| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۵۲ مطلب با موضوع «دانش عمومی» ثبت شده است

کارل گوستاو یونگ (آلمانی: Carl Gustav Jung; زاده ۱۸۷۵ - درگذشته ۱۹۶۱) فیلسوف و روانپزشکی اهل سوئیس بود که با فعالیت‌اش در روانشناسی و ارائهٔ نظریاتی تحت عنوان روان‌شناسی تحلیلی شناخته می‌شود. به تعبیر «فریدا فوردهام» پژوهشگر آثار یونگ: «هرچه فروید ناگفته گذاشته، یونگ تکمیل کرده‌است.»


او در ۲۶ ژوئیه ۱۸۷۵م. در کسویل سوییس متولد شد. او تنها پسر یک کشیش پروتستان انجیلی اصلاح‌طلب سوییسی بود و خانواده او غرق مذهب بود.(ویکی پدیا)


یونگ در زندگینامه خود بنام " خاطرات، رؤیا ها، اندیشه ها " بعنوان یک مسیحی مؤمن می‌گوید: بدان گونه که سیارات به دور خورشید می‌چرخند، تمام افکار من گرد پروردگار می‌گردند و به نحوی مقاومت ناپذیر مجذوب او‌ می‌شوند .


 احساس می‌کنم اگر در برابر این نیرو کمترین مقاومتی نشان دهم . بزرگترین گناه را مرتکب شده ام .( ص 13 و 14)


  تا اینکه به بحث تثلیث رسیدم و در آن چیزی یافتم که توجهم را جلب کرد :« یگانگی در عین سه گانگی» این مسئله به علت تناقضی که درون خود داشت ، مرا جذب کرد و مشتاقانه تا هنگامی که به این مسئله برسیم، انتظار کشیدم.


 اما وقتی بدان رسیدیم، پدرم گفت: "حالا به تثلیث می رسیم  ولی از آن می گذریم، چون خود من هم واقعا چیزی از آن نمی فهمم." صداقت پدرم را ستودم ،  ولی عمیقا مأیوس شدم ...و دیگر نمی توانستم در ایمان همگانی سهیم باشم. ( ص 64 تا 67).

مورخ انگلیسی، توماس آرنولد  به بررسی گسترش اسلام در آفریقا پرداخته و می‌گوید:


«بدون شک موفقیت اسلام در آفریقای سیاه اساسا به نبودن هرگونه احساس حقیر شمردن سیاهان وابسته بود. در حقیقت واضح است که اسلام با سیاهان هرگز به عنوان یک طبقهٔ پست برخورد نکرد، چنانکه متاسفانه بسیاری اوقات در جهان مسیحی اتفاق افتاد. سیاه‌پوستِ مسیحی شده به این احساس گرایش دارد که اروپایی‌های هم‌دینش به نوعی از تمدن تعلق دارند که با طبایع او در زندگی هم‌خوانی ندارد، اما با این حال در جامعهٔ اسلامی احساس می‌کند تعلق و آرامش و اطمینان بیشتری به آن دارد…».


[ توماس آرنولد، الدعوه إلی الإسلام (۳۹۴، ۳۹۵).]

امام حسن بن علی بن ابی طالب

امام ذهبی در سیر أعلام النبلاء (۳/۲۴۵-۲۴۶) دربارهٔ وی گفته است: «پیشوا و سرور، گل خوشبوی رسول الله صلی الله علیه وسلم و نوهٔ او، سرور جوانان بهشتی، ابو محمد قریشی هاشمی مدنی، شهید».

همچنین (۳/۲۵۳) می‌گوید: «او پیشوا، سروری، خوش سیما، زیبا، خردمند، باوقار، بخشنده، ستوده شده، نیکوکار،‌دیندار، پرهیزکار، باشکوه و بزرگوار بود».

ابن کثیر در «البدایة والنهایة» (۱۱/۱۹۲-۱۹۳) دربارهٔ او می‌گوید: «ابوبکر صدیق او را گرامی و بزرگ داشته و احترامش نموده و به او «پدر و مادرم فدایت باد» می‌گفت، و عمر بن خطاب نیز اینچنین بود» تا آنجا که می‌گوید: ‌«عثمان بن عفان نیز حسن و حسین را گرامی داشته و دوستشان داشت، و حسن بن علی در حادثه محاصره شدن خانهٔ عثمان نزد او و همراهش بوده شمشیرش را از نیام برکشیده و از عثمان دفاع می‌کرد، عثمان نگران او شده پس وی را سوگند داد که به خانه‌اش باز گردد، به خاطر اینکه خیال علی راحت شده و به سبب اینکه نگرانش بود؛ الله از آنها خوشنود باد».

امام حسین رَضِیَ اللهُ عَنه

ابن عبدالبر/ در «الاستیعاب» (۱/۳۷۷ حاشیة الإصابة) می‌گوید: «حسین شخصی بافضیلت و دیندار بود که بسیار روزه گرفته، نماز می‌خواند و به حج می‌رفت».

امام ذهبی/ در سیر أعلام النبلاء (۳/۲۸۰) دربارهٔ وی گفته است: «پیشوایی که در شرافت کامل بود، نوهٔ رسول الله صلی الله علیه وسلم و گل خوشبوی او در نیا و محبوبش بود، ابو عبدالله حسین پسر امیر مؤمنان ابوالحسن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم ابن عبد مناف بن قصی قریشی هاشمی».

ابن کثیر/ در «البدایة والنهایة»(۱۱/۴۷۶) می‌گوید: «مراد این است که حسین هم عصر پیامبرصلی الله علیه وسلم بوده و تا زمان وفاتش، با او همنشین بوده و پیامبرصلی الله علیه وسلم در حالی وفات یافت که از او خوشنود بود و او در آن هنگام کم سن و سال بود، سپس ابوبکر صدیق او را مورد احترام و بزرگداشت قرار می‌داد و عمر و عثمان نیز اینچنین بودند. حسین رضی الله عنه همنشین پدرش بود و از او روایت کرده است و در تمامی نبردها با وی بود، در جمل و صفین؛ و شخصی بزرگوار و با وقار بود».

ویل دورانت معتقد است نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجسته است که می‌ توان ایران را منشاء اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.

منبع:ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۲، ص۷۸ و برتراند راسل، زناشوئی و اخلاق، ص۱۳۵.

ویل دورانت درباره حجاب زنان ایران می نویسد:

«در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زن دیده نمی شود.»

منبع:تاریخ تمدن، ویل دورانت ج1، ص 434.

فردوسی درباره پوشش صورت بانوان ایرانی اینگونه می سراید:

منیژه منم دخت افراسیاب  برهنه ندیده تنم آفتاب

منبع:شاهنامه/داستان بیژن و منیژه

حکیم فرزانه توس حتی دختران تورانیان ـ دشمنان ایران ـ را نیز «پوشیده روی» می خواند:

همه دخت توران پوشیده روی  همه سرو بالا همه مشک بوی

منبع:شاهنامه/داستان بیژن و منیژه

بر پایهٔ آنچه موبد «رستم شهرزادی» گفته‌ است، پوشش زن (در آیین زرتشتی) باید به گونه‌ ای باشد که حتی یک تار موی او نیز آشکار نگردد. در خرده اوستا، چنین آمده‌ است:

«همگان نامی ز تو بر گوییم و همگان سر خود را می‌پوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز می‌کنیم»

منبع:خرده اوستا، فصل آفرینگان دهمان.

در بند دهم از هات سی و چهارم، که پیروان راستی باید ناراستان را به راه درست وادار کنند. تا پس از ره یافتن متوجه حقیقت شوند. عین عبارت :


« فرد دانا و خردمند با آگهی از دانش خدایی چون هسته ی مرکزی حقیقت و راستی باید تبه کاران و نادانان را به پیروی از نیک اندیشی و نیک گفتاری و نیک کرداری وادارند و بی گمان آنان پس از شناخت راه راست و درست همه به سوی خدا روی خواهند آورد.»


 گاتها ، ترجمه موبد شهزادی ، هات 34 بند 10

مغولان در پیشروی های خود در مناطق کردنشین (در ترکیه امروزی)به دره ‏اى سرازیر شدند که نزدیک طنزه بود و آن جا را وادى القریشیه مى‏ خواندند که در آن قومی از کُردهای مسمی به قریشی ساکن بودند قریشیه آب‏ هاى روان و باغهاى بسیار داشت و راهى که‏ بدان جا می رسید باریک و سخت بود مردم قریشیه با مغولان جنگیدند و آنان را از پیشروى باز داشتند و از زادگاه خویش دفاع کردند. از هر دو سو مردان بسیارى کشته شدند و در نتیجه پایدارى و ایستادگى مردم قریشیه، مغولان بى‏ اینکه از تاخت و تاز خود نتیجه ‏اى بگیرند بازگشتند.


----------------------------------------------------------------------------------

مفرج الکروب فی أخبار بنی أیوب، ج4، ص 325- 326. و نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج27،ص343. و  تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ج33، 151- 152.

"زمانی که گرگ ها مظلوم نمایی می‌کنند و گیاه خوار می‌شوند"


گیاه‌خوارانِ کباب‌دوست چه می‌گویند؟


از آن‌جا که شماری در فضای مجازی به ذبح حیوانات در عید قربان توسط مسلمانان ایراد می‌گیرند و مسلمانان را به کشتار جمعیِ حیواناتِ مظلوم متهم می‌کنند و این کار را وحشیگری و خونریزی قبایل عقب افتاده میدانند.

درحالی که گوشت آن حیوانات به طور عمده میان فقرا و گرسنگانی تقسیم می‌شود که در طول سال لب به نان و آبِ درست و سرشار از پروتئین نزده‌اند. خانواده هایی که در سال فقط یکبار گوشت میخورند و آن هم در روزهای قربان است.


حال آن که این منتقدان عید قربان نظر به کارهای خود نمی‌کنند، این که روزانه یکجا با مهمان و خانواده‌های خود، سه وعده غذاهای چرب و لذیذ را که توسط روغن‌های حیوانی و نباتی از گوشت‌های سرخ و بریان‌شده‌‌ی پرندگان و حیوانات بحری و بری آماده گردیده، با چشمِ پنهان و دهانِ به پهنای فلک باز، حیف و میل کنند، ناجوان‌مردانه نمی‌نگرند.


بر آن شدیم در این رابطه تحقیق نموده و آمار کشتار حیوانات را در سطح جهان و کشورهای نامسلمان را به این معترضین نشان دهیم تا باشد دیگر گستاخانه و بی‌شرمانه این انتقاد بی‌جا و نامنصفانه را مطرح ننمایند.


سالانه بیشتر از ۱۵۰ میلیارد حیوان توسط شرکت‌های صنعتیِ گوشت، لبنیات، تخم مرغ و ماهی کشته می‌شوند.

More than 150 Billion

is the number of animals killed in the world per year

by the meat, dairy, egg and fish industries

🌐 http://www.occupyforanimals.net/animal-kill-counter.html


▪️در سال ۲۰۰۱ در سراسر جهان ۴۵ میلیارد حیوان برای مصرف انسان‌ها کشته شدند اما در این اواخر آمارها به ۵۶ میلیارد رسیده است.

(اگر ۵۶ میلیارد حیوان را تقسیم بر  ۸ میلیارد انسان کنیم، به هر شخص ۷ حیوان در سال می‌رسد) 


▪️هر سال تقریبا ۹۰۰ میلیون حیوان که ۱۰ درصد حیوانات جهان را تشکیل می‌دهد در ایالات متحده آمریکا و همچنین بیشتر از ۹۰۰ میلیون حیوان دیگر در انگلستان جهت تهیه غذا کشته می‌شوند.

تقریبا آمار هر یک از دو کشور ذکر شده برابر است با کشتن ۲.۵ میلیون حیوان در روز، ۱۰۰.۰۰۰ در ساعت و ۱.۷۰۰ در دقیقه و ۳۰ حیوان در ثانیه. نکته جالب اینجاست که این ارقام سرسام‌آور شامل جانوران آبزی که رقمِ درشت دیگر را تشکیل می‌دهند و وزنشان به تُن‌ها میرسد نمی‌شود.

In 2001, 45 billion animals were slaughtered worldwide for human consumption.

Latest figures indicate it has risen up to 56 billion.

Each year, approximately 900 million (about 10%) of animals in the U.S and in the UK alone, more than 900 million animals are slaughtered for food.

That's about 2.5 million animals killed every day; 100,000 an hour; 1700 per minute and 30 every second.

This figure doesn't include fish, who are killed in such vast numbers that they are counted in tonnes.

Sources: Food and Agriculture Organization of the United Nations; U.S. Department of Agriculture (USDA), National Agricultural Statistics Service; Animal Aid

🌐 http://evolvecampaigns.org.uk/evolve/animals.aspx


▪️سالانه ۴۵۰ الی ۱.۰۰۰ میلیارد ماهی جهت تهیه آردماهی ( ماهی‌ خشک‌ و خُرد‌ شده‌ ‌برای مصرف‌ کود و غذای‌ حیوانات‌) و روغن ماهی شکار می‌شود.

It is estimated that, each year 450 – 1,000 billion fishes are caught to make fishmeal and fish oil.

fishcount.org.uk › fish-count-estimates


آمار حیوانات خشکی‌زی که جهت تهیه غذا در سرتاسر جهان کشته می‌شوند به صورت زیر است:

● ۶۲ میلیارد در سال

● ۱۷۰ میلیون در روز

●  ۷ میلیون در ساعت

● ۲.۰۰۰ در هر ثانیه

The number of land animals slaughtered worldwide for food:

62 billion animals killed every year

170 million animals killed every day

7 million animals killed every hour

2,000 animals killed every second!

🌐 http://elated.co.za/every-second-counts/


عده‌ای نیز با فاز روشنفکری و دیدی منتقدانه میگویند باید فقط از غذاهای گیاهی استفاده نماییم و خون هیچ حیوانی نباید ریخته شود.

بیایید تا ببینیم این جماعت منتقدِ عاجزنُما و بی‌ضررنُما، خود چه می‌خورند؟! چه می‌پوشند؟!

بالآخره در این کره‌ی خاکی از چه چیزهایی استفاده می کنند.


▪این گروه منتقد می گویند باید تنها از گیاهان و میوه‌ها استفاده نمود و نباید خونِ زنده‌جانی را ریخت.


▪حال آنکه این دوستان گیاەخوار نیز به حیوانات ظلم می‌کنند چون آنها غذای این حیوانات مظلوم را که گیاهان است، میخورند و به این مسئله توجه ندارند که یکی از مشکلات اصلی در عصر حاضر کم شدن چراگاەهای حیوانات گیاەخوار است!!

▪این عالی جنابان جزو اشخاصی هستند که خویشتن را نخبگان و پرچم‌داران علم و دانش معرفی می نمایند، بی‌خبر از این که در تقسیم‌بندی موجوداتِ زنده، گیاهان نیز مانند حیوانات جزو جانداران محسوب می شوند.

بنابراین استفاده از گیاهان در حقیقت ظلم و ستم در حق این موجودات زنده با روح ثابت اند.


▪پس این اشخاص روشنفکر و خیرخواهِ موجوداتِ زنده، لطف نموده دیگر از غذاهایی که از گیاهان حاصل می‌شوند مانند نان (گندم)، روغن نباتی، برنج، میوه‌ها و سبزی‌ها استفاده ننمایند تا باشد طبق ادعای خود پایبند به تمام اخلاقیات انسانیت باشند و وحشیگری کهنەپرستان و عقب‌مانده‌ها را تکرار ننمایند و به دنیای جانداران احترام بگذارند!


▪لباس این مدعیان نیز بیشتر محصول حیوانات (مانند پشم، مو و پوست) و گیاهان (مانند پنبه و کتان) است. 

این جماعت روشنفکرنما کفش، کیف و کمربند چرمی را نیز به وفور استعمال می‌کنند و با آنها ژست های آنچنانی می‌گیرند موادی که از همین حیوانات کشته شده بدست می آید، همان حیواناتی که کشتن‌شان را وحشیگری میخوانند.


▪این گروه شیر حیوانات که در حقیقت غذای نوزاد حیوان بی‌چاره‌ است را به شکل شیر، ماست، پنیر، کره،دوغ و... می‌خورند!!


▪این گروه روشنفکر تختِ‌خواب، صندلی و میز اتاقشان نیز از چوب درختان زنده است و یادی هم از آن درختان سرسبز نمی‌کنند و در این موارد فراموش می‌کنند که باید روشنفکر باشند چون قلم هایشان را فقط برای اسلام و مسلمان (آن هم در زمان عید قربان) تیز می‌کنند. 


▪جالب آنجاست که بیشترشان گوشت حیوانات آبی و خشکی را نیز حتی در روزهای عید صرف ‌می نمایند ولی با تمام بی‌شرمی ناجوان‌مردانه از عید قربان ایراد می گیرند.


خلاصه کلام و چکیده مطلب آن است که این‌ افراد در یک چشم میکروسکوپ و در چشمِ دیگرشان تلسکوپِ انتقاد و انکار را گذاشته که به صورت دقیق و ذره‌بینی به دیگران می نگرند و اصلا به خود و به کارکرد‌ها و اعمال خویش نظر نمیکنند

و منطقشان این است که هرآنچه خود انجام‌دهند، درست و بجا باشد و هرآنچه اسلام بگوید حتما باید نادرست و نابجا!


منبع:منقول

چنگیز خان مغول در پیشروی به سوی ایران به شهر بامیان رسید اما ساکنان آن مقاومت کرده و با تیر و منجنیق با مغولان جنگیدند، در این جنگ خونین به ناگاه تیری بر پسر جغتای که محبوب ترین نواده چنگیز بود اصابت کرد و او را هلاک نمود چنگیز خان چون شهر را بگشود دستور داد


«هر جانور که باشد از اصناف بنى آدم تا انواع بهائم تمامت را بکشند و ازیشان کس را اسیر نگیرند و تا بچّه در شکم مادر نگذارند و بعد ازین هیچ آفریده در آنجا ساکن نگردد و عمارت نکنند.» و آن را «ماوو بالیغ نام نهاد؛ فارسى آن دیه بَد باشد و تا این غایت هیچ آفریده در آنجا ساکن نشده است.»


-------------------------------------------------------------------------------


جوینى، ص: 211 - 212. و تاریخ مختصرالدول، ص 327، و نیز نگاه کنید به تاریخنامه هرات، سیف بن محمد بن یعقوب الهروى، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1383 ش، ص 87 - 88.

بعد از نابودی و تسخیر ممالک ایوبیان (از نوادگان صلاح الدین ایوبی) توسط هلاکو خان مغول، آخرین امیر آنان به نام ملک ناصر کُرد گریخت و سردار مغول یعنی کتبوغا در جستجوی اخبار ملک ناصر بود تا اینکه به مکان وی پی برد.

کتبوغا گروهى از سپاه را از پى او فرستاد  اینان او را گرفتند و نزد هولاکو آوردند. چون ملک ناصر حاضر آمد، ایلخان از دیدنش شادمان شد و به او وعده هاى جمیل داد و گفت که او را به کشورش باز مى گرداند. در این ایام هولاکو در جبال طاق بود.

اما در همین احوال خبر رسید که قوتوز ترکمانى، که والى مصر بود، در نبردی سهمگین سپاه مغول را درهم شکسته و کتبوغا را کشته و فرزندانش را نیز به اسارت گرفته است. این واقعه در بیست و هفتم ماه رمضان سال 658 بود. چون هولاکو این خبر بشنید به خشم آمد و ملک ناصر کُرد و برادرش ملک ظاهر و همه کسانى را که با او بودند به قتل رسانید.


----------------

تاریخ مختصرالدول، ابن العبرى، ترجمه عبد المحمد آیتى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ اول، 1377 ش، ص 383 و نیز نگاه کنید به سیر أعلام النبلاء، شمس الدین الذهبی، القاهرة: دار الحدیث، الطبعة: 1427 هـ-2006 م، ج 16،ص 396 - 398.

در عهد قدیم، سفرملوک ثانی به مهاجرت اجباری و اسارت یهودیان ازمناطق خود به سوی بابل، آشور و سرزمین های ماد اشاره شده است. از جمله اینکه پادشاه آشور تغلث فلاسر یهودی ها را به اسارت روانه آشور کرده است.(1)

پادشاه دیگر آشور به نام شلمانصر، یهودی ها را به اسارت گرفته وبه شهرهای جلخ، خابور و نهر جوزان در شهرهای ماد فرستاد (2) و پادشاه بابل یعنی نبوخذ ناصر اورشلیم رادر حصار گرفت، سپس اهالی آن را به اسارت به سوی بابل فرستاد. (3)

بنابراین سرازیر شدن یهودیان در مناطق کردنشین ازجمله آشور که مورخان اسلامی سرزمین آشور را اقور یا اثور نامیده اند و اثور همان سرزمین جزیره می باشد که ابن فضل الله العمری (4) بدان اشاره کرده است نشان از وجود یهودیان در مناطق کردنشین جزیره دارد. و نیز یهودیانی که به خابور و شهرهای ماد و بابل سرازیر گشته اند به همان طور بوده است تا شهرهای دیگر کردنشین نیز یهودی نشین شوند. 

و بنیامین تطیلی نیز آمار مبالغه آمیزی از یهودیان به دست می دهد او آمار یهودیان شهر عمادیه را بیست و پنج هزار نفر، (5) نصیبین دو هزار نفر، (6) جزیره ابن عمر چهار هزار نفر (7) و موصل را هفتصد یهودی (8) می داند. بلاذری (9) نیز به محله یهودیان در موصل اشاره می کند. 

بنابراین وجود یهودیان در مناطق کردنشین نشان از همان مهاجرت اجباریی بوده است که پادشاهان بابل و آشور به آن دست زده اند. همان یهودیانی که به مناطق کردنشین وارد گشتند به تبلیغ دین خود در میان کردها نپرداختند چرا که آیین یهود را مختص بنی اسرائیل می دانستند اما به مرور زمان آداب، رسوم و فرهنگ کردها را به خود گرفتند اما باید گفت با اینکه بیش از 2000 هزار سال در میان کُردها زیستند اما باز خود را یهودی می دانستند و بر آیین و مسلک خود باقی ماندند تا جایی که با تشکیل دولت اسرائیل آنان مناطق کُردنشین را ترک کرده به سوی عبرانی های دیگر رفتند. 

اگر چه هنوز در مناطق کُردنشین می توان یهودی کُرد شده را دید اما تعداد آنها بسیار کم شده است. در صورتی که پدران ما به وجود یهودیان مخصوصاً در شهر روانسر و کامیاران اشاره دارند اما اکنون تعداد آنها بسیار کم شده است چرا که به اسرائیل باز گشتند.


-------------------------------------------------------

(1) - تورات، سفر ملوک ثانی، اصحاح15: 29.

(2) - همان، اصحاح17: 3 - 6.

(3) - همان، اصحاح24: 10 - 16.

(4) - العمری، ج5، ص168.

(5) - تطیلی، ص325.

(6) - همان، ص285.

(7) - همان، ص287.

(8) - همان، ص287.

(9) - بلاذری، فتوح البلدان، ص323.

عَفیف طَبَّارَه به نقل از دکتر گوستاولویون در کتاب تمدن غرب می نویسد:

وقتی در مورد فتوحات عرب و عوامل پیروزی های ایشان به بحث و بررسی می پردازیم، خواننده به خوبی متوجه می شود، که عامل انتشار و گسترش قرآن قدرت و زور نبوده است. به حقیقت عرب ها ملت های مغلوب را در رعایت اصول و شعایر دینشان آزاد می گذاشتند. اگر بعضی اوقات برخی از قبایل و شعوب نصرانی به تمامی به اسلام روی می آوردند و اسلام را به جای مسیحیت انتخاب می نمودند، و زبان و لغت عربی را به عنوان زبان رسمی خود بر می گزیدند، همه به خاطر این بود که عرب های فاتح و پیروز، به عدالت و مساوات متصف بودند، که مردم نظیر آنها را ندیده بودند، به خاطر این بود که اصول و مبادی اسلام به اندازه ای سهل و ساده و قابل فهم بود،که هیچ دین دیگری دارای چنین امتیازی نبود.

منبع:عفیف عبدالفتاح طباره، روح الدین اسلامی، چاپ اول، ترجمه ابوبکر حسن زاده (سقز: انتشارات محمدی، 1375ش) ص710 - 711.

پرسش ۲۵:

مردی که از دین زرتشتی به اسلام تغییر مذهب دهد آیا ما یملکی (اموالی) که در دورانی که دین زرتشتی داشت و به او متعلق بود اکنون هم که مسلمان شده به او تعلق می گیرد یا خیر؟ اگر کسی آن اموال را غصب کند آیا قانونی خواهد بود؟ اگر نه، آن اموال به کدام مرجع باید ارجاع شود.

پاسخ ۲۵:

اگر در پرسش مطروحه نکته تلویحی دیگری نهفته نیست که مستلزم پاسخ دیگری باشد، کسى که دینش را تغییر داده و از زرتشتى به اسلام گراییده، در دم مرتکب گناه تناپوهل شده است. 
اگر در دوران یک سال به دین اصلى اش "زرتشتى" برنگردد، به مجرد خاتمه سال سزایش مرگ خواهد بود.
هر مال و ثروت و در آمدى که در زمان زرتشتى بودنش داشته تابع "قانون انسان هاى بدوى" مى گردد.
قانون انسان هاى بدوى این است که:
هر زرتشتى که به آن اموال قبل از همه دست یافت، صاحب آن خواهد شد.
اگر براى شخص غاصب این امکان باشد که آن را در تصاحب خود نگاه دارد و به آن مسلمان شده پس ندهد، غاصب، محقّ است که آن را براى خود نگاه دارد.
اگر غاصب قادر نباشد که آن را براى خود نگاه دارد باید آن را به کسى که در زمان زرتشتى بودنش صاحب آن بوده، پس بدهد.

روایت اِمید اَشَوَهیشتان، ترجمه: نزهت صفای اصفهانی، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۶، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹.

تصاویر از منبع:

دریافت تصویر اول

دریافت تصویر دوم

دریافت تصویر سوم

کتزیاس(طبیب یونانى اردشیر دوّم) می گوید: ترتیب خفه کردن در خاکستر چنین بود، که اطاق یا برجى را پر از خاکستر می کردند و بعد محکوم باعدام را در آن می انداختند و او خردخرد در خاکستر فرو میرفت، تا اینکه خفه می شد. سغدیان توسط برادرش (داریوش دوم) اینگونه کشته شد.(1)

در وقایع بعدیِ زمان داریوش دوم، همسرش پروشات (که خاله یا خواهرش) بود وی را به قتل برادر دیگرش آرسی تس و فرمانده یاغیش که هر دو به شرط امان تسلیم شده بودند به وعده خود وفا نکرده یک شب هر دو را از خواب بیدار کردند و با مجازات خاکستر مرگ اعدامشان کردند. (2)

والی لیدیه (پى سوت نس) که یاغی شده و بعد از مدتی به شرط امان تسلیم شده بود توسط داریوش دوم به مجازات خاکستر مرگ کشته شد. (3)


-----------------------------------------


(1) تاریخ ایران باستان، حسن پیرنیا، تهران، چاپ اول، ش 1375، ج 2، ص 955.

(2) همان، ص 957- 959.

(3) همان، ص 559.

منابع تاریخى حکایت دارد، که مغولان در هنگام غذا به هیچ وجه حفظ آداب نظافت را نمى کردند. به هریک از حاضران یک قطعه گوشت داده مى شد و او آن را با دست و اغلب بی آن که به قطعات کوچکتر تقسیم کند، مى خورد.


 بریدن گوشت، حتى وقتى که میزبان آن را در اختیار مهمان مى گذارد، مجاز نبود و به طورى که ناظران گزارش داده اند، خوردن گوشت به این صورت همراه با ناملایمات فراوان بود. مقدار گوشتى که مصرف نمى شد، معمولا براى زمان هاى بعد در درون خیکى جاى مى گرفت.


مغولان در صورت ضرورت اسب هاى خود را زخمى مى کردند، و از این زخم ها خون آن ها را مى مکیدند. و نیز آنان به روایت رشید الدین و مورخان مغرب زمین گوشت انسان را مى خوردند. اما این قوم در تحمل گرسنگى نیز استاد بوده است.


اگرچه مغولان در آغاز مى کوشیدند، که با نحوه تغذیه مسلمانان از جمله کشتار شرعى گوسفند مخالفت کنند، ولى آنان پس از مدتى شیوه غذا خوردن مردم مغلوب را پذیرفته اند. این وضع در ایران نیز به وجود آمد، و مغولان نحوه استفاده از آرد و خوردن نان را که برایشان تازگى داشت، در این سرزمین آموختند.


-----------------------------------------------------


تاریخ مغول در ایران، برتولد اشپولر(متوفی 1990م)، ترجمه محمود میرآفتاب، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ نهم،1386ش، ص 441.

گاسپار دروویل صاحب منصب نظامی فرانسوی که در زمان فتحعلی شاه قاجار به ایران آمده بود در سفرنامه خود درباره کُردها می نویسد: 


کُردها هرگز لب به شراب نمى زنند و کیفر کسى که مرتکب این خلاف بشود، فوق العاده وحشتناک است.


 چنین خلافکارى را از دو پا به یک درخت آویزان مى کنند و غالبا دوازده ساعت او را به همین حالت در هوا معلق نگاه مى دارند و چنانچه براى بار دوم دست به چنین کارى بزند علاوه بر آویزان کردن او را شلاق هم مى زنند.


--------------------------

 سفر در ایران، گاسپار دروویل، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، تهران: شباویز، چاپ چهارم، 1370ش، ص 318.

دریافت عکس نوشته
حجم: 212 کیلوبایت

در قصر شاهنشاه غذاهاى مطبوع و گوارا بسیار مورد توجه بود. از جمله طعام هایى که براى پادشاه ولاش مهیا میکردند، یکى «خورش شاهى» نام داشت، که مرکب بود از گوشت گرم و گوشت سرد، و برنج فسرده، برگ معطر، و مرغان مسمن، و خبیص، و طبرزد؛ 

دیگر از طعام ها «خورش خراسانى» بود، که از گوشت کباب شده بسیخ، و گوشت پخته در دیگ، و کره و عصارات، ترکیب مى یافت؛ دیگر «خورش رومى» که گاه با شیر و شکر، و گاه با تخم مرغ و عسل، و گاه برنج با کره و شکر و شیر ساخته میشد؛


دیگر «خورش دهقانى» که عبارت بود از گوشت گوسفند نمکسود، و نارسود (گوشتى که در رب انار بخوابانند)، و تخم مرغ پخته.


------------------------------

ایران در زمان ساسانیان، کریستن سن، آرتور، ترجمه رشید یاسمی. تهران: صدای معاصر، 1378ش، ص 621- 622.

حکم زنی که کودکی مُرده به دنیا بیاورد از دیدگاه آیین زرتشت:


دریافت عکس نوشته۱
حجم: 164 کیلوبایت

دریافت عکس نوشته۲
حجم: 130 کیلوبایت

(زمانی که دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم هنوز آشکار نشده بود) مسلمانان براى خواندن نماز به درّه ها و کوهها می رفتند و در خفاء و پنهانى نماز می خواندند.

پس روزى همچنان که سعد بن ابى وقاص با جمعى از مسلمانان مشغول نماز بودند چند تن از مشرکان سر رسیدند، و بدانها که مشغول نماز بودند ناسزا گفته و بر این کارشان آنها را ملامت و عیبجوئى کردند.

سخن دنباله پیدا کرد و کم کم کار به زد و خورد کشید پس سعد بن ابى وقاص با استخوان فک شترى که در آنجا افتاده بود به سر مردى از مشرکین زده و سرش را بشکست، و این نخستین خونى بود که بخاطر اسلام ریخته شد.(1)


حمد الله مستوفی متوفی قرن هشتم این وقایع را به نظم درآورده که شایسته است ذکر گردد:

به کوه حرى مؤمنان چند تن

 برفتند با سعد از آن انجمن


به کار پرستیدن کردگار

بکردند بر وى نماز آشکار


کهن کافرى بود آن جایگاه 

از ایشان شد از کین دین رزمخواه


بزد سنگ بر سعد وقّاص مرد

دو نوبت چو حقّ را همى سجده کرد


چو شد سعد فارغ ز کارِ نماز

مکافات را دست کردش دراز


یکى استخوان مردِ یزدانشناس

بزد بر سر کافرِ ناسپاس


شکسته شدش سر بدان استخوان

فرورفت خونش ز سر بر رخان


بُد این اوّلین زخم کاسلامیان

زدند از پىِ دین برآن کافران


پُر از خون سر و جامه، کافر برفت

از آنگه به مکّه شتابید تفت


بر او گِرد گشتند آن کافران

همى هریکى کرد تیزى در آن


ولیکن ز بیم بنى زهره کس

ندیدند بر سعد کس دسترس


که سردارِ آن قوم بود و بزرگ

به تن بود مردى دلیرِ ستُرگ  (2)


___________________________________


 (1)السیرة النبویة، ابن هشام(متوفی 218) ترجمه: سید هاشم رسولی، تهران: انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، 1375ش، ج1،ص 165.

و تاریخ بناکتى‏، ابو سلیمان داود بن ابى الفضل محمد بناکتى‏(متوفی 730هـ) تصحیح جعفر شعار، تهران: انجمن آثار ملى‏، 1348 ش‏، ص 83.


(2) ظفرنامه قسم الاسلامیه، حمد الله مستوفى قزوینى، تصحیح مهدى مداینى و پروین باقرى و منصور شریف زاده، تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، چاپ اول، 1380ش، ج 1، ص 54-55.

ویل دورانت (Will Durant) می‌گوید:

 «ده زن و دو کنیز وی مایه حیرت و خرده‌گیری مردم مغرب زمین شده‌اند، ولی باید به یاد داشته باشیم که کثرت مرگ و میر مردان در میان سامیان عصر قدیم و آغاز قرون وسطی تعدد زوجات را در نظر آنها به مقام یک ضرورت حیاتی و تقریباً یک وظیفه اخلاقی بالا برده بود. در نظر پیامبر نیز تعدد زوجات یک موضوع عادی و بی اشکال بود، بدین جهت، با خاطری آسوده، زنان مکرر می‌گرفت، اما هدف وی اشباع تمایلات جنسی نبود. ... بعضی ازدواج‌های وی به سائق نیکوکاری و ترحم به بیوه‌های فقیری بود که از پیروان یا دوستان وی به جا مانده بودند؛ بعضی دیگر ازدواج‌های مصلحتی بود، مانند ازدواج با حفصه، دختر عمر، که می‌خواست به وسیله آن مناسبات خود را با پدرش محکم کند، یا با دختر ابوسفیان که می‌خواست بدین وسیله دوستی قدیم را جلب کند. شاید بعضی از ازدواج‌ها را به این امید می‌کرد که پسری داشته باشد.»

----------------------------------------------

تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه: احمد آرام و دیگران، (تهران: اقبال: فرانکلین، 1337)، ج4، ص223.

امام نووی در (5/306) المجموع می گوید: 

امام شافعی و مولف(شیرازی) و سایر اصحاب تصریح کرده اند که نشستن در یک خانه و تجمع در مکان خاص برای تعزیت گفتن، مکروه است. بلکه بهتر است که اولیای میت دنبال کارهای خود بروند و هر کس در هر کجا یکی از آنان را ببیند، تعزیت گوید. کراهیت اجتماع در محل مخصوص برای زنان و مردان یکسان است. 

سنت است که خویشاوندان و همسایگان، برای اهل میت غذا درست کنند. چنانکه در روایت عبدالله بن جعفر رضی الله عنه آمده است: 

«لَمَّا جَاءَ نَعْیُ جَعْفَرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم اصْنَعُوا لآِلِ جَعْفَرٍ طَعَامًا فَقَدْ أَتَاهُمْ مَا یَشْغَلُهُمْ». ترمذی (2/143) ابن ماجه (1/490) 

(پس از آنکه خبر شهادت جعفر رسید، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: برای فرزندان جعفر طعام درست کنید. زیرا آنان با مشکلی مواجه شده اند که فرصت تهیه غذا را ندارند). 

بنابراین عایشه دستور می داد که نوعی غذای محلی برای بیمار و تمامی کسانیکه به مصیبتی گرفتار شده بودند تدارک ببینند. (بخاری و مسلم) 

همچنین امام شافعی می گوید: من دوست دارم که همسایگان و خویشاوندان میت برای اهل میت تا یک شبانه روز غذا تهیه بکنند. این هم سنت است و هم عمل نیک و خیر خواهانه ای است که پیشینیان به آن عمل کرده اند. (الام:1/247)."