عفتی که ابنالعربی را متحیر کرد
امام ابن العربی مالکی رحمهالله میگوید:
"لقد دخلتُ نَيِّفًا على ألفِ قريةٍ من برِّيةٍ، فما رأيتُ أصونَ عيالًا، ولا أعفَّ نساءً من نساءِ نابلسَ التي رُمِي فيها الخليلُ -عليه السَّلامُ- بالنَّارِ، فإني أقمتُ فيها أشهُرًا، فما رأيتُ امرأةً في طريقٍ نهارًا إلَّا يومَ الجمُعةِ؛ فإنَّهنَّ يخرُجْنَ إليها حتى يمتلئَ المسجدُ منهنَّ، فإذا قُضِيت الصَّلاةُ، وانقلَبْنَ إلى منازِلهنَّ لم تقَعْ عيني على واحدةٍ منهنَّ إلى الجمُعةِ الأخرى. وسائرُ القرى تُرى نساؤها متبرِّجاتٍ بزينةٍ وعُطلةٍ، متفَرِّقاتٍ في كلِّ فِتنةٍ وعضلةٍ.
وقد رأيتُ بالمسجِدِ الأقصى عفائِفَ ما خرَجْنَ من معتَكَفِهنَّ حتى استُشهِدْنَ فيهـ."
«در سفرهایم، به بیش از هزار شهر از نواحی بیابانی وارد شدم؛ اما هرگز خانوادههایی پاکدامنتر و زنانی عفیفتر از زنان نابلس ندیدم؛ همان سرزمینی که خلیلِ خدا، ابراهیم علیهالسلام، در آن به آتش افکنده شد. چندین ماه در آنجا اقامت داشتم و در تمام این مدت، هیچ زنی را در راهها در روز روشن ندیدم، جز در روز جمعه؛ زیرا زنان برای نماز جمعه بیرون میآمدند، تا آنجا که مسجد از حضور آنان پر میشد. و هنگامی که نماز به پایان میرسید و آنان به خانههایشان بازمیگشتند، تا جمعهی بعد حتی چشمم به یکی از آنان نمیافتاد.
در حالی که در دیگر شهرها، زنان با زینت و بیپروایی در انظار ظاهر میشوند و در هر آشوب و لغزشی، پراکنده و حاضرند.
و در مسجدالاقصی زنانی عفیف را دیدم که جز برای عبادت، از خلوتگاههای خود بیرون نیامدند، تا آنکه همانجا به شهادت رسیدند.»
أحکام القرآن، ج ۳، ص ۵۶۹.