| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۶۱۳ مطلب توسط «حسین عمرزاده» ثبت شده است

لباس امیرالمؤمنین چه در شهر و چه در مسافرت‌ها، از جنس لباس طبقه‌ی کم‌بضاعت (پنبه و کرباس سفید یا راه‌راه) بود و هرگز لباس و کفش گران‌بها را نمی‌پوشید؛ اما لباسش همیشه پاکیزه بود و این لباس پاکیزه، گاهی کهنه و گاهی پینه هم می‌شد.


در مسافرت‌های طولانی، بر خر و قاطر و شتر سوار می‌گردید و گاهی بر اسب هم سوار می‌شد؛ ولی اسب معمولی که همه بر آن سوار می‌شدند. او هرگز بر اسب ممتاز و کمیاب سوار نمی‌شد و در این مسافرت‌های طولانی، خیمه و چادری برای او برپا نمی‌گردید و بلکه در توقف‌گاه‌ها، عبایش را بر درختی یا بر دسته‌ی تازیانه‌اش می‌انداخت و لحظاتی در سایه‌ی آن استراحت می‌کرد.


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۵۹۰ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

  • حسین عمرزاده

اگر با پوششی نا مناسب مورد تجاوز قرار بگیرید ، محکوم می‌شوید.!


 شاید عجیب باشد ولی دادگاهی در ایرلند فردی ۲۷ ساله را که به دختری ۱۷ ساله تجاوز کرده بود را به سبب اینکه دختر لباسی نامناسب و توری بر تن داشته است را بی گناه اعلام کرد! و اعلام کردند که لباس نامناسب دختر به معنی علاقه به ایجاد رابطه بوده است!!


https://fa.euronews.com/2018/11/14/outrage-pours-after-a-man-acquitted-in-rape-trail-using-underwear-as-evidence-in-ireland


البته باید ملحدین مراقب باشند که از این پس اگر با لباس نامناسب در کشورهای غربی رفت آمد کنید و مورد تجاوز قرار بگیرید، شما محکوم می‌شوید.

ولی اگر در کشوری با قوانین اسلامی این عمل انجام شود، فرد خاطی به علت تجاوز به زور، کشته خواهد شد.

چرا که ارزش یک زن بیشتر از ارزش ادامه حیات یک متجاوز است.

  • حسین عمرزاده

توماس هنری هاکسلی دانشمند داروینی و ندانم‌گرا می‌گوید:


هیچ آدم عاقلی که از حقیقت امور مطلع باشد باور ندارد که یک سیاهپوست معمولی با سفیدپوستان برابر باشد، تا چه رسد به اینکه از سفیدها سرآمدتر باشد. اگر این مطلب صادق باشد، اصلاً نمی‌توان باورکرد که یک سیاه‌ستبر آرواره در یک رقابت برابر و منصفانه، که رقابت اندیشه‌ها در میان باشد نه آرواره‌ها، بتواند بر رقیب بزرگ-مغزتر و کوچک-آرواره‌تر خود چیره شود. رفیع‌ترین جایگاه در سلسله مراتب تمدن مسلماً متعلق به عموزاده‌های سبزه‌روی ما نیست. 


Emancipation–Black and White 

(1865) Collected Essays III

  • حسین عمرزاده

ساد - مازوخ


مارکی دو ساد خداناباور بود و در این شکی نیست ولی توصیف او از خداناباوری جالب است. وقتی که آثار دو ساد را بررسی می‌کنیم مشاهده می‌شود که از نظر او هم‌کیشانش افرادی خشن، همجنس‌گرا، شهوت‌گرا و خالی از فضایل اخلاقی هستند!


به‌عنوان مثال او در کتاب « philosophy in the bathroom» قهرمان داستانش را فردی به اسم "دولماسی" معرفی می‌کند و شخصیت دیگری به اسم "ساد" (که خود اوست)، "شوالیه"، "مادام دوسن آنژه" و "یوجین" از جمله شخصیت‌های اصلی این کتاب هستند.

ساد در مقدمه این کتاب می‌گوید: «ای دختران جوان، بی پروا باشید، چرا که مدت زمان زیادی است با قید و بندهای یک پاکدامنی موهوم و یک مذهب نفرت بر انگیز محبوس بوده‌اید. در ویران کردن و نابود کردن به قواعد اخلاقی که توسط والدین سَبُک مغزتان به شما تحمیل شده است به مانند یوجین باشید.»

در اینجا می‌بینم که "مارک دو ساد" اخلاق را به همراه مذهب و پاکدامنی نفی می‌کند و مردم را نیز بدان دعوت می‌کند.

او در (ص / 5) از کتابش« philosophy in the bathroom » دولماسی قهرمان کتابش را اینگونه معرفی می‌کند:

مادام دوسن آنژه: اما من اطمینان دارم که دولماسی به خدا اعتقاد ندارد!

شوالیه: اوه اوه. او از بدنام‌ترین ملحدان است، بی‌اخلاق‌ترین شهروند، نه او کامل‌ترین و کمال یافته‌ترین فسادهاست. او شریرترین فرد و بزرگ‌ترین رذل است.

و در ادامه این گفتگو در (ص / 8) همین کتاب در توصیف دولماسی باز می‌گوید:

شوالیه: امکان ندارد کسی بهتر از او را پیدا کنید، بی‌دین ، بی‌ایمان‌، بی‌عاطفه. از لبان او هرزگی می‌بارد. او فریبکار‌ترین فاسدترین و خطرناک‌ترین مرد است.


زاخر- مازوخ

با توجه به مطالبی که زاخر-مازوخ در معروف‌ترین اثرش « venus in furs»  ( ونوس خز پوش) منتشر شده او فردی بی‌دین است، چرا که در جای جای کتابش از جملاتی به مثل: «من به عشق مسیحیت ایمان ندارم ... من از یک مرتد بدترم، من یک کافرم، مسیحیت با علامت بی‌رحم صلیبش همواره برایم دهشتناک بوده است... فکر کردم این یهودی‌ها چقدر نانجیب‌اند که خدایشان هنگام سخن گفتن از این جنس لطف از عبارت بهتری استفاده نکرده است.  من آرزوی زندگی ابدی ندارم ... چه فرقی می‌کند که روحم به جمع فرشتگان بپیوندد یا به خاکستر تبدیل شود؟» 

با اندکی دقت متوجه می‌شویم که چنین فردی فرسنگ‌ها از دین و تفکر دینی به دور است ولی او نیز یکی از شخصیت‌های اصلی کتابش به اسم "الکسیس پاپادوپولیس" را یک خداناباور معرفی می‌کند. در توصیف او می‌گوید: «در پاریس درس خوانده است و خداناباور است؛ او در کاندیا علیه ترک‌ها جنگیده است و به نفرت نژادی و بی‌رحمی مشهور است .»

و در توصیف رفتار و پوشش او می‌گوید: « او مردی زن نماست ... مثل یک درباری مغرور 4 -5 بار در روز لباس عوض می‌کند‌، او برای اولین بار در پاریس در لباس زنانه ظاهر شد و مردان برای او نامه‌های عاشقانه می‌فرستادند.»

و جالب‌تر اینکه آتئیستی که مازوخ معرفی می‌کند بر خلاف آتئیستی که ساد معرفی می‌کند همجنس‌گرا نیست!

مازوخ می‌گوید: « یکی از خواننده‌های مشهور ایتالیایی به خانه او هجوم برد و در برابرش به زانو در آمد و به او گفت اگر یونانی مال او نباشد خود را خواهد کشت... او در جواب گفت: مجبورم بگویم که شما باید تهدیدتان را عملی کنید چرا که من یک مرد هستم!»

البته ناگفته نماند که در میان خداناباوران هم بعضاً انسان‌های اخلاق‌مداری وجود دارد و این به این دلیل است که آنها هنوز هر چند به شکلی  ناقص پیرو اخلاقیات دین سابق خود هستند.

  • حسین عمرزاده

در ایالت آلاسکا در آمریکا مست بودن جرم است!!! 


در سایت abc news در این مورد می‌خوانیم: ماموران پلیس با لباس شخصی به داخل بارها (مکان های که در آن مشروب و ... عرضه می شود) می‌روند و اشخاصی که مشکوک به مست بودن هستند را شناسایی می‌کنند و مانع از خروج آنها از بار می‌شوند.


دیوید پارکر از اعضای رده بالای پلیس آلاسکا در این مورد میگوید: آلاسکا یک مشکل بزرگ دارد و آنهم الکل است، بسیاری از مردم در زندان هستند و برخی هم مرده اند آنهم به سبب الکل... و دوبار گفت در آلاسکا با سه مشکل دست به گریبان هستیم: الکل و الکل و الکل پارکر گفت در ایالت متحده بیشترین آمار تجاوز جنسی متعلق به ایالت ماست و در 86 درصد این تجاوزات الکل و مستی عامل تجاوز شناخته شده است و سالانه حدود 270000 نفر چیزی در حدود یک درصد جمعیت به خاطر رانندگی در حالت مستی دستگیر می‌شوند.


پارکر دوباره توضیح می‌دهد که بیشتر جنایاتی که با آن مواجه می‌شویم به سبب الکل است و می‌گوید: ما هر زمانی که قوانین تدافعی در مورد الکل را شدت می‌بخشیم آمار جرم و جنایت کاهش می یابد.


https://abcnews.go.com/US/illegal-drunk-alaska-bars-law/story?id=15330748

  • حسین عمرزاده

آلبر کامو فیلسوف خداناباور و برنده جایزه نوبل:


اگر کسی به هیچ چیز معتقد نباشد، اگر هیچ چیزی معنایی نداشته باشد، اگر بر هیچ ارزشی نتوان انگشت گذاشت، همه چیز مجاز است و هیچ چیز اهمیتی ندارد... فرد مختار است که کوره‌های آدم سوزی را شعله ور و یا زندگی خویش را وقف خدمت به جزامیان کند.


منبع: تاریخ فلسفه چارلز کاپلستون  جلد ۹ صفحه ۴۶۸

  • حسین عمرزاده

«وقتی به خارج شهر مدینه (نه برای تفریح!) برای نظارت بر کارها می‌رفت گاهی بر الاغی سوار می‌شد که پالانش از حشیش و افسارش ریسمان ضخیم و خشن و سیاه بود، و گاهی با پای پیاده تک و تنها می‌رفت و در حال برگشتن وقتی احساس خستگی می‌کرد به یکی از عابرین که بر الاغی سوار بود، می‌گفت: «برادر مرا با خودت سوار کن» و با آن مرد عابر سوار شده و به همین شکل وارد شهر مدینه می‌گردید و مردم با همان عنوان امیرالمؤمنین (رضي الله عنه) به او خوش‌آمد می‌گفتند.

 

امیرالمؤمنین (رضي الله عنه) خوابگاه و آسایشگاه ویژه‌ای نداشت، و وقتی از منزل بیرون می‌آمد و بر اثر نظارت و کار کردن زیاد، احساس خستگی می‌کرد چه در شهر و چه در خارج شهر، تازیانه‌اش را زیر سرش می‌نهاد و لحظاتی به خواب می‌رفت هم چنان که سفیر قیصر روم در حومه شهر و هرمزان سپهسالار اسیر ایرانی در گوشه مسجد او را به این حالت دیدند و هر دو از سادگی و بی‌آلایشی ظاهر او و از عظمت مقام او که چه رعب و هراسی در قلب شاهنشاه ایران و امپراتور روم ایجاد کرده است در تعجب و شگفتی فرو رفتند.»

 


سیمای صادق فاروق اعظم، ص ۷۴۲-۷۴۳ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

  • حسین عمرزاده

ابو خلاد رحمه الله فرموده:


هر قومی که در میانشان، افراد بی توجه و سهل انگار نسبت به نماز باشد و آنان (با نهی قولی و عملی) مانع شان نگردند حتما اولین مجازات آنها اینست که از رزق و روزیشان کاسته می شود.


-فتح الباری، ابن رجب رحمه الله ۱۴۴/۳

  • حسین عمرزاده

▪️ابوالهیاج اسدی گفته است:


مردی را در حال طواف دیدم که این دعا را زمزمه می کرد:


«اللَّهُمَّ قِنِى شُحَّ نَفْسِى»


«پروردگارا مرا از بخل و حرص نفسم محافظت بفرما».


و چیزی دیگر را بر این دعا نیفزود. سبب را از وی پرسیدم؟


گفت: «هرگاه از بخل نفس در امان باشم، دزدی نمی کنم، مرتکب زنا نمی شوم و ... نمی کنم».


بعداً دریافتم که آن مرد عبدالرحمن بن عوف بود.



تفسیرقرطبی۱۸/۲۹-۳۰

  • حسین عمرزاده

ابن زنجویه (م ۲۵۱هـ)، و ابو عبید قاسم بن سلام (م ۲۲۴هـ)، با اسنادشان نقل کردند که:


« عمر ‌بن عبدالعزیز (رحمه الله) به والی عراق، عبدالحمید ‌بن عبدالرحمن، نوشت: مستمری همه‌ی مردم را پرداخت کن. عبدالحمید نوشت: همه مردم حقوق خود را گرفته‌اند، اما هنوز مبالغی در بیت ‌المال مانده است. عمر بن عبدالعزیز (رحمه الله) به او نوشت: بررسی کن، کسانی که بدون اسراف و فساد، ناگزیر به قرض شده‌اند، بدهی آنها را [از بیت ‌المال] پرداخت کن. عبدالحمید برایش نوشت: این کار را انجام دادم امّا هنوز در بیت ‌المال مسلمانان مبالغی باقی مانده است، عمر بن عبدالعزیز (رحمه الله) برایش نوشت: پس بررسی کن، هر فرد مجردی که به دلیل نداری توان ازدواج را نداشته، با بودجه بیت ‌المال ازدواج کند و مهریه‌اش را بپردازد. عبدالحمید باز نوشت: هر کسی که یافتم [با این شرایط] تزویج کردم امّا هنوز مبالغی از بیت المال مسلمانان باقی مانده است. عمر بن عبدالعزیز(رحمه الله) این بار در جواب نوشت: بررسی کن کسانی که جزیه بدهکارند و قادر به برداشت از زمین نیستند، و به ‌اندازه‌ای که قادر به کشت زمین شوند، به پیش ‌خرید محصولات آنها مبادرت کن، چونکه ما برای این سالشان و دوسال دیگر چیزی از آنها نمی‌خواهیم.» 


الأموال لابن زنجویه، ج ۲، ص ۵۶۵؛ الأموال للقاسم بن سلام، ص ۳۱۹؛ همچنین بنگرید به: تاریخ دمشق لابن عساکر، ج۴۵، ص۲۱۳

  • حسین عمرزاده

احنف بن قیس رحمه الله:


زبانش را حفظ می کرد و از لغزش آن در هراس بود. وی ادب را بسیار مراعات می کرد تا مبادا از شاهراه شریعت منحرف شود.

وی می گفت: هرکس با من منازعه کند، من در برابر او یکی از این سه راه را برمی گزینم: «اگر از من بزرگتر باشد، ادب و وقار را رعایت می کنم، و اگر از من کوچکتر باشد، احترام خود را نگه می دارم، و اگر با من در یک سطح قرار داشته باشد، ایثار و تواضع را پیشه می کنم».



سیر أعلام النبلاء:۹۲/۴

  • حسین عمرزاده
 
دریافت
حجم: ۸.۲۶ مگابایت
در مورد پیامبر صلی الله علیه وسلم
  • حسین عمرزاده

عبدالرحمن بن عوف «رضی الله عنه» که همیشه جسورانه و در کمال بی‌باکی با امیرالمؤمنین حرف می‌زد، روزی به نزد او آمد و به او گفت: «ای امیرالمؤمنین! کاری کن که هیبت تو در دل‌های مردم کمتر شود؛ زیرا کسانی برای کارهای خود پیش تو می‌آیند و هیبت تو به‌حدی دل‌های آنها را فرا می‌گیرد که نمی‌توانند با تو حرفی بزنند و از همان راهی که آمده‌اند، برمی‌گردند».


عُمر گفت: «تو را به خدا علی و عثمان و طلحه و زبیر و سعد به تو نگفته‌اند که این پیشنهاد را به من بکنی»؟


عدالرحمن گفت: «چون مرا قسم دادی، بلی آنها عموماً به من گفتند که این پیشنهاد را به تو بکنم».


امیرالمؤمنین گفت: «ای عبدالرحمن! من با مردم نرم‌خویی کردم تا آنجا که درباره‌ی این نرم‌خویی خود، از قهر خدا ترسیدم؛ و سپس با مردم تندخویی کردم تا آنجا که باز از قهر خدا ترسیدم. به خدا قسم من از مردم بیشتر می‌ترسم تا آنها از من! پس راه چاره و نجاتِ من کجاست؟» و درحالی‌که به گریه افتاده بود، از جای خود برخاست و بیرون رفت و عبایش را به دنبال خود می‌کشانید.


در این هنگام عبدالرحمن بن عوف «رضی الله عنه» گفت: «اُفّ لهم بعدک!» (بعد از تو وای به حال این مردم)


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۵۹۴ |ماموستا عبدالله احمدیان رحمه الله

  • حسین عمرزاده


این شهر رویایى و کوچک در جنوب شرق فرانسه قرار دارد و نام آن "رحمه الله Ramatuelle" است و از عربی گرفته شده. این شهر در قرن نهم میلادى توسط مسلمانان اندلس (اسپانیای کنونی) ایجاد شده!

  • حسین عمرزاده

در سیره امام ابن الجوزی رحمه الله آمده که :


« بیش از بیست هزار نفر از یهودیان و مسیحیان توسط ایشان مسلمان شده و به سبب ایشان صد هزار نفر توبه کرده و بیش از دو هزار تألیف و نوشته دارند.

و این در حالی است که به طلابش می فرمود:

( اگر وارد بهشت شدید و من را در میان خود نیافتید، به دنبالم بگردید و بگوئید: پروردگارا بنده ات - فلان- در دنیا ما را به یاد تو می اندخت).

و بعدش گریه می کردند - رحمه الله -


ذیل طبقات حنابله - جلد ۲ ص۴۸۱

  • حسین عمرزاده

قال عمر بن عبد العزیز رحمه الله تعالی:


اللهم أصلح من کان فی صلاحه صلاح لأمة محمد صلى الله علیه وسلم, وأهلک من کان فی هلاکه صلاح لأمة محمد صلى الله علیه وسلم.



بارالها اصلاح کن هرکس را که اصلاحش برای امت محمد صلی الله علیه وسلم خیر است.

و هلاک کن آن کسی را که در نابودی اش صلاحی برای امت محمد صلی الله علیه وسلم است.


(أخرجه ابن أبی شیبة ۱۳/۴۶۹)

  • حسین عمرزاده

بدیهی است که علت هیبت و ابهت عمر در داخل و رعب و هراس از او در خارج، نه مربوط به هیکل و قیافه و هیئت و صدا و سیمای او بود و نه محصولِ قدرت مادی و تجهیزات و نیروی ظاهری او؛ بنابراین برای توجیه این امر، باید در ورای امور مادی، یک عامل معنوی و یک امر روحی و روانی را مطرح نمود.


این عامل معنوی در داخل عربستان، جز این نبود که مسلمانان می‌دیدند عُمر به‌حدی شیفته‌ی اجرای فرمان‌های خدا و پیامبر اوست که به‌خاطر اجرای آنها، از همه‌ی دوستان و نزدیکان بریده و از خود و زندگی و دارایی‌هایش گذشته است و از عُمر، جز زبانی که گویای احکام دین و تازیانه‌ای که برای اجرای احکامِ دین در حرکت است، چیزی باقی نمانده است و عُمر به‌حدی فدا و فانی عدالت و احکام دین گشته است که احساس می‌کردند دینِ اسلام به زبان آمده و تبلوری از حق و عدالتِ صِرف به آنها فرمان می‌دهد.


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۵۹۸ - ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

  • حسین عمرزاده

نقل است:

خانمی با لباس کتان راه راه و شوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند. منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند.


مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.»

منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.»

خانم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد.»


منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما این طور نشد.

منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت. رییس با اوقات تلخی آهی کشید و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند. به علاوه از اینکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه وکت وشلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی آمد.

خانم به او گفت: «ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اما حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد. شوهرم و من دوست داریم بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم.»

رییس با غیظ گفت :« خانم محترم ما نمی توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد، بنایی برپا کنیم....»

خانم به سرعت توضیح داد: «آه... نه.... نمی خواهیم مجسمه بسازیم. فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم.»

رییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: «یک ساختمان! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت و نیم میلیون دلار است.»

خانم یک لحظه سکوت کرد. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود. زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: «آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم؟»

شوهرش سر تکان داد. 

رییس سردرگم بود.


این خانم و آقا بلند شدند و راهی کالیفرنیا شدند، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دار، دانشگاه استنفورد از بزرگترین دانشگاههای جهان، یادبود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد.


شماچقدر از پوشش و ظاهرانسانها قضاوت میکنید؟؟ وحتی شاید آنها را پس میزنید ؟ انسانها را به شعور و شخصیت و اصالت آنها بشناسید نه به لباس ظاهری..!!!


پی نوشت:برای آگاهی بیشتر در رابطه با مکانت علمی این دانشگاه،عبارت دانشگاه لیلاند استنفورد را در گوگل جستجو کنید.

  • حسین عمرزاده

یکی از فرمانروایان،محمد بن واسع رحمه الله را به نزد خود فرا خواند و به وی پیشنهاد مقام داد.



اما محمد بن واسع نپذیرفت.



گفت: «به راستی تو احمقی! 



محمد بن واسع در جواب گفت: «از دوران کودکی تاکنون همین حماقت را داشته ام»



(سیرأعلام النبلاء: ۶/ ۱۲۲)

  • حسین عمرزاده

مادری از عالمی پرسید:


خواب بچه هایم بسیار سنگین است، به همین خاطر نمی توانم برای نماز صبح بیدارشان کنم، حالا باید چه کار کنم؟


شیخ گفت:


اگر اتاق آتش بگیرد و جانشان در خطر باشد چکار می کنی؟



زن گفت: آنها را بیدار خواهم کرد!!


شیخ گفت:


ولی خوابشان سنگین است چگونه بیدارشان می کنی؟!!


زن گفت: 


به خدا قسم هرطور شده بیدارشان می کنم حتی اگر شده آنها را کشان کشان از اتاق خارج کنم..


شیخ گفت:


همینطور که برای نجاتشان از آتش دنیا این کار را می کنی پس به خاطر نجاتشان از آتش جهنم نیز چنین کن...

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest