مشورت های مسموم:
مشورتهایی که زندگی را ویران میکنند...
# خط ـ نوشته
چند وقت پیش در صف نانوایی که بودم ناخواسته گفتگوی دو نفر را شنیدم. صدایشان بلند بود، یکی مردی جوان که به نظر میرسید با همسرش به مشکل خورده و کارشان به دادگاه کشیده شده بود، و دیگری مردی مسن که داشت به او مشورت میداد. انتظار داشتم از یک فرد با تجربه و ریشسفید، حرفهایی بشنوم که به صلح و درستی ختم شود، اما چیزی که شنیدم حیرتانگیز و تاسفبار بود.
آن مرد مسن به جای آنکه جوان را به انصاف، گذشت و حل مشکل از راه درست دعوت کند، به او توصیه میکرد که "زرنگ باشد"، "سیاست داشته باشد"، "فعلاً مدارا کند و زن را به خانه برگرداند"، و بعد که مسئلهی دادگاه و مهریه منتفی شد، هر طور که خواست با او رفتار کند، هر انتقامی که دلش میخواهد بگیرد!
حرفهایش برایم شوکهکننده بود. همیشه فکر میکردم افراد بزرگتر کسانی هستند که راه درست را نشان میدهند، تجربهی زندگی را انتقال میدهند و به جای کینه و نیرنگ، مسیر انصاف را توصیه میکنند. اما اگر این افراد به جای خیرخواهی، راهنماییهای نادرست بدهند، دیگر چه امیدی میتوان داشت؟
وای به حال زمانی که جوانمردی، انصاف و حقشناسی فراموش شود. زمانی که آدمها برای رسیدن به اهداف خودخواهانهشان، حاضر شوند هر کاری بکنند، حتی اگر حق کسی را پایمال کنند. وقتی مهریهای که حق یک زن است، به چشم یک بار اضافی دیده شود و مردی برای فرار از پرداخت آن، به دروغ و تهمت متوسل شود، حتی به همسر خودش اتهام اخلاقی بزند، فقط برای اینکه چند میلیون تومان از جیبش نرود!
شنیدن چنین چیزهایی آدم را محتاطتر میکند. دیگر نمیشود سادهلوحانه به هر توصیهای اعتماد کرد، فقط به این دلیل که گوینده فردی مسن یا باتجربه به نظر میرسد. امروز، دیگر زمان آن نیست که کورکورانه به حرفهای دیگران گوش دهیم. ملاک باید دین، انصاف، عقل و منطق باشد. باید دید که آیا این توصیهها، حقی را ضایع میکند یا نه. آیا کسی که از او مشورت میگیریم، واقعاً خیرخواه است یا ناآگاهانه - حتی آگاهانه - زندگی ما را به سمت اشتباه سوق میدهد؟
همانطور که آدم میتواند "باقیاتُ الصّالِحات" و نیکیهای ماندگار برای خود باقی بگذارد، میتواند با یک مشورت نادرست، زندگی چندین نفر را از بین ببرد. مشورتی که باعث شود حق کسی پایمال شود، مشورتی که گناهی را در کارنامهی ما ثبت کند، چیزی نیست که بتوان ساده از کنارش گذشت.
و در نهایت، مهمترین چیزی که میتواند از بسیاری از این مشکلات جلوگیری کند، زیست دینی است. پایبندی واقعی به اخلاق و حلال و حرام، نه فقط در ظاهر، بلکه در عمل. آموزههای دین، آن هم نه هر آیینی، بلکه اسلام که به هر موضوعی نگاه دقیق، عادلانه و منظم دارد، راهچارهای ریشهای برای این مشکلات است. اگر کسی حقیقتاً به این آموزهها پایبند باشد، این یک بازدارندهی استثنائی خواهد بود؛ چرا که فرد را وادار میکند حتی در جایی که هیچکس حضور ندارد، هیچ قدرت یا زوری هم اعمال نمیشود، خداوند را ناظر بر اعمال خود ببیند و در نتیجه، نهتنها حقی را ضایع نکند، بلکه در برخورد با دیگران نیز با دقت و شناخت رفتار کند.
این پایبندی، تنها به رفتار شخصی محدود نمیشود، بلکه باعث میشود فرد در مواجهه با افراد جامعه - خواه در پوشش مشاور، بزرگتر، یا هر فرد تأثیرگذاری - با دقت و بصیرت سخنان آنها را بسنجد و هر توصیهای را بیچونوچرا نپذیرد. چراکه نه سن و سال، نه جایگاه اجتماعی، بلکه حق و انصاف باید معیار پذیرش یک سخن باشد. و این همان راهچارهای است که میتواند بسیاری از این ناهنجاریها را از ریشه اصلاح کند.