| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۱۸ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

بلال بن سعد رحمه الله فرمود:

 

سه چیز هست که اگر در کارها باشند، مورد قبول واقع نمی‌گردند:

 

• شرک

• کفر

• رأی


گفته شد: «رأی چیست؟»

فرمود: «کتاب الله و سنت رسولش صلی‌الله‌علیه‌وسلم را ترک نماید و به رأی و نظر خویش عمل کند.»


 

حلیة الاولیاء، ج ۵، ص ۲۲۹.

  • حسین عمرزاده

امام ذهبی رحمه الله:

 

 

"إِذَا ثبتَتْ إِمَامَةُ الرَّجُلِ وَفَضْلُهُ، لَمْ يَضُرَّهُ مَا قِيْلَ فِيْهِ."

«هرگاه پیشوایی و فضیلت عالمی ثابت شد، دیگر سخنانی که درباره‌ی او گفته شود به او زیانی نخواهد رساند.»

 

 

سیر أعلام النبلاء، ج ۸، ص ۴۴۸.

  • حسین عمرزاده

خوشست عُمر 

دریغا که جاودانی نیست 

 

پس اعتماد بر این 

پنج روزِ فانی نیست ...

 

سعدی

  • حسین عمرزاده

کتاب حاضر که به نام «سیمای صادق فاروق اعظم» در دو نسخه ورد و پی دی اف و تالیف ماموستا عبدالله احمدیان رحمه الله در دسترس خوانندگان عزیز قرار می گیرد، کتابی است مستند به اسناد تاریخی و نمایانگر سیمای واقعی شخصیت فاروق اعظم عمر بن خطاب است، که آشنایی با این سیما، چه از حیث احوال فردی، و چه از حیث جنبه ‏های اجتماعی بر همه مسلمانان لازم است.

اما از جنبه فردی به این علت که عمر بن خطاب (رضی الله عنه) از جمله افراد معدودی بوده، که در سالهای اول بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم و تحت تاثیر نزول آیه ‏های قرآن، از یک فضای تاریک کفر و جهالت به یک فضای روشن ایمان و آگاهی پا نهاده است، و زیر تربیت مستقیم و مستمر پیامبرصلی الله علیه وسلم هر چه غیر از اسلام بوده، از آن دوری جسته، و هر چه از اسلام بشمار آمده، به آن پیوسته است  (بنابراین، رفتار و کردار و اخلاق و معتقدات این صحابی بزرگوار و این دومین  وزیر رسول الله، بی گمان یکی از نسخه ‏های اصیل اسلام عصر پیامبرصلی الله علیه وسلم بشمار می‏ آید، و بسیار بجا است که سرمشق خط اسلام گرائی، و بعنوان یک الگو و نمونه اسلام راستین مورد توجه تمام مسلمانان قررا گیرد.

 

و اما از جنبه اجتماعی به این علت که این صحابی بزرگوار، در دوران امارتش، و در جهت گسترش بعدهای نظامی و فرهنگی و اداری و تعمیم داوری دین اسلام، به اقدامات محیر العقولی مبادرت ورزیده است که تحقیق و بررسی ضوابط و عوامل این موفقیتها، وظیفه همه مسلمانانی است که باقتضای آیه ‏های صریح قرآن به جهان شمولی دین اسلام) اعتقاد راسخ دارند و همواره آرزوی تحقق آن را در دل خود می‏ پرورانند.

 

 

▪ نسخه پی دی اف:

حجم: ۴۵.۸ مگابایت

دریافت فایل

 

▪ نسخه ورد:

حجم: ۲۳.۸ مگابایت

دریافت فایل

  • حسین عمرزاده

پادشاهی که بر یک کشور بزرگ حکومت می‌کرد باز هم از زندگی خود راضی نبود و علت را نمی دانست. روزی در کاخ امپراتوری قدم می‌زد. 

هنگامی که از آشپزخانه عبور می‌کرد،متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می‌شد.

پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: «چرا اینقدر شاد هستی؟»

آشپز جواب داد: «من فقط یک آشپز هستم، اما تلاش می‌کنم تا همسر و بچه‌ام را شاد کنم. ما خانه‌ای حصیری تهیه کرده‌ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم. بدین سبب من راضی و خوشحال هستم.»

پس از شنیدن سخن آشپز، پادشاه با وزیر در این مورد صحبت کرد.وزیر به پادشاه گفت : «این آشپز هنوز عضو گروه 99 نیست!»

پادشاه با تعجب پرسید: «گروه 99 چیست؟»

وزیر جواب داد: «اگر می‌خواهید بدانید که گروه 99 چیست، باید این کار را انجام دهید: یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید. به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست!»

پادشاه بر اساس حرف‌های وزیر فرمان داد یک کیسه با 99 سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند. آشپز پس از انجام کارها به خانه بازگشت و در مقابل در، کیسه را دید.

با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد. با دیدن سکه‌های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت. 

آشپز سکه‌های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. 99 سکه؟ آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است. بارها طلاها را شمرد ولی واقعاً 99 سکه بود! 

او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست! فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوی سکه صدم کرد. خانه و اطراف آن را زیر و رو کرد اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد!

آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند. تا دیروقت کار کرد. 

به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد که چرا وی را بیدار نکرده اند! 

آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی‌خواند. او فقط تا حد توان کار می‌کرد!

پادشاه نمی‌دانست که چرا این کیسه چنین بلایی بر سر آشپز آورده است و علت را از وزیر پرسید.وزیر جواب داد: 

«حالا این آشپز رسماً به عضویت گروه 99 درآمد! اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند: آنان زیاد دارند اما راضی نیستند. تا آخرین حد توان کار می‌کنند تا بیشتر بدست آورند. 

آنان می‌خواهند هر چه زودتر یکصد سکه را از آن خود کنند! این علت اصلی نگرانی‌ها و آلام آنان است. آنها به همین دلیل شادی و رضایت را از دست می‌دهند.»

  • حسین عمرزاده

تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و می‌خواست آنها را با ماشین به انبار منتقل کند. در راه از پسری پرسید: «تا جاده چقدر راه است؟»

پسر جواب داد: «اگر آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر.»

تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند. اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین، همه محصول‌ها به زمین ریخت. 

تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودروی خود بر می‌گشت یاد حرف‌های پسر افتاد و وقتی منظور او را فهمید بقیه راه را آرام و بااحتیاط طی کرد.

 

شاید گاهی باید آرام تر قدم برداریم تا به مقصد برسیم.

 

رهرو آن نیست گهی تند و گهی کند رود

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

  • حسین عمرزاده

استادی در شروع کلاس درس، لیوانی پُر از آب به دست گرفت و آن را بالا برد تا همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: «به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟»
شاگردان جواب دادند: «۵۰ گرم، ۱۰۰ گرم، ۱۵۰ گرم.»

استاد گفت: «من هم بدون وزن کردن نمی‌دانم دقیقاً وزنش چقدر است. اما سؤال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین‌طور نگه دارم، چه اتّفاقی خواهد افتاد؟»
شاگردان گفتند: «هیچ اتّفاقی نمی‌افتد.»

استاد پرسید: «خُب، اگر یک ساعت همین‌طور نگه دارم، چه اتّفاقی می‌افتد؟»
یکی از شاگردان گفت: «دست‌تان کم‌کم درد می‌گیرد.»
استاد گفت: «حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم، چه؟»

شاگرد دیگری گفت: «دست‌تان بی‌حس می‌شود، عضلات به‌شدّت تحت فشار قرار می‌گیرند و فلج می‌شوند، و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید.»
و همه‌ی شاگردان خندیدند.

استاد گفت: «خیلی خوب است. ولی آیا در این مدّت وزن لیوان تغییر کرده است؟»
شاگردان جواب دادند: «نه.»
استاد پرسید: «پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می‌شود؟ من چه باید بکنم؟»

شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: «لیوان را زمین بگذارید.»
استاد گفت: «دقیقاً.»

