| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

| دفترچه

دفترچه ای برای یادداشت،بایگانی و به اشتراک گذاری هرآنچه که ارزشمند است.

|  دفترچه

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۶ مطلب در فروردين ۱۴۰۴ ثبت شده است

امام احمد بن حنبل (رَحِمَهُ‌الله) یکی از زنان محرم خود را فرستاد تا از زنی خواستگاری کند.

وقتی برگشت، گفت: «او را پسندیدم.»

امام احمد پرسید: «آیا هنگام گفت‌وگوی شما کسی حضور داشت؟»

پاسخ داد: «بله، خواهرش هم آنجا بود، اما او یک‌چشم است!»

امام احمد گفت: «برو و همان خواهر یک‌چشم را برای من خواستگاری کن!»

بنابراین، آن زن رفت و برای او همان خواهر را خواستگاری کرد و امام احمد با او ازدواج نمود.

پس از هفت سال زندگی مشترک، همسرش از او پرسید:

«پسرعمو! آیا تاکنون چیزی در من دیده‌ای که تو را ناراحت کرده باشد؟»

امام احمد پاسخ داد:

«نه، فقط کفش تو هنگام راه‌رفتن صدا می‌دهد!»

یعنی تنها چیزی که پس از هفت سال زندگی مشترک او را ناراحت کرده بود، صدای کفش همسرش هنگام راه‌رفتن بود!

در روایت دیگری نیز آمده است که گفت:

لَا، إلَّا هَذا النَّعْلُ الَّذيْ تَلْبِسِيْنَهُ، لَم يَكُنْ عَلَى عَهْدِ رَسُوْلِ الله

یعنی: «نه، جز این کفشی که می‌پوشی، زیرا در زمان رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم چنین چیزی نبود.»۱

همسرش نیز بلافاصله آن کفش را فروخت و کفشی ساده‌تر خرید و آن را می‌پوشید.

 

مشیّت الهی چنین بود که این همسر (ریحانه) برای او فرزندی به دنیا بیاورد به نام عبدالله؛ مردی ثقه و ثابت در روایت که به‌تنهایی روایت‌کننده‌ی مسند پدرش بود و نزدیک به ۲۷ هزار حدیث را از او نقل کرد.

 

امام احمد، پیش از ازدواج با این بانو، همسر دیگری داشت به نام عَبَّاسَة که از دنیا رفته بود.

درباره‌ی آن همسرش نیز چنین می‌گفت:

أَقَامَتْ أمُّ صَالِحٍ مَعِي عِشْرِيْنَ سَنَةً فَمَا اختَلَفْتُ أَنَا وَهِيَ في كَلِمَةٍ.

یعنی: «مادر صالح ۲۰ سال با من زندگی کرد و در این مدت حتی در یک کلمه هم با یکدیگر اختلاف نداشتیم.»۲


درست و زیبا زندگی کردند، و با به جای گذاشتن نسلی نامدار و آثاری ارزشمند، به زیبایی هم دنیا را ترک کردند.

رَحِمَهُمُ اللهُ تَعالی

 

منابع:

۱) مناقب الإمام أحمد، ص ۴۰۳-۴۰۴ و طبقات الحنابلة، ج ٢، ص ۵۸۴

۲) طبقات الحنابلة، ج ٢، ص ۵۸۳

  • حسین عمرزاده

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند:


إنَّ في الجَنَّةِ لَسُوقًا، يَأْتُونَها كُلَّ جُمُعَةٍ، فَتَهُبُّ رِيحُ الشَّمالِ فَتَحْثُو في وُجُوهِهِمْ وثِيابِهِمْ، فَيَزْدادُونَ حُسْنًا وجَمالًا، فَيَرْجِعُونَ إلى أهْلِيهِمْ وقَدِ ازْدادُوا حُسْنًا وجَمالًا، فيَقولُ لهمْ أهْلُوهُمْ: واللَّهِ لَقَدِ ازْدَدْتُمْ بَعْدَنا حُسْنًا وجَمالًا، فيَقولونَ: وأَنْتُمْ، واللَّهِ لَقَدِ ازْدَدْتُمْ بَعْدَنا حُسْنًا وجَمالًا.


«در بهشت بازاری است که هر جمعه بهشتیان به آنجا می‌روند. پس بادی از سمت شمال می‌وزد و بر چهره‌ها و لباس‌هایشان می‌نشیند، و آنان را زیباتر و نیکوتر می‌سازد.

سپس نزد خانواده‌هایشان بازمی‌گردند، در حالی که بر زیبایی و جمالشان افزوده شده است. پس خانواده‌هایشان به آنان می‌گویند:

"به خدا سوگند! شما پس از رفتن از نزد ما، زیباتر و نیکوتر شده‌اید!"

و آنان نیز پاسخ می‌دهند:

"و شما نیز، به خدا سوگند! پس از دوری از ما، زیباتر و نیکوتر شده‌اید!"


منبع: صحیح مسلم، حدیث شماره ۲۸۳۳


پی‌نوشت:


باد بهشتی به شمال نسبت داده شده است، زیرا در میان عرب‌ها، باد باران‌آور معمولاً از سمت شام می‌وزید و همراه با آن ابرهای باران‌زا می‌آمدند. آنان همیشه ابرهای باران‌آور شام را امیدوارانه انتظار می‌کشیدند، زیرا از بهترین بادها نزد عرب‌ها بود.

این نسیم بهشتی، عطر مشک و زعفران و دیگر نعمت‌ها و بوهای خوش بهشت را در فضا منتشر می‌کند و آن را بر چهره‌ها و بدن‌هایشان می‌نشاند. ذکر چهره در اینجا به‌دلیل شرافت و ارزش والای آن است. همچنین این باد خوشبو بر لباس‌هایشان می‌نشیند و باعث می‌شود که زیبایی و جمالشان افزون گردد.

  • حسین عمرزاده

امام ابن‌حَجَر رَحِمَهُ‌الله می نویسد:


أصَحُّ ما وقَفْتُ عليه مِن ذلك أنَّ الصَّحابيَّ: مَن لَقِيَ النَّبيَّ صلَّى اللهُ عليه وسلَّم مُؤْمِنًا به، ومات عَلى الإسلامِ؛ فيَدخُلُ فيمَن لَقِيَه مَن طالَت مُجالَسَتُهُ لهُ أو قَصُرَت، ومَن روى عنه أو لم يَرْوِ، ومَن غزا مَعَه أو لم يَغْزُ، ومَن رَآه رُؤيةً ولَو لم يُجالِسْه، ومَن لم يَرَه لِعارِضٍ كالعَمَى. ويَخرُجُ بقَيدِ الإيمانِ مَن لَقِيَه كافِرًا ولَو أسلَمَ بَعدَ ذلك إذا لم يَجتَمِعْ به مَرَّةً أخرى. وقَولُنا: «به» يُخرِجُ مَن لَقِيَه مُؤْمِنًا بغَيرِه، كمَن لَقِيَه مِن مُؤمِني أهلِ الكِتابِ قَبلَ البَعثةِ... ويَدخُلُ في قَولِنا: «مُؤْمِنًا به» كُلُّ مُكَلَّفٍ مِنَ الجِنِّ والإنسِ؛ فحينَئِذٍ يَتَعَيَّنُ ذِكْرُ مَن حَفِظَ ذِكْرَه مِنَ الجِنِّ الَّذينَ آمَنوا به بالشَّرطِ المَذكورِ... وخَرجَ بقَولِنا: «ومات عَلى الإسلامِ» مَن لقيَه مُؤْمِنًا به ثُمَّ ارتَدَّ، ومات عَلى رِدَّتِه والعياذُ باللَّهِ. وقَد وُجِدَ مِن ذلك عَدَدٌ يَسيرٌ... ويَدخُلُ فيه مَنِ ارتَدَّ وعادَ إلى الإسلامِ قَبلَ أن يَموتَ، سَواءٌ اجتَمَعَ به صلَّى اللهُ عليه وسلَّم مَرَّةً أخرى أم لا، وهَذا هو الصَّحيحُ المُعتَمَدُ، والشِّقُّ الأوَّلُ لا خِلافَ في دُخولِه، وأبدى بَعضُهم في الشِّقِّ الثَّاني احتِمالًا، وهوَ مَردودٌ؛ لِإطباقِ أهلِ الحَديثِ عَلى عَدِّ الأشعَثِ بنِ قَيسٍ في الصَّحابةِ، وعَلى تَخريجِ أحاديثِه في الصِّحاحِ والمَسانيدِ، وهوَ مِمَّنِ ارتَدَّ ثُمَّ عادَ إلى الإسلامِ في خِلافةِ أبي بَكرٍ.

وهَذا التَّعريفُ مَبنيٌّ عَلى الأصَحِّ المُختارِ عِندَ المُحَقِّقين؛ كالبُخاريِّ، وشَيخِهِ أحمَدَ بنِ حَنبَلٍ، ومَن تَبعَهما.


«صحیح‌ترین تعریفی که دربارهٔ صحابی یافتم این است که صحابی کسی است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم را در حالی ملاقات کرده که به او ایمان داشته و بر اسلام از دنیا رفته باشد.

در این تعریف، هر کسی که پیامبر را ملاقات کرده باشد، خواه نشست‌های طولانی با او داشته یا کوتاه، خواه از او روایت نقل کرده یا نکرده، خواه با او در جنگ شرکت کرده یا نکرده، و حتی کسی که او را فقط دیده باشد، بدون اینکه همنشینی کند، و حتی کسی که به دلیل عارضه‌ای مانند نابینایی او را ندیده باشد، داخل می‌شود.

اما قید «ایمان» کسانی را که پیامبر را در حالی که کافر بودند ملاقات کردند (هرچند بعداً اسلام آوردند اما دیگر او را ندیدند) از این تعریف خارج می‌کند. همچنین قید «به او» کسانی را که به غیر او ایمان داشته‌اند، مانند مؤمنان اهل کتاب که پیش از بعثت او را دیده‌اند، خارج می‌کند.

همچنین، «ایمان به او» شامل تمام مکلفان از انس و جن می‌شود، بنابراین ذکر نام آن دسته از جن‌هایی که با این شرط ایمان آوردند، لازم است.

و قید «بر اسلام از دنیا رفته» نیز کسانی را که او را در حال ایمان ملاقات کردند اما سپس مرتد شدند و بر ارتداد خود مردند (و پناه بر خدا) از این تعریف خارج می‌کند.

مواردی اندک از این نوع یافت شده است. اما کسی که مرتد شد و پیش از مرگ دوباره به اسلام بازگشت، خواه بار دیگر پیامبر را ملاقات کرده باشد یا نه، در این تعریف داخل می‌شود. این نظر صحیح و معتبر است. در مورد این حکم، در بخش نخست (کسی که مجدداً پیامبر را دیده است) هیچ اختلافی وجود ندارد، اما برخی دربارهٔ بخش دوم (کسی که پس از ارتداد بدون دیدار دوباره اسلام آورد) تردید کرده‌اند که مردود است، زیرا اهل حدیث به اتفاق نظر، اشعث بن قیس را در شمار صحابه آورده و احادیث او را در کتاب‌های صحیح و مسانید نقل کرده‌اند، در حالی که او پس از ارتداد در زمان خلافت ابوبکر دوباره به اسلام بازگشت.

و این تعریف بر اساس صحیح‌ترین و برگزیده‌ترین نظر در نزد محققان بنا شده است، مانند امام بخاری و شیخش احمد بن حنبل و کسانی که از آنان پیروی کرده‌اند.»


منبع:ابن حجر العسقلاني، الإصابة في تمييز الصحابة، ج ۱، ص ۱۵۸ـ۱۵۹.

  • حسین عمرزاده

نماز تراویح (که جمع ترويحة است) از نظر ساختار و منشأ، همان نماز شب است و عبادتی برخلاف سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم نیست. این نماز اساساً به این دلیل «تراویح» نام گرفت که صحابه و پیشینیان نیک ما در ماه رمضان آن را بسیار طولانی‌تر از امروزه می‌خواندند و پس از هر چهار رکعت، کمی استراحت (مکث) می‌کردند.


در موطأ امام مالک (رحمه‌الله) روایت شده است که اهل مدینه در ماه رمضان نماز تراویح را طولانی برگزار می‌کردند، به حدی که از شدت ایستادن زیاد مجبور می‌شدند بر عصا تکیه کنند!


‏أَمَرَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ ‏أُبَيَّ بْنَ كَعْبٍ ‏‏وَتَمِيمًا الدَّارِيَّ ‏أَنْ يَقُومَا لِلنَّاسِ بِإِحْدَى عَشْرَةَ رَكْعَةً قَالَ وَقَدْ كَانَ الْقَارِئُ يَقْرَأُ ‏بِالْمِئِينَ ‏‏حَتَّى كُنَّا نَعْتَمِدُ عَلَى الْعِصِيِّ مِنْ طُولِ الْقِيَامِ وَمَا كُنَّا نَنْصَرِفُ إِلَّا فِي فُرُوعِ الْفَجْرِ ‏.۱


عمر بن خطاب، اُبَیّ بن کعب و تمیم داری را مأمور کرد تا برای مردم یازده رکعت نماز (تراویح) برپا کنند.

راوی می‌گوید: «امام در نماز از سوره‌های مِئین (سوره‌هایی که تعداد آیات آنها بیش از صد آیه است) می‌خواند، تا جایی که ما از شدت ایستادن طولانی مجبور می‌شدیم به عصا تکیه کنیم، و جز در اوقات پایانی شب (نزدیک طلوع فجر) نماز را به پایان نمی‌رساندیم.»


پی‌نوشت‌:


(وَقَدْ كَانَ الْقَارِيُّ يَقْرَأُ بِالْمِئِينَ) بِكَسْرِ الْمِيمِ وَقَدْ تُفْتَحُ وَالْكَسْرُ أَنْسَبُ بِالْمُفْرَدِ وَهُوَ مِائَةٌ وَكَسْرُ الْهَمْزَةِ وَإِسْكَانُ التَّحْتِيَّةِ أَيِ السُّوَرِ الَّتِي تَلِي السَّبْعَ الطُّوَلَ أَوِ الَّتِي أَوَّلُهَا مَا يَلِي الْكَهْفَ لِزِيَادَةِ كُلٍّ مِنْهَا عَلَى مِائَةِ آيَةٍ أَوِ الَّتِي فِيهَا الْقَصَصُ وَقِيلَ غَيْرُ ذَلِكَ.۲


(وَقَدْ كَانَ الْقَارِيُّ يَقْرَأُ بِالْمِئِينَ) و قاری قرآن، سوره‌های مِئین را تلاوت می‌کرد. واژه «المئین» با کسر میم (مِئین) تلفظ می‌شود، هرچند که فتح آن (مَئین) نیز جایز است، اما کسر آن مناسب‌تر است، زیرا با مفرد آن، یعنی «مائة» (صد)، سازگارتر است. همچنین، همزه آن مکسور (مِئین) و یاء ساکن است.منظور از «المئین»، سوره‌هایی است که پس از هفت سوره طولانی (السبع الطوال) قرار دارند، یا آن دسته از سوره‌هایی که نخستین آن‌ها پس از سوره کهف قرار دارد، زیرا هر یک از این سوره‌ها بیش از صد آیه دارند. یا این‌که سوره‌هایی هستند که در آن‌ها داستان‌هایی (قصص) بیان شده است. و درباره‌ی این تعریف، نظرات دیگری نیز مطرح شده است.

منابع:


۱) 

الموطأ، امام مالک، جلد ۱، صفحه ۱۱۵
۲) شرح الزرقاني على الموطأ، ج ۱، صص ۴۱۹-۴۲۰

  • حسین عمرزاده

از ابن مبارک (رحمه‌الله) پرسیدند:


«چرا وقتی با ما نماز می‌خوانی، در کنار ما نمی‌نشینی؟»


او پاسخ داد:

«من نزد صحابه و تابعین می‌روم.»


گفتند: «مگر صحابه و تابعین کجا هستند؟!»


گفت: «به دانشم (و کتاب‌هایم) سر می‌زنم، آثار و سخنانشان را می‌خوانم و از آن‌ها بهره می‌برم.

چرا با شما بنشینم، در حالی که شما غیبت مردم را می‌کنید؟»


قِيلَ لِابْنِ الْمُبَارَكِ: إِذَا صَلَّيْتَ مَعَنَا لِمَ لَا تَجْلِسُ مَعَنَا؟: قَالَ: " أَذْهَبُ مَعَ الصَّحَابَةِ وَالتَّابِعِينَ , قُلْنَا لَهُ: وَمِنَ أَيْنَ الصَّحَابَةُ وَالتَّابِعُونَ , قَالَ: أَذْهَبُ أَنْظُرُ فِي عِلْمِي فَأُدْرِكُ آثَارَهُمْ وَأَعْمَالَهُمْ فَمَا أَصْنَعُ مَعَكُمْ أَنْتُمْ تَغْتَابُونَ النَّاسَ.


الحلیة، ج ۸، ص ۱۶۴

  • حسین عمرزاده

از امام شافعی (رحمه‌الله) پرسیدند:


چه چیزهایی شأن مردان را پایین می‌آورد؟

فرمود:


  • پرحرفی
  • برملا کردن راز
  • و اعتماد بی‌جا به هر کس.


سُئِلَ أَيُّ الأَشْيَاءِ أَوْضَعُ لِلرِّجَالِ فَقَالَ كَثْرَةُ الْكَلامِ وَإِذَاعَةُ السِّرِّ وَالثِّقَةُ بِكُلِّ أَحَدٍ.

ابن عبد البَر، الإنتقاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء، ص ۱۰۰

  • حسین عمرزاده
Telegram Instagram Facebook Twitter YouTube Aparat Pinterest