگوید: قرآن مخلوق است؛ با چنین افرادی در نیافتید و مناظره نکنید، و فقط بگوئید: قرآن کلام و سخن الله متعال است و آفریده شده نیست. 



قَالَ أَحْمَدَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ رحمه الله: وَالْقُرْآنُ کَلَامُ اَللَّهِ وَلَیْسَ بِمَخْلُوقٍ وَلَا یَضْعُفُ أَنْ یَقُولَ: لَیْسَ بِمَخْلُوقٍ، فَإِنَّ کَلَامَ اَللَّهِ لَیْسَ بِبَائِنٍ مِنْهُ، وَلَیْسَ مِنْهُ شَیْءٌ مَخْلُوقٌ، وَإِیَّاکَ وَمُنَاظَرَةَ مَنْ أَحْدَثَ فِیهِ، وَمَنْ قَالَ بِاللَّفْظِ وَغَیْرِهِ، وَمَنْ وَقَفَ فِیهِ، فَقَالَ: لَا أَدْرِی مَخْلُوقٌ أَوْ لَیْسَ بِمَخْلُوقٍ، وَإِنَّمَا هُوَ کَلَامُ اَللَّهِ فَهَذَا صَاحِبُ بِدْعَةٍ مِثْلُ مَنْ قَالَ: ( هُوَ مَخْلُوقٌ ). وَإِنَّمَا هُوَ کَلَامُ اَللَّهِ لَیْسَ بِمَخْلُوقٍ. 

[منبع :کتاب اصول السنه]