مشکلات زندگی هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن‌تان نگه دارید، اشکالی ندارد.
اگر مدّت طولانی‌تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد.
اگر بیشتر از آن نگه‌شان دارید، فلج‌تان می‌کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود.

  • حسین عمرزاده

رسول الله ﷺ فرمودند: 

 

"بَلِّغُوا عَنِّي وَلَوْ آيَةً"

از طرف من تبلیغ کنید؛ اگرچه یک آیه باشد.


 

صحيح بخاري: ۳۴۶۱.

 

 

از عبدالله بن عَمرو رضي الله عنهما روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«بَلِّغُوا عَنِّي وَلَوْ آيَةً، وَحَدِّثُوا عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا حَرَجَ، وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»

«از من [به دیگران] ابلاغ کنید اگرچه یک آیه باشد و از بنی‌اسرائیل نقل کنید و ایرادی ندارد، و[لی] هرکس به عمد بر من دروغ ببندد باید که جایگاه خود را در دوزخ آماده سازد».  

[صحیح است] - [به روایت بخاری] - [صحيح البخاري - ۳۴۶۱]


شرح


پیامبر صلی الله علیه وسلم به ابلاغ علم از او به دیگران امر می‌کند – چه این علم در قالب قرآن باشد یا سنت - حتی اگر مقدار اندکی مانند یک آیه یا یک حدیث باشد، به شرط آنکه شخص نسبت به آنچه ابلاغ می‌کند و به آن فرا می‌خواند، عالم باشد. سپس پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان داشته‌اند که نقل روایات بنی‌اسرائیل، یعنی وقایعی که برای آنان رخ داده، در صورتی که تعارضی با شرع ما نداشته باشد اشکالی ندارد. سپس دربارهٔ نسبت دادن دروغ به ایشان هشدار داده و بیان داشتند که هرکس عمدا به ایشان دروغی نسبت دهد، باید برای خود جایگاهی در آتش فراهم آورد.

  • حسین عمرزاده

مردی در کارخانه توزیع گوشت کار می‌کرد. یک روز که به تنهایی برای سرکشی به سردخانه رفته بود، درِ سردخانه بسته شد و او در داخل سردخانه گیر افتاد!


آخر وقت کاری بود. با اینکه او شروع به داد و فریاد کرد تا بلکه کسی صدایش را بشنود و نجاتش دهد، ولی هیچ‌کس متوجه گرفتار شدنش در سردخانه نشد.


بعد از ۵ ساعت، مرد در حال مرگ بود که نگهبان کارخانه درِ سردخانه را باز کرد و مرد را نجات داد. او از نگهبان پرسید که چطور شد به سردخانه سر زدید.


نگهبان جواب داد:


«من ۳۵ سال است در این کارخانه کار می‌کنم و هر روز هزاران کارگر به کارخانه می‌آیند و می‌روند. ولی تو یکی از معدود کارگرهایی هستی که هنگام ورود با من سلام و احوال‌پرسی می‌کنی و هنگام خروج از من خداحافظی می‌کنی و بعد خارج می‌شوی.


خیلی از کارگرها با من طوری رفتار می‌کنند که انگار اصلاً وجود ندارم. امروز هم مانند روزهای قبل به من سلام کردی، ولی خداحافظی کردنت را نشنیدم. برای همین تصمیم گرفتم برای یافتن تو به کارخانه سری بزنم.


من منتظر احوال‌پرسی هر روزه تو هستم، به خاطر اینکه از نظر تو من هم کسی هستم و وجود دارم.»

