این داستان زنی است که بیشک دوستش داری و از عمق وجودت او را بزرگ میداری. چرا که او دختر محبوبترین انسان نزد خداوند، پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم)،فاطمه زهرا (رَضِيَ اللهُ عَنها) است.
خواهر گرامی، هنگام خواندن این متن، سعی کن خودت را در فضای آن قرار دهی، انگار سخنان او را میشنوی و احساساتش را درک میکنی.
روزی فاطمه در کنار اسماء بنت عُمَیس (رَضِيَ اللهُ عَنهُما) نشسته بود. اسماء با شوق درباره روزهایشان در حبشه صحبت میکرد: «در حبشه این اتفاق افتاد و آن ماجرا پیش آمد.» اما ناگهان متوجه شد که فاطمه در فکر فرو رفته و توجهی به حرفهای او ندارد.
اسماء پرسید: «ای فاطمه! چرا به حرفهایم گوش نمی دهی؟»
فاطمه پاسخی داد که عمق احساسش را نشان میدهد. او گفت: «معذرت میخواهم، ای اسماء، داشتم به چیزی فکر میکردم!»
آیا میدانی چه چیزی ذهن او را مشغول کرده بود؟
آیا به لباسی که قرار است در مجلسی بپوشد فکر میکرد؟ یا به مدل مو و آرایش؟
او گفت: «ای اسماء، به این فکر میکردم که فردا، وقتی از دنیا رفتم، چه خواهد شد؟! به الله قسم، از اینکه روز روشن مرا در کفن بپیچند و در مقابل مردان بیرون ببرند، شرم دارم!»
سبحانالله! او حتی برای زمان مرگ، و موقعی که بدنش در پنج لایه پارچه کفن باشد، شرم داشت!
چه چیزی از او نمایان میشد؟
چه کسانی او را حمل میکردند؟
آیا در این حالت، ممکن بود فتنهای ایجاد شود؟
نه در بازار خواهد بود، نه در پارک و نه در جایی برای تفریح. بلکه در موقعیتی از اندوه و حزن قرار می گرفت.
اسماء گفت: «آیا برایت چیزی بسازم که در حبشه دیدهام؟
چهار ستون روی تابوت میگذاریم و پارچهای روی آن میکشیم تا بدن تو کاملاً پوشیده باشد و هیچ چیزی دیده نشود.»
فاطمه از خوشحالی پاسخ داد: «خدایا، همانطور که مرا پوشاندی، او را نیز بپوشان!»
ببینید، حتی برای لحظه مرگ نیز شرم و حیا داشت. اما چرا زنده ها شرم نمی کنند؟!
تصور کن اگر امروز فاطمه (رَضِيَ اللهُ عَنها) در خیابانها یا بازارهای ما قدم میزد و زنانی را میدید که چادرهایشان را تنگ و رنگارنگ کردهاند، در راه رفتن جلوهگری میکنند، بلند میخندند و بوی تند عطرشان فضا را پر کرده است، چه میگفت؟
آیا کسانی که زنان محجبه و با شرم و حیا را محدود یا خانهنشین میخوانند، می دانند که فاطمه هم همینگونه بود؟ آیا او هم افراطی و محدود بود؟
اگر چنین است، خوشا به حال کسانی که مثل او هستند!
زیرا خداوند به پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم) پیامی داد که در آن بشارتی عظیم بود: «فاطمه را بشارت ده که او سرور زنان بهشت است.»
الله اکبر!
سرور زنان بهشت!
چه چیزی او را به این مقام رساند؟
پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم) فرمود: «حیا فقط خیر و خوبی به همراه میآورد.»
حالا از خودت بپرس، ای خواهر عزیز، آیا تو هم از زنان اهل بهشت هستی؟
کمی فکر کن.
آیا جایگاه تو نزد خداوند، مانند جایگاه فاطمه (رَضِيَ اللهُ عَنها) است؟
یا شبیه کسانی است که دنبالهرو بازیگران و خوانندگان شدهاند؟
پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم) فرمود: «هر کس خود را شبیه گروهی کند، از آنان خواهد بود.»
پ.ن ها:
- حاكم در المستدرك و بيهقي در سنن و ابو نعيم در الحلية وابن عبد البر در الاستيعاب به این ماجرا اشاره و پرداخته اند.
- أَمَا تَرْضَيْنَ أنْ تَكُونِي سَيِّدَةَ نِسَاءِ أهْلِ الجَنَّةِ -أوْ نِسَاءِ المُؤْمِنِينَ؟ فَضَحِكْتُ لذلكَ.
- ۰ نظر
- ۰۶ بهمن ۰۳ ، ۰۰:۰۴