پیشوای محدث و زاهد،بِشر بن حارِث رَحِمَهُ الله:
برای آنکه یادت کنند کار [خیر] انجام نده. نیکیات را بپوشان همانگونه که گناهت را میپوشانی!
لاَ تَعْمَلْ لِتُذْكَرَ، اكْتُمِ الحَسَنَةَ كَمَا تَكْتُمُ السَّيِّئَةَ.
سِیَر أعلام النُّبَلاء: ۱۰/ ٤٧٦
پیشوای محدث و زاهد،بِشر بن حارِث رَحِمَهُ الله:
برای آنکه یادت کنند کار [خیر] انجام نده. نیکیات را بپوشان همانگونه که گناهت را میپوشانی!
لاَ تَعْمَلْ لِتُذْكَرَ، اكْتُمِ الحَسَنَةَ كَمَا تَكْتُمُ السَّيِّئَةَ.
سِیَر أعلام النُّبَلاء: ۱۰/ ٤٧٦
گاهی پروردگار متعال تثبیت قلب علمای عامل با ایمان را به وسیله سخن عوام رقم می زند!
امام احمد بن حَنبَل رَحِمَهُ الله در رابطه با اتفاقات مرتبط با فتنه خلق قرآن می فرماید :
از زمانیکه دچار این مساله شدم،سخنی قدرتمند تر از سخن صحرانشینی که در ( منطقه ) رَحبَةُ طَوق به من گفت نشنیدم.
گفت : ای احمد ، اگر در راه حق کشته شوی شهید شدی
و اگر زنده بمانی،زندگی ای ستوده و عزتمند خواهی داشت.
و این سخنش باعث تقویت قلبم شد.
ما سمعتُ كلمة منذ وقعت في هذا الأمر أقوى من كلمة أعرابيّ كلَّمني بها في رَحْبة طَوْق، قال: يا أحمد، إن يَقْتُلُكَ الحقُّ مُتَّ شَهِيدًا، وإن عشْت عشت حميدًا. فقوي قلبي.
تاريخُ الإسلام لِلذَّهَبي، ١٠٣٦/٥
سَلّامُ بن أبي مُطيع رَحِمَهُ الله :
«برای نعمتی که الله در دینت به تو بخشیده شکرگزارتر از نعمتی باش که در دنیایت به تو عطا کرده است».
كُنْ لِنِعْمَةِ اللهِ عَلَيْكَ فِي دِينِكَ أَشْكَرُ مِنْكَ لِنِعْمَةِ اللهِ عَلَيْكَ فِي دُنْيَاكَ.
حِلیَة الأولیاء: ۶/ ١٨٨
امام نَوَوي رَحِمَهُ الله :
«بدان كه تلاوت قرآن مؤكدترين ذكرهاست و بنابراين بايد بر آن مداومت نمايی و هيچ شب و روزی بدون تلاوت بر تو نگذرد».
اعلم أن قراءة القرآن آكد الأذكار كما قدّمنا، فينبغي المداومة عليها، فلا يُخلي عنها يوماً وليلة.
الأذكار ١١٠
سعید بن العاص رَضِيَ اللهُ عَنهُ :
فرزندم، اسباب بزرگواری اگر آسان و در دسترس بود دونمایگان از شما سبقت میگرفتند، اما سخت است و تنها کسانی که فضیلتش را بدانند و امید پاداش داشته باشند بر آن صبر میکنند.
«يَا بُنَيَّ، إِنَّ الْمَكَارِمَ لَوْ كَانَتْ سَهْلَةً يَسِيرَةً لَسَابَقَكُمْ إِلَيْهَا اللِّئَامُ، وَلَكِنَّهَا كَرِيهَةٌ مُرَّةٌ لَا يَصْبِرُ عَلَيْهَا إِلَّا مَنْ عَرَفَ فَضْلَهَا، وَرَجَا ثَوَابَهَا»
مکارم الأخلاق ابن ابي الدنیا: ٣٠
ملّا علی قاری حنفی رَحِمَهُ الله :
«باب نکاح بر باب جهاد مقدم داشته شده است به این سبب که ایجاد یک مؤمن برتر از اعدام هزار کافر است.
چون هدف اصلی از جهاد،وجود ایمان و اهل ایمان است».
وَلِذَا قَدَّمَ كِتَابَ النِّكَاحِ عَلَى بَابِ السِّيَرِ وَالْجِهَادِ ; لِأَنَّ ; إِيجَادَ مُؤْمِنٍ أَفْضَلُ مِنْ إِعْدَامِ أَلْفِ كَافِرٍ...
،لِأَنَّ الْمَقْصُودَ بِالذَّاتِ مِنَ الْجِهَادِ وُجُودُ الْإِيمَانِ وَأَهْلِهِ.
مِرقاةُ المَفاتيح ٦/٢٤١٢
ابن حَزم رَحِمَهُ الله :
"هر کس به مقدار کمی که دارد در مقابل فراوانی که در نزد توست اکتفا کند، براستی همانند تو غنی است هر چند تو ثروت قارون را داشته باشی."
من اكْتفى بقليله عَن كثير مَا عنْدك فقد ساواك فِي الْغنى وَلَو أَنَّك قَارون
الْأَخْلَاقُ وَ السِّيَر | صـ ١٩٥
مالک بن دینار رَحِمَهُ الله :
از وقتی مردم را شناختم نه برای ستایش آنها شاد شدم و نه از نکوهش شان ناراحت.
گفتند: چگونه؟
گفت: چون هم ستایشگر آنها زیادهروی میکند و هم نکوهشگرشان!
مُنْذُ عَرَفْتُ النَّاسَ لَمْ أَفْرَحْ بِمِدْحَتِهِمْ وَلَا أَكْرَهُ مَذَمَّتَهُمْ» قِيلَ: وَلِمَ ذَلِكَ قَالَ: لِأَنَّ مَادِحَهُمْ مُفَرِّطٌ وَذَامُّهُمْ مُفَرِّطٌ.
حِلیَةُ الأَولیاء: ج ٢ ص ٣٧٢
جوانی نزد ابن شاذان آمد و گفت:
رسول الله ﷺ را در خواب دیدم و به من فرمودند: ابن شاذان را پیدا کن و هرگاه او را دیدی سلام مرا به او برسان، شیخ گریست و گفت:
هیچ عملی از خود سراغ ندارم که مرا مستحق چنین تشریفی کرده باشد جز صبرم بر قرائت حدیث و تکرار درود بر پیامبر ﷺ، هر بار که نام ایشان آورده میشود.
...فَدَخَلَ شَابٌّ، فَسَلَّمَ، ثُمَّ قَالَ: أيكم أبو علي بن شاذان؟ فأشرنا إليه، فقال له: أَيُّهَا الشَّيْخُ! رَأَيْتُ رَسُوْلَ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- فِي المَنَامِ، فَقَالَ لِي: سَلْ عَنْ أَبِي عَلِيِّ بنِ شَاذَانَ، فَإِذَا لَقِيْتَهُ، فَاقْرِهِ مِنِّي السَّلاَمَ، وَانْصَرَفَ الشَّابُّ، فَبَكَى الشَّيْخُ، وَقَالَ: مَا أَعْرِفُ لِي عَمَلاً أَسْتَحِقُّ بِهِ هَذَا، إلَّا أَنْ يَكُوْنَ صَبْرِي عَلَى قِرَاءةِ الحَدِيْث وَتكرير الصَّلاَة عَلَى النَّبِيِّ -صلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسلَّم- كُلَّمَا ذُكِرَ.
سِيَر أعلام النُّبَلاء ج ١٣ ص ١٣٥
امام شافعی رَحِمَهُ الله :
اگر دوات و مرکبدان ها نمی بودند ، بی دین ها بر روی منبرها سخنرانی می کردند.
لَوْلَا المحابر لَخَطَبَتِ الزَّنَادِقَةُ عَلَى الْمَنَابِرِ.