  • حسین عمرزاده

دو برادر با هم در مزرعه‌ی خانوادگی کار می‌کردند. یکی از آن‌ها ازدواج کرده بود و خانواده‌ی بزرگی داشت و دیگری مجرد بود.
شب که می‌شد، دو برادر همه‌چیز، از جمله محصول و سود را با هم نصف می‌کردند.
یک روز، برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت:
«درست نیست که ما همه‌چیز را نصف کنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم، ولی او خانواده‌ی بزرگی را اداره می‌کند.»
بنابراین، شب که شد، یک کیسه‌ی پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
در همین حال، برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت:
«درست نیست که ما همه‌چیز را نصف کنیم. من سر و سامان گرفته‌ام، ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده‌اش تأمین شود.»
بنابراین، شب که شد، یک کیسه‌ی پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
سال‌ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره‌ی گندمشان همیشه با یکدیگر مساوی است، تا آن‌که در یک شب تاریک، دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند.
آن‌ها مدتی به هم خیره شدند و سپس، بی‌آن‌که سخنی بر لب بیاورند، کیسه‌هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند.


رابطه‌ها و افرادی وجود دارند که از هر مال و ثروتی ارزشمندترند؛ قدرشان را بدانیم.

  • حسین عمرزاده

روزی شخصی با هیجان نزد استادی آمد و گفت: استاد، می‌دانی راجع به یکی از شاگردانت چه شنیده‌ام؟ استاد پاسخ داد: لحظه‌ای صبر کن... قبل از اینکه به من چیزی بگویی، از تو می‌خواهم آزمون کوچکی را که نامش «سه پرسش» است پاسخ دهی.

مرد پرسید: سه پرسش؟
استاد گفت: بله، درست است. قبل از اینکه راجع به شاگردم با من صحبت کنی، لحظه‌ای آنچه را که قصد گفتنش را داری امتحان کنیم. اولین پرسش «حقیقت» است. کاملاً مطمئنی که آنچه را که می‌خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟
مرد جواب داد: نه، فقط در موردش شنیده‌ام.
استاد گفت: بسیار خوب، پس واقعاً نمی‌دانی که خبر درست است یا نادرست!

حالا بگذار پرسش دوم را بگویم، «پرسش خوبی».
آیا آنچه را که در مورد شاگردم می‌خواهی به من بگویی خبری خوب است؟
مرد پاسخ داد: نه، برعکس…
استاد گفت: پس می‌خواهی خبری بد دربارهٔ شاگردم بگویی که حتی در مورد آن مطمئن هم نیستی؟

مرد کمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.

استاد ادامه داد: و اما پرسش سوم: «سودمند بودن» است. آنچه را که می‌خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟
مرد پاسخ داد: نه، واقعاً…

استاد نتیجه‌گیری کرد: اگر می‌خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد، نه خوب است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلاً آن را به من می‌گویی؟

 

 

از ابوهریره رَضِیَ اللهُ عَنه روایت شده که پیامبرمان صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم فرمودند:

 

"من حُسنِ إسلامِ المرءِ تركُه ما لا يَعنيهِ."

«از نشانه‌های نیکو بودن اسلام فرد این است که آنچه به او مربوط نیست، رها کند.»

 

منبع: ترمذی (شماره ۲۳۱۷) و ابن ماجه (شماره ۳۹۷۶).

  • حسین عمرزاده

«در زمان پادشاهان ایوبی محلّی به‌نام دارالعدل در قاهره تأسیس شد، و در روزهای معین سلاطین ایوبی به آنجا آمده و دادخواهی می‌کردند. پادشاه عادل «نورالدّین زنگی» که اصالتاً تُرک بود، پیش از همهٔ ایوبیان در شهر دمشق «دارالعدل» تشکیل داد، پس از ایوبیان سلاطین ممالک به دارالعدل می‌آمدند و با احترام و مهربانی، مردم را پذیرفته و به حرفشان می‌رسیدند. سلاطینِ ممالک در روز های رسیدگی از تخت فرود می‌آمدند و پهلو به پهلوی مردم روی نیمکت‌ها می‌نشستند، به قسمی که پاهایشان مثل سایر مردم به زمین می‌رسید.

