| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت، بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهل بیت» ثبت شده است

حافظ ابن حجر در فتح الباری (۳/۱۱) دربارهٔ حدیثی که سند آن علی بن حسین از حسین بن علی از علی بن ابی‌طالب است می‌گوید:

«و این از صحیح‌ترین سندها است و از پر افتخارترین شرح حالی است که شخص از پدرش از پدربزرگش روایت کرده است».

  • حسین عمرزاده

در کتاب «تهذیب الکمال» تألیف «مزّی» در قسمت معرفی علی بن حسین آمده است که ابوبکر بن ابی شیبه گفته است:

«صحیح‌ترین سندها، سندی است که زُهری از علی بن حسین از پدرش از علی روایت کرده است».

  • حسین عمرزاده

در طبقات ابن سعد (۵/۳۳۳)، و (۵/۳۸۷ – ۳۸۸) با سند از فاطمه دختر علی بن ابی‌طالب روایت شده که عمر بن عبدالعزیز به وی گفت: «ای دختر علی! به الله سوگند که بر روی زمین هیچ اهل بیتی نزد من محبوب‌تر از شما نیست و قطعاً شما نزد من محبوب‌تر از اهل بیت خودم هستید».

  • حسین عمرزاده

در کتاب «سیر أعلام النبلاء، ج ٢، ص ۹۳» تألیف ذهبی، و در کتاب «تهذیب التهذیب، ج ٢، ص ٢٩١» تألیف ابن حجر عسقلانی، هنگام معرفی عباس رضي الله عنه آمده است «هنگامی که عباس از کنار عمر و یا عثمان عبور می‌کرد و آنها سواره بودند، پایین می‌آمدند تا وی از کنار آنها بگذرد، به خاطر احترام بسیاری که به عموی رسول الله صلی الله علیه وسلم داشتند».

  • حسین عمرزاده

ابن کثیر در تفسیر آیات سورهٔ شوری آورده است: عمر بن خطاب به عباس گفت: «به الله سوگند، روزی که مسلمان شدی، اسلام آوردن تو برایم دوست داشتنی‌تر از اسلام آوردن خطاب بود، اگر اسلام می‌آورد؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم مسلمان شدن تو را بیش از مسلمان شدن خطاب دوست داشت».

این سخن را همچنین ابن سعد در الطبقات (۴/۲۲، ۳۰) آورده است.

  • حسین عمرزاده

امام بخاری در صحیح‌اش (۳۷۱۲) روایت کرده که ابوبکر رَضِیَ اللهُ عَنه به علی رَضِیَ اللهُ عَنه گفت:

«وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَرَابَةُ رَسُولِ اللَّهِ ـ صلی الله علیه وسلم ـ أَحَبُّ إِلَیَّ أَنْ أَصِلَ مِنْ قَرَابَتِی».

«سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، پیوسته داشتن پیوند خویشاوندی رسول الله صَلّیَ اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم برایم محبوب‌تر از پیوسته داشتن پیوند خویشاوندان خودم است».

امام بخاری همچنین در صحیح‌اش (۳۷۱۳) از ابن عمر از ابوبکر رَضِیَ اللهُ عَنهُما روایت کرده که گفت:

«ارْقُبُوا مُحَمَّدًا فِی أَهْلِ بَیْتِهِ»

یعنی: در رفتار با اهل بیت، محمد صلی الله علیه وسلم را در نظر داشته باشید.

حافظ ابن حجر در شرح این گفته می‌گوید: «مردم را با این سخن مورد خطاب قرار داده و سفارش می‌نمود. و مراقبت از یک چیز یعنی نگهداشتن آن. گفته می‌شود: وی را در مورد آنها مراعات کنید،‌پس آنان را آزار نرسانده و به آنها بدی نکنید».

در صحیح بخاری (۳۵۴۲) همچنین از عقبة بن حارث روایت است که گفت:

صَلَّى أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ الْعَصْرَ، ثُمَّ خَرَجَ یَمْشِی فَرَأَى الْحَسَنَ یَلْعَبُ مَعَ الصِّبْیَانِ فَحَمَلَهُ عَلَى عَاتِقِهِ، وَقَالَ: «بِأَبِی شَبِیهٌ بِالنَّبِیِّ... لَا شَبِیهٌ بِعَلِیٍّ» وَعَلِیٌّ یَضْحَکُ.

ابوبکر رضی الله عنه نماز عصر را خوانده سپس از مسجد بیرون آمده و قدم می‌زد، حسن را دید که با کودکان بازی می‌کرد پس او را بر دوش خود سوار کرده و گفت: پدرم فدایت، شبیه پیامبر هستی، نه شبیه علی؛ در حالی که علی رضی الله عنه می‌خندید.

حافظ ابن حجر در شرح این سخن می گوید: سخن وی «بأبی»: (از نظر زبان عرب) حذف شده‌ای دارد که تقدیر آن چنین است: أفدیه بأبی، یعنی پدرم فدایت باد. همچنین می‌گوید: «این روایت فضیلت ابوبکر و محبتش به خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه وسلم را می‌رساند».

  • حسین عمرزاده

محبت صحابه در فرهنگ و ادب فارسی؛ بازخوانی یک حقیقت مغفول

فرهنگ ایرانی، از دیرباز، آمیخته با حکمت، دین‌باوری و اخلاق بوده است؛ فرهنگی که ایمان را در پوشش ادب عرضه کرده و با بزرگداشت شخصیت‌های دینی، بر ارکان معنوی جامعه استواری بخشیده است. در دل این سنت کهن، محبت و ارادت نسبت به صحابهٔ گران‌قدر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، نه برخاسته از تعصب، بلکه جلوه‌ای از درک تاریخی، ایمان فرهنگی و عقلانیتِ اخلاق‌محور ایرانیان است.

یکی از روشن‌ترین شواهد بر این حقیقت، جایگاه رفیع یاران پیامبر اسلام در متون کلاسیک فارسی است. ادبیاتی که همواره در جستجوی حکمت، عدالت و نیکی بوده، چگونه می‌توانسته از همراهان راستین پیام‌آور رحمت، چشم بپوشد؟

سعدی شیرازی، شاعر بلندآوازهٔ اخلاق و معرفت، در بوستان خویش با بیانی استوار، نه‌تنها پیامبر، بلکه یاران وفادار او را نیز می‌ستاید؛ اشعاری که تنها نغمهٔ ادب نیستند، بلکه سندی گویایند بر باور تاریخی و فرهنگی ملت ایران:

چه نعت پسندیده گویم ترا؟
علیک‌السلام ای نبی‌الورا
درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پیروان تو باد

و سپس، چهار تن از برجسته‌ترین یاران رسول خدا را چنین توصیف می‌کند:

نخستین، ابوبکر، پیرِ مُرید
عمر، پنجه بر پیچ دیو مرید
خردمند، عثمان شب‌زنده‌دار
چهارم، علی شاه دلدل‌سوار

در این ابیات، سعدی نه‌فقط به نام‌ها اشاره می‌کند، بلکه صفات ممتاز هر یک را نیز برجسته می‌سازد: ابوبکر، پیر طریقت و بزرگ‌مشرب؛ عمر، قاطع و دشمن‌ستیز؛ عثمان، شب‌زنده‌دار و اهل تأمل؛ و علی، دلیر و پیشوای میدان. این توصیف‌ها، برگرفته از معرفتی است که سعدی با روح و جان، از تاریخ اسلام برگرفته؛ معرفتی که در کلام او، به زبانِ ادب و حکمت، جان گرفته است.

بر همین اساس، تلاش برای انکار یا بی‌ارزش جلوه دادن این محبت عمیق، نوعی تغافل نسبت به حافظهٔ فرهنگی این ملت است. حافظه‌ای که از فردوسی تا سنایی، از ناصرخسرو تا مولوی، با حرمت و ادب از صحابه یاد کرده و آنان را جزء جدایی‌ناپذیر از منظومهٔ معنویات این سرزمین دانسته‌اند.

و سعدی، با همان لحن صادق و نگاه حکیمانه‌اش هشدار می‌دهد:

بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به خردی برد

این بیت، تنها توصیه‌ای اخلاقی نیست، بلکه معیاری است برای ارزیابی سلامت فرهنگی و فکری یک جامعه. جامعه‌ای که نتواند از بزرگان خود با حرمت یاد کند، در واقع از ریشه‌های خود بریده و در مسیر افول معنوی قرار گرفته است.

جمع‌بندی

محبت نسبت به صحابه، در فرهنگ ایرانی، صرفاً یک گرایش مذهبی نبوده، بلکه بخشی ژرف از نظام معنایی و ارزشی ماست؛ نظامی که بر بنیاد احترام، عقلانیت و اخلاق بنا شده است. بازخوانی این جایگاه، نه تکرار تاریخ، بلکه بازشناسی پیوند ناگسستنی دین و فرهنگ در بستر تجربهٔ ایرانی است؛ تجربه‌ای که در آن، «ایمان» همواره با «فرهیختگی» همراه بوده است.

در روزگاری که گاه هیاهوی بی‌محتوا، صدای خِرَد و وقار را می‌پوشاند، بازگشت به سخن متین و اندیشیدهٔ سعدی، نه صرفاً رجوعی ادبی، بلکه یادآور حقیقتی بنیادین است:

این‌که اخلاق‌مداری، ادب و نزاکت، به‌خودیِ‌خود، نشانه‌ای روشن از سلامت عقیده و صداقت ایمان است؛ و در برابر آن، بی‌ادبی و جریحه‌دار کردن احساسات مؤمنین، نه نشانهٔ آزادی، بلکه پرده‌ای از تزلزل درونی و ناسازگاری ادعا و باور است.

سعدی، که نماد حکمت و متانت در سنت ماست، با زبانی سرشار از احترام، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم و یاران گرامی‌اش را چنین می‌ستاید:

درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پیروان تو باد

این کلام، نه تنها شعر، که تجلی دیدگاهی‌ست عمیق، که میان ایمان، ادب و فرهنگ پیوندی ناگسستنی برقرار می‌سازد. سخنی که در برابر موج بی‌نزاکتی‌ها، چون چراغی فروزان، راه را از بی‌راهه بازمی‌شناساند.

منابع:

سعدی، بوستان، در نیایش خداوند، بخش ۲، فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام

سعدی، گلستان، باب اول در سیرت پادشاهان، حکایت شمارهٔ ۴۱

  • حسین عمرزاده

امام زین العابدین رَضِیَ اللهُ عَنه در اثر ترسی که از الله داشت، هر وقت وضو می‌گرفت چهره‌اش به زردی می‌گرایید، اهل بیتش عرض می‌کردند: «این چه حالتی است که در هنگام وضو برایت حادث می‌شود؟» در پاسخ گفت: «می‌دانید که می‌خواهم در پیشگاه چه کسی بایستم؟!».

صفة الصفوة: ۲/۹۳

  • حسین عمرزاده

مردی به امام زین العابدین رضی الله عنه دشنام داد. ولی امام خود را به بی‌خبری زد، گو این که چیزی را نشنیده است، آن مرد گفت: «منظورم تو است». امام گفت: «من از تو چشم‌پوشی می‌کنم». روزی از مسجد خارج شد، مردی او را دشنام داد، مردم اطراف آن مرد گرد آمدند تا نگذارند بیشتر جسارت کند، امام گفت: «رهایش کنید» سپس رو به آن مرد کرد و گفت: «عیب‌هایی را که الله بر من پوشانده است بسیار بیشتر از آن است که تو می‌گویی، آیا می‌خواهید از آنها نیز به تو خبر دهم؟» آن مرد از گفتۀ امام شرمنده شد و سر به زیر انداخت. امام پیراهن خود را به او داد و امر کرد هزار درهم نیز به وی بدهند، از آن به بعد هرگاه آن مرد امام را می‌دید می‌گفت: «حقیقتاً شما فرزند پیامبر صلی الله علیه وسلم هستید».

البدایة والنهایة: ۹/۱۰۷

  • حسین عمرزاده

نقل است که غلام او مشغول پخت کباب در تنور بود، وسیله کباب پزی از دستش افتاد و بر سر کودکش اصابت کرد و باعث کشته شدنش شد.

علی بن الحسین فوراً از جا برخاست و چون دید فرزندش فوت کرده است، رو به غلام کرد و گفت: «تو عمداً این کار را نکره ای، برو تو را آزاد کردم، و بعد به تجهیز و تدفین فرزندش مشغول شد» 

روزی از مسجد خارج شد، مردی او را دشنام داد، مردم اطراف آن مرد گرد آمدند تا نگذارند بیشتر جسارت کند، امام گفت: «رهایش کنید».

سپس رو به آن مرد کرد و گفت:

«عیب هایی را که الله بر من پوشانده است بسیار بیشتر از آن است که تو می گویی، آیا می خواهید از آنها نیز به تو خبر دهم؟

آن مرد از گفته امام شرمنده شد و سر به زیر انداخت. امام پیراهن خود را به او داد و امر کرد هزار درهم نیز به وی بدهند.

از آن به بعد هرگاه آن مرد امام را می دید می گفت: 

«حقیقتاً شما فرزند پیامبر - صلى الله علیه وسلم - هستید».


البدایة والنهایة:۹/ ۱۰۷


رَضِیَ اللهُ عَنهُ

  • حسین عمرزاده

علی بن الحسین، زین العابدین رحمه الله وقتی فقیر و تنگدستی به سوی او می آمد خوشحال می شد و می فرمود :

خوش آمدی ای کسی که توشه ام را به سمت آخرت حمل می کنی. 



[ صفة الصفوة ۲/۹۵]

  • حسین عمرزاده

ربیعة بن شداد خثعمى نزد على آمد که بدو گفت: «بر کتاب الله و سنت پیامبر الله بیعت کن» ربیعه گفت: «بر سنت ابو بکر و عمر» على گفت: «واى بر تو، اگر ابو بکر و عمر جز به کتاب الله و سنت پیامبر الله بیعت کرده بودند بر حق نبودند.» و ربیعه با وى بیعت کرد.


 تاریخ ‏الطبری ،ج‏ ۶،ص:۲۵۹۹

  • حسین عمرزاده

امام علی بن ابی طالب رَضِیَ اللهُ عَنه بر سر مزاری رفت و گفت:


ای اهل قبور! ای کسانی که اکنون استخوان هایتان پوسیده است ای اهل وحشت نزد شما چه خبر است؟ 

خبر نزد ما این است که : 

منزل های شما جای سکونت وارثان است،اموال شما بین وارثان تقسیم شده وهمسرانتان ازدواج کرده اند. 


این خبر ما بود، شما چه خبر دارید؟ سپس گفت: قسم به کسی که جان من در دست اوست! اگر قدرت سخن گفتن داشتند، می گفتند: 

بهترین توشه تقوا است.


[ البیان والتبین۱۴۸/۳ ]

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter Twitter YouTube Aparat Pinterest