ذَمُّ الكلام للهروي ٣/٣٤
مردی در مجلس عبدالله بن مبارک رَحِمَهُ الله عطسه کرد اما «الحمدلله» نگفت. ابن مبارک به او گفت: پس از عطسه چه میگویند؟
گفت: الحمدلله
ابن مبارک گفت: یَرحَمُكَ الله!
عَطَسَ رَجُلٌ عِنْدَ ابْنِ الْمُبَارَكِ فَلَمْ يَحْمَدِ اللهِ , فَقَالَ ابْنُ الْمُبَارَكِ: " إِيشِ يَقُولُ الْعَاطِسُ إِذَا عَطَسَ؟ قَالَ: يَقُولُ: الْحَمْدُ لِلَّهِ فَقَالَ لَهُ: يَرْحَمُكَ اللهُ "
حِلیَةُ الأولیاء: ۸/ ۱۷۰
هدف ابن مبارک این بود که بدون یادآوری مستقیم به آن مرد و خجالتزده شدن او، بر اساس سنت پیامبر صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم پاسخ عطسهاش را بگوید.
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إِذَا عَطَسَ أَحَدُكُمْ فَلْيَقُلْ: الْحَمْدُ لله، وَلْيَقُلْ لَهُ أَخُوهُ أَوْ صَاحِبُهُ: يَرْحَمُكَ الله، فإذا قال لَهُ: يَرْحَمُكَ الله، فَلْيَقُلْ: يَهْدِيكُمُ اللّهُ وَيُصْلِحُ بَالَكُمْ»: «هرگاه يکی از شما عطسه زد، بايد بگويد: "الْحَمْدُلله" و برادر يا دوستش به او بگويد: "يَرْحَمُكَ الله" و چون (برادر يا دوستش) به او "يَرْحَمُكَ الله" گفت، عطسه زننده باید بگويد: "يَهْدِيكُمُ اللّهُ وَيُصْلِحُ بَالَكُمْ"». [يعنی: الله شما را هدايت کند و احوال تان را اصلاح بگرداند.]
صحيح بخاري ٦٢٢٤
ابن حِبّان رَحِمَهُ الله :
چه بسیار جداییهای بین برادران و ترکِ دوستان که آغازش از یک شوخی بوده است.
كم من افتراق بين أخوين وهجران بين متآلفين كان أول ذلك المزاح.
رَوضَةُ العُقلاء: ۷۸
وَهْب بن مُنَبِّه رَحِمَهُ الله :
«هرگاه شنیدی کسی تو را برای آنچه نداری ستایش میکند، خود را ایمن ندان که تو را برای عیبی که نداری نکوهش کند!»
إِذَا سَمِعْتَ مَنْ يَمْدَحُكُ بِمَا لَيْسَ فِيْكَ، فَلاَ تَأْمَنْهُ أَنْ يَذُمَّكَ بِمَا لَيْسَ فِيْكَ.
عُمَر بن عبدالعزیز رَحِمَهُ الله از همنشینانش پرسید :
احمق ترینِ مردم چه کسی است ؟
گفتند : احمقترین مردم کسی است که آخرت خود را بفروشد تا دنیا را به دست آورد.
عمر گفت: احمقتر از او کسی است که آخرت خود را برای دنیای دیگران بفروشد!
قَالَ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ لِجُلَسَائِهِ: " أَخْبِرُونِي بِأَحْمَقِ النَّاسِ، قَالُوا: رَجُلٌ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ، فَقَالَ عُمَرُ: " أَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِأَحْمَقَ مِنْهُ؟ قَالُوا: بَلَى، قَالَ: «رَجُلٌ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيَا غَيْرِهِ»
حِلیَةُ الأَولیاء ج ٥ ص ٣٢٥
عبدالرحمن الناصر لِدینِ الله ، بزرگترین پادشاه اندلس بود. او بیش از پنجاه سال در این سرزمین زیبا و باشکوه که به قول گوستاو لوبون ( مورخ،فیلسوف و پزشک مشهور فرانسوی ) به سبب حکومت مسلمین،تاجی بر سر اروپا بود (۱) پادشاهی کرد.
پس از وفاتش برگهای با خط او یافتند که در آن نوشته بود: «روزهایی که بدون کدورت شاد گذشت را شمردم... ۱۴ روز بود...». (۲)
سعی کنید شاد باشید... اما در پایان این را فراموش نکنید که شادیهای زمینی خالص نیست.
تصویر فوق نمایی از کاخ باشکوه الحمراء در غرناطه-گرانادا Granada /اسپانیا و به عنوان نمادی از هنر و تمدن زیبای اسلامی است.
۱.تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاو لوبون، ترجمهی محمدتقی فخرداعی گیلانی، ص۳۴۵تا۳۴۷ و ص۳۶۱.
۲.أيام السرور التي صفت لي دون تكدير في مدة سلطاني يوم كذا من شهر كذا من سنة كذا.فعدت تلك الأيام؛ فوجد فيها أربعة عشر يوما. منبع : البيان المُغْرِب في أخبار الأندَلُسِ والمَغرِب تأليف ابن عِذاري المراكشي ۲/۲۳۲پیامبر صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم فرمودند :
الْعِبادَةُ في الهَرْجِ كَهِجْرَةٍ إلَيَّ.
«عبادت در هرج و مرج،مانند هجرت به سوی من است.» [صحیح مسلم ۲۹۴۸]
امام نَوَوي رَحِمَهُ الله می گوید :
الْمُرَادُ بِالْهَرْجِ هُنَا الْفِتْنَةُ وَاخْتِلَاطُ أُمُورِ النَّاسِ وَسَبَبُ كَثْرَةِ فَضْلِ الْعِبَادَةِ فِيهِ أَنَّ الناس يغفلون عنها ويشتغلون عنها ولايتفرغ لها إلا أفراد.
«مراد از هرج در اینجا فتنه و آشفتگی امور مردم است و سبب فضیلت زیاد عبادت در این زمان این است که مردم از آن غافل اند و جز افراد کمی به آن نمی پردازند».
شرحُ النَّوَوي علی مُسلِم ۱۸/۸۸
امام أَوزاعي رَحِمَهُ الله :
هر مسلمان بر مرزی از مرزهای اسلام ایستاده؛ هر که میتواند اجازه ندهد از مرز او به اسلام ضربه بزنند، چنین کند.
مَا مِنْ مُسْلِمٍ إِلَّا وَهُوَ قَائِمٌ عَلَى ثَغْرَةٍ مِنْ ثُغَرِ الْإِسْلَامِ، فَمَنِ اسْتَطَاعَ أَلَّا يُؤْتَى الْإِسْلَامُ مِنْ ثَغْرَتِهِ فَلْيَفْعَلْ.
السُّنَّة لِلمَروَزي
زکریّا علیهِ السّلام در دعای خود فرمود :
وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيّاً
و من (هرگز) در دعای تو، ای پروردگارم! محروم نبوده ام . [سوره مریم : آیه ۴]
ابن عُیَینة رَحِمَهُ الله می گوید :
سعدت بدعائك وإن لَمْ تعطني
یعنی: «با دعای تو خوشبختم حتی اگر [خواستهام را] عطا نکنی».
منبع:تفسیر ابن أبي حاتِم
ابن سَمّاک رَحِمَهُ الله :
دنیا همهاش اندکی بیش نیست، که از آن جز اندکی باقی نمانده،و از این باقیمانده جز اندکی به تو نرسیده،و از اندکِ تو جز اندکی نمانده است!
الدُّنْيَا كُلُّهَا قَلِيْلٌ، وَالَّذِي بَقِيَ مِنْهَا قَلِيْلٌ، وَالَّذِي لَكَ مِنَ البَاقِي قَلِيْلٌ، وَلَمْ يَبْقَ مِنْ قَلِيْلِكَ إِلاَّ قَلِيْلٌ...
سِیَرُ أعلامِ النُّبَلاء ۸/۳۳۰