...خلاصه این‌که فرمانروایان اسلام به موضوع دادرسی توجه بسیار داشتند و هرکس از ولو‌ فرزندان و‌ نزدیکان آن‌ها شکایتی داشت، شخصاً رسیدگی نموده و حکم بحقّ می‌دادند. موارد بسیاری در تاریخ اسلام موجود است که صحت این گفته را تأیید می‌کند، و‌ طوری این موضوع عادّی بود که فرمانروایان اسلام آن‌را جزء فریضهٔ حتمی خود می‌دانستند.»


 

جُرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهرکلام، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲، صص ۱۹۲-۱۹۳.

 

 

 

 

 

 

  • حسین عمرزاده

وَهَب بن مُنَبِّه رحمه الله:

 

 

"آيَةُ الْمُنَافِقِ أَنَّهُ يَكْرَهُ الذَّمَّ وَيُحِبُّ الْحَمْدَ."

"نشانه‌ی منافق آن است که از نکوهش بدش می‌آید و ستوده شدن را دوست دارد."

 

 

الزهد لأحمد بن حنبل، ص ۳۰۲، ش ۲۱۸۶.

  • حسین عمرزاده

«دست‌آوردهای مسلمین با کمترین امکانات، امری غیرقابل باور برای غرب است»


در بیشتر شهرها (قرن سوم هجری قمری در مراکز و سرزمین های تحت امر خلیفه) نیز کتابخانه‌های عمومی بود، که تعداد زیادی کتاب داشت و درهای آن به روی طالبان علم گشوده بود. 

به سال 339ه.ق (950م) در موصل یک کتابخانه‌ی عمومی بود که یکی از نیکوکاران تأسیس کرده بود و مطالعه کنندگان، به جز کتاب، کاغذ مورد احتیاج خود را نیز در آنجا می‌یافتند. تنها فهرست کتاب‌های موجود در کتابخانه عمومی ری، ده مجلّد قطور شده بود. کتابخانه‌ی بصره به دانش‌ورانی که در آنجا مطالعه می‌کردند، مقرری و اعانه هایی می‌داد. 

وقتی واقدی درگذشت، ششصد صندوق پر از کتاب به جا گذاشت که برای برداشتن هر صندوق دو مرد لازم بود.


بعضی بزرگان (چون صاحب بن عباد) به قدر همه‌ی کتابخانه های اروپا کتاب داشتند. در هیچ یک از کشورهای جهان، به جز چین در ایام مینگ هوانگ، نظیر شوق و علاقه‌ای که از قرن هشتم تا یازدهم میلادی در قلمرو اسلام برای جمع آوری کتاب بود، به وجود نیامد. 

 در این چهار قرن زندگی فرهنگی مسلمانان به اوج رسید. 


[ تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد چهارم، صفحه‌ی 305]

  • حسین عمرزاده

عبدالله بن مسعود رَضِیَ اللهُ عَنهُ:

 

 

"وَالَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَاعَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ شَيْءٌ أَحَقُّ لِطُولِ سِجْنٍ مِنْ لِسَانٍ."

«قسم به آن‌که جز او معبودی نیست، هیچ چیزی بر روی زمین، شایسته‌تر از زبان برای زندانی شدنِ طولانی نیست.»

 

 

الزهد لأحمد بن حنبل، ص ۱۳۴، ش ۸۹۴.

  • حسین عمرزاده

«تأثیر عمیقِ مسلمین بر ساختارِ دست‌آورد‌های جهانیان»

 

 

«محمد (ص)، پیامبر اسلام، در سال ۶۳۲ فوت کرد. در ظرف مدت ۱۰۰ سال، تمدن بزرگ اسلام گسترش یافت و عرب‌ها امپراتوری وسیعی را از اسپانیا و آفریقای شمالی گرفته تا ایران و هند ایجاد کردند.

تجارت بین‌المللی در جهان اسلام رونق یافت، عقاید جدید شکل گرفت و انجام اعمال خیر رواج یافت.

دانشمندان مسلمان به‌خصوص در زمینهٔ پزشکی و ریاضیات پیشرفت کردند.

آن‌ها جراحان و چشم‌پزشکانی ماهر بودند.

جبر که از ریشه عربی «الجبر» می‌باشد، اختراع شد و سیستم اعداد عربی که نمونه‌ای از آن هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گیرد، به اروپا معرفی گشت.

هر چند مسیحیان در طول جنگ‌های صلیبی، مسلمانان را نژاد کافر و دشمن بی‌رحم می‌دانستند، اما در پی گسترش روابط تجاری، از این تمدن بسیار پیشرفته درس‌های زیادی آموختند.»

 

 

اروپا در قرون وسطی، اثر اندرو لانگلی، مترجم: معصومه زارع، انتشارات سبزان، چاپ دوم: ۱۳۹۲، صفحه‌ی ۷۶.

 

 

  • حسین عمرزاده

مردی از خانه‌ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود؛ بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست کمکش کند تا خانه‌اش را بفروشد. از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند. دوستش به خانهٔ مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آن را برای صاحب خانه خواند:

«خانه‌ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه‌گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق‌های دلباز و پذیرایی و ناهارخوری وسیع. کاملاً دلخواه برای خانواده‌های بچه‌دار.»

صاحب خانه گفت: «دوباره بخوان!» مرد پذیرفت و متن آگهی را دوباره خواند. صاحب خانه گفت: «این خانه فروشی نیست! در تمام مدت عمرم می‌خواستم جایی داشته باشم مثل این خانه‌ای که تو تعریفش را کردی، ولی تا وقتی که تو نوشته‌هایت را نخوانده بودی، نمی‌دانستم که چنین جایی دارم.»


خیلی وقت‌ها نعمت‌هایی را که در اختیار داریم، نمی‌بینیم چون «به بودن با آنها عادت کرده‌ایم»؛ مثل سلامتی، مثل نفس کشیدن، مثل دوست داشتن، مثل پدر، مادر، خواهر و برادر، فرزند، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگر که بهشان عادت کرده‌ایم...

  • حسین عمرزاده

أبومظفر السمعانی رَحِمَهُ الله:

 


"...أَن الْحق عَزِيز وَالدّين غَرِيب وَالزَّمَان مفتن."

«همانا، حق شکست‌ناپذیر، و دین غریب، و زمان امتحان‌کننده است.»

 


[ الإنتِصَارُ لِأصحَابِ الحَدِیْث || ص ٢٦ ]

  • حسین عمرزاده


دریافت
حجم: ۴۴.۹ کیلوبایت

  • حسین عمرزاده

تأثیر نبوغِ مسلمین در گسترشِ علوم در جهان و خصوصاً در اروپا



ویلیام مونتگمری وات (استاد رشته‌ی زبانِ عربی و مطالعات اسلامی در دانشگاه ادینبورگِ کشور اسکاتلند)


 در کتاب «تأثیر اسلام در اروپا» می‌نویسد: «وقتی که از گسترهٔ وسیع تجارب، تفکّر و نویسندگی اعراب، آگاهی حاصل شود، روشن می‌شود که علم و فلسفهٔ اروپائی بدون کمکِ اعراب نمی‌توانسته تحوّل و گسترش یابد. اعراب فقط ناقل تفکّر یونانی نبودند،

 بلکه ناقلان نابغه‌ای بودند که علومی را که اتخاذ می‌کردند زنده‌تر می‌کردند و دایره نفوذ آن را گسترده‌تر می‌نمودند.


 وقتی که اروپائیان در سال 1100م، عمیقاً به علوم و فلسفه‌ی دشمنان ساراسن خود علاقه‌مند شدند، این علوم در اوج خود بودند، و اروپائیان قبل از اینکه به پیشرفت‌هایی نایل گردند، تمام آنچه را که می‌توانستند از اعراب و دنیای اسلامی گرفته و اقتباس کردند.»



منبع:

[تأثیر اسلام در اروپا اثر ویلیام مونتگمری‌ وات، مترجم: یعقوب آژند، انتشاراتِ مولوی، چاپ اول، تهران، 1361، صفحه‌ی 79]

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest